eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
8هزار ویدیو
87 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 مسابقه- مسابقه 🌹چهارمین مرحله مسابقه از کتاب ستارگان حرم کریمه🌹 سلام وعرض ادب و احترام خدمت همراهان همیشگی در کانال شهیدان زین الدین چهارمین سوال از کتاب ستارگان حرم کریمه زندگی نامه سردار شهید مهدی زین الدین سوال مسابقه : اوج مدیریت ومظلومیت سردارشهید آقا مهدی زین الدین در کدام عملیات بود و چرا؟ جواب سوال را تا فردا شب ساعت ۲۰ به آیدی خادم کانال ارسال فرمایید.↙️ 👇👇👇 @Zsh313 👆👆 https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 👆 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
شهید_سجاد_زبر_جدی: 🟢 برادران و خواهران من، (عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. 🔴 هر گناه ما مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن(عج)🔴 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌟قصه دلبری🌟۳ وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم،شانس آوردم کسی آن دور و بر نبود.نه که آدم جیغ جیغویی باشم.،ناخودآگاه از ته دلم بیرون زد.بیشتر شبیه جوک و شوخی بود.خانم ابویی که به زور جلوی خنده اش را گرفته بود،گفت:(آقای محمد محمدخانی من رو واسطه کرده برای خواستگاری از تو!)اصلا به ذهنم خطور نمی‌کرد مجرد باشد.قیافه جا افتاده ای داشت.اصلا توی باغ نبودم.تا حدی که فکر نمیکردم مسئول بسیج دانشجویی ممکن است از خود دانشجویان باشد.میگفتم تهِ تهش کارمندی چیزی از دفتر نهاد رهبری است. بی محلی به خواستگارهایش را هم از سر همین میدیدم که خب،آدم متاهل دنبال دردسر نمی‌گردد! به خانم ابویی گفتم:(بهش بگو این فکر رو از توی مغزش بریزه بیرون!)شاکی هم شدم که چطور به خودش اجازه داده از من خواستگاری کند.وصله نچسبی بود برای دختری که لای پنبه بزرگ شده است. کارمان شروع شد،از من انکارو از او اصرار.سر در نمی‌آوردم آدمی که تا دیروز رو به دیوار می‌نشست، حالا این طور مثل سایه همه جا حسش میکنم.دائم صدای کفشش توی گوشم بود و مثل سوهان روی مغزم کشیده میشد.ناغافل مسیرم را کج میکردم،ولی این سوهان مغز تمامی نداشت.هرجا میرفتم جلوی چشمم بود.معراج شهدا،دانشکده ،دم درِ دانشگاه،نماز خانه و جلوی دفتر نهاد رهبری. گاهی هم سلامی میپراند .دوستانم میگفتند:(از این آدم مأخوذ به حیا بعیده این کارا !) کسی که حتی کارهای معمولی و عرف جامعه را انجام نمی‌داد و خیلی مراعات میکرد،دلش گیر کرده و حالا گیر داده به یک نفر و طوری رفتار می‌کرد که همه متوجه شده بودند.گاهی بعد از جلسه که کلی آدم نشسته بودند، به من خسته نباشید میگفت یا بعد از مراسم های دانشگاه که بچه ها با ماشین های مختلف می‌رفتند بین این همه آدم از من می‌پرسید(با چی و کی برمیگردید؟) یک بار گفتم:به شما ربطی نداره که من با کی میرم!)اصرار می‌کرد حتما باید با ماشین بسیج بروید یا برایتان ماشین بگیریم.میگفتم:(اینجا شهرستانه،شما اینجا رو با شهر خودتون اشتباه گرفتین،قرار نیست اتفاقی بیفته!) گاهی هم که پدرم منتظرم بود،تا جلوی در دانشگاه می‌آمد که مطمئن شود.
