eitaa logo
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
123 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
975 ویدیو
15 فایل
با سلام اصلی ترین دلیل راه اندازی کانال #راه_آسمان پیروی از رهنمودهای رهبر گرانقدر انقلاب،مبنی بر "آتش به اختیار بودن" است امیدواریم این مکان، هرچند مجازی در جهت رشد جنبه های فرهنگی جامعه موثر واقع گردد . ارتباط با ادمین: @abotorab74
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷#قسمت_سی_پنج 💠شراکت از همشهري‌هاي ما بو
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠تشکیل خانواده و صله رحم درمورد اهميت تشكيل خانواده، شايد لازم به هيچ‌گونه تذكري نباشد. درست است كه قبول بار خانواده، كار سخت و سنگيني است. 🔻اما در روايات ما، ازدواج، سنت پيامبر اسلام معرفي شده و تكامل نيمي از دين انسان، منوط به ازدواج و تشكيل خانواده است. وقتي هم كه فرزندي متولد شود، خيرات و بركات بر اهل خانه نازل مي‌شود. ✨البته اين را هم بايد اشاره كرد كه تمام امور دنيا، به‌خصوص همين تشكيل خانواده، با سختي وگرفتاري همراه است. چرا كه خداوند در آيه 4 سوره بلد مي‌فرمايد: «به‌درستي كه ما انسان را (همواره) در سختي و رنج آفريده‌ايم.» ⭕️يعني حال دنيا اينگونه است كه با سختي‌ها و مشكلات آميخته شده. اما در آن سوي هستي مشاهده كردم كه هر بار انسان در كنار خانواده و همسر خود قرار مي‌گيرد، خيرات و بركات الهي بر او نازل مي‌گردد. از طرفي، بسياري از خيرات، توسط فرزند براي او ارسال مي‌شود. 💫شايد هيچ باقيات الصالحاتي بهتر از فرزند صالح براي انسان نباشد. براي همين است كه امام‌رضا(ع) مي‌فرمايد: وقتي خداوند خير بنده‌اش را بخواهد، وي را نمي‌ميراند تا فرزندش را ببيند. ✅بنده از نوجواني ياد گرفتم كه هر كار خوبي انجام مي‌دهم يا اگر صدقه‌اي مي‌دهم، ثواب آن را به روح تمام كساني كه به گردن من حق دارند، از آدم تا خاتم و تمام اموات شيعه و پدران و مادرانم نثار كنم. 🔅در آن سوي هستي، پدر بزرگم را همراه با جمعي كه در كنارش بودند مشاهده كردم. آن‌ها مرتب از من تشكر مي‌كردند و مي‌گفتند: ما به وجود اولادي مثل تو افتخار مي‌كنيم. خيرات و بركاتي كه از سوي تو براي ما ارسال شده، بسيار مهم و كارگشا بود. ما هميشه برايت دعا مي‌كنيم تا خداوند بر توفيقات تو بيفزايد. 🌱در ميان بستگان ما خيلي از افراد در فاميل ازدواج مي‌كنند. من هم با دختردايي خودم ازدواج كردم. از طرفي من در ميان فاميل معروف هستم كه خيلي اهل صله‌رحم هستم. زياد به فاميل سر مي‌زنم. 🌀عمه‌اي دارم كه مادر شهيد است. همان که پسرش در اتاق عمل بالاي سرم بود. تمام فاميل به من مي‌گويند كه تو پسر اين عمه هستي. از بس كه به عمه سر مي‌زنم و تلاش در راه حل مشكلات ايشان دارم. دعاي خير اهل فاميل همواره مشكل‌گشاي گرفتاري‌هايم بوده. حتي به من نشان دادند که در برخي موارد، حوادث سختي كه شايد منجر به مرگ مي‌شد، با دعاي فاميل و والدين من برطرف شد! 🖋ادامه دارد... #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
5️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها باقی مانده است... ☑️آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را...😭 عَنْ مَرْوَانَ الْأَصْفَرِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص حِينَ ثَقُلَتْ فِي مَرَضِهَا أَوْصَتْ عَلِيّاً ع فَقَالَتْ إِنِّي أُوصِيكَ أَنْ لَا يَلِيَ غُسْلِي وَ كَفْنِي سِوَاكَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَتْ وَ أُوصِيكَ أَنْ تَدْفِنَنِي وَ لَا تُؤْذِنَ بِي أَحَداً. همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم مرا شب دفن کن و هیچ کس را مطلع نکن ... 📚کشف الغمه، ج۲، ص۶۸ - بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۰۵، ح۲۴ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
