eitaa logo
شهدای رفسنجان
940 دنبال‌کننده
474 عکس
194 ویدیو
0 فایل
این کانال جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و همچنین زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای شهرستان رفسنجان، تاسیس شده کانال دوم ما: eitaa.com/O_S_A213 ‌ ‌ جهت ارسال عکس و زندگی‌نامه مربوط به شهدای رفسنجان: @Ya_omi ارتباط با مدیر: @O_Sad213
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹رئوف حتی با حیوانات ✨چقدر دل رئوفی داشت، امکان نداشت در خیابان مشکلی برای کسی پیش آمده باشد و او بی تفاوت عبور کند اگر نزاعی بود به میانجیگری می رفت اگر تصادفی شده بود با جان و دل امداد می کرد اگر پیاده ای می دید به مقصد می‌رساند ✨حتی با دل مهربانش به امداد حیوانات نیز می پرداخت !!! یادم است یکبار گربه ای سرش را داخل بشکه نفت کرده بود و چون صدایش داخل بشکه می پیچید بسیار وحشت زده شده بود محمد انگار که جان یک انسان به خطر افتاده باشد با سرعت زیاد وسایل دستش را زمین گذاشت و گونی دور گربه پیچید و به آرامی سرش را از بشکه بیرون کشید اما گربه مقاومت میکرد و چنگ میزد. پدرم :گفت محکم سرش را بیرون بکش یا می‌میرد و خلاص میشود یا نجات می یابد ... اما محمد با تلاش زیاد بدون اینکه به گربه آسیب برسد او را آزاد کرد. 📚معلم شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطراتت را سبز نگهداشته است دخترکی که آن روز به چشم کسی نمی‌آمد ولی امروز پزشکی ست که نور دیده همه ماست!. 📍کانال @rafsanjan_shohada
🥀 خوشا آنان که در راه رفاقت رفیق با وفا بودند و رفتند ... 📍کانال @rafsanjan_shohada
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 🔹فرمانده گردان غواص 410 لشکر 41 ثارالله ✨علی، فرزند عباس و فاطمه روز جمعه یازدهم بهمن ماه سال 1342 شمسی، برابر با شانزدهم رمضان 1383 قمری، در خانه ای خشت و گلی، در روستای کوچک «کورگه» به دنیا آمد. او در خانواده ای مذهبی و در دامان مادری مؤمن و روحانی زاده شد و رشد کرد و در کوچه های تنگ و باریک و خاکی روستا و باغ ها و زمین های کشاورزی ای که خانه های کاه گلی را مثل نگین انگشتری در میان داشتند، دوران طفولیت را پشت سر گذاشت و روحش را از صفا و صمیمیت و سادگی روستا سرشار کرد. وی از کودکی با نماز، قرآن، ذکر و دعا آشنا شد. در پنج سالگی اذان می گفت و به اتفاق پدر و برادر بزرگترش، در نماز جماعت شرکت می کرد. ✨علی بخشی از تحصیلات ابتدایی را در دبستان معین زاده ی روستای محل تولدش سپری کرد. سپس، برای ادامه ی تحصیل به روستای لاهیجان رفت. او مسیر دو کیلومتری میان کورگه و لاهیجان را هر روز به همراه برادرش پیاده طی می کرد. بعد از مدتی پدر خانواده از روستای کورگه به روستای بزرگ لاهیجان نقل مکان کرد. به این ترتیب، علی دوستان جدیدی در میان هم کلاسی ها و هم سن و سالان خود پیـدا کرد که بسیـاری از آن هـا در آینـده، هـم رزمان و هم سنگران صمیمی شدند. ✨بعد از پایان تحصیلات ابتدایی، به همراه تعدادی از دوستان و هم کلاسی هایش از جمله احمد امینی، محمود امینی، محمد قنبری و ... برای ادامه ی تحصیل به مدرسه ی راهنمایی اقبال شهـرستـان رفسنجـان رفـت. دانـش آموزان لاهیجانی در مدرسه ی اقبال گروهی را تشکیل دادند و در مقابل بی عدالتی ها و زورگویی های بعضی از مسئولین مدرسه و تبعیض هایی که بین فرزندان مقامات و دست اندرکاران رژیم ستم شاهی و دیگر دانش آموزان گذاشته می شد، می ایستادند و تنبیهات و ناملایمات زیادی را نیز تحمل کردند. این گروه در همه حال پشتیبان هم بودند و اقدامات یک دیگر را پوشش می دادند. علی و احمد مغز متفکر و برنامه ریز گروه بودند. ✨با آغاز مبارزات علنی مردم رفسنجان علیه رژیم خودکامه ی سلطنتی، علی پانزده ساله به همراه گروه دوستان لاهیجانی اش به صفوف مبارزان پیوستند و بارها برای شرکت در تظاهرات، فاصله ی پانزده کیلومتری لاهیجان و رفسنجان را با هر وسیله ی ممکن از قبیل دوچرخه، موتورسیکلت و حتی پیاده طی می کردند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، علی برای کمک به پدر در فرصت هایی که پیش می آمد، مدتی کار در تعمیرگاه موتورسیکلت و کارگاه درب و پنجره سازی را تجربه کرد و با شروع جنگ تحمیلی، در کسوت یک بسیجی بی ادعا، آماده ی حضور در جبهه های نبرد شد. ✨چند ماه در بسیج رفسنجان و بردسیر ماند . نهایتاً در بهار سال 1360 خودش را به جبهه رساند و نامش به عنوان اولین رزمنده ی روستای لاهیجان در تاریخ دفاع مقدس مردم استان کرمان ثبت شد . بعد از حضور علی در جبهه ، جوانان روستای هفتصد خانواری لاهیجان یکی پس از دیگری به وی پیوستند به طوری که تا پایان دفاع مقدس مردم ایران ، بیش از صد و پنجاه نفر از این روستا عازم جبهه شدند و با تقدیم چهل و پنج شهید و بیست و پنج فرمانده ( از فرمانده ی دسته تا فرمانده ی گردان ) به لشکر 41 ثارالله، نام و آوازه ای برای لاهیجان کسب کردند . ✨علی عابدینی نخستین بار در عملیات کرخه نور ( شهید چمران ، پنجم مرداد 1360 ) شرکت کرده و در همان عملیات ، از ناحیه ی دست مجروح شد . وی پس از آن هرگز به جبهه و سنگرهای دفاع مقدس پشت نکرد . بارها مجروح شد . بدن او از هر عملیات زخمی و ترکشی به یادگار داشت . در عملیات رمضان فرماندهی گروهان ویژه ی آر پی جی زن ها را پذیرفت و با شجاعت و شهامت کم نظیری به مقابله با تانک های دشمن شتافت . بعد از عملیات رمضان به فرماندهی گردان آیت الله کاشانی رسید . به این ترتیب ، بعد از عنوان اولین رزمنده ی روستای لاهیجان ، عنوان اولین فرمانده ی گردان روستای فرمانده خیز لاهیجان را از آن خود کرد. در عملیات والفجر3 به سختی مجروح شد. شدت جراحات وی در والفجر3 چنان سنگین بود که داوطلبانه از فرماندهی گردان کناره گیری کرد و از آن پس به عنوان جانشین فرمانده ی گردان به خدمت رزمندگان درآمد. بعد از عملیات بدر، پس از آن که احمد امینی فرماندهی گردان 410 غواص را به عهده گرفت ، جانشینی او را پذیرفت . این روند تا عملیات والفجر8 ادامه داشت . پس از آن با شهادت حاج احمد امینی، فرماندهی گردان 410 را قبول کرد. گردان 410 غواص به فرماندهی علی عابدینی نقش تأثیرگذاری در شکستن خطوط دفاعی دشمن در عملیات کربلای 4 داشت. با متوقف شدن عملیات کربلای4، علی عابدینی که از شهادت یاران و هم سنگرانش دل تنگ شده بود و برای پیوستن به آن ها بی تابی می کرد، گردان را برای حضور قدرتمند در عملیات کربلای 5 آماده کرد .
سرانجام روز جمعه 19 دی ماه 1365 در اولین لحظات آغاز عملیات کربلای 5 به آن ها ملحق شد 📚سردار شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت حاج قاسم از شجاعت و معنویت شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada
🏷 عکس نوشته | فقط خدا می داند 🔹هیچ وقت حاج احمد امینی و علی عابدینی را... 📖 گردان غواص ۳" 📍کانال @rafsanjan_shohada
🔺 🔹 وارد گردان ۴۱۰ که می شدی، نمی فهمیدی چه کسی فرمانده است. به قدری همه با هم صمیمی و دوست بودند که فرمانده و غیر فرمانده معلوم نمی‌شد. فرماندهان گردان مثل بقیه و میان آنها بودند. با بچه ها می نشستند، با بچه ها غذا می خوردند و با بچه‌ها می‌خوابیدند. هر وقت لازم بود که به خط شویم، حاج احمد یا علی عابدینی از یکی از بچه ها خواهش می‌کرد که از جلو نظام بدهد. بارها شنیدم که حاج احمد می گفت: "فرمانده اصلی گردان، علی عابدینی است." همین جمله را بارها از علی عابدینی شنیدم که: "فرمانده اصلی گردان، حاج احمد است." 📖 "گردان غواص" خاطرات گردان ۴۱۰ غواص، لشکر ۴۱ ثارالله 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا