eitaa logo
راهیان نور پیشوا
361 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حلول ماه رجب و ولادت امام محمدباقر(ع)وسالگردشهادت حاج قاسم سلیمانی گرامی باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدمی در راه شناخت امام زمین و زمان(عج) فقط با پاسخ به دو سوال ؛ 🌺 ۳جایزه نقدی ۱۰۰ هزار تومانی به قید قرعه از بین برندگان مسابقه 🌺 ۱۴ جایزه شارژ تلفن همراه ۲۰ هزار تومانی به قید قرعه از بین تمامی شرکت کنندگان 🦚 ابتدا فایل صوتی را از این لینک 👇 گوش کنید: 🎼 درس ۲۳ : صیحه آسمانی(۱) ⏬ سپس از لینک زیر وارد مسابقه شوید :👇 ❇️https://formafzar.com/form/j33yc ⛔️ مهلت شرکت در مسابقه: تا پایان روز جمعه 🙏‌انتشار حداکثری با شما ┈••✾•🌹🌹🌹•✾••┈┈ 🔸کانال ایتا 🔸 کانال بله 🔸کانال روبیکا ┈••✾•🌹🌹🌹
🟡 ظرف غذایش ڪه دست‌ نخورده می‌ماند، وحشت می‌ڪردیم . مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یڪ ‌گوشه‌ی خطِ لشڪر غذا نخورده. 🟡این‌طوری اعتراض می‌ڪرد به ڪارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی‌ڪردیم و غذا نمی‌دادیم بهشان، لب به غذایش نمی‌زد . گاهی چهل‌‌وهشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین ڪند همه غذا خورده‌اند . 🌷 🌷 ☀️
🌷 ‏رهبر انقلاب: اگر رشادت های حاج قاسم نبود نه فقط زینبیه بلکه خبری از کربلا و نجف هم نبود! ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ۱۵ دی؛ سالروز شهادت سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی افتخار روستای حبیب آباد و قاسم آباد شهرستان پیشوا گرامی باد
12.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پانزدهم دی ماه ، سالگرد شهادت سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی ، یاد و خاطره این عقاب تیز پرواز را گرامی می داریم.😔
♦️شهید : «یک شب خواب شهید زین الدین را دیدم و هیجان‌زده پرسیدم: آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ سردشت؟ 🔸حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن؟ 🔸عجله داشت. می‌خواست برود. یک بار دیگر چهره‌ درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم. 🔸رویم را زمین نزد. گفت: قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یک برگه‌‌ كوچک پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: بفرما برادر! بگو تا بنویسم. 🔸گفت: بنویس: سلام، ‌من در جمع شما هستم! همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن. برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: سید مهدی زین‌الدین. 🔸نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ زیرش كردم. با تعجب پرسیدم: چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی! گفت: اینجا بهم مقام سیادت دادند! 🔸از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ سلام، من در جمع شما هستم!» 📚منبع: کتاب «تنها زیر باران» ☀️ https://eitaa.com/Rahianenoorpishva