#فاطمیه
گفت: آقا چی کار کنم؟!
گفت: منو ول کن بذار یه علیای، پیغمبری بیان منو بکشن که اقلاً واسه ما تو تاریخ یه شأنی باشه (کلاس فکرو ببینین کجاست)
گفت: خودم باید بکشمت...
گفت: خب حالا تو منو میخوای بکشی لااقل این کله.ی منو یه جوری ببر که وقتی کلهها رو میچینن این کلهی من بالاتر از همهشون قرار بگیره!!!!
این اوج کار مکه است
اوج کلاسشون اینه...
عبدالله مسعود گفت: یه کلهای برات ببرم صداش در تاریخ بمونه...😶
این #ابوجهل قبل از اسلام اسمش ابوالحِکَم بود مشاور فرهنگی مکه بود...
پیغمبر اکرم اسم ابوجهل رو بهش داد
فرمودن این با این همه فهمی که داره منو قبول نمیکنه؛ معلومه داره تجاهل میکنه...
این یکیشون بود...
دومی هم #ابوسفیان بود...
این ابوسفیان در فتح مکه دیگه دید چارهای نداره اومد مسلمان شد
کلاس کار مکه اینا بودن
ابوبکر تونسته در اسلام خودشو نفر دوم بعد از پیغمبر معرفی کنه و تا الان هم باقی مونده این کلاس کار به مکه نمیخوره.. این باید از یک آبشخور قوی پشتیبانی بشه مال جای دیگه باشه...
اینو کی حمایت میکرد؟!
این نیروی کی بود؟!
از کجا اومده بود؟!
به چه هدفی اومده بود؟!🤔
تمام نقطه بحث اینجاست که ایشون مال کلاس مکه نبود...‼️
#ادامه_دارد
#فاطمیه
#یهود
بچه به دنیا میاد ۹ سال بچه رو پنهان نگه میدارن.. عموی این بچه نامش مُطلبِ برای تجارت میرفته.. مهمان همین خانه میشه تو مدینه...
میبینه یه بچه توی این حیاط با بچههای دیگه کُشتی میگیره اونا رو میزنه، وقتی میزنه زمین میگه اناابنهاشمی من بچه هاشمم...
این براش سؤال میشه!!
میگه این بچه کیه؟!
نمیگن...
اصرار میکنه
میگه بابا این چرا میگه هاشم؟!🤔
میگن این برادرزادهی توئه!!
برادر من یه بچه داره!!
آره!!
این ۹ سالشه؟!😳
بله قضیه رو میگن...
میگه خب چرا به ما خبر ندادین؟!
میگن وصیت خودشه
این بچه رو هیشکی نمیدونه
گفت: اگه یهودیا بفهمن میکشنش
گفت: ما تو مکه میتونیم حفاظتش کنیم، ما اونجا قبیله داریم...
بچه رو برداشت همراه خودش آورد مکه...
دیدن مُطلب یه بچه ۹ ساله آورده...
مُطلب این کیه؟!
گفت: بردهاس تو مسیر شام از بازار بردهفروشان خریدمش... معروف شد به بردهی مُطلب عبدالمُطلب
به هیشکی هیچی نمیگه...
این بچه بزرگ شد به حدود سن ۲۵ سالگی که رسید دیگه میتونست از خودش دفاع کنه
گفت: آقا این برده من نیستا
این برادرزاده منه!!
یعنی چی؟!
داستان رو گفت.. چون اسم دیگهای نداشت این اسم روش موند
عبدالمطلب رو نتونستن بِکُشن هاشم رو زدن ولی عبدالمطلب را نتونستن دیگه نمیشد بزنن...
اومدن سراغ بچهی عبدالمطلب عبدالله...
این عبدالله پدر پیغمبر قبرش کجاست؟!
تو مدینهاس
این اهل مکهاس
قبرش تو مدینه چیکار میکنه؟!🤔
#ادامه_دارد...
گفت: چی شده؟!
(چادرنشین بودن اینا دیگه) گفت: دیدیم چند تا غریبه دارن میان و فقط بچههایی رو که بین خیمهها بازی میکنن رو نگاه میکنن؛ چشمشون افتاد به این، صاف اومدن سراغش ریختیم جلوشونو گرفتیم...
گفتن ما کاریش نداریم فقط میخوایم ببینیمش...
دنبالشون آرامآرام رفتم دیدم دارن میگن خودشه پیداش کردیم
آقا جامونو پیدا کردن دیگه نمیتونیم حفاظت کنیم...
عبدالمطلب بچه رو تحویل گرفت خودش شد محافظ بچه، سه سال محافظ پیغمبر بود؛ عزرائیل اومد جناب عبدالمطلب باید بری اون دنیا...
عه این بچه چی؟!
گفت اینو بسپرش به عموش...
ابوطالب رو خواست، ابوطالب حفاظت این بچه به عهده تو...
گفت: چشم!!!
تحویل گرفت تا ۲۵ سالگی حفاظت کرد...
#ادامه_دارد...
#فلسطین
این دستورالعملشونه میگن خدا دنیا رو به ما بخشیده دیگهام نمیتونه پس بگیره منتظره ما بریم دنیا رو بگیریم... 🙄
دنیا رو ما تو سه مرحله باید بگیریم
۱- بیتالمقدس رو بگیریم...
۲- نیل تا فرات رو آزاد کنیم...
۳- بقیه دنیا رو...
(این ستاره داوود آرم پرچم اسرائیل رو دقت کنید این ستاره دو خط آبی اون بالاست معنای این چیه؟!
این ستاره باید در بیت المقدس طلوع کنه اینجا رو بگیرن اون دوتا خط آبی بره سر جاش واقع بشه نیل و فرات...
بعد نوک این ستارهها شروع کنه به پیشرفت بره اونور کره زمین برسه به همدیگه میشه کل دنیا...
ولی اول باید بیتالمقدس رو بگیره تا اونجا رو نگیرن حرکت جهانیشون معنا نداره...)
حالا یه ویژگی از پیغمبر ما در توراتشون هست تو همین توراتی که الان هستا
میگن او هر کجا را فتح کند دین خود را وارد آنجا کند دیگر آن نقطه از دست او بیرون نمیرود
این تو توراتشونه یعنی پیغمبر ما اگه بیاد بیتالمقدس رو بگیره دیگه محاله بیتالمقدس رو از دست اسلام گرفت...
یهودیا جهانیشدنشون از بیتالمقدسه، این پیغمبرم اگه بیاد بیتالمقدس رو فتح کنه دیگه نمیشه از دستش گرفت...
اگه نشه دیگه الی الابد یهودیها از گرفتن دنیا مأیوس میشن...
پس باید چیکار کنن؟!🤔
باید یه کاری کنن این پیغمبر اگر آمد به قدرتم رسید به بیتالمقدس نرسه...
اومدن چیکار کردن؟ براساس اطلاعاتی که داشتن نقطه حکومتشو که احتمالی بود شناسایی کردن از اونجا تا خود بیتالمقدس جلوی پیغمبر خاکریز زدن...
#ادامه_دارد...
#فاطمیه
میدونید که ابوبکر در مکه تاجر بود، ابوبکر جزء باسوادای مکه بود...
وقتی پیغمبر مبعوث شد تجار و گندهها هیچکدوم به پیغمبر ایمان نیاوردن؛ همه با پیغمبر دشمنی کردن هرکسی به پیغمبر گرایش پیدا کرده بود یا جوان بود یا برده...
ابوبکر سنوسالدار، تاجر، یهو اومد ایمان آورد همه نظرها اول کار به ابوبکر جلب شد!!
موقعی که ابوبکر اومد مسلمون شد ۴۰ سالش بود علیبنابیطالب ۱۳ سالش بود
شما حساب بکنید تو جمع مسلمونا ابوبکر ۴۰ ساله وارد میشه، علیبنابیطالب ۱۳ ساله هم وارد میشه کی به علی نگاه میکنه؟!
هیشکی...
همه جلوی پای ابوبکر بلند میشن چون تنها تاجری بود که به پیغمبر ایمان آورد؛ در کنار پیغمبر پول خرج میکرد
حرف میزد همه چشمها به ابوبکر بود؛ جوریکه توی مکه همه ابوبکر رو نفر دوم بعد از پیغمبر میدونستن
تا پیغمبر اومد مدینه...!!
خب آقای ابوبکر اگر بخواد برای مردم مدینه نفر دوم اسلام معرفی بشه راهش چیه؟!
راهش اینه که با پیغمبر بیاد مدینه...
پیغمبر میخواد بیاد؛ دیگه تنهایی داره میاد مردم یهو نگاه میکنن میگن:
این کیه؟! پیغمبر!! هورا پیغمبر...
این کیه؟! ابوبکر!! هورا ابوبکر...
این زیرک دنبال این مطلب بود...
پیغمبر میخواست اینو ناکامش کنه نیاد...
#ادامه_دارد...
#فاطمیه
دعوا شد...
نصفی از جمعیتی که اونجا بودن (یعنی زنهای پیغمبر) گفتن عُمر درست میگه، نصفی هم گفتن پیغمبر درست میگه...
(ببینید چقدر مردم به اینا اعتماد داشتن...)
حضرت فرمود: نمیخواد بنویسین برید...
رفتن حال پیغمبر رو به وخامت گذاشت شب از دنیا رفت😔
صبح علیبن ابی طالب به مردم خبر داد که آقا رسولالله از دنیا رفت...
عُمر پیش خودش فکر کرد، (الان علیبنابیطالب پیکر رو میشوره، کفن میکنه، میاره تو مسجد وایمیسه بهش نماز میخونه، دفن میکنه، میشه رئیس...
رئیس شد دیگه نمیشه از کار برش داشت)
عمر اینو فهمید اعضای تیمم نیستن چی کار باید کرد؟!
شمشیر کشید گفت: علی اشتباه میکنه پیغمبر نمرده!!
پس چی شده؟!
گفت: این مرگ موقته زنده میشه...
آنقدر مردم خوشحال شدن...
خب حالا علیبنابی طالب چی کار کنه؟!
بیاد بیرون بگه بابا والله بالله پیغمبر از دنیا رفته میگن: علی چقدر دوست داری پیغمبر زود بمیره...!!
مجبور شد نیاد بیرون...
#ادامه_دارد
#فاطمیه
نه علی جان از خونه نیا بیرون،
تو خونه بمون...
خیلی خب چقدر تو خونه بمونه؟!
یه ماه، دو ماه، پنج ماه...؟!
خب دیگه اصلاً مردم یادشون میره علیای وجود داشته...
علی وقتی یکسال از خونه نیاد بیرون (علی که بیرون مُبلِغ نداره که) مردم یادشون میره علیای وجود داشت
چیکار میکنن؟! دوتا میخ پشت در میزنن خونه رو آتیش میزنن یهو میگن خونهی علی آتیش گرفت و سوخت، اینا استاد این کارن...💔
پس علیبنابیطالب اگه از خونه بیاد بیرون اسلام شکست خورده
از خونه نیاد بیرون
اسلام شکست خورده
اینجا کاری از دست علی علیهالسلام برنمیاد چه کنه؟!
خدای متعال برای این روز اسلام فاطمهی زهرا سلامالله رو گذاشته او سرباز این زمان اسلامه، از خانه آمد بیرون به چه عنوان؟!
بهعنوان علیبنابیطالب؟!
نه!!
زهرای مرضیه هم بهعنوان علیبنابیطالب بیاد
گردنشو میزنن...
اصلاً نمیشه حرف علی رو زد،
قضیه تمام شده...
مسلمونا به ابوبکر رأی دادن و این شده رئیس... زهرا به چه عنوان اومد بیرون؟!
#ادامه_دارد...
#فاطمیه #فدک
عین همونو یهو ابوبکر گفت
گفت: یا بنت رسولالله حرفاتو زدی؟!
فرمود: بله
گفت: پاسخ مثبت شنیدی؟!
فرمود: نه!!
گفت: ببین اسلام دو قرائت داره
یه قرائت، قرائت تو بود،
یه قرائت، قرائت من...
اینا به قرائت تو رایغ ندادن
برو تو خونهات بگیر بشین...
(فکر کردین با آدمهای سادهای طرف بودیم)
یهو همهی مسلمونا خیالشون راحت شد عه دو تا قرائت وجود داره
اما زهرای مرضیه فرمود: نمیرم خونهام بگیرم بشینم
گفت: چیکار میکنی؟!
فرمود: میرم شکایتتون رو به پدرم میکنم... گفت: تو دختر رسولاللهی، تو نور چشم مایی، هرکاری بخوای بکنی آزادی...
این نفهمید زهرا چی گفت...
نفهمید زهرا چه میکنه...
گفت: شما آزادی
چی کار کرد زهرای مرضیه اومد؟!
رفت سر قبر پیغمبر نشست!!
#ادامه_دارد....
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸
ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
#فاطمیه حالا اونوقت محل گریه کجا بود؛ سر قبر پیغمبر قبر پیغمبر کجاست؟! بغل مسجد تو این مسجد ابوبک
#فاطمیه
عملکرد زهرا سلامالله منجر شده بود بهاینکه خانه علی علیهالسلام شده بود کانون مخالفین...
ابوبکر یه نامه برا حضرت زهرا سلامالله نوشت
دختر پیغمبر، من مخلص توأم، من نوکر توأم، تو نور چشم جامعه مایی
اما ...
علی از وجود تو سوءاستفاده کرده، خونهی تو رو کانون مخالفین قرار داده بنابراین برای اینکه این کانون بههم بخوره علی علیهالسلام رو ازخونه ات بیرون کن...!!
یا به علی بگو اینا رو بیرون کنه...
نامه رو داد به زهرای مرضیه...
شیطنت بود دیگه...
حضرت جواب نامهاش رو نداد
ابوبکر رفت سخنرانی کرد گفت: این خونه اینجوری شده...
جمعیت رو آوردن درب خونه ...
برای چی؟!
برای اینکه علی علیهالسلام رو ببرن...
علیابنابیطالب، زبیر ... همه تو این خونهان مخالفین تو این خونهان ...
چرا نمی.رن؟!
چرا تو نماز ابوبکر شرکت نمیکنن؟!
در زدن ...
کی اومد پشت در؟!
حضرت زهرا سلامالله !!
خب مگه علی علیهالسلام تو خونه نیست؟!
چرا هست...!!
مگه زبیر و... نیست؟!
چرا هست...!!
چرا زهرا سلامالله اومد پشت در⁉️
پشت این در هرکی بیاد یا باید بیعت کنه یا کشته بشه...
اونا براشون زبیر و سلمان و... مهم نیست
با کی کار دارن؟!
علی علیهالسلام...!!
در زدن میخوان علی رو ببرن...
علی بیاد پشت در، یا بیعت میکنه یا کشته میشه ...
هر دو اسلام رو از بین میبره
لذا علیبنابیطالب فرمود: زهرا جان شما باید بری پشت در...
اونی که زهرا رو فرستاد پشت در خود علی بود
چرا؟! چون زهرای مرضیه امامش علی بود
فرمانده علیابنابیطالب بود او هر چی میگفت زهرای مرضیه گوش میکنه...
چشم، رفت پشت در ...
گفتن: ما با تو کار نداریم
اومدیم علی رو ببریم ...
فرمودن: مگه از رو جنازهی من عبور کنین دستتون به علی برسه...
🦋💔
#ادامه_دارد....
#فاطمیه
#امام_زمان
زهرای مرضیه دید الان بار سوم رو بگه شمشیر اومده پایین و علی علیهالسلام...
چی گفت؟!
یهو فریاد زد ابوبکر به خدا قسم اگر مویی از سر پسرعمم کم بشه همین الان نفرینتون میکنم...
تا حضرت فرمود نفرینتون میکنم یهو باد وزید مسجد شروع کرد به لرزیدن هوا تار شد...
ابوبکر ترسید عه زهرا از یه مسیر دیگهای آمده... چی شد؟!
از نیت کشتن علی منصرف شد یه اشاره کرد به اینی که شمشیر دستشه گفت دفعه سوم رو نگو ...
علی میدونست که زهرا خودشو سرپا نگه داشته...😔
دست شکسته، کمر شکسته ...
زهرا نگه داشته خودشو
سلمان و اینا رو حضرت به یه اشاره گفت بیعت کنید اینا تو صفوف رفتن حضرت فرمود سلمان بهداد زهرا برس...
بگو درود بر تو عملیاتت موفق شد دیگه به خودت زحمت نده...
آقا سلمان اومد گفت: دختر رسولالله علی علیهالسلام میگه کار تمام شد...
تا اینو گفت زهرا افتاد بیهوش شد
زهرا افتاد بیهوش شد، ابوبکر به او نگاه کرد مسلمونا همه دارن زهرا رو نگاه میکنن الانه که از خواب غفلت بیدار بشن...
به علی علیهالسلام گفت پاشو برو زهرا رو جمع کن، دست علی رو باز کردن رفت زهرا رو کشید برد تو خونه یه پرده در خونه آویزون کرد قضیه تمام شد و بیعت هم نکرد!!
حالا زهرا تو خونه افتاده،
باید به هوشش بیارن😔
پیغمبر اکرم فرموده بودن:
فاطمه بِضعَتةٌ مِنی فَمَن آذاهَا فَقَد آذانی.. فاطمه پارهی تن منه
هرکس او را اذیت کنه
منو اذیت کرده
اینو همهی مسلمونا شنیده بودن...
این ۱۱ نفر چون بیعت کردن دیگه رفتن تو صفوف با فاصله تو صفهای جماعت نشستن...
این به بغلدستی گفت فلانی یادته پیغمبر گفت فاطمه بِضعتةٌ مِنی؟!
-گفت آره!!
گفت اینا که فاطمه رو زدن که...؟!
کمرشو شکوندن که...
-راست میگی 🤔
+پیغمبر نمیتونه از این راضی باشه
-نه
+پس این چهجوری جانشین پیغمبره؟!
#ادامه_دارد...
#فاطمیه
#امام_زمان
چرا؟!
چون وقتی علیابنابیطالب اومد بشوره دستشو که بلند کرد دید عه...😔
این خیلیهها...!!😔
یعنی آقا ما این بزرگوارا الگوهامونن شیعه نازنازی نیست که...
پونزده روز ...
شما نمیدونی من چی میگم باید دستت بشکنه تا بفهمی یعنیچی
پونزده روز زهرا دسته رو تکون نداده تا مولا نفهمه.. 😔💔
دلیل هم داشتا نگید چرا؟!
دلیلشم این بود که حضرت زهرا اگر میگفت دست من شکسته علی باید میرفت بیرون پزشک میآورد
علی اگه میرفت بیرون اینا همه رو از کمک به علی ممنوع کرده بودن، علی بره بیرون باید به اینا خواهش کنه...
میگن بیعت کن تا بهت بدیم!!
زهرا برای اینکه به اینا مبتلا نشه به علی نگفت که دستم شکسته تا علی بیرون نره...💔💔
#ادامه_دارد...
#فاطمیه
#امام_زمان
حالا فهمیدی زهرا سلامالله برا اسلام چه کرد؟!
همهی اسلام رو دوش زهرا بود
اما این آسون نبود که...
چرا؟!
پیغمبر اکرم بیستوسه سال کار کرد اسلام رو آورد بالا، وقتی از دنیا رفت یهو این اسلام اومد ته ته...
دشمن این پاشو گذاشت رو خرخرهی اسلام، زهرای مرضیه دست اسلام رو گرفت آورد این بالای بالا تو اون بیستوسه سال پیغمبر چه کشیده بود؟!
فرمود تو این بیستوسه سال من به اندازهای اذیت شدم که هیچ پیغمبری اذیت نشد
تمام اون اذیتها تو اون بیستوسه سال بود؛ همهی اونا یهو جمع شد تو هفتاد روز ریخت رو سر زهرا سلامالله
زهرای مرضیه نجات داد اسلام رو...
علی آمد بیرون...
خب حالا علی چه کنه؟!
علیابنابیطالب باید اسلام رو زنده کنه
مشکلش چی بود؟! نیرو نداشت!!
علی علیهالسلام نیرو نداشت با فضایی که ایجاد شد، علی علیهالسلام شروع کرد نیرو تربیت کردن، چیکار کرد؟!
اسازمان شیعه رو پایهگذاری کردن با چند نفر شروع شد؟! با چهار نفر هسته اولیه
سلمان، ابوذر، مقداد، عمار
#ادامه_دارد...