⚠️ #تلنگر
از شهید نواب پرسیدند:
چرا آرام نمی شینی؟؟
ببین آیت الله بروجردی ساکت است.
نواب گفت: آقای بروجردی سرهنگ است و من سربازم.
سرباز اگر کوتاهی کند، سرهنگ مجبور میشود بیاید وسط.
رفقا هر بار که حضرت آقا اومدن وسطه معرکه، یعنی ما سربازا کم گذاشتیم.
اینجا صحبت عشق درمیان است.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🕊شهدا
نجواهای ما را میشنوند، اشک هایی که در خلوت به یادشان میریزیم را میبینند
چنان سريع دستگيری ميکنند که مبهوت میمانی
اگر واقعا به آنها دل بسپاری با چشم دل، عناياتشان را ميبينی...
#شهیدمحمدرضاتورجیزاده
[🌹] [ راهــیاننــور ] [🌹]
#شهید_مصطفی_صدرزاده :
شهادت یعنی؛
زندگی کن، امـا فقط برای خدا...
اگر شهادت میخواهید
زندگی ڪنـید، فقط برای خدا
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
.
.
اینڪهمنتظرشنیستیمیهگناه
اینڪهوانمودمیڪنیمودروغمیگیم
منتظرشیمیهگناهدیگه :))🚶🏻♂
.
#تلنگر❗️-.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
عاشق حضرت زهرا س بود
شهید علی آقا عبداللهی🥀
#هدیه_صلوات🌻
#به_نیت_شهید
#زیارت_نیابتی
تمام صلوات های امروز به نیت امام علی علیه السلام و.حضرت زهرا س هدیه به شهید مدافع حرم
علی آقا عبداللهی🌻
تمام صلوات ها جمع و به اسم شهید داده میشوند عتبات برای زیارت نیابتی به اسم شهید🌻
لطفا تعداد صلوات های خود را در لینک زیر ثبت کنید🌻
https://harfeto.timefriend.net/16338454849161
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی🌴
#یا_امیرالمومنین🌹
#یافاطمه_الزهراء🌹
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
سالروز شهادت شهید مجید پازوکی
فرازی از وصیت نامه شهید :
وصیت من به تمام راهیان شهادت حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با مظاهر کفر تا اقامهی حق و ظهور ولی خدا امام زمان (عج). نکند ولی خدا را تنها بگذارید و خدای نکرده مثل امام علی (ع) غریب شود؛ به هوش باشید . روزی میرسد که امام زمان میآید و شرمندهی او نباشید با عشق به شهادت و آماده شدن برای قیام مهدی (عج).
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اصحاب_المهدی
#داستان جالب ✅
🔻مردی نزد فقیهی رفت وگفت
ای عابد سوالی دارم، عابد گفت بگو
گفت: #نماز خودم را شکستم
عابد گفت دلیلش چه بود؟
مردگفت: هنگام اقامه نماز دیدم #دزدی
کفش هایم را ربود و فرار کرد برآن شدم که نماز بشکنم و کفشم را از دزد بگیرم
و حال میخواهم بدانم که کارم
درست است یا نادرست⁉️
عابد گفت: کفش تو چند درهم #قیمت داشت؟
مردگفت: ۵درهم
عابد گفت:اى مرد کار بجا و پسندیده ای
کرده ای زیرا نمازی که تو میخواندی طوری که حواست به کفش هایت بود
۲ درهم هم نمیارزید...!
اذان ظهر به افق اهواز
12:02
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شھیدانھ 🌱
اشتیاقۍ ڪہ بہ دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من !
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
کمک جهت #زلزله زدگان #اندیکا
لطفا مشارکت و تبلیغ بفرمایید
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
.مادرِشهیدعمادمغنیه:
در سفری ڪه به جنوب داشتیم، عماد فقط چهل روز داشت و در آغوشِ من بود.👶🏻
با هفت نفر از اقوام، سوارِ ماشین شدیم و به جاده زدیم. طولی نڪشید که در یڪ منطقهِ ڪوهستانی تصادف ڪردیم. در لحظات اولیه بعد از تصادف شوڪه شده بودیم. نمیدانستیم چه ڪار باید انجام بدهیم. بالاخره هرطور بود به خودمان آمدیم و از ماشین پیاده شدیم. زمان زیادی از پیاده شدن ما نگذشت که ماشین منفجر شد و آتش گرفت.
واقعا عنایات خدا را دیدیم. در تصادف ڪسی صدمه ندید. ماشین سوخته را همان جا رها ڪردیم، سوار اتوبوس شدیم و تا جنوب رفتیم.
پدر بزرگم فردی بسیار متدین و روحانی بود. به طوری که در ڪل خانواده، همه برای او احترام خاصی قائل بودند. این پیرمردِ اهل دل، به محض اطلاع یافتن از ماجرا، به «عمادِ» چهل روزه اشاره ڪرد و گفت:
" این بچه باعث نجات شما شد. با وجودی که همین امروز، نماز صبحتان قضا شد، همه شما به برڪت وجود این فرزند از این حادثه جان سالم به در بردید."
با شرمندگی به هم نگاه میڪردیم. او درست میگفت. متاسفانه آن روز نماز صبح همگی ما قضا شده بود.
#شهیدعمادمغنیه🌱
#ابوجهاد
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🌷#نمازاول وقت🌷
🌷سیره شهدا🌷
سرجلسه ، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز .
داشتیم می رفتیم اهواز .
اذان می گفتند.
گفت« نماز اول وقت رو بخونیم .»
کنار جاده آب گرفته بود. رفتیم جلوتر؛ آب بود . آنقدر رفتیم ، تا موقع نماز اول وقت گذشت .
خندید و گفت « اومدیم ادای مؤمن ها رو در بیاریم ، نشد.»
التماس دعا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
اذان مغرب به افق اهواز
18:08
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
˹🤲🏼📿˼
.
.
خدایا..بہمنتوفیقدهکہنیمہشبها
صداۍالعفوالعفوخودرابلندکنمودلم
میخواهددرراهتخندانشهیدشوم :)✨
.
#شهیدحسینحیدری🌿•.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🌹🍃سلام بر ابراهیم 🍃🌹
🍃ماجرایمار🍃
"قسمتپنجاهونهم"
🔺راوی:مهدیعموزاده
ســاعت ده شب بود. تو كوچه فوتبال بازی میكرديم. اسم آقا ابراهيم را از بچههایمحل شنيده بودم، اما برخوردی با او نداشتم.
مشغول بازی بوديم. ديدم از سر كوچه شخصی با عصای زير بغل به سمت ما میآيد .
از محاسن بلند و پای مجروحش فهميدم خودش است!
كنار كوچه ايســتاد و بازي ما را تماشا كرد. يكی از بچهها پرسيد: آقا ابرام بازی ميكنی؟
گفت: من كه با اين پا نمیتونم، اما اگه بخواهيد تو دروازه میايستم.
بازی من خيلی خوب بود. اما هر كاری كردم نتوانســتم به او گل بزنم! مثل حرفهایها بازی میكرد.
نيم ســاعت بعد، وقتی توپ زير پايش بود گفت: بچهها فكر نمیكنيد الان دير وقته، مردم میخوان بخوابن!
تــوپ و دروازهها را جمع كرديم. بعد هم نشســتيم دور آقا ابراهيم. بچهها گفتند: اگه ميشه از خاطرات جبهه تعريف كنيد.
آن شــب خاطره عجيبی شنيدم كه هيچ وقت فراموش نمیكنم.
آقا ابراهيم میگفت:
در منطقه غرب با جواد افراســيابی رفته بوديم شناســائی. نيمه شب بود و ما نزديك سنگرهای عراقی مخفی شده بوديم.
بعد هوا روشــن شــد. ما مشــغول تكميل شناســائی مواضع دشمن شديم.
همينطور كه مشــغول كار بوديم يكدفعه ديدم مار بســيار بزرگی درســت به سمت مخفیگاه ما آمد!
مار به آن بزرگی تا حالا نديده بودم. نفس در سينه ما حبس شده بود. هيچ كاری نمیشد انجام دهيم.
اگر به ســمت مار شــليك میكرديم عراقیها میفهميدنــد، اگر هم فرار میكرديــم عراقیها ما رامیديدند. مار هم به ســرعت به ســمت ما میآمد.
فرصت تصميم گيری نداشتيم.
آب دهانم را فرو دادم. در حالی كه ترسيده بودم نشستم وچشمانم را بستم.
گفتم: بسم الله و بعد خدا را به حق زهرای مرضيه(س) قسم دادم!
زمان به سختی میگذشت. چند لحظه بعد جواد زد به دستم. چشمانم را باز كردم.
با تعجب ديدم مار تا نزديك ما آمده و بعد مسيرش را عوض كرده و از ما دور شده!
آن شــب آقا ابراهيم چند خاطره خنده دار هم برای ما تعريف كرد. خيلی خنديديم.
بعد هم گفت: ســعی كنيد آخر شــب كه مردم میخواهند استراحت كنند بازی نكنيد.
از فردا هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. حتی وقتی فهميدم صبح ها برای نماز مسجد میرود. من هم به خاطر او مسجد میرفتم.
تاثيــر آقا ابراهيم روی من و بچههای محل تا حدی بود كه نماز خواندن ما هم مثل او آهسته و با دقت شده بود.
مدتی بعد وقتی ايشان راهی جبهه شد ما هم نتوانستيم دوريش راتحمل كنيم و راهی جبهه شديم.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
ادامه دارد...
#سلام_بر_ابراهیم
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
♥
•
•
یاد حرف حاج قاسم افتادم ڪہ میگفت↓
بایـد بہ این بلوغ برسیم
کہ نباید دیده شویم
آنکس کہ باید ببیند میبیند
-اݪحق کہ راست میگفتـــ 🌱
#سردارجان♡
#شهیـدحاجقاسمسلیمانی🌸🍃
•
•
-رفاقتتاشهادت
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
عزیزان شهدا
لطفا نظرات خود را در خصوص کانال برامون بفرستید به
@jamandehazsoada
پیشاپیش ممنون از لطف و نظر و محبت شما
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]