🌟قصه دلبری 🌟۴ در اردوی مشهد ،سینی سبک کوکو سیب زمینی دست من بود و دست دوستم هم جعبه سنگین نوشابه.عزّو التماس کرد که سینی رو بدید به من سنگینه!.گفتم:ممنون مت خودم می‌برم. و رفتم.از پشت سرم گفت:مگه من فرمانده نیستم؟دارم میگم بدین به من. چادرم را کشیدم جلوتر گفتم:فرمانده بسیج هستین نه فرمانده آشپزخونه. گاهی چشم غره ای هم میرفتم بلکه سر عقل بیاید،ولی انگار نه انگار.چند دفعه کارهایی را که می‌خواست برای بسیج انجام دهم،نصفه نیمه رها کردم و بعد هم با عصبانیت بهش توپیدم.هربار نتیجه عکس میداد.نقشه ای سر هم کردم که خودم را گم و گور کنم و کمتر در برنامه ها و دانشگاه آفتابی بشوم،شاید از سرش بیفتد.دلم لک میزد برای برنامه های((بوی بهشت)).راستش از همان جا پایم به بسیج بازشد.دوشنبه ها عصر،یک روحانی کنار معراج شهدا تفسیر زیارت عاشورا میگفت و اکثر بچه ها آن روز را روزه می‌گرفتند.بعداز نماز هم کنار شمسه معراج افطار میکردیم.پنیر که ثابت بود،ولی هرهفته ضمیمه اش فرق می‌کرد.، هندوانه،سبزی یا خیار.گاهی هم می‌شد یکی به دلش می‌افتاد که آش نذری بدهد.قید یکی دوتا از اردوها را هم زدم. یک کلام بودنش ترسناک به نظر می‌رسید.حس میکردم مرغش یک پا دارد. میگفتم:(جهان بینیش نوک دماغشه .آدم خود مچکر بین.) در اردوهایی که خواهران را میبرد،کسی حق نداشت تنهایی جایی برود ،حداقل سه نفری.اصرار داشت:جمعی و فقط با برنامه های کاروان همراه باشید.ما از برنامه های کاروان بدمان نمی‌آمد، ولی می‌گفتیم:گاهی آدم دوست دارد تنها باشد و خلوت کند یا احیاناً دونفر دوست دارند باهم بروند. در آن مواقع،باید جوری می پیچاندیم و در میرفتیم .چند بار در این رفتن ها مچمان را گرفت.بعضی وقت ها فردا یا پس فردایش به واسطه ماجرایی یا سوتی های خودمان می‌فهمید.یکی از اخلاق بدش این بود که به ما میگفت فلان جا نروید و بعد که ما به حساب خودش زیرآبی میرفتیم ،می‌دیدیم به! آقا خودش آنجاست،نمونه اش حسینیه گردان تخریب دوکوهه.رسیدیم پادگان دوکوهه.شنیدیم دانشجویان دانشگاه امام صادق ع‌قرار است بروند حسینیه گردان تخریب.این پیشنهاد را مطرح کردیم.یک پا ایستاد که (نه،چون دیر اومدیم و بچه ها خسته ن،بهتره برن بخوابن که فردا صبح سرحال از برنامه ها استفاده کنند.و اجازه نداد.گفت:همه برن بخوابن. هرکی خسته نیست ،میتونه بره داخل حسینیه حاج همت. باز هم حکمرانی.به عادت همیشگی ،گوشم بدهکارش نبود.همراه دانشجویان دانشگاه امام صادق ع شدم و رفتم.در کمال ناباوری دیدم خودش اونجاست.!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6006088503018915355.mp3
28.97M
قرار جمعه شب هامون به نیابت از شهدایی گمنام💔🥀 التماس دعای شهادت 🙏 🎙مهدی رسولی 🚩کاش امشب کربلا بودیم 🌹شب جمعه دعای کمیل 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 💠 بیائید با هم بسیار دعا کنیم و از خداوند پایان غیبت امام غریبمان را بخواهیم و هر روز خالصانه دعا کنیم که انشا الله امسال آخرین سال غیبت آقا امام زمان عج باشد 🌷انشا الله... برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) ،برای سلامتی رهبر انقلاب و برای شادی روح تمامی شهدای اسلام واموات همگی بفرستید🦋🦋 ❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌❤🦋❤ التماس دعا🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 بسم رب الفاطمه علیه السلام🥀 🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا. 🎁هدیه به امام ره و شهدا تعجیل در ظهور امام زمان عج و سلامتی رهبر عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات گروه و هدیه به روح پدر بزرگوارم و به نیت ازدواج جوانان و فرزند دار شدن پدر و مادر ها و سالگرد شهادت شهیدانی که در این ماه به شهادت رسیدند. 🌷امروز خرداد ماه سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم حسینعلی پورابراهیمی 🕊شهید مدافع امنیت حسن عشوری امروز سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم علیرضا مشجری سالروز شهادت شهید مدافع حرم "حیدر جلیلوند" امروز سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم سید علی منصوری 🕊شهید مدافع حرم سید رضا حسینی 🕊شهید مدافع حرم مهدی اسحاقیان 🕊شهید مدافع حرم عباس دانشگر 🕊شهید مدافع حرم مهدی نظری سالروز شهادت شهید مدافع حرم سعید شاملو ختم قرآن برگزار می‌شود. 🌺🌺🌺🌺🌺 مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده. 🌺🌺🌺🌺🌺 جزء ۱.✅ جزء ۲✅ جزء ۳✅ جزء ۴.✅ جزء ۵.✅ جزء ۶.✅ جزء ۷.✅ جزء ۸.✅ جزء ۹✅ جزء ۱۰✅ جزء ۱۱ جزء ۱۲.✅ جزء ۱۳✅ جزء ۱۴✅ جزء ۱۵.✅ جزء ۱۶✅ جزء ۱۷.✅ جزء ۱۸✅ جزء ۱۹.✅ جزء ۲۰.✅ جزء ۲۱.✅ جزء ۲۲✅ جزء ۲۳✅ جزء ۲۴✅ جزء ۲۵.✅ جزء ۲۶✅ جزء ۲۷✅ جزء ۲۸✅ جزء ۲۹.✅ جز ۳۰.✅ لطفا جزء مورد نظر را اعلام بفرمایید. @rogaye_khaton315 اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🍃۞أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ 🍃۞كجاست آن وجه الهى كه دوستان خدا بسوى او روى آورند أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ ‌‌‌‌‌‌‌‎صبح یعنی طلوعی دیگر ویادشما در دل من السلام علیک یا بقیه الله ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🪐از دست دادن فرصتها 📿كُلٌّ مُعَاجَلٌ يَسْأَلُ آلاِْنْظَارَ، وَكُلٌّ مُؤَجَّلٌ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيفِ 🟤آنان كه وقتشان پایان یافت خواستار مهلتند، و آنان كه مهلت دارند كوتاهی می ورزند. ✍اين يك واقعيت است كه آمال و آرزوهاى دور و دراز و جاذبه هاى شهوات به انسان اجازه نمى دهد از فرصتى كه در دست دارد بهره گيرد و خطاها و گناهان گذشته را جبران نمايد و با اعمال صالح آثار شوم آنها را بزدايد. جوانان نبايد بپندارند هميشه مرگ به سراغ پيران مى رود و آنان در امانند. همچنين افراد سالم نبايد تصور كنند كه مردن مخصوص بيماران است و آنها كه ايمن هستند نبايد چنين پندارند كه هميشه در امن و امان خواهند بود. 📚 ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 آدم‌هر‌کاری‌را‌که‌میتواند‌باید‌برای‌ بنده‌های‌خدا‌،انجام‌دهد.🤍✨
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
💌#شهیدابراهیم‌هادی آدم‌هر‌کاری‌را‌که‌میتواند‌باید‌برای‌ بنده‌های‌خدا‌،انجام‌دهد.🤍✨
🌿💕 هر کسی می خواست فعالیت مثبت و خوبی ایجاد کند ابراهیم پای کار بود . یکی میخواست هیئت در محله اش راه اندازی کند . ابراهیم چند ماه در برنامه هیئت آن ها حضور داشت تا هیئت پا گرفت و شلوغ شد . دیگری می خواست برای خانواده های یتیم ، مواد غذایی تهیه کند ، باز ابراهیم پیش قدم شد . اما وقتی می دید که یکی از جوانان باشگاه ، بقیه را جمع کرده تا به سینما ببرد و فیلم های ... ببینند ، نه تنها همراهی نمی کرد ، بلکه تا می توانست با آن ها صحبت میکرد که از این کار منصرف شوند . تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى و لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ التَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَديدُ الْعِقابِ (٢) یکدیگر را در کار نیک و در تقوا یاری کنید ، و در گناه و دشمنی به یکدیگر کمک مکنید و تقوای الهی داشته باشید که خدا سخت عذاب میکند . ( سوره مائده )
تابستون فقط با این سلطان🤤 سیستان و بلوچستان - سرباز - انبه خدا برکت بده به باغت 🌹
🌟قصه دلبری ❤️۵ داخل اتوبوس،با روحانی کاروان جلو می‌نشستند. با حالتی دیکتاتورگونه تعیین می‌کرد چه کسانی باید ردیف دوم پشت سر آن ها بنشینند .صندلی بقیه عوض میشد،اما صندلی من نه.از دستش حسابی کفری بودم ،میخواستم دق دلم را خالی کنم.کفشش را درآورد که پایش را دراز کند،یواشکی آن را از پنجره اتوبوس انداختم بیرون.نمیدانم فهمید کار من بوده یا نه،اصلا هم برایم مهم نبود که بفهمند.فقط میخواستم دلم خنک شود. یک بار هم کوله اش را شوت کردم عقب.شال سبزی داشت که خیلی به آن تعصب نشان میداد،وقتی روحانی کاروان میگفت؛(باندای بلندگو زیر سقف اتوبوس نصب کنین تا همه صدا رو بشنون)،من با آن شال باندها را می‌بستم. با این ترفندها ادب نمیشد و جای مرا عوض نمی‌کرد. در سفر مشهد،ساعت یازده شب با دوستم برگشتیم حسینیه.خیلی عصبانی شد اما سرش پایین بود و زمین را نگاه می‌کرد.گفت:(چرا به برنامه نرسیدین؟)عصبانی گذاشتم توی کاسه اش:(هیئت گرفتین برای من یا امام حسین ع اومدم زیارت امام رضا ع نه که بندِ برنامه ها و تصمیمای شما باشم.اصلا دوست داشتم این ساعت بیام،به شما ربطی داره؟)دقِ دلی ام را سرش خالی کردم.بهش گفتم:شما خانمایی رو به اردو آوردین که همه هیجده سال رو رد کردن .بچه پیش دبستانی نیستن که.)گفت:(گروه سه چهارنفری بشید،بعداز نماز صبح پایین باشین خودم میام میبرمتون.بعد یا باخودم برگردین یا بذارین هوا روشن بشه و گروهی برگردین. میخواست خورش جلوی ما راه برود و یک نفر از آقایان را بگذارد پشت سرمان.مسخره اش کردم که (از اینجا تا حرم فاصله ای نیست که دو نفر بادیگارد داشته باشیم.کلی کَل کَل کردیم .متقاعد نشد.خیلی خاطرمان را خواست گفت برای ساعت سه صبح پایین منتظرش باشیم.به هیچ وجه نمیفهمیدم اینکه با من اینطور سرشاخ می‌شود و دست از سرم برنمیدارد،چطور یک ساعت بعد می‌شود همان آدم خشک مقدسِ از آن طرف بام افتاده. آخر شب جلسه گذاشت برای هماهنگی برنامه های فردا.گفت:خانمها بیان نماز خونه. دیدیم حاج آقا را خواب آلود آورده که تنها در بین نامحرم نباشد.
❤️قصه دلبری ❤️۶ رفتارهایش را قبول نداشتم.فکر میکردم ادای رزمنده های دوران جنگ را در می‌آورد. نمی‌توانستم با کلمات قلمبه سلنبه اش کنار بیایم.دوست داشتم راحت زندگی کنم،راحت حرف بزنم،خودم باشم.به نظرم زندگی با چنین آدمی اصلا کار من نبود.دنبال آدم بی ادعایی می گشتم که به دلم بنشیند.در چارچوب در،باروی ترش کرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاق بسیج و گفتم:(من دیگه از امروز به بعد،مسئول روابط عمومی نیستم.خداحافظ!) فهمید کادر به استخوانم رسیده.خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم،شاید هم دعوایی جانانه و مفصل. برعکس،در حالی که پشت میزش نشسته بود،آرام و با طمأنینه گونه پر ريشش را گذاشت روی مشتش و گفت:(یه نفر رو به جای خودتون مشخص کنید و برید!) نگذاشتم به شب بکشد.یکی از بچه ها را به خانم ابویی معرفی کردم.حس کسی را داشتم که بعد از سال ها نفس تنگی یک دفعه نفسش آزاد شود،سینه ام سبک شد.چیزی رو مغزم ضرب گرفته بود،((آزاد شدم )) صدایی حس میکردم شبیه زنگ آخر مرشد وسط زورخانه.به خیالم بازی تمام شده بود. رهی خیال باطل!تازه اولش بود.هرروز به هرنحوی پیغام می‌فرستاد و میخواست بیاید خواستگاری.جواب سر بالا میدادم.داخل دانشگاه جلویم سبز شد. خیلی جدی و بی مقدمه پرسید:چرا هرکی رو میفرستم جلو،جوابتون منفیه؟بدون مکث گفتم:(ما به درد هم نمیخوریم).با اعتماد به نفس صدایش را صاف کرد:(ولی من فکر میکنم خیلی به هم میخوریم)جوابم را کوبیدم توی صورتش:(آدم باید کسی که میخواد همراهش بشه،به دلش بشینه). خنده پیروزمندانه ای سر داد،انگار به خواسته اش رسیده بود:یعنی این مسئله حل بشه،مشکل شمام حل میشه؟.جوابی نداشتم .چادرم را زیر چانه محکم چسبیدم و صحنه را خالی کردم. از همان جایی که ایستاده بود،طوری گفت که بشنوم.(ببینید !حالا این قدر دست دست میکنید،ولی میاد زمانی که حسرت این روزا رو بخورید).زیر لب با خودم گفتم (چه اعتماد به نفس کاذبی).اما تا برسم خانه،مدام این چند کلمه در ذهنم میچرخید":((حسرت این روزا)).
🤲 دعای «سمات» دعای مخصوص در آخرین ساعات روز جمعه 🔹بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ، الَّذِى إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ مَغالِقِ أَبْوابِ السَّماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ مَضائِقِ أَبْوابِ الْأَرْضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْأَمْواتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ كَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ انْكَشَفَتْ؛ ♦️ وَبِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَكْرَمِ الْوُجُوهِ وَأَعَزِّ الْوُجُوهِ الَّذِى عَنَتْ لَهُ الْوُجُوهُ، وَخَضَعَتْ لَهُ الرِّقابُ، وَخَشَعَتْ لَهُ الْأَصْواتُ، وَوَجِلَتْ لَهُ الْقُلُوبُ مِنْ مَخافَتِكَ، وَبِقُوَّتِكَ الَّتِى بِها تُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِكَ وَتُمْسِكُ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولا، 