💌 امام علی(ع) فرمودند: زخم زبان از زخم نیزه نیز عمیق‌تر و برنده‌تر است. 📜غررالحکم ص۲۲۳ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷#قسمت_سی_شش 💠تشکیل خانواده و صله رحم در
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠اعمال جوان پشت ميز، وقتي نابودي بسياري از اعمال مرا ديد، نكته جالبي را به من يادآور شد وگفت: «من ديده‌ام برخي انسان‌هاي دانا، جداي از اينكه كارهاي خود را براي رضاي خدا انجام مي‌دهند، اما در ادامه، ثواب كارهاي خوبي كه در دنيا انجام مي‌دهند را به يکي از چهارده معصوم هديه مي‌كنند. 🔻انسان‌ها، ممكن است در ادامه زندگي به خاطر گناهان و اشتباهات، ثواب اعمال خوب خود را از دست بدهند، در نتيجه وقتي به برزخ مي‌آيند، مانند تو دست خالي هستند، در اين زمان، آن‌ها كه اين ثواب‌ها را هديه گرفته‌اند به آن شخص سر مي‌زنند و از او دلجويي مي‌كنند. اين بزرگواران كه به اين ثواب‌ها احتياج ندارند، لذا اين اعمال خير را به همان شخص برمي‌گردانند. 💫بنابراين به شما توصيه مي‌كنم كه خالصانه اين كار را انجام دهيد؛ يعني ثواب تمام كارهاي خير خودتان را به مقربين درگاه الهي هديه نماييد.» اين مطلب خيلي به دلم نشست. 🍃به جوان پشت ميز گفتم: چرا خداوند به بعضي از كساني كه دين و ايمان درست‌وحسابي ندارند، اين‌قدر مال و ثروت مي‌دهد؟ اين كار، اهل ايمان را درمورد راه درست، به شك و ترديد مي‌اندازد. او هم گفت: «خداوند برخي افراد كه از مسير او دور شده و غرق در دنيا شدند و براي دستورات پروردگار ارزشي قائل نيستند را به حال خود رها مي‌كند تا در آن سوي هستي به حساب آن‌ها رسيدگي شود. ⭕️برخي از اين افراد، به محض اينكه از خداوند چيزي از مال دنيا بخواهند، سريع به آن‌ها داده مي‌شود تا ديگر با خدا حرف نزنند. به تعبير شما، سريع او را رد مي‌كنند كه صداي او را نشنوند! 🌀برخي از اين افراد فكر مي‌كنند كه مقرب خدا هستند كه هر چه مي‌خواهند فراهم مي‌شود، اما در واقع اين‌طور نيست. اين‌ها به حال خود رها شده‌اند. مي‌خواهند كار خوب كنند، اما توفيق نمي‌يابند. كار خيري هم اگر انجام دهند، يا باعث فساد مي‌شود و يا آن را نابود مي‌كنند.» من اين گفت‌وگو را به ياد داشتم. 🌱تا اينكه سال بعد در يك جلسه فاميلي، يكي از افراد ثروتمند بي‌ايمان را ديدم. درست مصداق همان كلام بود. او اهل نماز و عبادت نبود، اما مي‌گفت هر چه از خدا بخواهم سريع مي‌دهد! به او گفتم: كدام كشورها رفته‌اي؟ گفت: بيشتر كشورهاي دنيا را رفته‌ام و همين‌طور اسم كشورها را برد. 🔅گفتم: چند بار تا حالا كربلا رفتي؟ چند سفر مشهد رفتي؟ خنده‌اي از سر تمسخر كرد و گفت: كربلا كه فعلاً امنيت ندارد. اما اگر بخواهم يك قطار را كامل مي‌خرم و همه را مشهد مي‌برم. دوباره سؤالم را تكرار كردم: چندبار تا حالا مشهد رفتي؟ گفت: يكبار براي پروژه اقتصادي رفتم، اما زود برگشتم. گفتم: حرم امام‌رضا(ع) هم رفتي؟ گفت: فرصت نشد. اما اراده كنم مي‌روم. 🔶بعد يكي از بزرگترهاي هيئت فاميلي را صدا كرد و گفت: حاجي، امسال هزينه غذاي ده شب محرم رو به حساب من بذار. اين را گفت و بلند شد و رفت. درست يكي دو شب به محرم، اعضاي هيئت به سراغ او رفتند كه هزينه غذا را بگيرند، اما خارج از كشور بود! اين آقا بعد از عاشورا برگشت. باز مثل هميشه، مردمان عادي هزينه محرم را پرداخت كردند. خبر دارم كه هنوز اين شخص توفيق زيارت مشهد را پيدا نكرده! 🖋ادامه دارد... #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
