فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇵🇸یک زن مخترع فلسطینی راهی برای شیرین کردن آب غیرشرب با استفاده از انرژی خورشیدی پیدا میکند و از این طریق امید و زندگی را به غزه باز میگرداند
🙂✌️💚
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انعکاس...
زیبا دیدن، انعکاسِ عنصرِ زیبایی درونِ خودِ ماست✨❤
این نظافتچی داوطلب ایرانی در مسیر اربعین، یک پروفسور نخبه بود
🔹پروفسور امینی، رئیس دانشکده مهندسی کامپیوتر و نرمافزار دانشگاه تربیت معلم، که در مسیر زائرین در نجف خدمت میکرد، هنگام ملاقات با دخترش به گریه افتاد.
🔸تصویر او را میبینید که اشکهای دخترش را با دستانش پاک میکند
اللهم عجل لولیک الفرج 🕋 🌹 🪸
💛 الهی و ربی من لی غیرک 🕋
💞💞💞💞
حکایت ....
مالک بن دینار رحمه الله می
گوید :
روزی وارد بصره شدم و دیدم ڪه مردم در مسجد ڪبیر جمع شده اند. از نماز ظهر تا نماز عشاء در مسجد بودند و دعا می ڪردند و ڪسی مسجد را ترڪ نڪرد.
گفتم: اینان را چه شده است؟ گفتند: آسمان آبش را از ما دریغ می ڪند و جوی ها خشڪ شدهاند. دعا می ڪنیم ڪه خداوند سیرابمان ڪند. من هم همراهشان شدم.
نماز ظهر را خواندند و دعا ڪردند. عصر و مغرب و عشا را هم خواندند و دعا ڪردند....اما قطرهای باران از آسمان نیامد. دعایشان مستجاب نشد. همگی از مسجد خارج شدند و هر ڪس به خانه اش رفت. اما من ڪه در بصره خانهای نداشتم، همانجا داخل مسجد نشستم.
مردی وارد مسجد شد، سیاه بود. با بینی کوچڪ و شکمی بزرگ. دو تا لُنگ داشت. یڪی را بر خود پیچیده بود و دیگری را روی شانه اش انداخته بود.
دو رڪعت نماز تحیة المسجد خواند. زیاد طولش نداد. سپس چپ و راست را نگاه ڪرد ڪه ببیند ڪسی هست یا نه. من را ندید.
رو به قبله دستانش را بلند ڪرد و گفت:
«الهی و سیدی و مولای، آب باران را به روی مُلکت بسته ای ڪه بندگانت را ادب کنی! ای حلیم ِ توبه پذیر، ای آن ڪه بندگانش او را جز به بخشندگی نمی شناسند، آبشان بده، همین الآن، همین الآن، همین الآن....
مالڪ می گوید: هنوز دستانش را پایین نیاورده بود ڪه آسمان سیاه شد و ابرها از هر سوی آمدند و بارانی بارید همچون آب از دهان ڪوزه !
تعجب ڪردم. آن مرد از مسجد خارج شد و من هم تعقیبش ڪردم. ڪوچه ها و ڪوی ها را پشت سر گذاشت تا وارد خانهای شد. چیزی برای نشانه گذاری خانه نیافتم. مقداری گِل برداشتم و بر درِ خانه مالیدم تا علامتی برای شناسایی باشد.
صبح فردا بعد از طلوع خورشید ڪوچه ها را پیمودم تا به علامت رسیدم. خانه مردی بود به نام نخاس ڪه تجارت ِ برده می ڪرد.
به صاحب خانه گفتم: فلانی، آمدهام تا بندهای را از تو خریداری ڪنم. همه را نشانم داد. از قد بلند و ڪوتاه و زیبا روی. گفتم: نه نه ! غیر از اینها دیگر بندهای نداری؟ نخاس گفت: به جز این ها ڪسی برای فروش ندارم.
مالڪ می گوید: با نا امیدی از خانه بیرون آمدم. دیدم ڪه ڪلبهای چوبی ڪنار در ِ خانه بود. گفتم: ڪسی اینجا هست؟ نخاس گفت: یڪی آنجا هست، اما به درد نمی خورد. تو می خواهی بنده بخری، ولی بندهای ڪه آنجاست به درد بخور نیست. گفتم: ببینمش.
بیرونش آورد. تا دیدمش، شناختم. همان مردی بود ڪه دیشب در مسجد بود. گفتم: خریدارم. نخاس گفت: بعدا نگویی سرم ڪلاه رفت. این به هیچ دردی نمیخورد. هیچ استفادهای ندارد. گفتم: خریدم. به قیمتی ارزان او را به من داد.
وقتی به خانه رفتیم، آن غلام سرش را بلند ڪرد و گفت: سرورم ! چرا من را خریدی؟! اگر غلام ِ قوی می خواهی، آنجا از من قوی تر هم بود، اگر ڪسی را می خواهی صاحب جمال باشد، از من زیباتر هم وجود داشت، و اگر صاحب صنعت و حرفه می خواهی، از من استادتر هم بود...چرا من را خریدی؟
گفتم: ای مرد ! دیروز مردم در مسجد بودند و تمام اهل بصره از ظهر تا عشا نماز خواندند و دعا کردند، اما دعایشان اجابت نشد.
اما وقتی تو وارد شدی و دستانت را به آسمان بلند ڪردی و خدا را فراخواندی و برایش شرط گذاشتی، خداوند خواسته ات را آنگونه ڪه می خواستی، اجابت ڪرد.
غلام گفت: شاید یڪی دیگر بوده؟ چه می دانی ! شاید نفری دیگر بوده؟
گفتم: نه ! تو بودی.
گفت: من را شناختی؟
گفتم: بله.
گفت: مطمئنی؟
گفتم: مطمئنم.
مالڪ می گوید: به خدا قسم، بعد از آن گفتگو اصلا به من توجه نڪرد.
آن غلام به سجده افتاد و سجدهاش را بسیار طولانی ڪرد خم شدم تا بشنوم چه می گوید.
شنیدم ڪه می گفت: ای صاحب سِرّ ! راز آشڪار شد. دیگر زندگی دنیا لذتی ندارد.
پس از آن بود ڪه روحش به سوی خالقش پَر ڪشید.
📚 منبــع :حلیة الأولیاء ابونعیم اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسرت زیارت بر دل.نمی ماند
وقتی ارباب تورا درآغوش خودبگیرد
وبه خدا بگوید:
این نوکر من است...حسابش بامن🤚
هزینه های سنگینی برای سفر اربعین ما پرداخت شده است
خونهای پاک و ارواح بهشتی شهدا راه اربعین را باز کردند...
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انگیزشی
کوچکترین خادم اربعین👶🏻
از داخل روروئک شیلنگ گرفته🥰
نشردهنده زیبایی های اربعین باشیم
#امام_حسین (ع)
#اربعین