#تربیت_فرزند
چطور برای بچههایمان خاطرههای محرمی بسازیم؟🤔
چند ایدهٔ ساده برای فعالیت بچهها در ماه محرم
#محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هـر انسـانی،🌸
لبخنـدی از خداونـد است...
سلام بر #شهدا که
زیبـــاتـرین لبخــند خـدایـند ...😊
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
سلام و عرض ادب 🖐
تسلیت عرض می کنیم خدمت شما همراهان همیشگی ایام سوگواری سید سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه السلام و هفتاد و دو تن از شهدای دشت کربلا 🏴خدمت شما بزرگواران .
📹 ببینید | ویژهبرنامه «مثل پدر»
🎞 قسمت اول - محمدمهدی همت، فرزند شهید همت🕊
🔺برنامه گفتوگو محور «مثل پدر»، به مرور خاطرات ناگفته از سردار شهید «قاسم سلیمانی» از زبان فرزندان شهدا میپردازد.
🔺این برنامه از امشب تا شب هفتم محرم، در کانال شهدایی شهیدان برادران زین الدین بار گیری میشود 🍃
از همه شما دوستان جان دعوت میکنیم حتما وارد کانال شوید و استفاده کافی رو بهرمند شوید
التماس دعااا
در نشر بنر کوتاهی نکنید 🤲
#جانفدا
┄┅ ❥❥❥ ┅
ماه #محرم
🖤🥀🖤
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین👆 👆
🖤🥀🖤
#فرمانده_قلب_ها 🇮🇷🏴🇮🇷┄┅ ❥❥❥ ┅
🖤🥀🖤
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
#محرم 🏴
A j:
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت شصت و یکم : فتح المبین ( ۱ )
در خوزستان ابتدا به شهر شوش رفتيم. زيارت حضرت دانيال نبی (علیه السلام).
آنجا خبردار شديم، كليه نيروهاي داوطلب (که حالا به نام بسيجي معروف شده اند) در قالب گردان ها و تيپ هاي رزمي تقسيم بندي شده و جهت عمليات بزرگي آماده میشوند.
در حين زيارت، حاج علي فضلي را ديديم. ايشان هم با خوشحالي از ما استقبال كرد. حاج علي ضمن شرح تقسيم نيروها، ما را به همراه خودش به تيپ المهدي (عج) برد. در اين تيپ چندين گردان نيروي بسيجي و چند گردان سرباز حضور داشت.
حاج حسين هم بچه هاي اندرزگو را بين گردان ها تقسيم كرد. بيشتر بچه های اندرزگو مسئوليت شناسايي و اطلاعات گردان ها را به عهده گرفتند.
رضا گوديني با يكي از گردان ها بود. جواد افراسيابي با يكي ديگر از گردان ها و ابراهيم در گرداني ديگر.
كار آمادگي نيروها خيلي سريع انجام شد. بچه هاي اطلاعات سپاه ماه ها بود كه در اين منطقه كار ميكردند.
تمامي مناطق تحت اشغال توسط دشمن، شناسايي شد. حتي محل استقرار گردان ها و تيپ هاي زرهي عراق مشخص شده بود.
روز اول فروردين سال 1361 عمليات فتح المبين با رمز يا زهرا (سلام الله علیها) آغاز شد.
عصر همان روز از طرف سپاه، مسئولين و معاونين گردان ها را به منطقه عملياتي بردند. از فاصله اي دور منطقه و نحوه كار را توضيح دادند. يكي از سخت ترين قسمت هاي عمليات به گردان هاي تيپ المهدي (عج) واگذار شد.
با نزديك شدن غروب روز اول فروردين، جنب وجوش نيروها بيشتر شد.
بعد از نماز، حركت نيروها آغاز شد.
من لحظه اي از ابراهيم جدا نميشدم. بالاخره گردان ما هم حركت كرد.
اما به دلايلي من و او عقب مانديم! ساعت دو نيمه شب ما هم حركت كرديم.
در تاريكي شب به جايي رسيديم كه بچه هاي گردان در ميان دشت نشسته بودند. ابراهيم پرسيد: اينجا چه میكنيد؟! شما بايد به خط دشمن بزنيد!
گفتند: دستور فرمانده است. با ابراهيم جلو رفتيم و به فرمانده گفت: چرا بچه ها را در دشت نگه داشتيد؟ الان هوا روشن ميشه، اين ها جان پناه و خاكريز ندارند، كاملاً هم در تيررس دشمن هستند.
فرمانده گفت: جلو ما ميدان مين است، اما تخريبچي نداريم. با قرارگاه تماس گرفتيم. تخريبچي در راه است. ابراهيم گفت: نميشه صبر كرد، بعد رو كرد به بچه ها و گفت: چند نفر داوطلب از جان گذشته با من بيان تا راه رو باز كنيم!
چند نفر از بچه ها به دنبال او دويدند. ابراهيم وارد ميدان مين شد. پايش را روي زمين میكشيد و جلو ميرفت... بقيه هم همينطور!
هاج و واج ابراهيم را نگاه میكردم. نَفَس در سينه ام حبس شده بود. من در كنار بچه هاي گردان ايستاده بودم و او در ميدان مين.
رنگ از چهر هام پريده بود. هر لحظه منتظر صداي انفجار و شهادت ابراهيم بودم! لحظات به سختي میگذشت. اما آنها به انتهاي مسير رسيدند... شكر خدا در اين مسير مين كار نشده بود.
آن شب پس از عبور از ميدان مين به سنگرهاي دشمن حمله كرديم. مواضع دشمن تصرف شد. اما زياد جلو نرفتيم.
نزديك صبح ابراهيم بر اثر اصابت تركش به پهلويش مجروح شد. بچه ها هم او را سريع به عقب منتقل كردند.
صبح ميخواستند ابراهيم را با هواپيما به يكي از شهرها انتقال دهند. اما با اصرار از هواپيما خارج شد. با پانسمان و بخيه كردن زخم در بهداري، دوباره به خط و به جمع بچه ها برگشت.
در حمله شب اول فرمانده و معاونين گردان ما هم مجروح شدند. براي همين علي موحد به عنوان فرمانده گردان ما انتخاب شد.
همان روز جلسه اي با حضور چند تن از فرماندهان از جمله محسن وزوايي برگزار شد. طرح مرحله بعدي عمليات به اطلاع فرماندهان رسيد.
كار مهم اين مرحله تصرف توپخانه سنگين دشمن و عبور از پل رفائيه بود. بچه هاي اطلاعات سپاه مدت ها بود كه روي اين طرح كار میكردند. پيروزي در مراحل بعدي، منوط به موفقيت اين مرحله بود.
شب بعد دوباره حركت نيروها آغاز شد. گروه تخريب جلوتر از بقيه نيروها حركت میكرد، پشت سرشان علي موحد، ابراهيم و بقيه نيروها قرار داشتند.
هر چه رفتيم به خاكريز و مواضع توپخانه دشمن نرسيديم! پس از طي شش كيلومتر راه، خسته و كوفته در يك منطقه در ميان دشت توقف كرديم.
علي موحد و ابراهيم به اين طرف و آن طرف رفتند. اما اثري از توپخانه دشمن نبود. ما در دشت و در ميان مواضع دشمن گم شده بوديم!
با اين حال، آرامش عجيبي بين بچه ها موج میزد. به طوري كه تقريباً همه بچه ها نيم ساعتي به خواب رفتند.
ابراهيم بعدها در مصاحبه با مجله پيام انقلاب شماره فروردين 1361 ميگويد: آن شب و در آن بيابان هر چه به اطراف ميرفتيم چيزي جز دشت نميديديم، لذا در همان جا به سجده رفتيم و دقايقي در اين حالت بوديم. خدا را به حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمه معصومين قسم ميداديم.
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
🌷#محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
A j:
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت شصت و یکم : فتح المبین ( ۱ )
در خوزستان ابتدا به شهر شوش رفتيم. زيارت حضرت دانيال نبی (علیه السلام).
آنجا خبردار شديم، كليه نيروهاي داوطلب (که حالا به نام بسيجي معروف شده اند) در قالب گردان ها و تيپ هاي رزمي تقسيم بندي شده و جهت عمليات بزرگي آماده میشوند.
در حين زيارت، حاج علي فضلي را ديديم. ايشان هم با خوشحالي از ما استقبال كرد. حاج علي ضمن شرح تقسيم نيروها، ما را به همراه خودش به تيپ المهدي (عج) برد. در اين تيپ چندين گردان نيروي بسيجي و چند گردان سرباز حضور داشت.
حاج حسين هم بچه هاي اندرزگو را بين گردان ها تقسيم كرد. بيشتر بچه های اندرزگو مسئوليت شناسايي و اطلاعات گردان ها را به عهده گرفتند.
رضا گوديني با يكي از گردان ها بود. جواد افراسيابي با يكي ديگر از گردان ها و ابراهيم در گرداني ديگر.
كار آمادگي نيروها خيلي سريع انجام شد. بچه هاي اطلاعات سپاه ماه ها بود كه در اين منطقه كار ميكردند.
تمامي مناطق تحت اشغال توسط دشمن، شناسايي شد. حتي محل استقرار گردان ها و تيپ هاي زرهي عراق مشخص شده بود.
روز اول فروردين سال 1361 عمليات فتح المبين با رمز يا زهرا (سلام الله علیها) آغاز شد.
عصر همان روز از طرف سپاه، مسئولين و معاونين گردان ها را به منطقه عملياتي بردند. از فاصله اي دور منطقه و نحوه كار را توضيح دادند. يكي از سخت ترين قسمت هاي عمليات به گردان هاي تيپ المهدي (عج) واگذار شد.
با نزديك شدن غروب روز اول فروردين، جنب وجوش نيروها بيشتر شد.
بعد از نماز، حركت نيروها آغاز شد.
من لحظه اي از ابراهيم جدا نميشدم. بالاخره گردان ما هم حركت كرد.
اما به دلايلي من و او عقب مانديم! ساعت دو نيمه شب ما هم حركت كرديم.
در تاريكي شب به جايي رسيديم كه بچه هاي گردان در ميان دشت نشسته بودند. ابراهيم پرسيد: اينجا چه میكنيد؟! شما بايد به خط دشمن بزنيد!
گفتند: دستور فرمانده است. با ابراهيم جلو رفتيم و به فرمانده گفت: چرا بچه ها را در دشت نگه داشتيد؟ الان هوا روشن ميشه، اين ها جان پناه و خاكريز ندارند، كاملاً هم در تيررس دشمن هستند.
فرمانده گفت: جلو ما ميدان مين است، اما تخريبچي نداريم. با قرارگاه تماس گرفتيم. تخريبچي در راه است. ابراهيم گفت: نميشه صبر كرد، بعد رو كرد به بچه ها و گفت: چند نفر داوطلب از جان گذشته با من بيان تا راه رو باز كنيم!
چند نفر از بچه ها به دنبال او دويدند. ابراهيم وارد ميدان مين شد. پايش را روي زمين میكشيد و جلو ميرفت... بقيه هم همينطور!
هاج و واج ابراهيم را نگاه میكردم. نَفَس در سينه ام حبس شده بود. من در كنار بچه هاي گردان ايستاده بودم و او در ميدان مين.
رنگ از چهر هام پريده بود. هر لحظه منتظر صداي انفجار و شهادت ابراهيم بودم! لحظات به سختي میگذشت. اما آنها به انتهاي مسير رسيدند... شكر خدا در اين مسير مين كار نشده بود.
آن شب پس از عبور از ميدان مين به سنگرهاي دشمن حمله كرديم. مواضع دشمن تصرف شد. اما زياد جلو نرفتيم.
نزديك صبح ابراهيم بر اثر اصابت تركش به پهلويش مجروح شد. بچه ها هم او را سريع به عقب منتقل كردند.
صبح ميخواستند ابراهيم را با هواپيما به يكي از شهرها انتقال دهند. اما با اصرار از هواپيما خارج شد. با پانسمان و بخيه كردن زخم در بهداري، دوباره به خط و به جمع بچه ها برگشت.
در حمله شب اول فرمانده و معاونين گردان ما هم مجروح شدند. براي همين علي موحد به عنوان فرمانده گردان ما انتخاب شد.
همان روز جلسه اي با حضور چند تن از فرماندهان از جمله محسن وزوايي برگزار شد. طرح مرحله بعدي عمليات به اطلاع فرماندهان رسيد.
كار مهم اين مرحله تصرف توپخانه سنگين دشمن و عبور از پل رفائيه بود. بچه هاي اطلاعات سپاه مدت ها بود كه روي اين طرح كار میكردند. پيروزي در مراحل بعدي، منوط به موفقيت اين مرحله بود.
شب بعد دوباره حركت نيروها آغاز شد. گروه تخريب جلوتر از بقيه نيروها حركت میكرد، پشت سرشان علي موحد، ابراهيم و بقيه نيروها قرار داشتند.
هر چه رفتيم به خاكريز و مواضع توپخانه دشمن نرسيديم! پس از طي شش كيلومتر راه، خسته و كوفته در يك منطقه در ميان دشت توقف كرديم.
علي موحد و ابراهيم به اين طرف و آن طرف رفتند. اما اثري از توپخانه دشمن نبود. ما در دشت و در ميان مواضع دشمن گم شده بوديم!
با اين حال، آرامش عجيبي بين بچه ها موج میزد. به طوري كه تقريباً همه بچه ها نيم ساعتي به خواب رفتند.
ابراهيم بعدها در مصاحبه با مجله پيام انقلاب شماره فروردين 1361 ميگويد: آن شب و در آن بيابان هر چه به اطراف ميرفتيم چيزي جز دشت نميديديم، لذا در همان جا به سجده رفتيم و دقايقي در اين حالت بوديم. خدا را به حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمه معصومين قسم ميداديم.
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
🌷#محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
•بسمِربِنور✨ •نورِکربُبلا •نورشالعزا🏴 •نورپیرهنسیاه▪️ 🔷سلام و عرض ادب خدمت شما همراهان همیشگی
منتظر ارسال عکس و فیلم کوتاه از سیاه پوش کردن خانه و محله هاتون هستیم😊☺️
@Yar_Hossein
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
⬅️ وقایع روز دوم #مـحــرم🚩
امام حسین علیهالسلام در روز پنجشنبه
دوم محرم الحرام سال شصت و یک هجری
به كربلا وارد شد
چون به کربلا رسید پرسید:
نام این سرزمین چیست؟
گفتند: غاضریه
پرسید: نام دیگری دارد؟ گفتند: نینوا
فرمود: نام دیگر چه؟ گفتند: ساحل فرات
فرمود: اسم دیگر هم دارد؟ گفتند: كربلا
آنگاه اشک در چشمان حضرت حلقه زد
و فرمود: سرزمین محنت و رنج!
سپس فرمود: بایستید و پیش نروید
بخدا که محل فرود آمدنمان و سرزمین
ریخته شدن خونمان همین جاست
اینجاست که حرمت ما را میشكنند
مردانمان و كودكانمان را میكشند
قبور ما در همین جا زیارتگاه خواهد شد
جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله
همین خاک را به من وعده داده
و وعده او خلاف نیست
↫◄ در این روز حر بن یزید ریاحی
ضمن نامهای عبیدالله بن زیاد را
از ورود امام به كربلا آگاه نمود
در این روز امام علیهالسلام به اهل كوفه
نامهای نوشت و گروهی از بزرگان كوفه
که مورد اعتماد حضرت بودند را
از حضور خود در كربلا آگاه كرد
حضرت نامه را به قیس بن مسهّر دادند
تا عازم كوفه شود اما ستمگران پلید
این سفیر جوانمرد امام را دستگیر كرده
و به شهادت رساندند
زمانی که خبر شهادت قیس به امام رسید
حضرت گریست و اشک بر گونه مباركش
جاری شد و فرمود:
【اَللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَ لِشِیعَتِنا عِنْدَکَ مَنْزِلاً
كَریماً واجْمَعْ بَینَنا وَ بَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ
مِنْ رَحْمَتِکَ اِنَّکَ عَلىٰ كُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ】
✨خداوندا برای ما و شیعیان ما در نزد خود
قرارگاه والائی قرار ده و ما را با آنان در
جایگاهی از رحمت خود جمع كن
که تو بر انجام هر كاری توانائی
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📗اللهوف، صفحه ۳۵
📓مقتل الحسین مقرّم، صفحه ۱۸۴
📚بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه ۳۸۱.۵
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
#محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
16894993464230370324984.mp3
3.75M
🎧 من بلدم گریه کنم اگه منو میخری
نیومدم بازی کنم من اومدم نوکری
تو بگو چی کار کنم حرمت میبری
▪️من اومدم به این دیـار...
#محرم
#امام_حسین
#محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🔸بارها میدیدم ابراهیم با بچههایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند، رفیق میشد. آن ها را جذب ورزش میکرد و به مرور به مسجد و هیئت میکشاند.
🔸یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود؛ همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش میگفت! اصلاً چیزی از دین نمیدانست؛ نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمیداد. حتی میگفت تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفتهام.
🔸به ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم، اینها کی هستند دنبال خودت می آری؟ با تعجب پرسید: چطور؟ چی شده؟ گفتم: دیشب این پسر پشت سر شما وارد هیئت شد؛ بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا صحبت میکرد از مظلومیت امام حسین و کارهای یزید میگفت و این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش میکرد. وقتی چراغها خاموش شد، به جای این که اشک بریزد مرتب فحشهای ناجور به یزید میداد.
🔹ابراهیم داشت با تعجب گوش میکرد و یک دفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: «عیبی نداره! این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین علیه السلام که رفیق بشه تغییر میکنه؛ ما هم اگر این بچهها را مذهبی کنیم هنر کردیم.»
💗دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت، یکی از بچههای خوب ورزشکار شد.
#محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
c8a882070f899ba8f8e1bc639cfc700b.mp3
23.77M
#حسینیه_محرم
#شب_دوم
🔳السلام علی الحسین
#محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
801402b74c935b8f7356893c0c26196f.mp3
13.2M
#حسینیه_محرم
#شب_دوم
🔳السلام علی، علی ابن الحسین
┄┅ ❥❥❥ ┅
ماه #محرم
🖤🥀🖤
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین👆 👆
🖤🥀🖤
#فرمانده_قلب_ها 🇮🇷🏴🇮🇷
#روز_دوم_محرم
کاروان را باز گردان ای عزیز فاطمه
در همین جا قلب زینب...
زار و مضطر میشود
💔😭
بازگرد آقا که با دست پلید حرمله
غنچه ی شش ماهه ی باغ تو پرپر میشود
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
🥀 بسم رب الفاطمه علیه السلام🥀
🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا.
🎁هدیه به امام ره و شهدا تعجیل در ظهور امام زمان عج و سلامتی رهبر عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات گروه
و هدیه به روح پدر بزرگوارم
و به نیت ازدواج جوانان و فرزند دار شدن پدر و مادر ها
هدیه به امامحسین ع و شهدای کربلا
و سالگرد شهادت شهیدانی که در این ماه به شهادت رسیدند.
شهید مدافع حرم ابوالفضل نیکزاد
🕊شهید مدافع حرم سید رضا مراثی
سالروز شهادت شهید جستجوگر نور علی محمدی
سالروز شهادت شهید مدافع حرم جواد کوهساری
شهید مدافع حرم ابوالفضل سرابیان
🕊شهید مدافع حرم سیدمحمد موسوی ناجی (۱۳۹۴ ه.ش)
ختم قرآن برگزار میشود.
🌺🌺🌺🌺🌺
مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده.
🌺🌺🌺🌺🌺
جزء ۱.✅
جزء ۲✅
جزء ۳✅
جزء ۴.✅
جزء ۵.✅
جزء ۶.✅
جزء ۷.✅
جزء ۸.✅
جزء ۹✅
جزء ۱۰✅
جزء ۱۱✅
جزء ۱۲.✅
جزء ۱۳✅
جزء ۱۴✅
جزء ۱۵.✅
جزء ۱۶✅
جزء ۱۷.✅
جزء ۱۸✅
جزء ۱۹.✅
جزء ۲۰.✅
جزء ۲۱.✅
جزء ۲۲✅
جزء ۲۳✅
جزء ۲۴✅
جزء ۲۵.✅
جزء ۲۶✅
جزء ۲۷✅
جزء ۲۸✅
جزء ۲۹.✅
جز ۳۰.✅
لطفا جزء مورد نظر را اعلام بفرمایید.
@rogaye_khaton315
اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شدددددت توصیه میکنم ببینید و نشر دهید و برای بزرگتر ها که گوشی ندارند نقل کنید...
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان شهدای لحظه یکو بیست به وقت شهادت سردار دلها شب جمعه
کنار مزار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به یاد تک تک تان بودیم
امشب شب سه ساله امام حسین علیه السلام هست
شب زیارتی آقا التماس دعااا شهادت 🌷🕊🤲🕊