eitaa logo
راه جاودان
1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
118 فایل
سـلام بر بنـدگانِ اللّـه🌹 همانها ڪہ تعقـل میڪنند.. ارتباط با مدیر @sajhader @Anoori80 @f_javid لینک گروه و کانال مشاوره خانواده ومذهبی ما: 👇👇 🌹 @rahejavedan 🌹http://eitaa.com/joinchat/1740570640Cb9036c01c1 
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همدلی به سبک مردم شهرضا سبد لیموی یک پیرمرد که از عقب موتور وی در میان چهارراه رها شده بود، سبب شد که شماری از مردم، بعد از وقوع این اتفاق، در جمع‌آوری بار لیموی رهاشده در وسط چهارراه به این پیرمرد کمک کنند.
مهلتِ ده ساله! ♨️ از ناوگروه۸۶ ارتش 🔹‌ ده سال مهلت خواستند! اما آن‌ها در این مدّت، حتّی به گرد پای ما هم نخواهند رسید! 🔻 وقتی دریانوردان ما در ناوگروه ۸۶، بندر جاکارتا در اندونزی را ترک کردند و از طریق دریای جاوه و سِلبس ، به نزدیکی استرالیا رسیدند، استرالیایی‌ها تعجّب کردند که نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که زیر فشار تحریم‌هاست، چگونه و با چه تجهیزاتی خودش را به شرق اقیانوس هند رسانده است؟! آن‌ها به فرمان آمریکایی‌ها، اجازه‌ی پهلوگیری ناوگروه ۸۶ در استرالیا را به دریانوردان ما ندادند. ناوگروه ۸۶ هم از آب‌های استرالیا گذشت و برای اوّلین بار در تاریخ دریانوردی ایران، باافتخار وارد اقیانوس پرتلاطم آرام شد. استرالیایی‌ها هم انگشت‌به‌دهان، شاهد اقتدار ناوهای ایرانی بودند و آن را برای دوستان غربی خود تعریف کردند. بعد از این ماجرا، فرمانده‌ی نیروی دریایی استرالیا به نخست‌وزیر این کشور که ‌هم‌چنان از مستعمرات بریتانیاست، قول داد تا در صورت تأمین اعتبار، ارتشش را طی یک فرصت ده‌ساله به قدرت نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برساند! 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir
سلام افراد داغ در هرقشری هستن مسلمان هستن اما ایمان سطحی و هیجانی دارند ولی افراد پخته، ایمانشان درونی هست هیجانی تصمیم نمیگیرند و پایدار و در راهند... سلام برمهدی 💐
سلام آتش شمع داغ میکنه پخته نمیکنه بافوت خاموش میشه چون سطحی هست اما آتش زغال پخته میکنه با فوت شعله ورتر میشه چون درونی هست 💫💫💫 افرادِ داغ، سرد میشوند اما افراد پخته، خام نمیشوند. http://eitaa.com/rahejavedan سلام برمهدی 💐
✨بسم الله الرّحمن الرّحیم✨ السّلام علیک یا صاحب الزَّمان سلام خوبانِ خدا، امروز نیت کنیم که اعمال ومستحباتمون هدیه به مولامون صاحب الزمان عجل الله و 🌷شهید سيد مجتبی پژمان🌷 باشه به نور صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم. ╭⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╯ یامهدی💐
1 - آیا ایستادن، به هنگام شنیدن نام " قائم"، واجب است ؟ 2 - آیا در این زمان هم بردن نام مخصوص امام زمان (ع) یعنی ( م ح م د ) جایز نیست ؟ 3 - آیا لقب "امیر المومنین" جز به علی (ع) جایز نیست؟ - گنجینه پاسخ ها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی https://www.islamquest.net/fa/archive/fa10959
نام پدر: سید مصطفی تاریخ تولد: ١٣٤١/٠٥/٢٠ محل تولد: اراک نام عملیات: آفندی ارتش تاریخ شهادت: ١٣٥٩/٠٩/١٩ مزار:گلزار شهدای شهر اراک محل شهادت: آبادان ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─ @bache_shiee ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🖤
❤️زندگینامه شهید سید مجتبی پژمان فرزند سید مصطفی در بیستم مرداد سال 1341 در شهر اراک و در یک خانواده مذهبی ˓ دیدگان زیبای خود را به جهان گشود در جلسات متعدد قرآن که در منزلشان برگزار می‌شد پیوسته سعی می کرد اخلاق اسلامی را میان بچه‌ها رواج دهد. و خود نمونه و الگویی از اخلاق اسلامی بود. اواخر تحصیلات دبیرستان وی مصادف با سرآغاز انقلاب اسلامی در ایران بود. در اوایل انقلاب اسلامی و در گیرودار خفقان دوران ستم شاهی در اعتراضات˓ راهپیمایی‌ها و در تمام برخوردهای خیابانی با عوامل سرسپرده رژیم پهلوی شرکت داشت. او امام خمینی ره را یک پدیده الهی می‌دانست و به اندازه‌ای امام را دوست داشت که کسی جرأت زدن هیچگونه حرفی را درباره امام نداشت. علاقه او به کتاب‌های اسلامی زیاد بود بطوری که تمام پول هفتگی خود را که از پدرش می گرفت ˓ کتاب می خرید که هم اکنون کتابهایش طبق وصیتی که نوشته در دسترس مردم (کتابخانه بنیاد شهید) قرار داده شده است. انواع کتاب‌های فلسفی˓ اسلامی˓ تاریخ صدراسلام˓ اقتصادی˓ کتاب‌های استاد مرتضی مطهری˓ اصول کافی و تمام کتاب‌هایی که می‌توان در یک مجموعه مذهبی جا داد، او داشت و اکثر آنها را مطالعه می‌کرد . به اندازه ای بر لزوم برانداختن مجاهدین (منافقین) خلق تاکید می‌کرد که اندازه نداشت. قسمتی از وصیتنامه او این بود: «آن وقت که مرا در گور گذاشتید به ضد انقلاب هشدار دهید ˓ حتی خاک گور من هم با شما مبارزه خواهد کرد، تا زمانی که نامی از شما باقی نماند.» عشق فراوان برای پاسداری از انقلاب اسلامی او را بر آن داشت تا در فروردین ماه سال 1359 به عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اراک درآید. با شروع درگیری‌های کردستان به همراه عده‌ای دیگر از پاسداران جان بر کف سپاه به منطقه درگیری اعزام شد. مدت دو ماه در آنجا فعالیت داشت و به علت شروع امتحانات شهریور ماه به اصرار خانواده به اراک برگشت و موفق به گرفتن دیپلم حسابداری شد. وی مربی آموزش عمومی نظامی بود و عازم جبهه خوزستان شد. آبان ماه سال 1359 بود که تعداد 120 یا 130 نفر از بچه‌های سپاه اراک و نیروهای داوطلب مردمی که از کارکنان کارخانجات و بعضی ادارات بودند. به فرماندهی عباس جمالیان عازم جبهه خوزستان شدند.او در نوزدهم آذرماه سال 1359 در عملیات آفندی ارتش در کوی ذوالفقاری آبادان به شهادت رسید. ❤️خاطره مادرشهید روزی از حمام بیرون آمد،رفت داخل اتاق که لباس بپوشد،دیدم تمام بدنش به صورت راه راه سیاه و کبود است.با وحشت پرسیدم: «مادر چرا بدنت این چنین است؟»گفت:«جای باطوم است».گفتم:«کی کتک خوردی؟»گفت:«چی؟یعنی چه گفتی؟! جوانی که امروز بدنش این چنین نباشد مسلمان و جوان نیست!این نشانه انقلاب و سرمایه انقلاب است. ناراحتی ندارد».چون او و برادرش لو رفته و معرفی شده بودند و از طرف یکی از عناصر ساواک(که روبروی خانه ما بود)تحت نظر بودند.روزی که به دستور دکتر بهادری(وکیل مجلس اراک در دوران شاه خائن)به چماق به دستان دستور غارت و زد و خورد با مردم انقلابی و پیرو خط امام(ره) داده شد، خانه ما از جمله خانه‌هایی بود که سفارش شده بود.سیدمجتبی خانه بود و برادرش سیدرضا نیز که در اثر راهپیمایی شب گذشته خسته بود، خوابیده بود. داخل اطاق او عکس بزرگ امام(ره)که هنوز نقاشی آن به اتمام نرسیده بود، وسایل آتش‌زا، نوار و اسلحه سرد،بسیار بود.من(مادرش) جلوی درب خانه بودم، شخصی بدون هدف به من گفت: «بگو جاوید شاه».من که انتظار چنین جرمی را از خود نداشتم، یک‌دفعه گفتم:«خفه شو،مرده شور تو و شاه را ببرد»او به من فحش داد. یک مرتبه سیدمجتبی از خانه بیرون پرید گفت:«چی گفتی؟»که یکدفعه قیامت شد.هزاران نفر چوب و کلنگ به دست به خانه ما ریختند. پدرش، رضا و مجتبی جلوی آن‌ها را با چوب و پارو گرفتند.من چتر دستم بود، می‏زدیم و شاه را نفرین می‌کردیم.تیراندازی هوایی عوامل مزدور شاه تمام همسایه‌ها را نگران و مشوش کرده بود. ولی کسی جرأت جلو آمدن و کمک را نداشت. یک مرتبه پدرش را دیدم که داخل حیاط در خون خود می‌غلطید. من برای نجات او خودم را روی صورتش که زخمی شده بود، انداختم. یک نفر پارو را بلند کرده بود که دوباره به سر و رویش بزند ولی پارو به پشت من اصابت کرد. برای لحظه‌ای بیهوش شدم وقتی به هوش آمدم، مجتبی را دیدم که همه بر سرش ریخته بودند و به سرو صورتش می‏زدند و خون چون فواره از سرش بیرون می‌پاشید. پریدم و سرش را در سینه گرفته و از دست دژخیمان شاه نجاتش دادم. آن‌ها به خیال این‌که مجروحین مرده‌اند؛ گریختند. بعد همسایه‌ها ریختند و ما را مخفیانه به بیمارستان بردند و تحت معالجه قرار دادند. این واقعه و مجروح شدن، آن چنان تأثیری در زندگی ما گذاشت که همه اطرافیان را صد برابر انقلابی‌تر، مصمم‌تر و قاطع‌تر در برابر ضد انقلاب ساخت. ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─ @bache_shiee ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🖤
. یکی از شهدایی هستن که سرمزارشون شلوغه و همیشه ازشون حاجت میگیرن❤️ امروز هم تولدشونه🎂حاجت هاتون رو نگیرید خودتون ضرر کردین🍃