eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.5هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
14.3هزار ویدیو
177 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌸 اگر میخواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود,از مصائب آخرزمان درامان باشیدو عاقبت به خیر شوید,بصیرتتان راافزایش دهید,اطاعت از ولایت فقیه را بر خود واجب بدانید.. 🌸🌺🍃✨🌸🌺🍃✨🌸🌺🍃✨🌺🌸🍃✨
. . ولے حتے اگه شده پول توجیبے هاتون و جمع ڪنید و در ماه یڪ ڪتاب شهید بخرید و مطالعه ڪنید!!! حال وهوای شهدا، رفتارها سبڪ زندگیشون و اخلاص درڪارهاشون روح آدم رو صیقل میده•.🌸
غروبهای دمشق دلگیر است،🥺 کافیست دلت گیر باشد،🥺 @shahid__mostafa_sadrzadeh1 سینه ات میسوزد به غربت بی بی که فکر میکنی،😭 دور از برادران و پدر و مادر باشی😔 و گروهی کافر هم چشم به حرمت حریمت... داشته باشند؟😱 🔸ندای "هل من ناصر ینصرنی"🌷 حسین (ع) سالهاست که در گوش تاریخ میپیچد و میپیچد، مگر میشود شیعه باشی و نشنوی؟ 🔸سید ابراهیم که باشی صدای مولایت و تلخی غربت عمه ات، آرامت نمیگذارد...⁦ اینجا برای پرگشودن پرنده ای چون تو، کوچک است و حقیر،🌺 و تو مرد رفتنی و پای ماندن نداری...👌 🔸سید ابراهیم که باشی جانت کف دستانت است پیشکشش میکنی به امام زمانت و به نایب برحقش امام خامنه ای...🌻 🔸منزلگه آخر کاروان کرب و بلا، شام است، اگر در نینوا جامانده ای،🌷 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🗓️1400/8/26 @shahid__mostafa_sadrzadeh1 @rafiq_shahidam96 صدرزاده https://www.instagram.com/p/CWX5MowIRto/?utm_medium=share_sheet
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه58 به نیت فرج صاحب الزمان 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 62 - ‌به‌ راستی‌ حکایت‌ واقعی‌ [مسیح‌] همین‌ ‌است‌ و معبودی‌ جز ‌خدا‌ نیست‌، و خداوند ‌است‌ ‌که‌ یقینا، شکست‌ ناپذیر حکیم‌ ‌است‌ 63 - ‌پس‌ ‌اگر‌ رویگردان‌ شدند، [بدان‌ ‌که‌] بی‌تردید ‌خدا‌ ‌به‌ [حال‌] مفسدان‌ آگاه‌ ‌است‌ 64 - بگو: ای‌ اهل‌ کتاب‌! بیایید ‌بر‌ سر سخنی‌ ‌که‌ میان‌ ‌ما و ‌شما‌ مشترک‌ ‌است‌ بایستیم‌ ‌که‌ جز ‌خدا‌ ‌را‌ نپرستیم‌ و کسی‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌او‌ شریک‌ نکنیم‌ و هیچ‌ کس‌ ‌از‌ ‌ما دیگری‌ ‌را‌ ‌به‌ جای‌ خداوند صاحب‌ اختیار نگیرد ‌پس‌ ‌اگر‌ [‌از‌ ‌این‌ پیشنهاد] اعراض‌ کردند بگویید: شاهد باشید ‌که‌ ‌ما سر ‌به‌ فرمان‌ خداییم‌ 65 - ای‌ اهل‌ کتاب‌! چرا ‌در‌ باره‌ی‌ ابراهیم‌ محاجّه‌ می‌کنید ‌در‌ حالی‌ ‌که‌ تورات‌ و انجیل‌ نازل‌ نشد مگر ‌بعد‌ ‌از‌ ‌او‌! آیا تعقل‌ نمی‌کنید! 66 - هان‌! ‌شما‌ همان‌ کسانی‌ هستید ‌که‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌به‌ ‌آن‌ علم‌ دارید، محاجّه‌ کردید، [ولی‌] چرا ‌در‌ باره‌ی‌ موضوعی‌ ‌که‌ نسبت‌ ‌به‌ ‌آن‌ آگاهی‌ ندارید محاجّه‌ می‌کنید! و ‌خدا‌ می‌داند و ‌شما‌ نمی‌دانید 67 - ابراهیم‌ نه‌ یهودی‌ ‌بود‌ و نه‌ نصرانی‌، بلکه‌ موحّدی‌ فرمانبردار ‌بود‌ و ‌از‌ مشرکان‌ نبود 68 - ‌در‌ حقیقت‌ نزدیک‌ترین‌ مردم‌ ‌به‌ ابراهیم‌ کسانی‌ هستند ‌که‌ ‌از‌ ‌او‌ پیروی‌ کردند و نیز ‌این‌ پیامبر و کسانی‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌او‌ گرویده‌اند و ‌خدا‌ سرپرست‌ مؤمنان‌ ‌است‌ 69 - گروهی‌ ‌از‌ اهل‌ کتاب‌ آرزو دارند ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ گمراه‌ کنند، ولی‌ جز خودشان‌ ‌را‌ گمراه‌ نمی‌کنند و نمی‌فهمند 70 - ای‌ اهل‌ کتاب‌! چرا آیات‌ الهی‌ ‌را‌ انکار می‌کنید ‌با‌ ‌این‌ ‌که‌ ‌شما‌ [‌به‌ حقانیت‌ ‌آن‌] گواهید 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هرزمان .. جوانی‌دعای‌فرج‌مهدی رازمزمه‌کند ؛ همزمان‌‌امام‌زمان:) دست‌های‌مبارکشان‌رابه‌سوی‌آسمان‌بلندمی‌کنند و‌‌برای‌آن‌جوان‌‌دعا‌میفرمایند .. چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌ حداقل‌روزی‌یک‌بار رازمزمه‌میکنند..:)🌿`!
به فرموده مقام معظم رهبری: ابزارهای رسانه ای پیشرفته‌وفراگیرامکان بسیارخطرناکی‌دراختیارکانون‌های‌ضدمعنویت‌و ضداخلاق‌نهاده است‌وهم‌اکنون‌تهاجم‌روزافزون دشمنان‌به‌دل‌‌های‌ پاک جوانان‌ونوجوانان‌وحتی‌نونهالان‌بابهره‌گیری‌ازاین‌ابزارها‌رابه‌چشم‌خودمی‌بینیم. ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻 کمی جا به جا شدم و روی دست چپم خوابیدم . اینقدر فکرم درگیر حرف های علیرضا شده بود که خوابم نمی برد . سر شب هم با هزار تا بهونه شام نخوردم و برای خوابیدن اومدم اتاقم . تنها چیزی که میتونست از این آشفتگی ذهنی نجاتم بده ، حرف زدن با خدا بود . قرآن کوچیکم رو از روی میز برداشتم و هدفون رو ، روشن کردم . بعد از بیست دقیقه قرآن خوندن چشمام کم کم گرم شد و هدفون رو خاموش کردم . پتو رو تا آخر بالا کشیدم و زیرش خزیدم . با شنیدن صداهای داد بابا ، کمی تکون خوردم . آخه پدر من سر صبحی گرگ رو تو خواب دیدی اینقدر داد میزنی ! بین خواب و بیداری بودم که با یادآوری اینکه بابا چند روزی رو قرار بود برای کارش بره سمنان خواب از سرم پرید و سریع از روی تخت خواب بلند شدم . به ساعت روی دیوار نگاه کردم ، ساعت پنج صبح بود و من حتی برای نماز هم بیدار نشده بودم . دوباره صداهای داد از پایین به گوشم رسید. با ترس از اتاق خارج شدم و به سمت هال رفتم . با دیدن مامان و بابا و کاوه ای که لباس هاش خونی شده هراسون به سمتشون دویدم . با صدایی که رگه های خواب توش موج میزد رو به مامان گفتم : - مامان چی شده ! کسی فوت کرده ؟! چرا کاوه لباسش خونیه ‌؟! قطرات اشک پشت سر هم از چشمای مامان پایین می اومدن . به سمت بابا رفتم و با گریه گفتم : - بابا تو یه چیزی بگو ! برای بی بی اتفاقی افتاده ! نگاهی بهم انداخت توی چشماش اضطراب موج میزد و دستاش هم میلرزید. &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻 - مامان تو رو خدا بگو چی شده ! اشکام سرازیر شد و هق هق هام توی دستام خفه میشدن . بابا ، با داد رو به کاوه گفت : + مُرده یا نمرده ! به عباس زنگ بزن ببین چی میگه ! کاوه موبایلش رو ، به طرفی پرتاب کرد که صد تکه شد ، با عصبانیت روبه مامان گفت : × ببین وقتی میگم خواهر زادت نمک به حرومه بهت بر نخوره ! با گفتن این حرف دوباره مامان اشکاش سرازیر شد . بابا هم با برداشتن کلید ماشین و موبایلش از خونه بیرون رفت . به سمت مامان برگشتم . - مامان میگی چی شده یا نه ؟! برای کامران اتفاقی افتاده ! سعی میکرد نفس بکشه اما نمی تونست . به سمت آشپزخونه دویدم و لیوان آبی براش آوردم . - بیا این رو بخور . لیوان رو به دهنش نزدیک کردم و کم کم بهش آب دادم . نفس راحتی کشید و با دستاش اشک هاش رو پس زد . + ک ... کامران . - مامان بگو دیگه ! کامران چی ! لرزش بدنش بیشتر شد ، اما با این حال گفت : + کاوه با کامران درگیر شده . ک ... کاوه ... دوباره اشکاش سرازیر شد و هق هقش بیشتر شد . شونه هاش رو گرفتم . - میگی چی شده یا نه ! تو که من رو دق دادی ! ‌توی چشمام زل زد . + کاوه با کامران درگیر شده . ی ... یعنی سر مژده بحثشون شده . کلافه گفتم : - خب مادر من این که چیزی نیست ! اینها مثل سگ و گربه به پای هم می پیچن . دو روز دیگه هم یادشون میره . مگه کم دعوا کردن ! با وجود اشک هایی که مدام از چشماش پایین می اومدن ادامه داد : + کاوه ، کامران رو هل داده ، سرش خو ... سرش خورده به میز . هین بلندی کشیدم و دستم رو ، جلوی دهنم گرفتم . - وای خدای من ! ‌مامان بگو که کامران نمُرده. مامان از خواهش میکنم بگو کامران نمُرده ! اصلا کاوه چی کار کرده ؟! رسوندش به بیمارستان یا نه ؟! در همین حین بابا با چهره ای آشفته اومد داخل . + خانوم بلند شو بریم. عباس رسوندش به بیمارستان میگه ضربه مغزی شده . مامان دستاش رو ، روی صورتش کوبید و با یه یا علی از روی مبل بلند شد و به سمت اتاقش دوید . &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 • بابا هول هولکی لباس هاش رو پوشید. + پاشو دختر . سریع آماده کن . با تعجب بلند شدم . - منم بیام ؟! به من چه ؟! در حالی که به سمت در می رفت با صدای بلندی داد زد . + بردنش بیمارستان خودتون . به سمت اتاقم دویدم که با مامان روبرو شدم . چشماش قرمز شده بود و خیلی عصبانی بود. به طرف اتاق کاوه رفت و با داد گفت : + ک ... کاوه به خدا قسم اگر برای کامران اتفاقی افتاده باشه شیرم رو حلالت نمی کنم . توی اون لحظه خنده ای کردم . + مگه تو بهش شیر دادی ؟! با شنیدن این حرفم عصبانیتش بیشتر شد و کیفش رو به سمتم پرتاب کرد . در کسری از ثانیه از جلوی چشماش محو شدم و پریدم توی اتاق . سریع یه مانتوی بلند مشکی پوشیدم و چادرم رو توی دستم گرفتم . در حالی که از پله ها پایین می اومدم چادر رو پوشیدم و شماره مرجان رو گرفتم . + ‌بله درخدمتم . - سلام مرجان . مروام . + عا تویی دختر ! خیر باشه ساعت پنج زنگ زدی ؟! یه کیک از توی یخچال برداشتم و توی جیبم هلش دادم . - مرجان پسر خالم کامران رو آوردن بیمارستان . وضعیتش چه جوریه ؟! بابام میگه ضربه مغزی شده . + یک لحظه خانم همتی ! باشه اومدم ... خب میام دیگه ... مروا همتی داره صدام میزنه . کی گفته ضربه مغزی شده ؟ مگه الکیه ! نمی دونم از کی کتک خورده خیلی وضعیت صورتش داغونه ولی سرش شکستگی داره . من رو دارن صدا میزنن ، فعلا . تلفن رو قطع کردم و به سمت ماشین دویدم . - بابا ، بابا . شیشه رو آورد پایین . + بله . در ماشین رو باز کردم و صندلی عقب نشستم . - به مرجان زنگ زدم میگه ضربه مغزی نشده که ... سرش یکم شکسته فقط . چرا اینقدر شلوغش میکنید ؟! بابا عصبانیتش بیشتر شد . + مگه دستم بهت نرسه عباس ! با اون عقل ناقصت ! تک خنده ای کردم و به بیرون خیره شدم . &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻 با دیدن قیافه کامران نمی دونستم بخندم یا گریه کنم براش . دست داداشم درد نکنه چه قدر خوب حسابش رو گذاشته کف دستش ، اون روز که خزعبلات در می کرد باید فکر اینجاش هم می کرد . مامان رفت کنارش و کلی قربون صدقش رفت . بابا هم رفت که حساب عباس رو بزاره کف دستش برای اینجوری خبر دادنش . خیلی آروم قدم برداشتم و به سمت تختش رفتم . - سلام ، خدا بد نده پسر خاله . نگاهی بهم انداخت و پوزخندی زد . مشخص بود مراعات حال مامان رو میکنه وگرنه حسابی از خجالتم در می اومد . زیر چشماش حسابی کبود شده بود و گوشه ی لبش هم پاره شده بود . مامان دستی روی سرش کشید که آخش بلند شد . + کامران جانم به مامانت چیزی نگی ها ! نگران میشه طفلکی . خداروشکر که حالت خوبه عزیزم ، به زودی هم مرخصت میکنن. نگاهی بهش انداختم . - برای چی بحثتون شد ؟! مامان چشم غره ای بهم رفت که بی تفاوت بهش به کامران زل زدم . - مگه با تو نیستم ! میگم چرا دعواتون شد ؟! نگاهی به مامان کرد و با چشم و ابرو بهم گفت که الان وقتش نیست . پوفی کردم و گفتم : - ببین کامران ، کاوه مثل تو بی غیرت نیست که راجب ناموسش اراجیف ببافی و اون مثل بز نگاهت کنه ! اون غیرت داره ، چیزی که تو و امثال تو ندارید ! اتفاقا باید بیشتر کتک میخوردی تا یاد بگرفتی دفعه بعدی قبل از اینکه چرت و پرت بگی یکم فکر کنی ! البته با چی فکر بکردی ؟! مردم با مغزشون فکر میکنن ولی مگه تو مغز داری ! زهی خیال باطل ، زهی خیال محال ! دستاش مشت شد و رگ های گردنش متورم شد . این بار من پوزخندی زدم و بدون توجه به مامان از اتاق خارج شدم &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻 ظرف ها رو توی ماشین ظرفشویی گذاشتم و دستام رو با حوله خشک کردم . - کاوه ماه محرم داره میادا ! کی نوبت میگیرید برای مشاور و کارهای دیگتون ؟! + امشب که بابا اومد باهاش صحبت میکنم. اگر موافق بود پس فردا بریم برای آزمایش خون و این جور چیزا . البته باید با مرتضی هم صحبت کنم ببینم نظر اونها چیه راجب تاریخ مراسم . شربت ها رو توی یخچال گذاشتم . - میگم این کامران با مامان اینا ور نداره بیاد اینجا ! توی این اوضاع قوز بالا قوز میشه . کاوه نگاهی عصبانی بهم انداخت . + مگه اینجا کاروانسراست که هرکس از راه رسید بیاد اینجا پلاس شه !؟ لباس های چرک کاوه رو برداشتم و بهش چشم غره ای رفتم . - مگه تو مامان رو نمیشناسی ؟! این چند روزی که خاله خونه نیست ، مسلما مامان اجازه نمیده یکی یه دونه خواهرش با این وضعیتش بره خونه . خب باید یکی باشه که ازش مراقبت کنه . پس با این وجود صد در هزار درصد کامران همراه مامان میاد . فقط شانس بیاریم که نیاد ! کاوه نفس کلافه ای کشید و با گفتن لا الله الا اللهی از آشپزخونه خارج شد . ماشین لباسشویی رو هم روشن کردم و به سمت اتاقم رفتم . باید حداقل تا دو ، سه روز دیگه تصمیمم رو راجب علیرضا میگرفتم . هم از این آشفتگی ذهنی بیرون می اومدم هم خیال اون رو راحت می کردم . &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ سه رفیق، سه شهید سه کبوتر، سه برادر سه یار، سه دلدار رفاقت تا شهادت با هم عهد بستند که هر که زودتر به شهادت رسید بقیه را شفاعت کند و هر سه شربت شهادت نوشیدند... از مکتب شهادت به سبک شهدا رفاقت را یاد بگیریم🥀 شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم 📙برگرفته از کتاب به قلم بهشتیان. 🦋🕊️
به مادر امام زمان 🔹آیت الله شیخ احمد مجتهدی رحمه الله علیه می فرمایند من هر موقع کارم گیر می کند ، هزار صلوات نذر حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان (سلام الله علیهما) می کنم و کارم درست می شود. 📚 آداب الطلاب ص ۲۴۳
امام صادق (؏) ؛ ⇦هرڪس شب سوره رحمن و حشر را بخواند خدا فرشته اے را بہ خانه او پاسدار و موکل گرداند ڪه تا صبح پاسبانی دهد 📚 ثـواب الاعـمال ۱۰۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا