eitaa logo
🦋 "راه روشن" 🦋
368 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
123 فایل
اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی خودشان قرار خواهند داد. کانال #راه_روشن را به دوستان خود معرفی کنید ارتباط با ادمین: 09210876421 @V_sh655
مشاهده در ایتا
دانلود
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🔅 مرده‌ها کجا می روند ✍ برگ عیشی به گور خویش فرست    دگران نفرستند تو پیش بفرست 🔹مرد فقیری به شهری وارد شد. هنوز خورشید طلوع نکرده بود و دروازه شهر باز نشده بود. 🔸پشت در نشست و منتظر شد. ساعتی بعد در را باز کردند. تا خواست وارد شهر شود، جمعی او را گرفتند و دست‌بسته به کاخ پادشاهی بردند. 🔹هر چه التماس کرد که مگر من چه کار کردم؟ جوابی نشنید. 🔸در کاخ دید که او را بر تخت سلطنت نشاندند و همه به تعظیم و اکرام او برخاستند و پوزش طلبیدند. 🔹چون علت ماجرا را پرسید! گفتند: هر سال در چنین روزی، ما پادشاه خویش را این‌گونه انتخاب می‌کنیم.» 🔸پادشاه کنونی که مرد فقیر بود با خود اندیشید که داستان پادشاهان پیش را باید جست که چه شدند و کجا رفتند؟ 🔹طرح رفاقت با مردی ریخت و آن مرد در عالم محبت به او گفت: در روزهای آخر سال، پادشاه را با کشتی به جزیره‌ای دوردست می‌برند که آنجا نه آبادانی‌ست و نه ساکنی دارد و آنجا رهایش می‌کنند. بعد همگی بر می‌گردند و شاهی دیگر را انتخاب می‌کنند. 🔸محل جزیره را جویا شد و از فردای آن روز داستان زندگی‌اش دگرگون شد. 🔹به کمک آن مرد، به‌صورت پنهانی غلامان و کنیزانی خرید و پول و وسیله در اختیارشان نهاد تا به جزیره روند و آنجا را آباد کنند. کاخ‌ها و باغ‌ها ساخت. 🔸هرچه مردم نگریستند دیدند که بر خلاف شاهان پیشین او را به دنیا و تاج‌وتخت کاری نیست. 🔹چون سال تمام شد روزی وزیران به او گفتند: امروز رسمی است که باید برای صید به دریا برویم. 🔸مرد داستان را فهمید، آماده شد و با شوق به کشتی نشست، او را به دریا بردند و در آن جزیره رها کردند و بازگشتند. 🔹غلامان در آن جزیره او را یافتند و با عزت به سلطنتی دیگر بردند. 💢 امروز که فرصت ساختن دنیای دیگر و آخرتمان را داریم، تلاش کنیم و فردای زندگی خود را بهشتی بسازیم. ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ علت  این گل مثه بقیه گلهای گلدار به نور فراوان نیاز داره 👌🌸 و جز دسته گلهای بی تفاوت به طول روزه👍 و بهترین جایی که میشه اینو گذاشتش توی پاسیو پر نور،پشت پنجره جنوبی،راه پله پر نور،و کلا هر جای نورانی دیگه،نور مصنوعی به دردش نمیخوره🌺👆 اگه دیدید گل نمیده بدونید که نورش کمه! حتما برای گلدهی نیاز به نور زیاد داره👆 💥ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇 بر روی عضویت در کانال کلیک کنید❣ ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🌱 گیاهان آپارتمانی که نگهداریشون راحته . ✔️ مومی یا پیچ شمعی شرایط نگهداری: 🔹نور متوسط تا زیاد 🔹دمای ۱۳ تا ۲۴ درجه سانتیگراد 🔹بین دوتا آبیای بذارید سطح خاکش خشک بشه 💥ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇 بر روی عضویت در کانال کلیک کنید❣ ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ ◾ترکیب زیبای بارش برف و حوضچه آبگرم روستای ییلاقی دلیر😍 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🍂یکی از شکایت‌هایی که افراد در فصل پاییز دارند مربوط به مخاط دستگاه تنفسی ، قسمت فوقانی آن که شامل بینی و حلق و سینوسها است ، می باشد . 🔸بدلیل افزایش سودای بدن در فصل پاییز غلبه خشکی در مخاط حلق و بینی اتفاق می افتد . 🔸افزایش سودا در بدن سبب ایجاد یبوست میشود و ایجاد یبوست باعث خشکی در مخاط گلو و حلق خواهد شد. 👌استفاده از غذاهای سوپی وآبکی ( آش، آبگوشت، دیزی )☘️ ☘️استفاده از میوه های مناسب مزاج هرفرد استفاده از آب هویچ و آب سیب تازه (روزانه)☘️ ،استفاده از حبوبات وسبزیجات در وعده های روزانه ،☘️ کمک زیادی به برطرف شدن یبوست میکند وبا دفع یبوست ،خشکی در مخاط حلق و بینی رفع خواهد شد ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ درمان 👇 🔹۱ شستشوی چشم با عرق رازیانه 🔸۲ روغن مالی ملاج سر با روغن سیاه دانه 🔹۳ حجامت سر 🔸۴ دو هفته بعد حجامت ناحیه گیجگاهی 👈 : با تکرار حجامت ها و در بعضی موارد با تشخیص طبیب زالو اندازی و حتی فصد ناحیه گیجگاهی درمان اتفاق خواهد افتاد. ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ اعجاز در رابطه  زناشویی: آغشته کردن آل.ت تن.اسلی مردانه با جوشانده غلیظ دارچین قبل و حین رابطه جن‌سی باعث افزایش لذت جن‌سی دو طرفه و ضد عفونی کننده وا.ژن است. ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 📚 خطبه شصت و هفتم 🎙فایل صوتی ▫️سقوط مصر و شهادت محمدبن ابوبکر 🕊 #نهج_البلاغه‌ای_شویم
@nahjolbalagheir4_5911502255030277603.mp3
زمان: حجم: 1M
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 📚 خطبه شصت و هشتم 🎙فایل صوتی ▫️چرا حق را نشناسید 🕊 🔘نشر پیام صدقه جاریه است🔘 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ * 💞﷽💞 ‍ ‍ ‍ ‍ #رمان_بانوی_پاک_من😌 #قسمت_ششم "زهرا" باز این پسره شلوغ رفته بود سر لب
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ * 💞﷽💞 ‍ صبح با صدای زنگ موبایلم از خواب بیدارشدم و طبق معمول نیم ساعتی رو تخت وول خوردم تا خواب از سرم بپره..بعد رفتم دستشویی و صورتمو شستم و مسواک زدم.رفتم تو آشپزخونه دیدم صبحانه حاضره.آخ جون قبل اینکه برن خونه مادرجون صبحونمو گذاشتن.شروع کردم به خوردن.ساعت۸ونیم بود که ازخونه زدم بیرون.چه هوای خوبی بود اصلا امروز روز شانس منه شک ندارم. خوشحال رفتم سمت ایستگاه اتوبوس که یک پرادو مشکی رنگ جلو پام ترمز کرد.وااای بازم این پسره کنه.تا کی باید جواب منفی بشنوه تابیخیال بشه؟ شیشه جلو رو داد پایین وگفت:سلام زهراخانم‌‌. چادرمو گرفتم بالاتر تا صورتمو نبینه. _سلام. _دانشگاه میرین برسونمتون. ایش همینم مونده با ماشین تو برم جلو دانشگاه بشم سوژه جمع. _نه ممنون. _تارف میکنین؟ با جدیت برگشتم سمتش وگفتم:نه آقای مرادی.خدانگهدار بعد هم با قدم هایی محکم ازش دور شدم.پسره پررو فکر کرده منم مثل دخترای دیگه ام که براش ناز بیارم و اونم نازمو بخره تاسوار ماشینش شم.چند بار مامانش ازم خاستگاری کرده بودن اما هردفعه به مامانم گفتم بگین نه.هنوز محدثه توخونه است اول اون باید ازدواج کنه بعد من‌‌‌. شایان از اون اول میگفت شیفته حیا و حجابت شدم.آره جون عمت. تو ایستگاه زیاد منتظر نموندم چون اتوبوس زود اومد منم سوارشدم.تا دانشگاه فکرم درگیر وقاحت این پسره بود.جلو در دانشگاه لبخندی رو لبم کاشتم و با بسم الله رفتم تو. آتنا رو تو محوطه ندیدم حتما رفته سلف.اون شکمو از شکمش نمیگذره.صد دفعه هم گفتم خونه صبحونه بخور به حرف نمیکنه. درست حدس زدم خانم تو سلف مشغول خوردن شیرکاکائو و کیک بود. رفتم پشت سرش و همونطور که سمت صندلی رو بروش میرفتم،گفتم:نترکی آتی. انگار شیر کاکائو پرید تو گلوش شروع کرد به سرفه کردن.قیافه اش جالب شده بود.سرخ شده بود از شدت سرفه. نگاه نگران یکیو حس کردم.بعله فقط من خبر دارم از دل عاشق این پسر که بدجوری پیش این تپل ما گیر افتاده. علیرضا مرتضوی دوماهی میشد نگاهاش به آتنا فرق کرده بود و همش دور و برش بود.اما خجالتی و کم حرف بود و علاقشو بروز نمیداد. باخنده رو به آتنا گفتم:بسه بابا طرف چش و چالش در اومد بس که نگاهت کرد. تازه بهترشده بود،گفت:کی؟ _عمه من.بهترشدی؟ یکی زد به دستم وگفت:کوفت داشتی خفم میکردی دختر. _نترس تو تا دو دستی منو تو قبر نذاری ول کن نیستی.بریم اگه خوردنتون تموم شد؟ کیفشو برداشت و چادرشو مرتب کرد،گفت:بریم. رفتیم سرکلاس و دوساعت تمام استاد درس داد.اجازه نفس کشیدنم نداد نامرد.وقت کلاس که تموم شد بچه ها یکی یکی رفتن بیرون.بدنمو کشیدم و گفتم:آتی بریم نماز بعدم ناهار بیاخونمون. لبشو گاز گرفت وگفت:اوا خدامرگم همین مونده بگن دختره مزاحم این وقت ظهر سرزده اومده چیکار خونه ما! _نترس شکمو جان تنهام تاشب. _مامان بابات کجان؟ دستشو گرفتم و کشیدم درهمون حال گفتم:حالا میگم بهت. نمازم که تموم شد تسبیحمو برداشتم و تسبیحات حضرت زهرا رو گفتم.همیشه نمازخوندن بهم آرامش میداد.یک تسلی خاطر بود برام که بدونم خدا همیشه منو میبینه و تنهام نمیزاره.حتی اگه قهر باشه باهات فاصله قهرش بین دوتا اذانه.باز صدات میکنه،میاد سمتت،دلش تنگ میشه. رفتم به سجده وگفتم:خدایا شکرت آتنا هم نمازشو تموم کرد باهم رفتیم بیرون.بااتوبوس رفتیم خونه ما و بعد لباس عوض کردن آتنا نشست رومبل وگفت:نگفتی خانواده کجان؟یهو نیان بگن این چه دختر پررو... _وای اتی دودقیقه سکوت اختیار کن بگم کجان.رفتن خونه مادرجونم.عمم تازه ازخارج اومده دورهم جمع شدن. _عه پس چرا تو نرفتی دیوونه کلی خوش میگذشت بهت. به نقطه نامعلومی خیره شدم وگفتم:خوشم نمیاد ازشون.ازبالا به همه نگاه میکنن.ولش کن غیبت میشه بیا ناهار. به میز باسلیقه‌ای که چیده بودم نگاه کرد وگفت: اوووممم عجب خوشگل و اشتها آور.دستت طلا زهرایی قبلی بعدی ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ راستی چرا این شعرشو صدا و سیما میلی پخش نمیکنه؟؟؟ ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🎥 روزمان را با آغاز کنیم/ ترتیل ۵۰۳ قرآن کریم ( آیات ۶ تا ۱۴ سوره مبارکه احقاف) ❄️🌹❄️ 🌺 امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: «لا تَطلُبُوا الهُدی فی غَیرِالقُرآنِ فَتَضِلّوا» هدایت را جز از قرآن مجویید که گمراه خواهید شد. 📚 امالی صدوق /۴۳۸ 🎙 استاد پرهیزگار ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─