eitaa logo
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
121 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
993 ویدیو
16 فایل
با سلام اصلی ترین دلیل راه اندازی کانال #راه_آسمان پیروی از رهنمودهای رهبر گرانقدر انقلاب،مبنی بر "آتش به اختیار بودن" است امیدواریم این مکان، هرچند مجازی در جهت رشد جنبه های فرهنگی جامعه موثر واقع گردد . ارتباط با ادمین: @abotorab74
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
🌀نه فقط ايشان که تمام معصومين را در آنجا مشاهده کردم! براي يک شيعه خيلي سخت است که در زمان بررسي اعم
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠بازگشت کمتر از لحظه‌ای ديدم روي تخت بيمارستان خوابيده‌ام و تيم پزشكي مشغول زدن شوك برقي به من هستند. دستگاه شوك را چند بار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد. 🔻روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره مهلت يافته‌ام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشته‌ام. ✨پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من سه دقيقه دچار ايست قلبي شدم. 🍃بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند. من در تمام آن لحظات، شاهد كارهايشان بودم. پس از اتمام كار، مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي، کم‌کم اثر بي‌هوشي رفت و درد و رنج‌ها دوباره به بدنم برگشت. 💫حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نمی‌خواستم حتي براي لحظه‌ای از آن لحظات زيبا دور شوم. من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را با خودم مرور می‌کردم. 🌀چه‌قدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي كردم. من بهشت برزخي را با تمام نعمت‌هایش ديدم. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم. من مادرم حضرت‌زهرا(س) را با كمي فاصله مشاهده كردم. من مشاهده کردم که مادر ما چه مقامي در دنيا و آخرت دارد. ⭕️برايم تحمل دنيا واقعاً سخت بود. دقايقي بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل كنند. آن‌ها مي‌خواستند تخت چرخ‌دار مرا با آسانسور منتقل كنند. همين كه از دور آمدند، از مشاهده چهرۀ يكي از آنان واقعاً وحشت كردم. من او را مانند يك گرگ مي‌ديدم كه به من نزديك مي‌شد! 🔅مرا به بخش منتقل كردند. برادر و برخي از دوستانم بالاي سرم بودند. يكي دو نفر از آشنايان به ديدنم آمده بودند. يكباره از ديدن چهره باطني آن‌ها وحشت كردم. بدنم لرزيد. 🌱به يكي از همراهانم گفتم: بگو فلاني و فلاني برگردند. تحمل هيچكس را ندارم. احساس مي‌كردم كه باطن بيشتر افراد برايم نمايان است. باطن اعمال و رفتار و... به غذايي كه برايم مي‌آوردند نگاه نمي‌كردم. مي‌ترسيدم باطن غذا را ببينم. اما از زور گرسنگي مجبور بودم بخورم. دوست نداشتم هيچكس را نگاه كنم. 🔶برخي از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمي‌دانستند كه وجود آن‌ها مرا بيشتر تنها مي‌كرد! بعداز ظهر تلاش كردم تا روي خودم را به سمت ديوار برگردانم. مي‌خواستم هيچكس را نبينم. اما يكباره رنگ از چهره‌ام پريد! من صداي تسبيح خدا را از در و ديوار مي‌شنيدم. ✅دو سه نفري كه همراه من بودند، به توصيه پزشك اصرار مي‌كردند كه من چشمانم را باز كنم. اما نمي‌دانستند كه من از ديدن چهره اطرافيان ترس دارم و براي همين چشمانم را باز نمي‌كنم. 🖋ادامه دارد... #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
2️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها باقی مانده است... ☑️سرشگ از دیده ریزم بر تو و عُمر کَمَت مادر از فضه خادمه علیها سلام در مورد وداع حسنین علیهم السلام با مادرشان روایت شده است: پس از غسل حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام وداع رسید... حسنين عليهما السّلام در حالى آمدند كه فرياد ميزدند: آه از اين حسرتى كه هيچ وقت به علت از دست دادن جدمان: پيامبر خدا و مادرمان: فاطمه زهراء از بين نخواهد رفت.😭 اى مادر حسن و حسين! هنگامى كه جدّ ما: حضرت محمّد مصطفى صلى اللَّه عليه و آله و سلم را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنيا يتيم مانديم! 📚بحار الأنوار (ط -بيروت)؛ ج‏43؛ ص179 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
41.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه بدون تعارف با سردار حاجی زاده یک سال پس از حمله موشکی سپاه به پایگاه آمریکایی عین الاسد #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
🏴حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ◾️فرَضَ اللّه ُ... العَدْلَ تَسكينا لِلْقُلوبِ ◾️خداوند عدالت را براى آرامش دل ها، واجب كرد. 📗علل الشرایع ج1 ص248 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷#قسمت_سی_نه 💠بازگشت کمتر از لحظه‌ای دي
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠دکتر دكتر جراحي كه مرا عمل كرد، انسان مؤمن و محترمي بود. پزشكي بسيار باتقوا. به گونه‌اي كه صبح جمعه، ابتدا دعاي ندبه‌اش را خواند و سپس به سراغ من آمد. وقتي عمل جراحي تمام شد و ديدم كه برخي از انسان‌ها را به صورت باطني مي‌بينم و برخي صداها را مي‌شنوم، ترسيدم به دكتر نگاه كنم. 🔻بالاي سرم ايستاده بود و مي‌گفت: چشمانت را باز كن. فكر مي‌كرد كه چشم من هنوز مشكل دارد. اما من وحشت داشتم. با اصرارهاي ايشان، چشمم را باز كردم. خدا را شكر، ظاهر و باطن دكتر، انسان‌گونه بود. 💫انگشتان دستش را نشان داد و گفت: اين چندتاست؟ و سؤالات ديگر. جوابش را دادم و گفتم: چشمان من سالم است. دست شما درد نكنه، اما اجازه دهيد فعلاً چشمانم را ببندم. دكتر كه خيالش راحت شده بود گفت: هر طور صلاح مي‌داني. 🌀چند دقيقه بعد، يك جوان كه در سانحه رانندگي دچار مشكلات شديد شده بود را به اتاق من آوردند و در تخت مجاور بستري كردند تا آماده عمل جراحي شود. من با چشمان بسته مشغول ذكر بودم. 🔅اما همين كه چشمانم را باز كردم، حيوان وحشتناكي را بر روي تخت مجاور ديدم! بدنش انسان و سرش شبيه حيوانات وحشي بود. من با يك نگاه تمام ماجرا را فهميدم. 🍃او شب قبل، همراه با يك دختر جوان كه مدتي با هم دوست بودند، به يكي از مناطق تفريحي رفته بود و در مسير برگشت، خوابش برده و ماشين چپ كرده بود. حالش اصلاً مساعد نبود، اما باطن اعمالش برايم مشخص بود. من تمام زندگي‌اش را در لحظه‌اي ديدم. ❄️ساعتي بعد دكتر او هم بالاي سرش آمد. من همين كه بار ديگر چشمم را باز كردم، ديدم يك حيوان وحشي ديگر، بالاي تخت اين جوان ايستاده و دست‌هايش كه شبيه چنگال حيوانات بود را روي بدن او مي‌كشد! اين دكتر را كه ديدم حالم بد شد. او در نتيجه حرام‌خواري اينگونه باطن پليدي پيدا كرده بود. ⭕️مي‌خواستم از آنجا بيرون بروم اما امكان نداشت. چند دقيقه بعد دكتر رفت و پدر اين جوان، در حال مكالمه با تلفن بود. به كسي كه پشت خط بود مي‌گفت: من چي‌كار كنم، دكتر مي‌گه غير هزينه بيمارستان، بايد ده ميليون تومان پول نقدي بياوري و به من بدهي تا او را عمل كنم. من روز تعطيل از كجا ده ميليون تومان نقد بيارم؟! ✨دكتر خودم بار ديگر به اتاق ما آمد. گفتم: خواهش مي‌كنم من رو مرخص كن يا به يك اتاق خالي ديگر ببريد. گفت: چشم، پيگيري مي‌كنم. 🌱همان موقع يكي از دوستان، با برادرم تماس گرفت و مي‌خواست براي ملاقات من به بيمارستان بيايد. اما همين كه به فكر او افتادم، چنان وحشتي كردم كه گفتني نيست. به برادرم گفتم هرطور شده به او بگو نيايد. من ابتدا فقط با نگاه، متوجه باطن افراد مي‌شدم، اما حالا... ✅اين شخصي كه مي‌خواست به بيمارستان بيايد مشكلات شديد اخلاقي داشت. او با داشتن سه فرزند، هنوز درگير كارهاي خلاف اخلاقي بود و باطني بسيار آلوده داشت. اما بدتر از آن، مشاهده كردم كه فرزندانش كه الآن خردسال هستند، در آينده منبع فساد و آلودگي شده و از پدرشان باطني آلوده‌تر خواهند داشت! علت اين مطلب هم مشخص بود. 🔹ازدواج اين مرد با زنش مشكل داشت. آن‌ها به هم حرام بودند و اين فرزندان، ناپاك به دنيا آمده بودند! من حتي علت اين موضوع را فهميدم. اين مرد، قبل از ازدواج با همسرش، با خواهر همسرش رابطه نامشروع داشت و اين مسئله هنوز ادامه داشت و همين باعث اين مشكل شده بود. 🖋ادامه دارد... #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
1️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و اکنون آخرین لحظات است...😭😭 😭پس از غسل حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام وداع رسید... امیر مومنان علیه السلام فرمودند: من خدا را شاهد مي گيرم كه فاطمه زهراء آه و ناله كرد، دستهاى خود را دراز نمود و حضرت حسنين را چند لحظه‏اى به سينه خود چسبانيد. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: يا ابا الحسن! حسنين را از روى سينه فاطمه بردار😭😭 «بخدا قسم كه ملائكه آسمانها را گريان كردند، زيرا دوست مشتاق لقاى دوست است» حضرت امير عليه السّلام مي فرمايد: من حسنين را از روى سينه زهراء برداشتم‏..😭😭 📚بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏43 ؛ ص179 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️امشب دل سنگ کوچه‌ها می‌گرید ◾️یک شهر خموش و بی‌صدا می‌گرید ◾️ تشییع جنازه غریب زهراست ◾️تابوت به حال مرتضی می‌گرید 🏴شهادت جانسوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
🌷#شهدایی که سالروز #شهادتشان دیماه است. 🌹#شهید_مهدی_اسماعیلی تاریخ #شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۲۵ 🌹#شهید_
🔹زندگینامه 🔸سی ام دی ۱۳۴۶، در قزوین چشم به جهان گشود. پدرش حسن و مادرش، لعیا نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. 🔸شهادت:عملیات کربلای ۵ #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman🌹
نگاه سرد مردم بود و آتش صدا بین صدا گم بود و آتش به جای تسلیت با دسته ی گل هجوم قوم هیزم بود و آتش #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
⚫️امروز روز شهادت صدیقه طاهره، زهرا مرضیه سلام الله علیها است...⚫️ بر تربت تو آب شود پیکر علی...😭 از اباعبدالله علیه السلام روایت است که مولایمان امیرالمومنین علیه السلام پس از دفن حبیبه شان فرمودند: راستى كه امانت پس گرفته شد، و گروگان دريافت گشت، و زهرا خيلى سريع از دستم ربوده شد. اى رسول خدا اكنون ديگرى چقدر اين آسمان نيلگون و زمين تيره و در نظرم زشت جلوه مى‏ كند! امّا اندوهم هميشگى گشته، و شبم به بيدارى كشيده، اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه كه خداوند همان سرايى را كه تو در آن مقيم گشته‏ اى برايم برگزيند. غصّه ‏اى دارم. بس دلخراش، و اندوهى دارم هيجان انگيز، چه زود ميان ما جدائى افتاد، من بخداوند شكوه مى ‏برم...😭 📚الأمالي (للمفيد) ؛ النص ؛ ص282 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman