eitaa logo
راه رستگاری
364 دنبال‌کننده
524 عکس
417 ویدیو
8 فایل
با عرض سلام در این کانال به یاری خداوند به مسائل اعتقادی و برنامه زندگی می پردازیم و در بیان آن‌ها از ظرفیت داستان،شعر ، طنز و تصویر هم کمک خواهیم گرفت مدیر کانال: @rahmatnia_j
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸۶. عتاب استاد 🧑‍🏭سید جواد عاملی، فقیه معروف، صاحب کتاب مفتاح الکرامة، شب مشغول صرف شام بود که صدای در را شنید. وقتی که فهمید پیشخدمت استادش سید مهدی بحرالعلوم دم در است با عجله به طرف در دوید. 👨‍🍳 پیشخدمت گفت: «حضرت استاد شما را الآن احضار کرده است. شام جلو ایشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما بروید». جای معطلی نبود. سید جواد بدون آنکه غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به خانه سید بحرالعلوم رفت. 👤تا چشم استاد به سید جواد افتاد، با خشم و تغیّر بی سابقه‏ای گفت:«سید جواد! از خدا نمی‏ترسی، از خدا شرم نمی‌کنی»؟! 👨‍🏭سید جواد غرق حیرت شد، که چه شده و چه حادثه‌ای رخ داده؟! تاکنون سابقه نداشته اینچنین مورد عتاب قرار بگیرد. هرچه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممکن نشد. ناچار پرسید: «ممکن است حضرت استاد بفرمایند تقصیر اینجانب چه بوده است»؟ 👤«هفت شبانه روز است فلان شخص همسایه‏ات و عائله‏اش گندم و برنج گیرشان نیامده. در این مدت از بقال سر کوچه خرمای زاهدی نسیه کرده و با آن به سر برده‌اند. امروز که رفته است تا باز خرما بگیرد، قبل از آنکه اظهار کند، بقال گفته نسیه شما زیاد شده است. او هم بعد از شنیدن این جمله خجالت کشیده تقاضای نسیه کند، دست خالی به خانه برگشته است و امشب خودش و عائله‏اش بی‏شام مانده‏اند». 👨‍🏭به خدا قسم من از این جریان بی‌خبر بودم، اگر می‌دانستم به احوالش رسیدگی می‌کردم.». 👤همه داد و فریادهای من برای این است که تو چرا از احوال همسایه‏ات بی‌خبر مانده‏ای؟ چرا هفت شبانه روز آنها به این وضع بگذرانند و تو نفهمی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی‌کردی که تو اصلا مسلمان نبودی، یهودی بودی». 🧑‍🏭می‌فرمایید چه کنم؟ 👤پیشخدمت من این مجمعه غذا را برمی‏دارد، همراه هم تا دم در منزل آن مرد بروید، دم در پیشخدمت برگردد و تو در بزن و از او خواهش کن که امشب با هم شام صرف کنید. این پول را هم بگیر و زیر فرش یا بوریای خانه‌اش بگذار، و از اینکه درباره او که همسایه تو است کوتاهی کرده‌ای معذرت بخواه. سینی را همان جا بگذار و برگرد. من اینجا نشسته‌ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برای من بیاوری. 👨‍🍳پیشخدمت سینی بزرگ غذا را که انواع غذاهای مطبوع در آن بود برداشت و همراه سید جواد روانه شد. دم در پیشخدمت برگشت و سید جواد پس ازکسب اجازه وارد شد. 🧑‍💼صاحبخانه پس از استماع معذرت خواهی سیدجواد و خواهش او دست به سفره برد. لقمه‏ای خورد و غذا را مطبوع یافت. حس کرد که این غذا دست پخت خانه سیدجواد، که عرب بود، نیست، فوراً از غذا دست کشید و گفت: «این غذا دست پخت عرب نیست، بنابراین از خانه شما نیامده. تا نگویی این غذا از کجاست من دست دراز نخواهم کرد». آن مرد خوب حدس زده بود. غذا در خانه بحرالعلوم ترتیب داده شده بود. آنها ایرانی الاصل و اهل بروجرد بودند و غذا غذای عرب نبود. 🧑‍🏭سیدجواد هرچه اصرار کرد که تو غذا بخور، چه کار داری که این غذا در خانه کی ترتیب داده شده، آن مرد قبول نکرد و گفت: «تا نگویی دست دراز نخواهم کرد.» 🧑‍🏭سید جواد چاره‏ای ندید، ماجرا را از اول تا آخر نقل کرد. 🧑‍💼 آن مرد بعد از شنیدن ماجرا غذا را تناول کرد، اما سخت در شگفت مانده بود. می‌گفت: «من راز خودم را به احدی نگفته‌ام، از نزدیکترین همسایگانم پنهان داشته‏ام،نمی‌دانم سید از کجا مطلع شده است»! سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت‏ در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟! 📚شهید مطهری، داستان راستان، جلد دوم ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹میگن فلسطینی‌ها زمین‌هاشون رو فروختن به اسرائیلی‌ها... 🔸خب با این وجود اشغالگر اینا هستن چرا من ایرانی و مسلمان باید از اینا حمایت کنم؟؟؟    🆔 @wiki_shobhe
۸۷. افطاری‏ 👳‍♂ انس بن مالک سالها در خانه رسول خدا خدمتکار بود و تا آخرین روز حیات رسول خدا این افتخار را داشت. او بیش از هرکس دیگر به اخلاق و عادات شخصی رسول اکرم آشنا بود. آگاه بود که رسول اکرم در خوراک و پوشاک چقدر ساده و بی تکلف زندگی می‌کند. 🔹در روزهایی که روزه می‏گرفت همه افطاری و سحری او عبارت بود از مقداری شیر یا شربت و مقداری ترید ساده. گاهی برای افطار و سحر، جداگانه، این غذای ساده تهیه می‌شد و گاهی به یک نوبت غذا اکتفا می‌کرد و با همان روزه می‏گرفت. 👳‍♂ یک شب، طبق معمول، انس بن مالک مقداریشیر یا چیز دیگر برای افطاری رسول اکرم آماده کرد. اما رسول اکرم آن روز وقت افطار نیامد، پاسی از شب گذشت و مراجعت نفرمود. انس مطمئن شد که رسول اکرم خواهش بعضی از اصحاب را اجابت کرده و افطاری را در خانه آنان خورده است. از این رو آنچه تهیه دیده بود خودش خورد. 🔸طولی نکشید رسول اکرم به خانه برگشت. انس از یک نفر که همراه حضرت بود پرسید: «ایشان امشب کجا افطار کردند؟» 👤گفت: «هنوز افطار نکرده‌اند. بعضی گرفتاریها پیش آمد و آمدنشان دیر شد». 👳‍♂انس از کار خود یک دنیا پشیمان و شرمسار شد، زیرا شب گذشته بود و تهیه چیزی ممکن نبود. منتظر بود رسول اکرم از او غذا بخواهد و او از کرده خود معذرت خواهی کند. ☀️اما از آن سو رسول اکرم از قرائن و احوال فهمید چه شده، نامی از غذا نبرد و گرسنه به بستر رفت. 👳‍♂انس گفت: «رسول خدا تا زنده بود موضوعآن شب را بازگو نکرد و به روی من نیاورد». 📚شهید مطهری، داستان راستان، جلد دوم ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 چرا ایران به جبهه مقاومت کمک کرد؟ 🔸 دیدن این ۲ دقیقه به اندازه مطالعه چندین کتاب، محتوا دارد! 🔺 ماجرای خاورمیانه جدید چه بود؟ 🔻 میزان خسارت ناشی از جنگ جهانی دوم ▫️ بودجه ایران چقدر است؟ ▪️ چه ميزان ایران به کشورهای محور مقاومت کمک کرده؟ 🔹برشی از سخنرانی 🆔 @soada_ir 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
📸 اینجا هلند نیست؛ روستای کندر در نزدیکی کرج خودمونه😍 روستایی ییلاقی و خوش آب و هوا با طبیعتی بکر و جاذبه‌های دیدنی. دشت لاله‌های کندر از معروف‌ترین جاذبه‌های این روستا محسوب میشه🌷🌷 توضیح + تصاویر بیشتر 📅 ۱۴۰۲ ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://zil.ink/raherastgari_t
۸۹. اوضاع کواکب‏ 👳‍♂ عبد الملک بن اعین، برادر زرارة بن اعین، با آنکه از راویان حدیث بود، به نجوم احکامی و تأثیر اوضاع کواکب اعتقاد راسخ داشت. کتاب‌های زیادی در این باب جمع کرده بود و به آنها مراجعه می‌کرد. هر تصمیمی که می‌خواست بگیرد و هر کاری که می‌خواست بکند، اول به سراغ کتاب‌های نجومی می‌رفت و به محاسبه می‏پرداخت تا ببیند اوضاع کواکب چه حکم می‌کند. 🔹 تدریجا این کار برایش عادت شده و نوعی وسواس در او ایجاد کرده بود به طوری که در همه کارها به نجوم مراجعه می‌کرد. حس کرد که این کار امور زندگی او را فلج کرده است و روز به روز بر وسواسش افزوده می‌شود و اگر این وضع ادامه پیدا کند و به سعد و نحس روزها و ساعتها و طالع نیک و بد و امثال اینها ترتیب اثر بدهد، نظم زندگی‌اش به کلی بهم می‌خورد. از طرفی هم در خود توانایی مخالفت و بی اعتنایی نمی‏دید و همیشه به احوال مردمی که بی‏اعتنا به این امور دنبال کار خود می‌روند و به خدا توکل می‌کنند و هیچ درباره این چیزها فکر نمی‌کنند رشک می‌برد. 👳‍♂ این مرد روزی حال خود را با امام صادق در میان گذاشت. عرض کرد: «من به این علم مبتلا شده‌ام و دست و پایم بسته شده و نمی‌دانم از آن دست بردارم». ☀️ امام صادق با تعجب از او پرسید: «تو به این چیزها معتقدی و عمل می‌کنی»؟! 👳‍♂ بلی یا ابن رسول الله! ☀️ من به تو فرمان می‌دهم: برو تمام آن کتاب‌ها را آتش بزن. 👳‍♂فرمان امام به قلبش نیرو بخشید، رفت و تمام آنهارا آتش زد و خود را راحت کرد. 📚شهید مطهری، داستان راستان، جلد دوم ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://zil.ink/raherastgari_t
شورش بلبلان سحر باشد خفته از صبح بی‌خبر باشد همه عالم جمال طلعت اوست تا که را چشم این نظر باشد علیه الرحمة سلااام صبح تون بخیر و نیکی باد🙋‍♂ ارتباط با مدیر کانال 👈 @rahmatnia_j لینک دعوت 👇 https://zil.ink/raherastgari_t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۱. گره گشایی‏ ✍صفوان در محضر امام صادق نشسته بود. ناگهان مردی از اهل مکه وارد مجلس شد و گرفتاریی که برایش پیش آمده بود شرح داد. معلوم شد موضوع کرآیه‌ای در کار است و کار به اشکال و بن بست کشیده است. ☀️ امام به صفوان دستور داد: فورا حرکت کن و برادر ایمانی خودت را در کارش مدد کن». 👳‍♂صفوان حرکت کرد و رفت و پس از توفیق در اصلاح کار و حل اشکال مراجعت کرد. ☀️امام سؤال کرد: «چطور شد»؟ 👳‍♂خداوند اصلاح کرد. ☀️ بدان که همین کار به ظاهر کوچک که حاجتی از کسی برآوردی و وقت کمی از تو گرفت، از هفت شوط طواف دور کعبه محبوب‌تر و فاضل‌تر است. ☀️بعد امام صادق به گفته خود چنین ادامه داد: «مردی گرفتاری داشت و آمد حضور امام حسن و از آن حضرت استمداد کرد. امام حسن بلافاصله کفش‌ها را پوشیده و راه افتاد. در بین راه به حسین بن علی رسیدند درحالی که مشغول نماز بود. 🌟امام حسن به آن مرد گفت: «تو چطور از حسین غفلت کردی و پیش او نرفتی»؟ 👤گفت: «من اول خواستم پیش او بروم و از او در کارم کمک بخواهم، ولی چون گفتند ایشان اعتکاف کرده‌اند و معذورند، خدمتشان نرفتم». 🌟امام حسن فرمود: «اما اگر توفیقِ برآوردن حاجتِ تو برایش دست داده بود، از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود». 📚شهید مطهری، داستان راستان، جلد دوم ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari