eitaa logo
شهدای رفسنجان
939 دنبال‌کننده
473 عکس
192 ویدیو
0 فایل
این کانال جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و همچنین زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای شهرستان رفسنجان، تاسیس شده کانال دوم ما: eitaa.com/O_S_A213 ‌ ‌ جهت ارسال عکس و زندگی‌نامه مربوط به شهدای رفسنجان: @Ya_omi ارتباط با مدیر: @O_Sad213
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊نگریستن بہ لبخندتان و صلابت نگاهتان دلِ دربنـد ما را از بند تن آزاد می‌ڪند🥀 🕊مگر می‌شود بہ شمــا نگاه ڪرد و شوق پـرواز را نیافت ؟؟🥀 🔹شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ 📖طرح تلاوت روزانه قرآن کریم📖 هدیه به شهید والامقام 📍کانال @rafsanjan_shohada
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊                        💚🕊 🕊 🔹افتخار کوچه ها؛ شهید ✨زندگینامه شهید به روایت خودش: من مجید زینلی فتح آبادی فرزند اکبر دارای در چهارم آذر ماه 1339 در روستایی به نام فتح آباد یکی از روستاهای شرق رفسنجان در خانواده نسبتاً متوسطی به دنیا آمدم. تحصیلات ابتدائیم در همت آباد در منزل یکی از اربابان که ارباب پدر و پدر بزرگ و عمویم بود زندگی می کردیم بالاخره تا سال پنجم که دوران ابتدائی جدید شاه در آنجا بودم و هر سال در کلاس شاگرد ممتاز بودم سال اول راهنمایی به یک مدرسه ملی راهنمایی(راه نو) رفتم سال دوم را به راهنمایی غزالی رفتم و در آنجا با چند تا از همسایه ها اینطور بگویم هم روستائیان همراه بودم تا اینکه آن سال و سال سوم را هم در آن مدرسه به پایان رساندم ✨ سال اول نظری را به دبیرستان دکتر علی شریعتی که آن موقع دکتر اقبال نام داشت رفتم و به تحصیلات دبیرستانی مشغول شدم. سال اول با نمراتی عالی شاگرد ممتاز کلاس و سال دوم را شاگرد دوم شدم. در سال سوم با یکی از بچه ها که متولد یزد ولی بزرگ شده رفسنجان بود، آشنا شدم و او با صحبت و حرفهایی که می زد من فهمیدم راهی که به من نشان می دهد راه خوبی است. کم کم عکس از آیت ا... شهید صدوقی رحمت ا... علیه را برایم آورد و کتاب هایی به من معرفی کرد. از جمله کتابهای شهید مطهری و شریعتی خلاصه آن سال را به پایان رسانده و سال چهارم که سال 58-57 بود را شروع کردیم. ✨در پانزدهم آذر ماه به خدمت سربازی اعزام شدم. بعد از پایان خدمت سربازی به عنوان یک بسیجی در جبهه های حق علیه باطل حضور پیدا کردم و با مزدوران بعثی به نبرد پرداختم و بعد از مدتی به فرماندهی یکی از گروهانهای لشکر 41 ثارا... منصوب شدم و بعد از چند سال جنگ و نبرد ،معاون فرماندهی گردان 418 لشکر 41 ثارا... بهم محول شد. 🍃شهید حاج مجید چندین بار در عملیاتهای مختلف مجروح گردید ولی دست از جنگ بر نداشت چون تنها آرزویی که از خداوند تبارک و تعالی داشت شهادت بود تا اینکه در تاریخ سوم مرداد سال 1367 مصادف با عید قربان در شلمچه شربت شهادت را نوشیده و به برادر شهیدش پیوست. شادی روح ملکوتیش 🌹 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🕊🥀 🥀 🍃از مشکلات زندگی‌اش گفته بود؛ از دست‌تنگی و نداری. مجید نشسته بود کنارش و با آرامش می‌گفت: حرف‌هایت درست، ولی ما که فقط برای شکممان انقلاب نکردیم. این مملکت رفته بود تو دامن آمریکا. ما می‌خواستیم زیر سلطه‌اش نباشیم، که الحمدُلله نیستیم. 🍃چند روز به عروسی‌اش، صدایمان کرد یک گوشه. گفت: انسان هیچ‌وقت نباید از وضع پیش آمده استفاده بد بکند؛ مثلاً نباید به بهانه این‌که مجلس عروسی برپا شده، حجابش را حفظ نکند و بگوید، یک شب که هزار شب نمی‌شود. دست آخر گفت: دوست دارم خواهرانم شب عروسی‌ من با حجاب کامل بیایند توی جلسه. با همه مخالفت‌ها، مانتو و مقنعه پوشیدیم. هر دویمان را بوسید و گفت: هیچ‌چیز برای دختر بهتر از حجاب و عفاف نیست. 🍃حرف دیگران پیش آمد؛ غیبت و تُهمت. دستم را گرفت و با خودش بُرد بیرون. هرقدر گفتم کار دارم، به خرجش نرفت. چند ساعت با موتور در شهر چرخیدیم تا در جلسه گناه نباشیم. 🍃بی‌کار نمی‌نشست، می‌گفت: اوّل این‌که من توی یک خانوادة کشاورز به‌دنیا آمده‌ام و نمی‌توانم بی‌کار باشم. دوّم هم این‌که باید یک لقمه رزقِ حلال دربیاورم و بدهم زن و بچّه‌مان تا فردا برای سربلندی مملکت بلند شوند، نه برای خراب‌کاری. 🍃محمّد‌حسین را تازه دفن کرده بودیم. همه‌ شیون می‌کردند. چشمشان که به مجید افتاد، صدایشان بیش‌تر شد. ‌گفتند: تو باید انتقام حسین جان را از عراقی‌ها بگیری. برآشفت. ‌گفت: مگر ما به‌خاطر انتقامِ خونِ دیگران می‌جنگیم؟ ما برای آزادی اسلام، برای دین و ایمان و کشور می‌جنگیم. 🍃قبل از «کربلای 4»، برای نیروهای گردان صحبت می‌کرد. می‌گفت: اگر می‌خواهید توی عملیات موفّق باشید و فاطمة زهرا(س) شب عملیات به فریادتان برسد، نماز شب را ترک نکنید. ما از نظر نظامی در برابر عراقی‌ها چیزی نیستم، پس همین نماز شب‌ها و توسّل به ائمه(ع) است که ما را پیروز می‌کند. می‌گفت: هرچه داریم، از فاطمه زهرا(س) داریم. 🍃عصبانی شده بود. برافروخته، لبش را گاز گرفته بود، نکند حرفی بزند که طرف مقابلش ناراحت شود. همیشه به فرمایش حضرت امیر(ع) اشاره می‌کرد و می‌گفت: موقع خشم، نه تصمیم، نه دستور، نه تنبیه. سرِ یک مسأله جزئی بحثشان شده بود. هرقدر مجید آرام بود، طرف، سروصدا می‌کرد و بی‌ادبی. وقتی جدا شدند، گفتم: این همه بِهِت بدوبی‌راه گفت، چرا چیزی بهش نگفتی؟! گفت: حضرت امیر(ع) در برابر غصبِ حقشان سکوت کردند که چی؟ که ضربه به اسلام نخورد. من هم برای این‌که بحثمان بالا نگیرد و باعث کدورت نشود، چیزی نگفتم. 🍃گفتم: هوا خیلی دلگیر شده. این هوا برایم وحشتناک است. گفت: مگر می‌شود هوا وحشتناک باشد؟ هواست دیگر. به آسمان نگاه کرد و گفت: پارسال عید قربان برای خودم قربانی کردم. چه‌قدر خوب می‌شد امسال خودم را برای خدا قربانی کنم. 🍃دیر می‌کرد، نگرانش می‌شدیم. می‌آمد، می‌گفتیم: کِی باشد که این جنگ تمام شود. می‌گفت: وقتی خبر شهادت من را برایتان آوردند. همان شد؛ قطعنامه که پذیرفته شد، خبر شهادتش را آوردند. 🍃می‌گفت: دوست دارم آخرین فرمانده گردانی باشم که شهید می‌شوم. می‌خواهم بعد از من کسی شهید نشود. عراق که تک کرد، چند تایی از فرمانده گردان‌ها شهید و زخمی شدند. مجید که شهید شد، عراقی‌ها تارومار شدند؛ جنگ تمام شد. 🔹شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🥀 🕊🥀🕊 🥀🕊🥀🕊🕊🥀
🍂🌸🍂🌸🍂 🌸🍂 🍂 ▪️ ✨با سلام و درود بيكران بر شهيدان راه حق و حقيقت كه با ايثار خونشان حيات نويني را در جامعه اسلامي ما گشودند. شهيداني كه همچون شمع محفل بشريت مي سوختند و گرما و نورشان تداوم بخش انقلاب شكوهمندمان گرديد و انقلابي را در ضميرمان به وجود آوردند كه هيچ نيروي مادي و باطلي قادر به چنين چيزي نخواهد بود . آناني كه راهي يافتند و با آگاهي و بصيرت كامل آن راه را كه همان راه انبياء خدا مي باشد طي نمودند و به قله رفيع شهادت رسيدند و به بقاء معبود خود شتافتند و اميد آن است كه ما نيز رهروان راه پاك و اصيل باشيم . انشاء الله ... ✨پدر و مادر گرامي و بزرگوارم انسان هميشه در معرض آزمايشهاي الهي قرار دارد و بايد هميشه كوشش كند تا از اين امتحانات الهي سرافراز بيرون آيد. اين بار خداوند با امتحان ديگري شما را آزمايش مي كند تا روز قيامت به شما ثابت كند چقدر صبور بوده ايد. 🔹شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂
🕊جایی که همه‌مان زمین‌گیر می‌شدیم، حتی به روی خودش هم نمی‌آورد که از آسمان آتش می‌بارد؛ گویی نمی‌دید دوروبرش چه اتّفاقی می‌افتد. 🕊می‌خواند: اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی تا نخواهد خدای 🔹شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada
💠فراخوان جمع آوری اسناد و آثار دفاع مقدس ♻️لطفا منتشر کنید 📍کانال @rafsanjan_shohada
✍طلبه مجاهد شهید علی پورمحمدی و امتحانی که حضرت آیت الله امام خامنه ای مد ظله العالی از وی گرفت... 🔹شهید علی پورمحمدی از نیروهای گردان ۴۱۲ لشکر ۴۱ ثارالله کرمان همیشه روحیه طلبگی را حفظ می کرد خودش را خدمت گذار مردم می دانست وی شاگرد اول حوزه بود. 🔸آقا امام خامنه ای مد ظله العالی فرموده من خودم آزمایشش کردم دیدم خوب جواب داد. 💢بخشی از وصیتنامه شهید درست یک روز قبل از شهادت نوشته شده است. 🔹خدایا چگونه ادعا کنم که مسلمانم در صورتی که گناه زیاد کرده ام. 🔸چگونه خود را بنده تو بدانم در صورتی که بندگی ات نکردم. 🔹چه گناهانی که انجام ندادم خدایا چگونه رو به سوی تو کنم در حالیکه سراسر غرق در آلودگی هستم و هوای نفس مرا نابود کرده و به خود مشغول ساخته ای خدای رحیم ای بخشنده مهربان ای بزرگ یا غفارالذنوب اغفر ذنوبی خدایا به بزرگی ات مرا ببخش. 🔸چگونه از تو درخواست عفو کنم در حالیکه تا به حال بارها و بارها توبه کردم ولی توبه ام را زیر پا گذاشتم و هوای نفس را اطاعت کردم. 🔹خدایا امید دارم که با این جان دادن و رفتن از این دنیا که خود فرمودی بهترین معامله با تو است از عذابم بکاهی و کمتر عقاب شوم. 🔸یا امام زمان عجل الله چگونه ادعا کنم که طلبه هستم و سرباز تو در حالیکه سر تا پا گناهم مرا ببخش آقاجان... 🔹همه باید بروند چه رفتنی بهتر از شهادت در راه خدا... 🔸از جملگی شما تقاضا دارم که احکام را اهمیت قائل شوید و مواظبت بر احکام داشته باشید. ♻️لطفا منتشر کنید 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا