﷽
#حدیث_روز ⇧⇧
#سهشنبـــــہ
☀️ ۱۲ آذر ۱۳۹۸
🌙 ۶ ربیعالثانی ۱۴۴۱
🌲 3 دسامبــــر 2019
📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یااَرْحَـــــمَالرّاحِمیـــــٖنْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام سجـاد (ع)
▫️امام باقــــر (ع)
▫️امام صادق (ع)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
••⚜••
معرفی کتاب📚
رقابتدر #شهادت ازاولین موضوعاتیست
ڪه براۍ شهدا به ذهن میرسد
اما شهادت یڪ نقطه نیستـــ !
اول¹ : اللهماجعلمحیاۍمحیاست!
دوم² : مماتۍمماتمحمدوآلمحمداست!
اول رقابت در زندگیستـــ
آن گاه رقابت در شهادت
دعاڪن شهید "باشیم" !
نه اینڪه فقط شهید "بشیم" !
اصلا تا شهید نباشیم شهید نمۍشیم ..
تا حالافکرڪردۍپشتِ بعضی دعاهاۍشهادت
یڪ جور فرار از ڪار و تکلیف است ؟!
سریع شهید شویم تا راحت شویم !
اما دعا ڪن قبل از اینڪه
[شهید بشیم #یڪعمرشهیدباشیم]
۸۰سال ، مانندجنابِ"حبیبابنِمظاهر"
شهید ڪه "باشیم" ؛
خودشمقدمهمۍشودتاشهیدهم"بشویم"
ان شاءالله ...
📚باغِ سیب_سیدعلیاصغرعلوۍ
#ڪتابخوببخونیم✔️
••⚜••
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🌿✨
{ #دلنوشته }
✅| شهدا زنده ان...
هنوز هوامون رو دارن ...
هنوز مراقب ما هستن ...
تا یه وقت راه رو گم نکنیم ...
قدرشون رو بدونیم :)
باهاشون حرف بزنیم
ازشون کمک بخوایم
فقط منتظرن صداشون کنی ...|🙂|
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
#طنز_جبهه
قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رزمامون خبر بدیم...
که تکفیریا نفهمن...🤔
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده😁😂
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... (پارت ۱۱۱ ) 🌷🌷🌷 میبینی عز
بسم الله الرحمن الرحیم
🥀 #بسم_رب_عشق
#تفصحم_کنید ...
( پارت ۱۱۲)
🌷🌷🌷
وقتی رسیدن به شام همه رو بردن تو یه خرابه ..
همه رو یه جا جمع کردن ..
مردم نگاه می کردن ..
مسخره می کردن ..
بچه ها شامی بازی می کردن .. به رقیه می کفتن ما بابا داریم تو نداری ..
اومد پیش عمش گفت :
عمه بابای من کجاست من بابام. می خوام ..؟! 😔
حضرت زینب گفت :
رقیه ام بابات رفته سفر .. نیست .. دیگه نمیاد ..
گریه اش گرفت رفت گوشه خرابه نشست خوابش برد ..
خواب باباشو دید ..
بلند شد گریه اش گرفت صدای گریه اش بلند شد ..
اما یزید ..
از توی خرابههای شام، صدای یه بچه رو شنید ..
همه اونایی که در میون اسرا بودن، میدونستن که این صدای رقیه اس دختر کوچک امام حسین اما اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو میگیره. او انگار خواب پدرش رو دیده بود...
اون وقت یزید، کسی که دستور داده بود امام حسین و یارانش رو به شهادت برسونن، دستور داد سر امام حسین رو به دختر کوچولو نشون بدن. وقتی حضرت رقیه سر بریده باباش امام حسین رو دید، با گریه و ناله خودشو روی سر بریده پدرش انداخت و باباش درد و دل کرد تا اینکه رقیه هم رفت پیش باباش و روحش به سوی آسمون آبی پرواز کرد...
ادامه_دارد..
💫💫💫💫💫💫💫
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفصحم_کنید ... ( پارت ۱۱۲) 🌷🌷🌷 وقتی رسیدن
قسـمت صدودوازدهݥـ رݦاݧ تقدیـݥ نگاهتـوݩ🌸🍃