4️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها باقی مانده است... ☑️قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است...😭 ثُمَّ قَالَتْ أُوصِيكَ‏ أَنْ‏ لَا يَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِي‏ مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ ظَلَمُونِي وَ أَخَذُوا حَقِّي فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِي وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنْ لَا يُصَلِّيَ عَلَيَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّي فِي اللَّيْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُيُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَار از اين گروهى كه در حقّ‌ من ظلم روا داشتند و حقّ‌ مرا غصب كردند براى تشييع جنازه‌ام حاضر شوند!!زيرا ايشان دشمن من و دشمن رسول خدا مى‌باشند.مبادا بگذارى احدى از آنان و پيروانشان به جنازه‌ام نماز بخوانند!!مرا شبانه در آن هنگام كه چشمها همه به خواب رفته باشند...» 📚دلائل الامامه، ص۴۴-بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۱۰ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷#قسمت_سی_هفت 💠اعمال جوان پشت ميز، وقتي
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠یا زهرا (س) خيلي سخت بود. حساب و كتاب خيلي دقيق ادامه داشت. ثانيه به ثانيه را حساب مي‌كردند. زمان‌هايي كه بايد در محل كار حضور داشته باشم را خيلي با دقت بررسي مي‌كردند كه به بيت‌المال خسارت زده‌ام يا نه!؟ خدا را شكر اين مراحل به خوبي گذشت. 🔻زمان‌هايي را كه در مسجد و هيئت حضور داشتم محاسبه كردند و گفتند دو سال از عمرت را اين‌گونه گذراندي كه جزو عمرت محاسبه نمي‌كنيم. يعني بازخواستي ندارد و مي‌تواني به‌راحتي از اين دو سال بگذري. در آنجا برخي دوستان همكارم و حتي برخي آشنايان را مي‌ديدم، بدن مثالي آن‌هايي را در آنجا مي‌ديدم كه هنوز در دنيا بودند! ✨مي‌توانستم مشكلات روحي و اخلاقي آن‌ها را ببينم. عجيب بود كه برخي از دوستان همكارم را ديدم كه به‌عنوان شهيد راهي برزخ مي‌شدند و بدون حساب و بررسي اعمال به‌سوي بهشت برزخي مي‌رفتند! چهره خيلي از آن‌ها را به خاطر سپردم. ✅جواني كه پشت ميز بود گفت: براي بسياري از همكاران و دوستانت، شهادت را نوشته‌اند، به شرطي كه خودشان با اعمال اشتباه، توفيق شهادت را از بين نبرند. به جوان پشت ميز اشاره كردم و گفتم: چه‌كار مي‌توانم بكنم كه من هم توفيق شهادت داشته باشم. 🔅او هم اشاره كرد و گفت: در زمان غيبت امام‌عصر(عج) زعامت و رهبري شيعه با وليّ فقيه است. پرچم اسلام به دست اوست. همان لحظه تصويري از ايشان را ديدم. عجيب اينکه افراد بسياري كه آن‌ها را مي‌شناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش مي‌كردند تا به ايشان صدمه بزنند، اما نمي‌توانستند! 🌀من اتفاقات زيادي را در همان لحظات ديدم و متوجه آن‌ها شدم. اتفاقاتي كه هنوز در دنيا رخ نداده بود! خيلي‌ها را ديدم كه به شدت گرفتار هستند. حق‌الناس ميليون‌ها انسان به گردن داشتند و از همه كمك مي‌خواستند اما هيچكس به آن‌ها توجه نمي‌كرد. مسئوليني كه روزگاري براي خودشان، كسي بودند و با خدم و حشم فراوان مشغول گذران زندگي بودند، حالا غرق در گرفتاري بودند و به همه التماس مي‌كردند. 🍃بعد سؤالاتي را از جوان پشت ميز پرسيدم و او جواب داد. مثلاً در مورد امام‌عصر(عج) و زمان ظهور پرسيدم. ايشان گفت: بايد مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولايشان زودتر اتفاق بيفتد تا گرفتاري دنيا و آخرتشان برطرف شود. اما بيشتر مردم با وجود مشکلات، امام‌زمان(عج) را نمي‌خواهند. اگر هم بخواهند براي حل گرفتاري دنيايي به ايشان مراجعه مي‌كنند. 💫بعد مثالي زد و گفت: مدتي پيش، مسابقه فوتبال بود. بسياري از مردم، در مکان‌هاي مقدس، امام‌زمان(عج) را براي نتيجه اين بازي قسم مي‌دادند! 🔹من از نشانه‌هاي ظهور سؤال كردم. از اينكه اسرائيل و آمريكا مشغول دسيسه‌چيني در كشورهاي اسلامي هستند و برخي كشورهاي به ظاهر اسلامي با آنان همكاري مي‌كنند و... ☀️جوان پشت ميز لبخندي زد و گفت: نگران نباش. اين‌ها كفي بر روي آب هستند. نيست و نابود مي‌شوند. شما نبايد سست شويد. نبايد ايمان خود را از دست دهيد. مگر به آيۀ139 سوره آل عمران دقت نکرده‌اي: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» در اين آيه خداوند متعال مي‌فرمايند: سست نشويد و غمگين نباشيد، شما اگر ايمان داشته باشيد، برترين (گروه انسان‌ها) هستيد. ❄️نكته ديگري كه آنجا شاهد بودم، انبوه كساني بود كه زندگي دنيايي خود را تباه كرده بودند، آن هم فقط به‌خاطر دوري از انجام دستورات خداوند! جوان گفت: آنچه حضرت حق از طريق معصومين براي شما فرستاده است، در درجه اول، زندگي دنيايي شما را آباد مي‌كند و بعد آخرت را مي‌سازد. 🔴مثلاً به من گفتند: اگر آن رابطه پيامكي با نامحرم را ادامه مي‌دادي، گناه بزرگي در نامه عملت ثبت مي‌شد و زندگي دنيايي تو را تحت‌الشعاع قرار مي‌داد. 🌱در همين حين متوجه شدم كه يك خانم باشخصيت و نوراني پشت سر من، البته كمي با فاصله ايستاده‌اند! از احترامي كه بقيه به ايشان گذاشتند متوجه شدم كه مادر ما حضرت‌فاطمه‌زهرا(س) هستند. وقتي صفحات آخر كتاب اعمال من بررسي مي‌شد و خطا و اشتباهي در آن مشاهده مي‌شد، خانم روي خودش را برمي‌گرداند. اما وقتي به عمل خوبي مي‌رسيديم، با لبخند رضايت ايشان همراه بود. 🔶تمام توجه من به مادرم حضرت‌زهرا(س) بود. من در دنيا ارادت ويژه‌اي به بانوي دو عالم داشتم. مرتب در ايام فاطميه روضه‌خواني داشتيم و سعي مي‌كردم كه همواره به ياد ايشان باشم. ناگفته نماند كه جد مادري ما از علما و سادات بوده و ما نيز از اولاد حضرت‌زهرا(س) به حساب مي‌آمديم. حالا ايشان در كنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود.
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷#قسمت_سی_هشت 💠یا زهرا (س) خيلي سخت بود.
🌀نه فقط ايشان که تمام معصومين را در آنجا مشاهده کردم! براي يک شيعه خيلي سخت است که در زمان بررسي اعمال، امامان معصوم در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند. از اينكه برخي اعمال من، معصومين را ناراحت مي‌كرد. مي‌خواستم از خجالت آب شوم... خيلي ناراحت بودم. 🔻بسياري از اعمال خوب من از بين رفته بود. چيز زيادي در كتاب اعمالم نمانده بود. از طرفي به صدها نفر در موضوع حق‌الناس بدهکار بودم که هنوز به برزخ نيامده بودند. 💠براي يك لحظه نگاهم به دنيا و به منزل خودمان افتاد. همسرم كه ماه چهارم بارداري را مي‌گذراند، بر سر سجاده نشسته بود و با چشماني گريان، خدا را به حق حضرت‌زهرا(س) قسم مي‌داد كه من بمانم. نگاهم به سمت ديگري رفت. داخل يك خانه در محله خود ما، دو كودك يتيم، خدا را قسم مي‌دادند كه من برگردم. آن‌ها به خدا مي‌گفتند: خدايا، ما نمي‌خواهيم دوباره يتيم شويم. 🍃اين را بگويم كه خدا توفيق داد كه هزينه‌هاي اين دو كودك يتيم را مي‌دادم و سعي مي‌كردم براي آن‌ها پدري كنم. آن‌ها از ماجراي عمل خبر داشتند و همينطور با گريه از خدا مي‌خواستند كه من زنده بمانم. 💫به جواني كه پشت ميز بود گفتم: دستم خالي است. نمي‌شود كاري كني كه من برگردم؟ نمي‌شود از مادرمان حضرت‌زهرا(س) بخواهي كه مرا شفاعت كند. شايد اجازه دهند تا من برگردم و حق‌الناس را جبران کنم. يا كارهاي خطاي گذشته را اصلاح كنم. جوابش منفي بود. ⭕️اما باز اصرار كردم. گفتم از مادرمان حضرت‌زهرا(س) بخواه كه مرا شفاعت كنند. لحظاتي بعد، جوان پشت ميز نگاهي به من كرد و گفت: به‌خاطر اشك‌هاي اين كودكان يتيم و به خاطر دعاهاي همسرت و دختري كه در راه داري و دعاي پدر و مادرت، حضرت زهرا(س) شما را شفاعت نمود تا برگرديد. ✨به محض اينكه به من گفته شد: «برگرد» يكباره ديدم كه زير پاي من خالي شد! تلويزيون‌هاي سياه و سفيد قديمي وقتي خاموش مي‌شد، حالت خاصي داشت، چند لحظه طول مي‌كشيد تا تصوير محو شود. مثل همان حالت پيش آمد و من يكباره رها شدم... 🖋ادامه دارد... #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
🏴حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ◼️منْ أَصْعَدَ إِلَى اَللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اَللَّهُ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ ◾️هر کس عبادت خالص خود را به‌سوی خداوند بالا فرستد (و پیشکش آستان او کند)، خدا هم بهترین مصلحت خود را بر او فرو می‌فرستد. 📗تنبيه الخواطر و نزهة النواظر ج2 ص108 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
