#حرکت_کاروان_به_سمت_شام
به سوی ما همه جا سیل غم سرازیر است
ز دست و پای گلی روی ناقه خون ریزد
حدیث غُربت او ناله های زنجیر است
چه غافلند که بر اشک و آه ما خندند 😔
لعنه الله القوم الظالمین
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴🗓 روز نوزدهم محرم: آغاز حرکت اسرا از کوفه به شام
بنابه یکی از دو نقل، روز نوزدهم محرم الحرام، روز حرکت قافله ی اسرا از کوفه به شام است.
📢 حضرت زینب سلام الله عليها، حضرت امّ کلثوم سلام الله عليها حضرت فاطمه ی بنت الحسین سلام الله عليها و در رأس آنها علیّ بن الحسین، امام سجّاد عليه السلام، با سخنرانی های آتشین و با آن نحوه ی مواجهه با ابن زیاد در دربار او، کاری کردند که شهر #کوفه کانون التهاب شد.
جریان عبدالله ابن عفيف هم پایه ی شورش و حرکت توّابین در همان جا گذاشته شد. در نتیجه ابن زیاد به شدّت نگران از این شد که نکند مردم کوفه بر او بشورند و آنچه که او با آلوده کردن دستان خود به خون پسر پیامبر صلي الله عليه و اله به دست آورده است، از کف او برود؛ لذا به شدّت از حضور قافله ی اسرا در کوفه ناراحت بود.
📜 از طرف دیگر نامه ی یزید حاوی دستور اعزام این قافله به شام، به کوفه رسید. لذا تلاش کرد به سرعت قافله را بهسمت #شام سوق و حرکت دهد. در روز پانزدهم یا نوزدهم ماه محرّم الحرام این قافله حرکت کرد.
◾️ اسرا در مسیر خود تا رسیدن به شهر شام و در روز ورود به شهر شام در روز اوّل ماه صفر، چه حرکت عظیمی انجام دادند!
◽️ خدمتتان عرض کرده ایم که حرکت اباعبدالله عليه السلام از #مدینه به مکّه و توقّف چهار ماههی آن حضرت در شهر مکّه یک کار حساب شده و برنامه ریزی شده برای ایجاد آگاهی در سطح جهان اسلام بود؛ برای اینکه حضرت همه ی مسلمان هایی را که برای عمره به مکّه می آمدند، آگاه می کردند و پیام انقلاب و نهضت عظیمی را که در پیش داشتند، از طریق آنها به اقصی نقاط بلاد اسلامی می رساندند، که این کار قبل از #عاشورا بود. شبیه آن کار هم بعد از عاشورا، از طریق قافله ی اسرا انجام شد.
🚩سربازان مزدور و خونخوار ابن زیاد و یزید، به خاطر اینکه افتخار و پیروزی خود را به رخ مردم بکشانند و شاید هم نسقی از مردم بگیرند و به مردم نشان دهند که اگر کسی بخواهد جلوی یزید پلید ایستادگی نشان دهد، چه بر سر او خواهد آمد؛ این قافله را بهصورت زیکزاک حرکت دادند؛ یعنی در مسیری که به سمت #شام می رفتند، قافله را بهسمت هر آبادی و شهری که در مسیر بود، منحرف می کردند و اسرا و سرهای مطهّر شهدا را نمایش می دادند.
📢 اتّفاقاً همین ماجرا بستری بود برای اینکه آل الله از آن استفاده کنند و با سخنرانی-های آتشین در نقطه نقطه ی شهرهای مسیر، بذر اعتراض را بپاشند و بستری برای یک حرکت عمیق علیه حکومت بنی امیّه فراهم کنند.
بریر بن خضیر از قبیله بنو مشرق -تیره ای از قبیله همدان- بود;قبیله ای که امیر مؤمنان در باره آن فرمود: «اگر دربان بهشت باشم، اجازه ورود بدیشان می دهم و خوش آمدشان خواهم گفت » ابن خضیر در کوفه می زیست و از بزرگان آن شهر به شمار می آمد. استادفن قرائت در کوفه بود. در عبادت سرآمد مردم شمرده می شد. وزهد و بی علاقگی به دنیا او را از تعلقات جدا کرده بود. به دوراز چشم جاسوسان، راه مکه پیش گرفت. علاقه و عشق به امام(ع) اورا از دیار خود غافل کرده بود. پشت به کوفه و روی به قبله آمال حسین(ع) می رفت. با این که از سنی بالا برخوردار بود،چون جوانان شاداب به نظر می رسید. او که چون بسیاری از کوفیان بر دوراهی امتحان واقع شده بود، راه سعادت را برگزید; سعادت دیدار حسین و جهاد و شهادت در کنار او.بالاخره عبادت و زهد صحیح او را یاری داد و در میان راه یا درمکه به قافله حسینی پیوست; قافله مخلصانی که فقط برای خدا وزنده داشتن دینش به راه افتاده بودند. وقتی چشمان بریر به چهره زیبا و دلربای سالار شهیدان افتاد،اشک شوق از آن سرازیر گشت. یاد امیر مؤمنان علی(ع) افتاد که بیست و پنج سال قبل یاری اش کرده بود. با آغوش گرم قافله مورداستقبال قرار گرفت و منزل به منزل همراه امام حرکت کرد
طبری و ابن اثیر از او با لقب سیدالقّراء و ابن بابویه و فتال نیشابوری با عنوان سرآمد قاریان مردم روزگار خویش یاد کردهاند.
کتاب منسوب به بریر
به نوشته مامقانی بریر دارای کتابی به نام القضایا و الاحکام است که مطالب آن را از قول امیرالمؤمنین علی و امام حسن (ع) نقل کرده است.
مامقانی این کتاب را از اصول معتبر شیعه دانسته،
هفت روز بود که به کربلا کوی شهادت رسیده بودند. روز نهم ماه محرم بود و دشمن آماده مبارزه. بریر شاهد بود که امام برای شهادت آماده می شود. او، که شور و شعف تمام وجودش راگرفته بود، با عبد الرحمن بن عبد ربه مزاح می کرد و می خندید.عبد الرحمن گفت: مرا به حال خود واگذار; به خدا قسم، لحظه لحظه مزاح نیست. او، که مقام خود را نزد خدای سبحان می دید، در جواب گفت: به خدا قسم، بستگان من همه می دانند که هرگز اهل شوخی نبوده ام;ولی سوگند به خدا، از آینده خود خوشحالم. به خدا، میان ما وحور العین فاصله باقی نمانده است. تنها مانع، حمله و شهادت است که دوست دارم به زودی محقق شود.
چون عطش حسين(ع) و يارانش به اوج رسيد، برير از امام(ع) اجازه خواست که با دشمن حرف بزند، امام اذن داد و او رفت و نزديک دشمن ايستاد و فرياد زد: اي مردم! همانا خدا محمد(ص) را به حق، بشير و نذير مبعوث فرموده و با اذن خود به سوي خدا دعوت کرد و چراغي روشنگر بود.
اين آب فرات است که وحوش و حيوانات صحرا از آن استفاده ميکنند آيا رواست پسر رسول خدا(ص) از آن محروم شود؟ آيا پاداش خدمات محمد(ص) اين است؟
گفتند، اي برير! حرف بسياري زدي! بس کن به خدا به حسين(ع) آب داده نخواهد شد. امام فرمود: اي برير بس است. سپس خود حضرت نيمخيز شد و بر شمشيرش تکيه کرد و خطبهاي ايراد فرمود و طي آن ضمن معرفي خود بر فناي دنيا و عدم فريفته شدن به آن را به مردم گوشزد کردند و لشکر عمرسعد را به پيروي از قرآن و دستورات پيامبر(ص) سفارش نمودند.
هنگامي که برير اذن ميدان گرفت و هماورد طلبيد، يزيدبنمعقل از ديرباز با او آشنا و رفيق بود از لشکر عمربن سعد بيرون آمد تا با برير بجنگد.
يزيدبنمعقل از روي دشمني و کينه به برير گفت: آيا به ياد داري که يک روز در قبيله بني لوذان با هم بوديم و تو گفتي که عثمان بن عفان خود را به کشتن داد و معاوية بن ابي سفيان گمراه است و ديگران را نيز گمراه ميکند و تنها عليبنابيطالب(ع) امام به حق است و رهبر فقط اوست، برير با افتخار فرياد زد: آري اين عقيده من است، يزيد بن معقل، برير را دروغگو خطاب کرد، آن دو بعد از اين مناظره با يکديگر مباهله کردند و از خدا خواستند که دروغگو را نفرين کند و بکشد و به جهنم واصل گرداند و سپس با يکديگر به نبرد برخاستند که در پايان نبرد، برير ضربتي بر يزيد زد که او کشته شد و به جهنم واصل گرديد.
اين مرد مجاهد، عاشق و فدايي حسين که قاري و معلم قرآن بود و در مسجد کوفه به بسياري از مردمان قرآن ميآموخت و راه سعادت را در حريم ولايت يافته بود، بعد از شجاعت بسيار و جانفشاني در راه حسين(ع) با حمله دسته جمعي دشمنان به شهادت رسيد
در حین نبرد بریر با رضی بن منقذ، بریر او را بر زمین کوبید، رضی از یاران خود کمک طلبید کعب بن جابر بن عمرو اسدی به یاری او شتافت.
عفیف بن زهیر (که خود از سپاهیان ابن سعد بود) فریاد زد: «این مرد بریر بن خضیر قاری است که در مسجد کوفه مینشست و ما را قرآن میآموخت»؛ اما کعب توجّهی نکرد و با نیزهاش به بریر حمله کرد و او را به شهادت رساند.
همسر یا خواهر کعب بن جابر، قاتل بریر، در بازگشت به او گفت: دشمنان پسر فاطمه را یاری دادی و سرور قاریان را کشتی و کاری بسیار زشت انجام دادی. به خدا سوگند که دیگر یک کلمه هم با تو سخن نخواهم گفت. در برخی از منابع آمده بریر به میدان رفت و جنگید و پس از به هلاکت رساندن سی نفر از دشمنان به دست بجیر بن اوس ضبی به شهادت رسید.
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
📓#عزادار_حقیقی18
🖊#فصل_سوم
🎴#وظیفه_شناسی در برابر مصیبت عظیم
🔻وظیفه ما در قبال پدرانمان
🔹پدران حقيقى كسانى هستند كه انسان را از طبيعت و تاريكى هاى آن نجات دهند و به جايگاه اصلى و وطن حقيقى و ابدى برسانند.
🔸بدون چنين پدرانى انسان هرگز رنگ سعادت را نخواهد ديد. به همين دليل پيامبرﷺ و آل ايشان بالاترين پدران ما هستند كه حقشان از حق پدر و مادر و هر كس ديگرى بزرگتر است.
⬇️تا اينجا دانستيم كه اهل بيت «علیهم السلام» با ما رابطه وجودى دارند و آنها پدران و بزرگترين خويشان ما هستند كه پس از خداوند تبارك و تعالى، هيچكس با ما پيوندى عميقتر و نزديكتر از آنها ندارد و به اندازه آنها نسبت به ما رئوف و مهربان نيست
⬅️ما نيز به عنوان فرزندان آنها وظايفى نسبت به آنها بر عهده داريم که متعدد و متفاوت است.که مى توانيم آنها را در دو مورد جمع نماييم:
1⃣- وظيفه ما در شرايط و مواقعى كه با مصيبت عظيم آنها روبرو می شويم.
2⃣ - وظيفه ما در شرايط و مواقعى كه با مصيبت اعظم آنها روبرو می شويم.
⬅️براى درك عميقتر نسبت به اين دو وظيفه، ابتدا بهتر است رابطه و نسبت بين مصيبت عظيم و مصيبت اعظم را بررسى كنيم.
🔻رابطه يا نسبت هاى موجود بين مصيبت عظيم و اعظم
1⃣ - هر دو مصيبت بزرگ و تلخ هستند، ولى مصيبت ناكامى رهبران الهى در حاكم كردن دين خدا در روى زمين و مصيبت محروميت مردم جهان از حاكميت رهبران معصوم و متخصص الهى بزرگتر است.
🔹 زيرا تن دادن رهبران الهى و پيروان آنها به مصيبت عظيم و تحمل انواع و اشكال گوناگون مصيبت عظيم براى «جلوگيرى» از وقوع مصيبت اعظم بوده است. در حالى كه تحميل مصيبت عظيم بر رهبران الهى و ساير فطرتگراها، از سوى طاغوت ها و ظالمين به خاطر «ايجاد» مصيبت اعظم بوده است.
🔸فطرتگراها، مصيبت عظيم را به جان خريدهاند تا «مانع» مصيبت اعظم شوند و با آن مبارزه كنند. ولى طبيعتگراها مصيبت عظيم را ايجاد و تحميل كرده اند تا راه براى مصيبت اعظم باز شود.
🔻 مصيبت اعظم يعنى دورى مردم از دين خدا و آلوده شدن به كفر و شرك و نفاق «گسترش» يابد.
🔹 به عبارت ديگر مصيبت اعظم نتيجه و مولود مصيبت عظيم است. پس مصيبت اعظم منفور خدا و فطرتگراها و محبوب شيطان و طبيعتگراهاست.
2⃣ - مصيبت عظيم داراى دو جهت و دو چهره تلخ و شيرين است. ولى مصيبت اعظم فقط يك چهره و آن هم چهره منفى دارد.
✨ادامه دارد...