eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
381 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
10.9هزار ویدیو
88 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سکانسی زیبا از فیلم (ع) عمار: سری به چادر بزن. مالک: میترسم حرفی بزنم و او را مکدر کنم. عمار: مالک، بیش از همه ما تو را دوست دارد. مالک: ای کاش قادر بودم را به روزگاری ببرم که مردمش قدر همچون او را می دانستند. عمار: می رود مالک، می رود، تا دنیا دنیاست، چشم بنی آدم دنبال می گردد. 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
90.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻کاش سیدالشهدا را نمیدیدم پارسال شب قدر۲١ ماه مبارک این برنامه منو خیلی ریخت به‌هم، نه تنها من، همه رو ریخت به‌هم، تو پیج اینستاگرامم حدود ۲ میلیون بازدید خورد. تجربه‌ای انقدر کامل از کسی ندیدم که درباره ۳ امام باشه. با این برنامه میفهمی امام رضا چرا امام رئوف شد. آخه یه امام چقدر میتونه مهربون و حامی شیعیانش باشه 🔻و ابهت و عظمتی که از سیدالشهداء بااين برنامه تو دل و ذهنم اومد واقعا عجیب بود. کل شب قدر به یاد سیدالشهدا و تحت تاثیرش بودم. آخر برنامه میثم عباسیان میگه ای کاش سیدالشهدا رو نمیدیدم. بعد اینکه رفیق شدیم ازش پرسیدم چرا نمیخواستی سیدالشهداء رو ببینی؟ وقتی سرتو بالا آوردی چی دیدی مگه؟ گفت اول سیدالشهدا رو بی‌سر دیدم😭 بعد سر ظاهر شد این فیلم کامل برنامه‌س تا میتونید منتشر کنید 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
2.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 علیه‌السلام فرمودند: 🍃 چهار گناه 🔥 هست که از خود گناه بدتره 📛 🎤 حجت الاسلام عالی @rahekhoda
مراقب چشم های👀 خود باشید✅   جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است👌. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم👰، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.»😒 حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟⁉️» جوان گفت: «آری❗» حکیم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند❗» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی می‌گویی⁉️» حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز👁👁 داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد❓» جوان گفت: «آری❗» حکیم گفت: ❎«مراقب چشمانت 👀باش.» 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
مثل میوه پوست کنده نباش⁉️🍊 مادربااوتماس گرفت وازاوخواست مقداری میوه🍊🍏🍎 را پوست بکند وآنهاراآماده روی میز بگذارد. هیچوقت دلیل کارهای مادرش را نمی فهمید🤔 تاکید مادربرروی پوست کندن میوه ها بیشترگیجش کرده بود⁉️ به هرترفندی بود سعی کرد میوه های پوست گرفته راتا رسیدن مادرتازه نگه دارداما وقتی مادراز راه رسید میوه ها شادابی وطراوتشان راازدست داده بودند. هنوزمنتظر بودتادلیل کارمادر رابداند مادر هدیه🎁 کادوپیچ شده ای رابه اوداد وگفت:《دلیل کارم اینجاست من نمیخواهم تو مثل این میوه ها طراوت وتازگی ات راازدست بدی عزیزم》 ✅درون بسته هدیه یک مشکی بود حجاب تلالو شبنم برچهره زیبای گل 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
🤲 دعای «اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیَّكَ...» ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ✨ آقایی می‎گفت: محضر حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مشرّف شدم، ولی نمی‎دانستم اصلاً محضر چه کسی هستم! کمی صحبت کردیم و با هم حرف زدیم. بعد از این‎که دیدارمان تمام شد، یک‎دفعه به خود آمدم که ای وای کجا بودم؟! محضر چه کسی بودم؟! این آقا چه کسی بودند؟! اما دیدم دیگر گذشته است. ✨ این آقا می‎گفت که من ضمن صحبت‎هایم به ایشان عرض کردم: خیلی میل دارم یک کاری انجام دهم؛ یک عملی را انجام دهم که بدانم مورد توجه حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است و بدانم اگر من آن کار را انجام دهم، مورد توجه حضرت می‎شوم. کار خوبی باشد و مورد پسند حضرت باشد. مدام این‎ها را تکرار کردم. 💫 حضرت فرمود: یکی از آن کارهایی که خیلی مورد توجه واقع می‎شود، این است که به محض این‎که صدای اذان بلند شد، دعای «اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیَّكَ...» را بخوانی! ✨[این نقل] خیلی موافق اعتبار است! 📚برگرفته از کتاب «حضرت حجت علیه‌السلام »؛ مجموعه بیانات آیت‌الله‌ قدس‌سره درباره حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب اول قبر ⚰از چه کسانی سوال می‌شود⁉️و از چه کسانی سوال نمیشود⁉️🤔 🔹فرازی از سخنان مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا ⚰ 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
