eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.7هزار دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
15.7هزار ویدیو
188 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
ارسالی از اعضای خوب کانال اجرتان با شهدا http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
سلام وقت شما بخیر این فیلم را به مناسبت شهادت شهید ابراهیم هادی ساختم اگر میشه لطفا در کانال خوبتون قرار بدید🌺 کانال شهید ابراهیم هادی و شهید صدر زاده✨
خاطرات بسیارشیرین ،زیبا وجذاب برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس از استان قم واز همرزمان شهید دکتر چمران تحت عنوان خاکیان افلاکی هر روز یک قسمت از خاطرات قسمت : ( بیست و ششم) http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
خاطرات برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس واز همرزمان شهید دکتر چمران 👇 🍃قسمت بیست ششم: مقاومت در برابر تک دشمن به دستور دکتر مصطفی چمران شهدا و مجروحین را، که یک نفرشان از تکاوران و ما بقی از نیروهای گروهان های جنگ های نامنظم بودند، شبانه به اهواز منتقل کردیم. ما باید ابتکارات دکتر چمران را در سوسنگرد اجرا می¬کردیم تا شهر سقوط نکند. دکتر دستور داده بود: چندین بلندگو بر روی پشت بام مدارس و مساجد نصب کنیم و صدای رزمندگان که در حال دعا خواندن هستند را پخش کنیم. هر بلندگو چیزی را پخش کند، یکی سرود و یکی دعا و دیگری صدای تیراندازی، در همین حین سنگرها را مستحکم و مهمات را بین نیروها تقسیم می¬کردیم. تانک¬های غنیمتی عراقی را در جایی امن مستقر کردیم که دید کافی برای دشمن داشته باشد. استراحتی در کار نبود به جز برای نماز، آن¬هم مفید و مختصر، هم¬چنین خوراکی در کار نبود هر چیزی در شهر پیدا می¬کردیم استفاده می¬شد. دکتر چمران بسیار فعالیت داشت، او کل منطقه را می¬دید ولی ما دشمن روبرو را می دیدیم. وقتی از اوضاع منطقه از دکتر چمران پرسیدم گفت: اوضاع خیلی خراب است. فقط خداوند متعال کمک¬مان کند. یک چیز دیگر هم گفت، به من گفت: تا حالا فکر شهادت کرده¬اید؟ گفتم: آقای دکتر من کجا! شهادت کجا! گفت: در تمام طول عمرت از خدا فقط بخواه مرگت را شهادت قرار بدهد. کنار دکتر ایستاده بودم، در حال نصب خمپاره بود و زیر لب داشت با خداوند راز و نیاز می¬کردند و اشک از چشمانش سرازیر بود. گفتم: آقای دکتر چکار کردید که شدید دکتر چمران؟ این¬قدر انسان خوبی شدید؟ و دوست داشتنی! گفت: علی¬جان نفرمایید. بنده گناهکارترین بنده خدا هستم و از خدواند می¬خواهم جایگاه شما را به بنده عطا نماید. من خیلی از این سؤالم خجالت کشیدم! دکتر چمران خمپاره را نصب کرد. هرکدام به سمتی رفتیم. دشمن سوسنگرد را دیوانه وار زیر آتش داشت. از طرفی نیروی کمکی هم نرسید و ما باید از شهر سوسنگرد دفاع می¬کردیم. یکی از تکاوران گفت: بچه ها هر گلوله خمپاره را در هر کجا دیدید جمع آوری کنید. فردا، روز سختی داریم. همه از فردا می¬گفتند: چند نفر مقابل چند لشگر! نماز را خواندیم از خداوند طلب عفو و کمک کردیم و آماده شدیم، هر دسته در جای خودش مستقر شد. ساعت حدود هشت - نه بود. حمله عراقی¬ها طبق معمول با آتش سنگین شروع شد. هر چه در توان داشتند با خودشان آورده بودند. اطراف سوسنگرد داشت می لرزید. زمین و زمان زیر آتش دشمن بود. کسی توان مقابله نداشت. شهر از بالا و پایین زیر آتش دشمن بود. تانک¬های دشمن به نزدیکی شهر رسیدند و توپ مستقیم می¬زدند. از هر کجا گلوله¬ای شلیک می¬شد، آن¬جا را می¬زدند درگیری شدیدی شده بود. همه نیروها هر آن¬چه داشتیم برای مقابله با دشمن استفاده می¬کردیم. دکتر چمران مثل یک شیر شجاع، همه جا بود، از هر سلاحی استفاده می¬کرد، دشمن را یکی پس از دیگری از بین می¬برد. چند تانک وارد خیابان اصلی شهر شدند کوچک¬ترین فرد رزمنده جنگ¬های نامنظم از نظر سنی، حمید اهوز بود که در داخل جوی آب پنهان می¬شد از پشت روی تانک می¬رفت، نارنجک داخیل تانک می انداخت و آن را منهدم می¬کرد. تانک¬های دشمن با هر شلیک به خانه ها، آن را ویران می¬کردند. دشمن نتوانست کاملا وارد شهر سوسنگرد بشود. هر کسی با هر ابتکاری که داشت تانک¬ها را شکار می¬کرد. دشمن تمام تلاش خود را کرد. نیروها هم خسته شده بودند، چند شهید داده بودیم، نصف روز سختی را پشت سر گذاشته بودیم. تانکی دیگر در شهر نبود. جنگ با دشمن به نبرد تن به تن تبدیل شد. یک گردان وارد شهر شده بودند اما نتوانستند جایی از شهر را بگیرند و لذا مجبور به عقب نشینی شدند. مهمات کافی نداشتم و از گلوله¬ها به نحوه احسن استفاده می¬کردبم. باید از جایی مهمات تهیه می¬کردیم. دکتر چمران یک ساعت نبود، من دنبالش همه جا را گشتم با بی¬سیم صدایش کردم جواب نداد. ناگهان دکتر را با یک ماشین پر از مهمات دیدم وارد مدرسه شد. مهمات را سریع بین نیروها تقسیم کردم. دکتر چمران گفت: به نیروها بگو مهمات را اصراف نکنند. با رسیدن مهمات شلیک جنگ¬افزارهای ما بیشتر شد. دشمن را چند کیلومتر به عقب راندیم. دشمن به نزدیکی رود کرخه رفت و مستقر شد. تانک های دشمن هنوز روشن بودند. شهر شده بود بوی دود و باروت، نیروها بدون آذوقه و خسته، یکی از تکاورها گفت: چند گلوله خمپاره دارم گفتم: جناب سرهنگ هفتاد - هشتاد تا می¬شود. گفت: چند نیرو بیاور تا خمپاره¬ها را به نزدیک¬ترین مکان به دشمن ببریم. دوازده نفر همراه من آمدند با هم رفتیم در بیشه زار پوشیده از درختان و علف، تکاور کلاه سبز که در شلیک خمپاره در آلمان نفر اول شده بود گفت: بچه ها خمپاره¬ها را نصب می¬کنیم مطمئنم با ۷۵ گلوله حداقل۷۰تانک را خواهم زد، فقط آن¬چه می¬گویم همان را انجام بدهید. از هر قبضه ۳تا گلوله شلیک کردیم، حتماً جای خمپاره را عوض کنید
چون دشمن جای شلیک را شناسایی کرده و می¬زند. من به همه می¬گفتم آنچه فرمانده قبضه می¬گوید با دقت اطاعت کنید. من و تکاور به جلو رفتیم تا تخمین مسافت بزند و برگشتیم. او رفت بالای سر هر خمپاره و همه را تنظیم کرد. دشمن در حال ریختن آتش سنگینی به شهر سوسنگرد بود. گلوله ها از روی سر ما رد می¬شدند و به شهر سوسنگرد اصابت می¬کردند. برادر تکاور گفت: اگر ما ۷۰ تانک بزنیم قطعاً دشمن عقب نشینی خواهد کرد. همه چیز آماده بود برای شلیک خمپاره¬ها، ما سه قبضه داشتیم با نام و یاد خدا شروع کردیم به شکار تانک¬ها. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🍃🌺🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ادامه دارد
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*غروب خونین 🥺🥺🥺* *عصر روز جمعه ۲۲بهمن سال ۱۳۶۱* *به وقت شهادت شهید ابراهیم* هادی *سلام برابراهیم* *سلام بر کانال کمیل* *سلام بر گردان کمیل وحنظله* ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
دهم رجب المرجب، سالروز ميلاد نوراني حضرت امام جوادالائمه عليه‌السلام، مبارك باد.
در این حال وهوای وصال تو به معشوق.. غبطه می خورم بحال زار خویش ، من در وا نفسای گناه مانده ام و تو بر خاک کمیل آرام سر نهاده و همچو پرنده ای ،پر بال عروج به آسمان را گشودی ای 🥀 به راستی که در غربت این 5 روز ، در ظلمت تنگاتنگ کانال ، تنها و بی کس شده ای، و اینجاست که می گویند مادر تمام بی کسان ، فقط تویی مادر جان♡ ام ابیها و مانده و سقای کانال کمیل... و در سیاهی شب ، مادر سر فرزند را در آغوش گرفته و آرام آرام در اعماق اقیانوس آسمان غرق می شوند🌑💔 ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گره گشاست بزرگی دستان کوچکتان ... وَ محتاج شماست باز شدن گره طولانی دوران غیبت حضرت شش ماهه‌ی ارباب مولانا علی اصغر (علیه السلام) خدایا بزرگترین خواستنمان را امشب به باب کوچکترین بزرگ عالم می‌آوریم به امید ... اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