کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد
🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک #زیرزمین تاریک و غبار آلود? آقایی نورانی بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته #دمشقم را ببرم "
🔹این خواب دو روز بعد با #خبرشهادت مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدادیدند مطابقت پیدا کرد.
🔻مادر شهید می گوید: صد در صد از #راهی که انتخاب کردم راضی هستم و این باعث #افتخار من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شــک می کردم. #شهادت لیاقتش بود.
🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با #دل_سیر نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم? کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به #مهدی داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد هر چه می خواهد #حاجت_روایش کن.
#شهید_مهدی_عزیزی
❤️❤️❤️❤️
شهید ابراهیم هادی و شهدای بهبهان
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
دیدین تازگیا همه جوونا
آرزوی شهادت دارن...؟!
همش شعار #شهادت
همش ادعای #شهادت
ولی پسر جون، دختر جون...
یه نیگا به خودتم کردی؟!
ببین شبیه شی؟!
ببین یه نَمه بهش شباهت داری؟!
شهدا رو میگما...!
یه شهید هیچ وقتِ هیچ وقت دل نمیشکنه
یه شهید هیچ وقت هیچ وقت مسیر شو کج نمیکنه
یه شهید رفیقش #حسین ، #مهدی فاطمه اس
میخوای مثه شهدا بشی؟! بسمِ الله...
🌸قیافه و مدبرات مهم نباشه؛ مثه #هادی_ذوالفقاری🌷
🌸از پول و ثروتت بگذری؛ مثه #احمد_مشلب🌷
🌸راستی میتونی از عشقت بگذری؟!مثه #حمید_سیاهکالی🌷
بیا و به خودت قول بده از این به بعد دورترین فاصله رو با #گناه_داشته_باشی!
مثلا کیلومترها؟! فرسنگ ها؟!
نه!! حتی بیشتر از اینها...
قشنگ نیست؟!
بیا و به خودت قول بده چشاتو بدزدی
وقتی چشات به یه نامحرم میخوره...
همون لحظه بگو یا خَیرَ حَبیباً وَ مَحبوب!!
بیا و به خودت قول بده دهنتو گِل بگیری اونجا
که میخواد به #دروغ باز شه!!
اصلا خلاصه بگم برات؟!
❗️بیا و به خودت قول بده نشی دلیلِ اشکهای
#امام_زمانت ❗️
#خدا_میبینه ها
#گناه_نکنیم_به_خاطر_حضورش
#تو_فضای_مجازی_مراقب_خودت_باش
💫💫💫💫
@ebrahimh
💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
نماینده حزب رستاخیز آمد توی دبیرستان
با یک دفتر بزرگ سیاه....
همه ی بچه ها باید اسم مینوشتند. چون و چرا هم نداشت.
لیست را که گذاشتند جلوی مدیر، جای یک نفر خالی بود؛
(شاگرد اول مدرسه)
اخراجش که کردند، مجبور شد رشته اش را عوض کند...
در خرم آباد، فقط همان دبیرستان رشته ی ریاضی داشت.
مجبور شد برود رشته تجربی...
نامش #مهدی زین الدین بود❤️
🆔 @ebrahimh
#خستگی_مانع_محبت_نشد
شب اومد خانه چشم هایش از بیخوابی شدید، سرخ بود. 😴
رفتم سفره را بیاورم، ولی نگذاشت.
گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از خجالتت در بیام. ☺️
گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی...
نگذاشت حرفم تمام بشود بلند شد و غذا را آورد. 👏
بعد غذای #مهدی را با #حوصله به او داد و سفره را جمع کرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما».☕️
📚از کتاب: به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲
#شهید_محممد_ابراهیم_همت
❤❤❤
@rafiq_shahidam96
🌿گفتـماگـردرڪـــربلابـودم
تـاپـاےجــانبـرایحسیـنتلاشمیڪـردم...🙃👊🏻
⇜گـفتیڪ"حسیـنزنده"داریـم
نـامش #مهــــــــــدی است...😇💚
تاحـالا بـرایش چـه ڪـرده ایی؟!
سڪـوت ڪـردم...!!!😔':(
#شھدایے/#تلنگر