🔹وَبِمَشِييَّتِكَ الَّتِى دَانَ لَهَا الْعالَمُونَ؛ وَبِكَلِمَتِكَ الَّتِى خَلَقْتَ بِهَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ، وَبِحِكْمَتِكَ الَّتِى صَنَعْتَ بِهَا الْعَجائِبَ، وَخَلَقْتَ بِهَا الظُّلْمَةَ وَجَعَلْتَها لَيْلاً، وَجَعَلْتَ اللَّيْلَ سَكَناً، وَخَلَقْتَ بِهَا النُّورَ وَجَعَلْتَهُ نَهاراً، وَجَعَلْتَ النَّهارَ نُشُوراً مُبْصِراً، وَخَلَقْتَ بِهَا الشَّمْسَ وَجَعلْتَ الشَّمْسَ ضِياءً، وَخَلَقْتَ بِهَا الْقَمَرَ وَجَعَلْتَ الْقَمَرَ نُوراً؛ ♦️وَخَلَقْتَ بِهَا الْكَواكِبَ وَجَعلْتَها نُجُوماً وَبُرُوجاً وَمَصابِيحَ وَزِينةً وَرُجُوماً، وَجَعَلْتَ لَها مَشارِقَ وَمَغارِبَ، وَجَعَلْتَ لَها مَطالِعَ وَمَجارِىَ، وَجَعَلْتَ لَها فَلَكاً وَمَسابِحَ، وَقَدَّرْتَها فِى السَّماءِ مَنازِلَ فَأَحْسَنْتَ تَقْدِيرَها، وَصَوَّرْتَها فَأَحْسَنْتَ تَصْوِيرَها، وَأَحْصَيْتَها بِأَسْمائِكَ إِحْصاءً، وَدَبَّرْتَها بِحِكْمَتِكَ تَدْبِيراً، وَأَحْسَنْتَ تَدْبِيرَها، وَسَخَّرْتَها بِسُلْطانِ اللَّيْلِ وَسُلْطانِ النَّهارِ وَالسَّاعاتِ وَعَدَدِ السِّنِينَ وَالْحِسابِ، وَجَعَلْتَ رُؤْيَتَها لَجَمِيعِ النّاسِ مَرْئً واحِداً؛ 🔹وَأَسْأَلُكَ اللّٰهُمَّ بِمَجْدِكَ الَّذِى كَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَرَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الْمُقَدَّسِينَ، فَوْقَ إِحْساسِ [أَحْسَاسِ] الْكَرُوبِينَ [الْكَرُّوبِيِّينَ]، فَوْقَ غَمائِمِ النُّورِ، فَوْقَ تابُوتِ الشَّهادَةِ، فِى عَمُودِ النَّارِ، وَفِى طُورِ سَيْناءَ، وَفِى جَبَلِ حُورِيثَ، فِى الْوادِى الْمُقَدَّسِ فِى الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ مِنَ الشَّجَرَةِ، وَفِى أَرْضِ مِصْرَ بِتِسْعِ آياتٍ بَيِّناتٍ، وَيَوْمَ فَرَقْتَ لِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ، وَفِى الْمُنْبَجِساتِ الَّتِى صَنَعْتَ بِهَا الْعَجائِبَ فِى بَحْرِ سُوفٍ؛
(صفحه دوم) ♦️ وَعَقَدْتَ ماءَ الْبَحْرِ فِى قَلْبِ الْغَمْرِ كَالْحِجارَةِ، وَجاوَزْتَ بِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ، وَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ الْحُسْنىٰ عَلَيْهِمْ بِما صَبَرُوا، وَأَوْرَثْتَهُمْ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَمَغارِبَهَا الَّتِى بارَكْتَ فِيها لِلْعالَمِينَ، وَأَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ وَمَراكِبَهُ فِى الْيَمِّ، وَبِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ، وَبِمَجْدِكَ الَّذِى تَجَلَّيْتَ بِهِ لِمُوسىٰ كَلِيمِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى طُورِ سَيْناءَ، وَ لِإِبْراهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ خَلِيلِكَ مِنْ قَبْلُ فِى مَسْجِدِ الْخَيْفِ، وَلِإِسْحاقَ صَفِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى بِئْرِ شِيَعٍ [سَبْعٍ]، وَ لِيَعْقُوبَ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى بَيْتِ إِيلٍ؛ 🔹وَأَوْفَيْتَ لِإِبْراهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ بِمِيثاقِكَ، وَلِإِسْحاقَ بِحَلْفِكَ، وَ لِيَعْقُوبَ بِشَهادَتِكَ، وَ لِلْمُؤْمِنِينَ بِوَعْدِكَ، وَ لِلدَّاعِينَ بِأَسْمائِكَ فَأَجَبْتَ، وَبِمَجْدِكَ الَّذِى ظَهَرَ لِمُوسَى بْنِ عِمْرانَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَلىٰ قُبَّةِ الرُّمّانِ ، وَبِآياتِكَ الَّتِى وَقَعَتْ عَلىٰ أَرْضِ مِصْرَ بِمَجْدِ الْعِزَّةِ وَالْغَلَبَةِ، بِآياتٍ عَزِيزَةٍ، وَبِسُلْطانِ الْقُوَّةِ، وَبِعِزَّةِ الْقُدْرَةِ، وَبِشَأْنِ الْكَلِمَةِ التَّامَّةِ؛ ♦️وَبِكَلِماتِكَ الَّتِى تَفَضَّلْتَ بِها عَلىٰ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ، وَأَهْلِ الدُّنْيا وَأَهْلِ الْآخِرَةِ، وَبِرَحْمَتِكَ الَّتِى مَنَنْتَ بِها عَلىٰ جَمِيعِ خَلْقِكَ، وَبِاسْتِطاعَتِكَ الَّتِى أَقَمْتَ بِها عَلَى الْعالَمِينَ، وَبِنُورِكَ الَّذِى قَدْ خَرَّ مِنْ فَزَعِهِ طُورُ سَيْناءَ، وَبِعِلْمِكَ وَجَلالِكَ وَكِبْرِيائِكَ وَعِزَّتِكَ وَجَبَرُوتِكَ الَّتِى لَمْ تَسْتَقِلَّهَا الْأَرْضُ، وَانْخَفَضَتْ لَهَا السَّماواتُ، وَانْزَجَرَ لَهَا الْعُمْقُ الْأَكْبَرُ ، وَرَكَدَتْ لَهَا الْبِحارُ وَالْأَنْهارُ، وَخَضَعَتْ لَهَا الْجِبالُ، وَسَكَنَتْ لَهَا الْأَرْضُ بِمَناكِبِها؛ 🔹وَاسْتَسْلَمَتْ لَهَا الْخَلائِقُ كُلُّها، وَخَفَقَتْ لَهَا الرِّياحُ فِى جَرَيانِها، وَخَمَدَتْ لَهَا النِّيرانُ فِى أَوْطانِها، وَبِسُلْطانِكَ الَّذِى عُرِفَتْ لَكَ بِهِ الْغَلَبَةُ دَهْرَ الدُّهُورِ، وَحُمِدْتَ بِهِ فِى السَّماواتِ وَالْأَرَضِينَ، وَبِكَلِمَتِكَ كَلِمَةِ الصِّدْقِ الَّتِى سَبَقَتْ لِأَبِينا آدَمَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَذُرِّيَّتِهِ بِالرَّحْمَةِ، وَأَسْأَلُكَ بِكَلِمَتِكَ الَّتِى غَلَبَتْ كُلَّ شَىْءٍ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِى تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَكّاً وَخَرَّ مُوسىٰ صَعِقاً؛ ♦️وَبِمَجْدِكَ الَّذِى ظَهَرَ عَلىٰ طُورِ سَيْناءَ فَكَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَرَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ، وَبِطَلْعَتِكَ فِى ساعِيرَ، وَظُهُورِكَ فِى جَبَلِ فارانَ، بِرَبَواتِ الْمُقَدَّسِينَ وَجُنُودِ الْمَلائِكَةِ الصَّافِّينَ، وَخُشُوعِ الْمَلائِكَةِ الْمُسَبِّحِينَ، وَبِبَرَكاتِكَ الَّتِى بارَكْتَ فِيها عَلىٰ إِبْراهِيمَ خَلِيلِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَبارَكْتَ لِإِسْحاقَ صَفِيِّكَ فِى أُمَّةِ عِيسىٰ عَلَيْهِمَا السَّلامُ، وَبارَكْتَ لِيَعْقُوبَ إِسْرائِيلِكَ فِى أُمَّةِ مُوسىٰ عَلَيْهِمَا السَّلامُ، وَبارَكْتَ لِحَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فِى عِتْرَتِهِ وَذُرِّيَّتِهِ وَأُمَّتِهِ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا