eitaa logo
راهیان کوثر فارس
255 دنبال‌کننده
304 عکس
198 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در ۲۷ آبان ماه سال ۱۳۶۳ سردار شهید مهدی زین الدین به همراه برادرش شهید مجید در حال برگشت از کرمانشاه به سوی مقر لشکر ۱۷ حوالی غروب در جاده سردشت, دارساوین مورد تهاجم و کمین گروهک‌های ضدانقلاب قرار گرفت وبعد از مقاومتی عاشورایی و طولانی با بدنی مجروح و زخمی به مقام والای شهادت رسیدند. ✍خواب شهید قاسم سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زین‌الدین: هیجان‌زده پرسیدم «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد. بعد باخنده گفت: من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ هستند. عجله داشت، می‌خواست برود. یك بار دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم. رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. و گفتم: بفرما برادر! بگو تا بنویسم. گفت: بنویس: سلام، ‌من در جمع شما هستم. 📣همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: چی نوشتی آقا مهدی؟ تو كه سید نبودی! اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»... @rahianfars
امام علی علیه السلام: احذَر کَلامَ مَن لا یَفهَمُ عَنکَ؛ فَإِنَّهُ یُضجِرُک َاز سخن گفتن با کسی که سخنت را نمى‌فهمد، بپرهیز، زیرا که تو را سخت رنج خواهد داد. 📚شرح نهج البلاغه ج ۲۰، ص ۲۸۲ @rahianfars
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📕گزارش مدارس راهیان کوثر تدریس درس پنجم مطالعات آشنایی با زندگی روستایی و عشایری @rahianfars
💘 🥀 در ایام عقد موقت بودیم. با حمید رفته بودیم حلقه بخریم. موقع برگشت سر حرف که باز شد گفت: «یه چیزی می گم لوس نشیا. یک هفته قبل از اینکه برای بار دوم بیایم خانه شما رفتم حرم حضرت معصومه (س). به خانم گفتم: یا حضرت معصومه آیا می شود من را به اونی که دوستش دارم و دلم پیشش مانده برسانی؟ من تو را از حضرت معصومه گرفتم». بعد از مراسم عروسی هم که با فامیل ها خداحافظی کردیم و آمدیم خانه، بعد از آنکه قرآن خواندیم، حمید سجاده انداخت و بعد از نماز از حضرت معصومه تشکر کرد. خیلی جدی به این عنایت اعتقاد داشت و بعد از هر نماز دست هایش را بلند می کرد و همان جمله ای را که موقع سال تحویل، رو به حرم حضرت معصومه (س) گفته بود تکرار می کرد: «یا حضرت معصومه (س) ممنونم که خانمم را به من دادی و من را به عشقم رساندی». 📚کتاب یادت باشد @rahianfars
امیرالمومنین على عليه السلام: لِكُلِّ شَيءٍ زَكاةٌ، وزَكاةُ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ هر چيزى زكاتى دارد و زكات عقل، تحمُّل نادان هاست غررالحكم‌ حدیث7301 @rahianfars
💔 *باهمسرم تا همیشه* .... قابل توجه متاهلین عزیز-جالبه حتما بخونید..... ✔️ روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت: " امروز میخواهیم بازی کنیم!‌" سپس از آنان خواست که فردی بصورت داوطلبانه به سمت تخته برود. خانمی داوطلب این کار شد. استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد. آن خانم اسامی اعضای خانواده, بستگان, دوستان , هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت. سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند. زن ,اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد. سپس استاد دو باره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند. زن اسامی همسایگانش را پاک کرد. این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند; نام : مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش ... کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود. چون حالا همه میدانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود. استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند. کار بسیار دشواری برای آن خانم بود. او با بی میلی تمام , نام پدر و مادرش را پاک کرد. استاد گفت: " لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!" زن مضطرب و نگران شده بود. با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست ... استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید: "چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!" والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید. شما همیشه میتوانید همسر دیگری داشته باشید!! دو باره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت. همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند. زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد :"روزی والدینم از کنارم خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ,ترکم خواهد کرد" *پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم میکند , همسرم است!!!* همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن , حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود برایش کف زدند. *با همسرت به از آن باش , که با خلق جهانی* 🍃🌸🍃 @rahianfars
🌷 ❤️ ▫️سید رسول درمراسم خواستگاری گفت كه هدف من جبهه رفتن و شهیدشدن است و ازدواج من به دلیل كامل شدن دینم است👌 تا یادگاری از خود،داشته باشم. ▫️او باوجودسن كم، سراپاصداقت و راستی بود.پدرم كمی در،قبول این ازدواج تردیدداشت،من خواب دیدم كه لباس عروسی برتن دارم وبرادرم كه شهیدشده بودآمدو پیشانی مرا، بوسیدوتبریک،گفت وگفت:توعروس سلام الله علیها شدی،خوشا به سعادتت،عاقبت‌به خیرشدی،وقتی از،خواب بیدارشدم،‌ به این ازدواج و،وصلت رضایت دادم. ✍ راوی: همسرشهید💞 🕊⚘ @rahianfars
🗂گزارش مدارس راهیان کوثر مراسم عزاداری شهادت حضرت معصومه (ع) @rahianfars