🍃🌸🍃 مجلس ميهماني بود...... پير مرد👴 از جايش برخاست تا به بيرون برود... اما وقتي که بلند شد، عصاي خويش👨‍🦯 را بر عکس بر زمين نهاد..... و چون دسته عصا بر زمين بود، تعادل کامل نداشت... ديگران فکر کردند که او چون پير شده، ديگر حواس خويش را از دست داده و متوجه نيست که عصايش را بر عکس بر زمين نهاده..... به همين خاطر صاحبخانه با حالتي که خالي از تمسخر نبود به وي گفت: پس چرا عصايت را بر عکس گرفته اي⁉️😏 پير مرد آرام و متين پاسخ داد: زيرا انتهايش خاکي است، مي خواهم فرش خانه تان خاکي نشود..... مواظب قضاوتهايمان باشيم.... چه زيبا گفت دکتر شريعتي: براي کسي که ميفهمد هيچ توضيحي لازم نيست و براي کسي که نميفهمد هر توضيحي اضافه است آنانکه ميفهمند عذاب ميکِشند و آنانکه نميفهمند عذاب مي دهند ❗️ 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی‌حجابی لجبازی با خداست شیخ حسین انصاریان در مراسم شب ۲۳ رمضان: دخترم که از روی لجبازی روسری بر می‌داری این لجبازی ربطی به بنده خدا نداره این لجبازی با خداست که به آیات احزاب و نور برمیگرده! خدا میگه دخترم من روزیت رو بهت دادم، با کی لجبازی می‌کنی. خواهرم جرم پروردگار چیه که با قرآنش مخالفت میکنی، حیف نیست؟! 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
❌جوانی که میخواست سر را مهریه همسرش کند😰😱 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه🤴 حبشه بود . جوان نزد عمو رفت و گفت: عمو جان من عاشق دخترت👩 هستم. آمده ام برای خواستگاری . پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت: هرچه باشد من میپذیرم. شاه گفت: در شهر بدي ها (مدينه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری، آنوقت دختر از آن تو. جوان گفت: عمو جان این دشمن تو نامش چیست⁉️ گفت: بیشتر او را به نام می شناسند. جوان فوراً اسب🐎 را زین کرده با شمشیر⚔ و نیزه و تیر و کمان 🏹و سنان راهی شهر بدی ها شد. به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان جوانی عربی درحال باغبانی و بیل زدن است. نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو را میشناسی⁉️ گفت: تو را با چکار است؟ گفت: آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. گفت: تو حریف نمی شوی. گفت: مگر را میشناسی⁉️ گفت: آری هرروز با او هستم و هرروز او را میبینم. گفت: مگر چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم⁉️ گفت: قدی دارد به اندازه ی قد من، هیکلی هم هیکل من. گفت: اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست دهی تا را به تو نشان بدهم. چه برای شکست علی داری⁉️ گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش❗ جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی⁉️ پس آماده باش❗ شمشیر را از نیام کشید. سپس گفت: نام تو چیست⁉️ مرد عرب جواب داد: عبداللّه. پرسید: نام تو چیست⁉️ گفت: فتاح. و با شمشیر به عبداللّه حمله کرد. عبداللّه در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد، به زمین زد و خنجر او را به دست گرفت و بالا بُرد. ناگاه دید از چشمهای جوان اشک می آید. گفت: چرا گریه میکنی⁉️ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم. آمده بودم تا سر را برای عمویم ببرم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم... مرد عرب جوان را بلند کرد. گفت: بیا این شمشیر⚔، سر مرا برای عمویت ببر. پرسید: مگر تو که هستی؟⁉️ گفت: منم اسداللّه الغالب، بن ابیطالب. كه اگر من بتوانم دل بنده ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود... جوان بلند بلند شروع به گریه کرده به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی... بدین گونه بود که "فتاح" شد "" غلام علی بن ابیطالب. 📚بحارالانوار ج3 ص 211 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