3️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها باقی مانده است... ☑️با دل خسته و بشکسته مولا تنها ماند..😭😭 لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ الْوَفَاةُ بَكَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي فَقَالَ لَهَا لَا تَبْكِي فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لَا يُؤْذِنَ بِهَا الشَّيْخَيْنِ فَفَعَلَ. موقعى كه وفات حضرت زهراى اطهر نزديك شد گريه كرد، حضرت امير به وى فرمود: اى سيده من! چرا گريه ميكنى؟ فرمود: براى آن مصيبتهائى كه تو بعد از من خواهى ديد.امير المؤمنين فرمود: گريان مباش، بخدا قسم آن مصائب نزد من براى رضاى خدا كوچك و ناچيزند، آنگاه به على وصيت كرد كه به آن دو نفر اجازه تشييع جنازه و نماز ندهد، حضرت وصيت آن بانو را اجرا نمود. 📚بحارالانوار، ج43، ص218 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 منِ گم شده، بدونِ تو چه کنم...؟! 🏴 نماهنگ زیبای «نشانِ تو» با نوای سیدمجید بنی‌فاطمه به مناسبت فرارسیدن شهادت حضرت زهرا(س) #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
🏴حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) ◼️إنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ ◾️به راستی که فاطمه علیها السلام صدیقه شهیده است 📗الکافي ج۱ ص۴۵۸ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
🌀نه فقط ايشان که تمام معصومين را در آنجا مشاهده کردم! براي يک شيعه خيلي سخت است که در زمان بررسي اعم
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠بازگشت کمتر از لحظه‌ای ديدم روي تخت بيمارستان خوابيده‌ام و تيم پزشكي مشغول زدن شوك برقي به من هستند. دستگاه شوك را چند بار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد. 🔻روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره مهلت يافته‌ام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشته‌ام. ✨پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من سه دقيقه دچار ايست قلبي شدم. 🍃بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند. من در تمام آن لحظات، شاهد كارهايشان بودم. پس از اتمام كار، مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي، کم‌کم اثر بي‌هوشي رفت و درد و رنج‌ها دوباره به بدنم برگشت. 💫حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نمی‌خواستم حتي براي لحظه‌ای از آن لحظات زيبا دور شوم. من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را با خودم مرور می‌کردم. 🌀چه‌قدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي كردم. من بهشت برزخي را با تمام نعمت‌هایش ديدم. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم. من مادرم حضرت‌زهرا(س) را با كمي فاصله مشاهده كردم. من مشاهده کردم که مادر ما چه مقامي در دنيا و آخرت دارد. ⭕️برايم تحمل دنيا واقعاً سخت بود. دقايقي بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل كنند. آن‌ها مي‌خواستند تخت چرخ‌دار مرا با آسانسور منتقل كنند. همين كه از دور آمدند، از مشاهده چهرۀ يكي از آنان واقعاً وحشت كردم. من او را مانند يك گرگ مي‌ديدم كه به من نزديك مي‌شد! 🔅مرا به بخش منتقل كردند. برادر و برخي از دوستانم بالاي سرم بودند. يكي دو نفر از آشنايان به ديدنم آمده بودند. يكباره از ديدن چهره باطني آن‌ها وحشت كردم. بدنم لرزيد. 🌱به يكي از همراهانم گفتم: بگو فلاني و فلاني برگردند. تحمل هيچكس را ندارم. احساس مي‌كردم كه باطن بيشتر افراد برايم نمايان است. باطن اعمال و رفتار و... به غذايي كه برايم مي‌آوردند نگاه نمي‌كردم. مي‌ترسيدم باطن غذا را ببينم. اما از زور گرسنگي مجبور بودم بخورم. دوست نداشتم هيچكس را نگاه كنم. 🔶برخي از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمي‌دانستند كه وجود آن‌ها مرا بيشتر تنها مي‌كرد! بعداز ظهر تلاش كردم تا روي خودم را به سمت ديوار برگردانم. مي‌خواستم هيچكس را نبينم. اما يكباره رنگ از چهره‌ام پريد! من صداي تسبيح خدا را از در و ديوار مي‌شنيدم. ✅دو سه نفري كه همراه من بودند، به توصيه پزشك اصرار مي‌كردند كه من چشمانم را باز كنم. اما نمي‌دانستند كه من از ديدن چهره اطرافيان ترس دارم و براي همين چشمانم را باز نمي‌كنم. 🖋ادامه دارد... #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
2️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها باقی مانده است... ☑️سرشگ از دیده ریزم بر تو و عُمر کَمَت مادر از فضه خادمه علیها سلام در مورد وداع حسنین علیهم السلام با مادرشان روایت شده است: پس از غسل حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام وداع رسید... حسنين عليهما السّلام در حالى آمدند كه فرياد ميزدند: آه از اين حسرتى كه هيچ وقت به علت از دست دادن جدمان: پيامبر خدا و مادرمان: فاطمه زهراء از بين نخواهد رفت.😭 اى مادر حسن و حسين! هنگامى كه جدّ ما: حضرت محمّد مصطفى صلى اللَّه عليه و آله و سلم را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنيا يتيم مانديم! 📚بحار الأنوار (ط -بيروت)؛ ج‏43؛ ص179 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
41.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه بدون تعارف با سردار حاجی زاده یک سال پس از حمله موشکی سپاه به پایگاه آمریکایی عین الاسد #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
🏴حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ◾️فرَضَ اللّه ُ... العَدْلَ تَسكينا لِلْقُلوبِ ◾️خداوند عدالت را براى آرامش دل ها، واجب كرد. 📗علل الشرایع ج1 ص248 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷#قسمت_سی_نه 💠بازگشت کمتر از لحظه‌ای دي
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠دکتر دكتر جراحي كه مرا عمل كرد، انسان مؤمن و محترمي بود. پزشكي بسيار باتقوا. به گونه‌اي كه صبح جمعه، ابتدا دعاي ندبه‌اش را خواند و سپس به سراغ من آمد. وقتي عمل جراحي تمام شد و ديدم كه برخي از انسان‌ها را به صورت باطني مي‌بينم و برخي صداها را مي‌شنوم، ترسيدم به دكتر نگاه كنم. 🔻بالاي سرم ايستاده بود و مي‌گفت: چشمانت را باز كن. فكر مي‌كرد كه چشم من هنوز مشكل دارد. اما من وحشت داشتم. با اصرارهاي ايشان، چشمم را باز كردم. خدا را شكر، ظاهر و باطن دكتر، انسان‌گونه بود. 💫انگشتان دستش را نشان داد و گفت: اين چندتاست؟ و سؤالات ديگر. جوابش را دادم و گفتم: چشمان من سالم است. دست شما درد نكنه، اما اجازه دهيد فعلاً چشمانم را ببندم. دكتر كه خيالش راحت شده بود گفت: هر طور صلاح مي‌داني. 🌀چند دقيقه بعد، يك جوان كه در سانحه رانندگي دچار مشكلات شديد شده بود را به اتاق من آوردند و در تخت مجاور بستري كردند تا آماده عمل جراحي شود. من با چشمان بسته مشغول ذكر بودم. 🔅اما همين كه چشمانم را باز كردم، حيوان وحشتناكي را بر روي تخت مجاور ديدم! بدنش انسان و سرش شبيه حيوانات وحشي بود. من با يك نگاه تمام ماجرا را فهميدم. 🍃او شب قبل، همراه با يك دختر جوان كه مدتي با هم دوست بودند، به يكي از مناطق تفريحي رفته بود و در مسير برگشت، خوابش برده و ماشين چپ كرده بود. حالش اصلاً مساعد نبود، اما باطن اعمالش برايم مشخص بود. من تمام زندگي‌اش را در لحظه‌اي ديدم. ❄️ساعتي بعد دكتر او هم بالاي سرش آمد. من همين كه بار ديگر چشمم را باز كردم، ديدم يك حيوان وحشي ديگر، بالاي تخت اين جوان ايستاده و دست‌هايش كه شبيه چنگال حيوانات بود را روي بدن او مي‌كشد! اين دكتر را كه ديدم حالم بد شد. او در نتيجه حرام‌خواري اينگونه باطن پليدي پيدا كرده بود. ⭕️مي‌خواستم از آنجا بيرون بروم اما امكان نداشت. چند دقيقه بعد دكتر رفت و پدر اين جوان، در حال مكالمه با تلفن بود. به كسي كه پشت خط بود مي‌گفت: من چي‌كار كنم، دكتر مي‌گه غير هزينه بيمارستان، بايد ده ميليون تومان پول نقدي بياوري و به من بدهي تا او را عمل كنم. من روز تعطيل از كجا ده ميليون تومان نقد بيارم؟! ✨دكتر خودم بار ديگر به اتاق ما آمد. گفتم: خواهش مي‌كنم من رو مرخص كن يا به يك اتاق خالي ديگر ببريد. گفت: چشم، پيگيري مي‌كنم. 🌱همان موقع يكي از دوستان، با برادرم تماس گرفت و مي‌خواست براي ملاقات من به بيمارستان بيايد. اما همين كه به فكر او افتادم، چنان وحشتي كردم كه گفتني نيست. به برادرم گفتم هرطور شده به او بگو نيايد. من ابتدا فقط با نگاه، متوجه باطن افراد مي‌شدم، اما حالا... ✅اين شخصي كه مي‌خواست به بيمارستان بيايد مشكلات شديد اخلاقي داشت. او با داشتن سه فرزند، هنوز درگير كارهاي خلاف اخلاقي بود و باطني بسيار آلوده داشت. اما بدتر از آن، مشاهده كردم كه فرزندانش كه الآن خردسال هستند، در آينده منبع فساد و آلودگي شده و از پدرشان باطني آلوده‌تر خواهند داشت! علت اين مطلب هم مشخص بود. 🔹ازدواج اين مرد با زنش مشكل داشت. آن‌ها به هم حرام بودند و اين فرزندان، ناپاك به دنيا آمده بودند! من حتي علت اين موضوع را فهميدم. اين مرد، قبل از ازدواج با همسرش، با خواهر همسرش رابطه نامشروع داشت و اين مسئله هنوز ادامه داشت و همين باعث اين مشكل شده بود. 🖋ادامه دارد... #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
1️⃣ روز تا شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و اکنون آخرین لحظات است...😭😭 😭پس از غسل حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام وداع رسید... امیر مومنان علیه السلام فرمودند: من خدا را شاهد مي گيرم كه فاطمه زهراء آه و ناله كرد، دستهاى خود را دراز نمود و حضرت حسنين را چند لحظه‏اى به سينه خود چسبانيد. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: يا ابا الحسن! حسنين را از روى سينه فاطمه بردار😭😭 «بخدا قسم كه ملائكه آسمانها را گريان كردند، زيرا دوست مشتاق لقاى دوست است» حضرت امير عليه السّلام مي فرمايد: من حسنين را از روى سينه زهراء برداشتم‏..😭😭 📚بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏43 ؛ ص179 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️امشب دل سنگ کوچه‌ها می‌گرید ◾️یک شهر خموش و بی‌صدا می‌گرید ◾️ تشییع جنازه غریب زهراست ◾️تابوت به حال مرتضی می‌گرید 🏴شهادت جانسوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
🌷#شهدایی که سالروز #شهادتشان دیماه است. 🌹#شهید_مهدی_اسماعیلی تاریخ #شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۲۵ 🌹#شهید_
🔹زندگینامه 🔸سی ام دی ۱۳۴۶، در قزوین چشم به جهان گشود. پدرش حسن و مادرش، لعیا نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. 🔸شهادت:عملیات کربلای ۵ #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman🌹
نگاه سرد مردم بود و آتش صدا بین صدا گم بود و آتش به جای تسلیت با دسته ی گل هجوم قوم هیزم بود و آتش #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
⚫️امروز روز شهادت صدیقه طاهره، زهرا مرضیه سلام الله علیها است...⚫️ بر تربت تو آب شود پیکر علی...😭 از اباعبدالله علیه السلام روایت است که مولایمان امیرالمومنین علیه السلام پس از دفن حبیبه شان فرمودند: راستى كه امانت پس گرفته شد، و گروگان دريافت گشت، و زهرا خيلى سريع از دستم ربوده شد. اى رسول خدا اكنون ديگرى چقدر اين آسمان نيلگون و زمين تيره و در نظرم زشت جلوه مى‏ كند! امّا اندوهم هميشگى گشته، و شبم به بيدارى كشيده، اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه كه خداوند همان سرايى را كه تو در آن مقيم گشته‏ اى برايم برگزيند. غصّه ‏اى دارم. بس دلخراش، و اندوهى دارم هيجان انگيز، چه زود ميان ما جدائى افتاد، من بخداوند شكوه مى ‏برم...😭 📚الأمالي (للمفيد) ؛ النص ؛ ص282 #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
❣️﷽❣️ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷#قسمت_چهل 💠دکتر دكتر جراحي كه مرا عمل ك
❣﷽❣ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠تنهایی آن روز در بيمارستان، با دعا و التماس از خدا خواستم كه اين حالت برداشته شود. من نمي‌توانستم اين‌گونه ادامه دهم. با اين وضعيت، حتي با برخي نزديكان خودم نمي‌توانستم صحبت كرده و ارتباط بگيرم! خدا را شكر اين حالت برداشته شد و روال زندگي من به حالت عادي بازگشت. 🔻اما دوست داشتم تنها باشم. دوست داشتم در خلوت خودم، آنچه را در مورد حسابرسي اعمال ديده بودم، مرور كنم. تنهايي را دوست داشتم. در تنهايي تمام اتفاقاتي كه شاهد بودم را مرور مي‌كردم. چه‌قدر لحظات زيبايي بود. 🍃آنجا زمان مطرح نبود. آنجا احتياج به كلام نبود. با يك نگاه، آنچه مي‌خواستيم منتقل مي‌شد. آنجا از اولين تا آخرين را مي‌شد مشاهده كرد. من حتي برخي اتفاقات را ديدم كه هنوز واقع نشده بود. حتي در آن زمان، برخي مسائل و قضايا را متوجه شدم كه گفتني نيست. 💫من در آخرين لحظات حضور در آن وادي، برخي دوستان و همكارانم را مشاهده كردم كه شهيد شده بودند، مي‌خواستم بدانم اين ماجرا رخ داده يا نه؟! از همان بيمارستان توسط يكي از بستگان تماس گرفتم و پيگيري كردم و جوياي سلامتي آن‌ها شدم. چندتايي را اسم بردم. گفتند: نه، همه رفقاي شما سالم هستند. 🌀تعجب كردم. پس منظور از اين ماجرا چه بود؟ من آن‌ها را درحالي كه با شهادت وارد برزخ مي‌شدند مشاهده كردم. چند روزي بعد از عمل، وقتي حالم كمي بهتر شد مرخص شدم. اما فكرم به‌شدت مشغول بود. چرا من برخي از دوستانم كه الآن مشغول كار در اداره هستند را در لباس شهادت ديدم؟ 🔅يك روز براي اينكه حال و هوايم عوض شود، با خانم و بچه‌ها براي خريد به بيرون رفتيم. به محض اينكه وارد بازار شدم، پسر يكي از دوستان را ديدم كه از كنار ما رد شد و سلام كرد. رنگم پريد! به همسرم گفتم: اين فلاني نبود!؟ همسرم كه متوجه نگراني من شده بود گفت: چيزي شده؟ آره، خودش بود! ⭕️اين جوان اعتياد داشت و دائم دنبال كارهاي خلاف بود. براي به دست آوردن پول مواد، همه كاري مي‌كرد. گفتم: اين زنده است؟ من خودم ديدم كه اوضاعش خيلي خراب بود. مرتب به ملائك التماس مي‌كرد. حتي من علت مرگش را هم مي‌دانم. ✨خانم من با لبخند گفت: مطمئن هستي كه اشتباه نديدي؟ حالا علت مرگش چي بود؟ گفتم: بالاي دكل، مشغول دزديدن كابل‌هاي فشار قوي برق بوده كه برق او را مي‌گيرد و كشته مي‌شود. خانم من گفت: فعلاً كه سالم و سر حال بود. آن شب وقتي برگشتيم خونه خيلي فكر كردم. پس نکنه اون چيزهايي كه من ديدم توهم بوده؟! 🌱دو سه روز بعد، خبر مرگ آن جوان پخش شد. بعد هم تشييع جنازه و مراسم ختم همان جوان برگزار شد! من مات و حيران مانده بودم كه چه شد؟ از دوست ديگرم كه با خانواده آن‌ها فاميل بود سؤال كردم: علت مرگ اين جوان چه بود؟ گفت: بنده خدا تصادف كرده. ❄️من بيشتر توي فكر فرو رفتم. اما خودم اين جوان را ديدم. او حال و روز خوشي نداشت. گناهان و حق‌الناس و... حسابي گرفتارش كرده بود. به همه التماس مي‌كرد تا كاري برايش انجام دهند. ✅چند روز بعد، يكي از بستگان به ديدنم آمد. ايشان در اداره برق اصفهان مشغول به كار بود. لابه‌لاي صحبت‌ها گفت: چند روز قبل، يک جوان رفته بود بالاي دكل برق تا كابل فشار قوي را قطع كند و بدزدد. ظاهراً اعتياد داشته و قبلاً هم از اين كارها مي‌كرده. همان بالا برق خشكش مي‌كند و به پايين پرت مي‌شود. 🔶خيره شده بودم به صورت اين مهمان و گفتم: فلاني رو مي‌گي؟ شما مطمئن هستي؟ گفت: بله، خودم بالا سرش بودم. اما خانواده‌اش چيز ديگه‌اي گفتند. 🖋ادامه دارد...   #️⃣ #️⃣ #️⃣ join⤵️ 🆔@rahea3eman