#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
.🌷 حقیقت حیات
حیات، حقیقتى است که از ناچیزترین حرکت ارادى گرفته تا بر حقیقتى که داراى صدها بُعد متنوع است، شامل میگردد. یک سلول در بدن حیوانى کوچکتر از مورچه، داراى حیات است و هشتاد میلیارد سلول متشکل در مغز آدمى که با پانصد میلیون شبکۀ ارتباطى مشغول فعالیت هستند، به اضافۀ هزاران نوع و صنف پدیدهها و فعالیتهاى روانى نیز از مختصات حیات میباشند.
📜هر جاندارى که در مرتبهای پایینتر از جاندار دیگر از نظر مختصات حیاتى قرار بگیرد، در حقیقت مختص یا جزئى از حیات جاندارِ بالاتر را فاقد میباشد. پس میتوان گفت: جاندار پایین در برابر آنچه که جاندار بالا داراست، مُرده است، زیرا در برابر آن بُعدى که نصیب جاندار بالا است، مانند خاک مردهای است که احساس و حرکتى ندارد.
📁بنابراین، اختلاف کمیت نیروها و استعدادهاى حیاتى که در انسان وجود دارد، فاصلۀ او را از سایر حیوانات به اندازۀ فاصلۀ زنده و مرده دور میسازد.
📜 همین فاصله میان افراد انسانى نیز وجود دارد. آیا فاصلۀ انسان زندهای که از حیات بهرهای جز اشباع غرایز جسمانى ندارد و در قالب تنگِ:
جز ذَکَر نِى دین او نِى ذکر او
سوى اسفل بُرد او را فکر او
خود را یکى از زندگان میپندارد، با آن انسان رشدیافتهای که همۀ استعدادها و ابعاد خود را به فعلیت رسانیده و سر تا پاى وجودش آگاهى و حرکت به سوى امتیازات انسانى است، فاصلۀ مرگ و زندگى نیست؟ در آن هنگام که مولوى میگوید: «هرکه او آگاهتر باجانتر است» شعر نمیگوید، بلکه واقعیت حیات انسانى را در فوق زیستشناسىهاى حرفهای توضیح میدهد.
📜وقتى که انسانشناسان ژرفنگر میگویند: هر گامی که انسان در راه گردیدنهای تکاملى برمیدارد، چهرۀ دیگرى از حیات را درمییابد، شوخى نمیکنند. بلکه کسانى شوخى میکنند که حیات را در تنفس و حرکت جبرى و تمایلات خودخواهانه منحصر مینمایند.
📚جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۳، ص ۱۱۷ و ۱۱۸، چاپ قدیم (۲۷ جلدی)
@rahighemakhtoom
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
✅آیا ناپیدا بودن ابتدا و پایان جهان، میتواند اثبات کند که جهان ابتدا و پایانی ندارد؟
📐اگر گفته شود: «آری، چون ابتدا و انتها برای من ناپیداست و من آن دو را نمیبینم، پس برای جهان ابتدا و انتهایی نیست»، در این سخن که واقعیت را در محسوسات و دریافتشدههای عینی محدود میکند، باید اصل مبنای علوم و معرفت بشری را که قوانین حاکم بر هستی و روابط موجود میان اجزای تشکیلدهندۀ آن قوانین است، منکر شد، زیرا هیچ یک از آنها قابل مشاهده و لمس نیست.
📐بنابراین، از اینکه ما بدایت و نهایتی برای جهان نمیبینیم، دلیل آن نیست که جهان از هر دو طرف بینهایت است. علاوه بر این دلایل علمی، مانند محدودیت عمر انفجار کهکشانها که کیهان فعلی را به وجود آورده است، و آن دلایل عقلی که بر متناهی بودن جهان هستی وجود دارد و اگر کسی از ناپیدا بودن بدایت و نهایت جهان بخواهد نامتناهی بودن جهان را نتیجه بگیرد، به طور قطع، از فعالیت تجریدی ذهن که میتواند تا بینهایت امتداد یابد، استفاده میکند نه از واقعبینی. قدرت تجرید و سازندگی مغز بشری، به گونهای است که حتی با ملاحظۀ یک موجود جزئی، مانند این قلم، میتواند بینهایت فرد و مصداق برای آن بسازد، در حالی که این قلم جزئی و مشخص، با توجه به همۀ خصوصیاتش قابل تکرار نیست. بنابراین، با هیچ منطق علمی نمیتوان از ناپیدا بودن ابتدا و انتها برای جهان، بینهایت بودن آن را نتیجه گرفت.
جعفری، محمدتقی، مجموعه آثار ۶، تحلیل شخصیت و بررسی رباعیات خیام، ص ۱۲۲ و ۱۲۳
☘️☘️☘️
🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.
@rahighemakhtoom
.☑️طبیعت درنده آدمی
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
📄من زدم! من کشتم! من پیروز شدم! من دشمن را از بین بردم!
اینها سخنان گرگصفتانى است که سرتاسر تاریخ را با پنجهها و دندانهاى خود، با خون انسانها رنگین نمودهاند. «من انسان یا انسانهایى را از پاى درآوردم و پیروز گشتم»، جملهای است که تاکنون در فضاى تاریخ طنین انداخته است و احساس میشود که پس از این هم چنین خواهد بود.
📄 این طبیعت درندۀ آدمى است که همۀ مصلحان و پیامبران براى تعدیل و تلطیف آن، میکوشند و فداکارى در این راه را اولین مادۀ رسالت خود میدانند. پلیدتر و نفرتآورتر از این طبیعت آدمى و جانگدازتر از آن، نامگذارى جنایتکارانهاى است که کُشنده را پیروز و کُشتهشده را شکستخورده مینامند.
📄مگر کسى نیست که به این نامگذارانِ از حیات بىخبر بگوید: حالا که در تعدیل و تلطیف طبیعت بشرى و تربیت آن قدم برنمیدارید، اقلاً جنایتکاران را با کلمۀ پیروزى مستتر و دیوانهتر نسازید. اگر شما این کلمه را به کار نبرید و به کلمۀ قاتل کفایت کنید، احتمال آن میرود که روزى آن جنایتکاران رویاروى وجدان خود قرار بگیرند و اشکى چند به خودکشى خویشتن بریزند.
📄بیایید، براى خدا و براى احترام قطرههاى خون، تابلوهایى را که منظرۀ شکارگاهى را نشان میدهد که درندۀ سرمستى حیوان بینوایى را با شکنجۀ فوق تصور از پاى درمیآورد، بسوزانید و نابود کنید. حیوانى که نوزادهاى خود را در آشیانه مخفى کرده، براى پیدا کردن غذا کوهها و درهها را درنوردیده با حالت یأس، در دامنۀ کوهى چشم به افقهاى دوردست دوخته، باشد که برگ و نوایى براى نوزادان خود پیدا کند و رو به آشیانۀ خود برود، ناگهان درندۀ سرمستى از راه میرسد و متلاشىاش میکند، یا انسان درندهتر از وحشى جنگل، نه براى رفع گرسنگى، بلکه براى آنکه تیرش به هدف برسد، آن جاندار بینوا را از حیات لذیذش محروم میسازد، نقاش هنرمندى پیدا میشود و با حماسهاى مانند شراب کهن، درندگان را مستتر مینماید، این منظرۀ وقیح و جانسوز را به صورت تابلو درمیآورد و پولهایى کلان را از جریان زندگى مردم خارج کرده، هم پول را که براى جریان شئون اقتصادى مردم به وجود آمده است، در آن تابلو راکد مینماید و هم حیات مردم را در آن تابلو به پوچی می کشاند.
@rahighemakhtoom
.
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
📌 به دنبال کدام آزادی
📁 کودک مىخواهد همۀ زندگی خود را به بازى بگذراند و آزادانه در دشت به دنبال پروانههايى زيبا و رنگارنگ بدود، اما شما دست او را مىگيريد، آزادىاش را سلب مىکنيد و به دبستان مىبريد؛ حالا او فرياد بزند: «اى داد! چه روزهاى شيرينى بود آن روزها که به دنبال پروانهها در ميان گلها مىدويدم و اين پدر و مادر ظالم، دست مرا گرفتند، آزادىام را سلب کردند! و مرا کشان کشان به دبستان بردند.»
📁 طبيعى است که او از سلب آن آزادى خام که مقدمۀ شناخت قوانين حاکم بر هستى است، ناراحت شود و حتى گريه کند. دويدن کودک پنج ساله به دنبال پروانهها، آزادى نيست، «ميعان» است. فرق است بين آن آزادى که انسان با اختيار کامل و با علم به مفسده و مصلحت و خير و شرّش حکم کند که: «اين راه درست است و آن يکى نه»، و اين ميعان کودکانه به هر سو است که عوامل خارج از ذات وى اقتضا مىکند.
📁 آيا آزادى آن است که حربن يزيد داشت و يا آن آزادى که کودک بازيگوش دارد؟ حربن يزيد دريافت که اين هفتاد و دو تن راست مىگويند، ولى آن جماعت کثير، آن سى هزار يا چهل هزار نفر لشکريان يزيد که در جهالت و هوا و قدرتپرستى و خودکامگى غوطهورند، راست نمىگويند و در کمال اختيار و آزادى، به امام حسین(ع) و سپاه قليل او پيوست. حال، اين مسئله مطرح مىشود ما بايد تلاش کنيم که بشر را به کدام آزادى برسانيم؟ به آزادى آن کودکى که به دنبال پروانهها مىدود و يا به آزادى حربن يزيد رياحى که در کمال اختيار شکوفا شده است؟
جعفری، محمدتقی، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، ص ۱۰۲
@rahighemakhtoom
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
. 📌هنر معکوس و غرب
📐يکى از دوستان نقل مىکرد: «با چند نفر از رفقاى خوشذوق در پاريس به ديدن موزهها رفته بوديم. در يکى از سالنها هنگامى که مأمورين متوجه ما نبودند، يکى از تابلوها را سروته کرديم و خودمان نيز در برابر آن به اظهار شگفتى ايستاديم که «بهبه! بهبه! نگاه کنيد» مردم هم جمع شده بودند و با خيرگى به تابلو مىنگريستند و در اصول آن اثر هنرى (معکوس)! به يکديگر توضيحات مىدادند!
📐اکنون نيز در غرب، هنر را براى شگفتى و تنوع و برهم زدن يکنواختى زندگى مىخواهند، نه براى اينکه چه تأثيرى در حيات معقول انسانها دارا مىباشد! من در نوشتههاى بعضى از غربىها ديدهام که ملاک عظمت و ارزش هنر را در ميزان جلب شگفتى مردم ديدهاند، اما اينکه حقيقت چيست و هنر چگونه مىتواند انسانها را در طريق دست يافتن به حيات معقول يارى دهد، امرى است که مورد غفلت قرار گرفته است …
📐 بالأخره شير پاک خوردهاى از تماشاگرانِ آن تابلوى وارونه که آدم هوشيارى بود، بعد از کمى تأمل گفت: مثل اينکه تابلو را وارونه کردهاند! تابلو را برگرداندند و ما هم در رفتيم!
📎آرى، در طول تاريخ، اين شير پاک خوردهها موانع خوبى در برابر فريفته شدن مردم به شگفتىهاى بىاساس مىباشند.
📚جعفری، محمدتقی، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، ص ۱۰۴
@rahighemakhtoom
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
📐اگر جهان هستی فقط مجمع موجوداتی ناگهانی و تصادفی بود، اینهمه دانشمندان و متفکران، دربارۀ قوانین حاکم بر آن، کار و کوشش نمیکردند و حتی تکاپو برای پیدا کردن آغاز انفجار و گسترش کهکشانها به راه نمیانداختند، و اینهمه علوم و بینشها، درصدد نفوذ بر همۀ سطوح و زوایای عالم هستی برنمیآمد. نظم دقیق هستی که چهرۀ ریاضی به آن داده است، به تنهایی میتواند پوچگرایی و خیالپردازی دربارۀ عالم هستی را که آن را مجمع ناگهانی اشیاء و حرکات تصادفی میداند، محکوم کند.
📚جعفری، محمدتقی، ویراست جدید ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۶، ص ۲۷۵، چاپ اول، ۱۳۹۸
@rahighemakhtoom
41.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
📐اگر جهان هستی فقط مجمع موجوداتی ناگهانی و تصادفی بود، اینهمه دانشمندان و متفکران، دربارۀ قوانین حاکم بر آن، کار و کوشش نمیکردند و حتی تکاپو برای پیدا کردن آغاز انفجار و گسترش کهکشانها به راه نمیانداختند، و اینهمه علوم و بینشها، درصدد نفوذ بر همۀ سطوح و زوایای عالم هستی برنمیآمد. نظم دقیق هستی که چهرۀ ریاضی به آن داده است، به تنهایی میتواند پوچگرایی و خیالپردازی دربارۀ عالم هستی را که آن را مجمع ناگهانی اشیاء و حرکات تصادفی میداند، محکوم کند.
📚جعفری، محمدتقی، ویراست جدید ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۶، ص ۲۷۵، چاپ اول، ۱۳۹۸
@rahighemakhtoom
.#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
☑️سیاست مفید
📄آن نوع سیاست میتواند برای حال بشریت مفید باشد که هدفی عالیتر از آنچه که جامعه با عوامل جبری به آنها رسیده و بر مبنای آن حرکت میکند، ارائه کند.
📄جامعهای که بر مبنای عوامل جبر مادی در موقعیتی قرار میگیرد، توجیه چنین جامعهای بر مبنای دیگر عوامل جبری، شبیه به جابهجا کردن و ایجاد تغییر در چند عدد آجر یا جانداران بیعقل و وجدان است. برای فهم این اصل میتوانیم از وضع زندگی یک فرد نیز بهرهبرداری کنیم.
📄اگر یک فرد از انسان بدون اینکه صیانت ذاتی و مدیریت زندگی خود را با روش هدفداری به جریان بیندازد، قطعی است که مانند یک وسیلۀ ناآگاه و بیاختیار تحت سلطه و تصرف عوامل قویتر، در این دنیا حرکت خواهد کرد.
📄او همان طبلی است که در مرکز تقاطع راههای حوادث قرار گرفته است که هر حادثه و هر شخص و هر عاملی که از راه میرسد، دستی بر او میکوبد و میرود. اگر یک انسان بخواهد مانند طبل در این دنیا زندگی نکند و هویتی مستقل داشته باشد و بگوید: «من هستم»، باید برای خود هدفی عالیتر از پدیدههای زندگی معمولی حیوانی - که صدای او را جبراً درمیآورند - پیدا کند.
📄جامعۀ انسانی هم که متشکل از افراد است، اگر برای حیات خود هدفی نداشته باشد، یا اگر سیاست نتواند برای زندگی اجتماعی او هدفی عالیتر در مسیر تکامل آن تعیین کند، نه تنها برای جامعه کاری نکرده است، بلکه باعث رکود و عقبافتادگی مردم جامعه شده است.
📚جعفری، محمدتقی، مجموعه آثار ۱۳- فلسفۀ اخلاق، تعلیم و تربیت، ص ۶۹
@rahighemakhtoom
.#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
📄برای اثبات این معنی که بذر اساسی «وجدان اخلاقی» در ذات انسانها کاشته شده است، این استدلال را میتوان در نظر گرفت: هیچ انسان عاقل و هشیاری نمیتواند منکر این حقیقت باشد که به فعلیت رسیدن وجدان اخلاقی در انسانها موجب وصول جامعۀ بشری به امتیازات مادی روانی و روحی فراوان و منتفی شدن دردهای خانمانسوزی است که جامعۀ بشری همواره به آنها مبتلا بوده است.
📄 در حقیقت، قوانین و مقررات و حقوق و هر آنچه به عنوان تنظیمکنندۀ حیات بشری مطرح بوده است، بدون «وجدان اخلاقی»، درست مانند آن کاخهای مجلل است که بر قلههای کوه آتشفشان ساخته شدهاند. بنابراین، حتی اگر وجدان اخلاقی که بزرگترین وسیلۀ اصلاح حیات فردی و اجتماعی انسانهاست، ناشی از پدیدههای خارج از ذات، مانند اوامر و نواهی دوران کودکی و مقررات خانواده و جایگاه تعلیم و تربیت کودکان و جوانان است، بیایید آن امور را تنظیم و تقویت کنیم، تا بلکه بشریت را از بیماری مهلک بیوجدانی و ضد وجدانی بهبود ببخشیم.
📚جعفری، محمدتقی، مجموعه آثار ۱۳- فلسفه اخلاق، تعلیم و تربیت، ص ۷۳
@rahighemakhtoom
.#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
گاهی برای نابود ساختن تلخیهای صفات زشت، شیرینترین داروها تلخترین اندرزهاست. از زمانی که موضوع هدف اعلای زندگی از میان انسانها رخت بربست؛ و از هنگامی که خندهها و آرایشهای صوری و خوشگذرانیهای «اپیکور»ی، جای تکامل روحی و سیر به سوی منازل اعلای انسانیت را گرفت؛ از وقتی که شهرتپرستان و هوازدههای متفکرنما، بایستگیها و شایستگیهای روحی انسان را به باد مسخره گرفتند، و پیرایش (آرایش) سرخاب و سفیداب را به وارستگیهای روحی مقدم داشتند، نتیجه این شد که تعلیم و تربیتها نیز صورتی مسخره به خود گرفت! ناز کشیدن و بهبه گفتن به هنگام تعلیم و تربیت، «انسان» ایجاد نمیکند، بلکه مخاطب را مغرور عواطف حیوانی گوینده کرده، او را وادار میکند همان وضع موجودش را منطقی و شایستهترین وضع ممکن بداند!
آیا با این آفرین و احسنت و «بهبه»های بیمورد، وقیحترین جنایت را به روح تشنۀ افراد مورد تعلیم و تربیت روا نمیداریم؟
آیا انسان که تمام مغز و روان و قلبش، از مربیان مطالبۀ جهش و تکامل میکند و برای رسیدن به توانایی جهش و مراحل كمال احتیاج به گذشتها و تعدیل فعالیتهای غرایز حیوانی دارد، میتواند با «بهبه» و ناز و غمزه به مطلوب خود برسد؟
جعفری، محمدتقی، مجموعه آثار ۱۳- فلسفه اخلاق، تعلیم و تربیت، ص ۱۴۷
@rahighemakhtoom
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
📌شورش درون آدم ها
📄بسيار جاى تأسف است که يک هنرمند نابغه، همۀ نبوغ و انرژىهاى روانى و عصبى و ساعات عمر گرانبهايش را صرف شورانيدن بىنتيجۀ درون مردم کند و از اين راه تنها به جلب شگفتىهاى مردم قناعت بورزد.
📐 من نمىگويم تحسين و تمجيد و تشويق و قدردانى ارزشى ندارند، بلکه مىگويم اين يک ارزش نهايى و پاداش واقعى براى هنرمند نيست که چند عدد «بهبه» و «آفرين»، پاداش واقعى تحول نبوغ و حيات پرارزش جان هنرمند به يک اثر هنرى بوده باشد.
📐 اگر شورش درون تماشاگران و تحير آنان در برابر يک نمود هنرى، مقدمهاى براى دگرگونى تکاملى تماشاگران و بررسىکنندگان نباشد، چيزى جز پديدههاى روانى زودگذر نيستند.
📐ما نبايد عاشق و شيفتۀ حيرانى و شگفتى و شورش درون مردم شويم که آنان آگاهانه يا ناخودآگاه رفع تشنگى روحى خود را در آب حياتى مىبينند که از قعر و روان نوابغ و هنرمندان جارى مىشود.
📚جعفری، محمدتقی، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، ص ۲۱
@rahighemakhtoom
.
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
🔅🔅🔅
👈 این است دعا و نیایش یک #مربی واقعی:
▫ ای مالک مطلق هستی و ای #آفرینندۀ جان آدمی!
میدانم با «کسی» روبهرو هستم، نه با چیزی». میدانم که سرنوشت جان آدمی را به دست گرفتهام، نه چند قطعه کاغذ و مقوا و چوب برای ساختن عروسک.
▫میدانم که این مورد #تربیت، با این لحظات گام از «خود طبیعی» فراتر مینهد و به عرصۀ «من ایدهآل» وارد میشود.
▫این جان آدمی است که برای هدفی عالی آفریده شده است، نه برای اشباع شهوتهای من و نه برای آنکه خود را مانند یک تابلوی بیاختیار به من (#مربی) که این جان غیر محسوس را نقاشی میکنم، تسلیم کند، تا هر چه که خواستهها و تمایلات حیوانی من اقتضا میکند، در آن ترسیم نمایم.
▫این روح انسانی است که چند روز دیگر توانایی پرواز بینهایت در او ایجاد خواهد شد، و تنها برای تقویت بال و پر خود و تعیین فضایی که باید در آن به پرواز درآید، در اختیار من قرار گرفته است.
▫این #جوان نورس، تا دیروز به صورت آزادانه و با تمام شور و نشاط بازی میکرد، دنبال پروانهها میدوید و عکسهای رنگارنگ، او را در عالمی از لذت فرو میبرد. من امروز میخواهم آن آزادی را که دیروز اجازۀ ورود کوچکترین اندوه را بر دل این کودک نمیداد و در آینده هم هیچ مزیت انسانی باعظمتتر از آن آزادی برای او مطرح نخواهد شد، راهنمایی کنم و شکلهایی خاص را برای آزادی و «میخواهم» او ترسیم کنم.
▫این موجود که با تمام شخصیتش در اختیار من (#مربی) قرار گرفته است، به من مینگرد، به سخنان من گوش میدهد، به حرکات و سکنات من تماشا میکند، نه برای خریداری آنها، تا کار من در تربیت کار، سخنفروشی و خودفروشی باشد، زیرا دیر یا زود همۀ این سخنان، حرکات، سکنات و حتی خود من نیز مفهوم امروزیام را برای او از دست خواهم داد، و یا او تکامل پیدا کرده، این فروشندگی را محکوم میسازد، یا رو به سقوط رفته و به همۀ کالاهایی که به او فروختهام، خواهد خندید.
📒 #جعفری، محمدتقی. مجموعه آثار ۱۳- فلسفۀ اخلاق، تعلیم و تربیت. ص ۱۸۱
🔅 در رساندن سخن #حق و پایبندی به آن #استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در #انتشار این #دغدغه باشید.
@rahighemakhtoom
.
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
📐ای استاد و مربی!
اگر به مقام والایی که تصاحب کردهای، درست توجه کنی و اگر لذت بارور ساختن شخصیت مورد تربیت خودت را واقعاً بچشی، و مقداری حقوق ماهیانه و مقام رسمی ظاهری فریبت ندهد تا آنها را پاداش کار خود بدانی، به یقین احساس خواهی کرد پاداشی بزرگتر و ابدیتر و انسانیتر از آن نیست که دانشجویی از جایش برخیزد و از تو دربارۀ موضوعی که میدانی، سؤالی کند.
📐شما ای سؤالکنندگان!
استفهام خودتان را در صورت اعتراض و خودنمایی مطرح نکنید. هنگامی که سؤال به شکل اعتراض و خودنمایی مطرح میشود، در حقیقت، سؤالکننده یک سد پولادین میان مغز خود و روح پاسخگو ایجاد میکند و با دست خود، از جریان آب زلال معرفت به روح خویش جلوگیری میکند.
📐شما ای پاسخگویندگان!
بدانید انسانی که خدا او را شایستۀ داشتن یک مغز درککننده با پانزده میلیارد رابطۀ الکتریکی دانسته و کارگاه شگفتانگیز جهان هستی را به او عطا فرموده است، به دانستن یک موضوع ناچیز که تو میدانی و او نمیداند، شایستهتر است.
تفهیم این موضوع ناچیز را از سؤالکننده دریغ مدار! ما از کجا میدانیم همین پاسخ صمیمانه و مخلصانۀ تو، پیش از آنکه به معلومات سؤالکننده بیفزاید، روح باعظمت تو را به فعالیتهای عالیتر وادار نخواهد کرد؟
📄گناهی بس بزرگ است که انسانی یا گروهی از انسانها، تشنگی و گرسنگی روح خود را به معرفت و دانش، چه به زبان بیاورند و چه به هیچ وجه اظهار نکنند، در هر قیافه و کرداری که ممکن است به شما نشان بدهند، شما بدون اعتنا و دامنکشان، از پیش روی این تشنگان و گرسنگان بگذارید و به روی خود نیاورید که انسانهایی را در حال جان کندن دیدید، ولی خرامان خرامان به راه خود رفتید!
📚جعفری، محمدتقی. مجموعه آثار ۱۳- فلسفه اخلاق، تعلیم و تربیت. ص ۱۸۴ و ۱۸۵
🔅تفسیر و قرآن پژوهشی
@rahighemakhtoom1
.
#علامه_محمد_تقی_جعفری
#علامه_جعفری
☑️در دنیا هیچ حیوانی پشه آفریده نمیشود تا بعدها در هوا عقاب، در دریا نهنگ و در خشکی شیر شود، جز انسان!
برای تصدیق این تشبیه ادبی، کافی است در تاریخ شخصیتهای بزرگ و چشمگیر، مقداری مطالعه داشته باشیم.
☑️شخصیتها، پس از چشم گشودن به دنیا، چنان ناتوان و ضعیف بودند که حتی قدرت راندن یک مگس از صورتشان را نداشتهاند، ولی دیری نگذشت که کشورها را زیر سلطه درآوردند و سیر نشدند؛ میلیونها انسان را کشتند و بیخانمان کردند و آهی هم نکشیدند؛ همۀ سالیان عمر را با دروغ و تزویر گذرانده و متأثر نشدند؛ در برابر احکام عقل و نداهای وجدان و داد و فریادهای ملکوتی پیامبران الهی و حکمای راستین مقاومت کرده، حتی یک حرف نیز از آنها نپذیرفتند. این است دگرگونی بینهایت در سراشیبی سقوط و تباهیها.
☑️در مقابل این دگرگونی، در انسانها تحولاتی تکاملی نیز مشاهده میکنیم، چنان که اگر زمین و آسمان و آنچه را که در میان آن دو است، به او میدادند تا از روی ستم، پوست جوی را از دهان مورچهای بگیرد، امتناع میورزید؛ و اگر پرده از روی واقعیات برداشته میشد، بر يقين او افزوده نمیگشت؛ ارزش زمامداری و سروری بر تمام دنیا را کمتر از بند لنگه کفشش میدید، جز اینکه عدالت بورزد و حقی را احقاق و باطلی را نابود سازد. آری، اینچنین بود امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(ع).
#جعفری، محمدتقی. مجموعه آثار ۱۳- فلسفه اخلاق و تربیت. ص ۲۰۷
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
📌.مولای #آزادی ها 1
زین سبب پیغمبر بااجتهاد
نام خود و آن علی مولا نهاد
گفت: هر کاو را منم مولا و دوست
ابن عـــمّ من علــی مولای اوست
کیست مولا؟ آنکه #آزادت کند
بند رقّیت ز پایت برکنَد
چون به آزادی نبوّت هادی است
مؤمنان را ز انبیاء #آزادی است
ای گروه مؤمنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن #آزادی کنید
📄پیامبر اکرم در قضیۀ غدیرخم که دهها هزار جمعیت همراه پیامبر اکرم در حال برگشتن از حجةالوداع بودند، جملات زیر را خطاب به مسلمانان فرموده است:
«آیا من از خود شما به شما مسلطتر نیستم؟ گفتند: بلی. فرمود: به هر کس که من سلطۀ ولایت دارم، علی سلطۀ ولایت به او دارد. خداوندا! یاری کن کسی را که او را یاری کند و رسوا کن کسی را که از او دور شود.
☑️به خاطر اهمیت این حادثۀ بزرگ، مطالبی را در این مورد متذکر میشویم:
علی مولای انسانهاست
باز کردن چشم و گوش انسانها و بینا ساختن و شنوا کردن آنان در عرصۀ زندگی و گستردن جهان هستی در مقابل دیدگان انسانها.
☑️آشنا نمودن آدمیان با جان و روان خود و بیرون کردن آنان از لجنزار حیطۀ جانوران.
منتقل ساختن مردههای متحرک از محیط واجتماع مرگبار به قلمرو حیات حقیقی و زنده کردن آنان.
پیوستن زندگی طبیعی به حیات طیبۀ الهی، سپس آزاد کردن آن در حوزۀ جاذبیت ربوبی.
☑️این است رسالت پیامبر و معنای مولا بودن او.
تصوری بسیار خطاکارانه است که گمان کنیم وظیفۀ پیامبری خاتمالانبیاء(ص) تنها این بود که بتها را بشکند و خرافات جاهلانه را از میان مردم مرتفع بسازد و نگذارد دختران را زنده به گور کنند و راه معاش را به آنان بنمایاند و همچنین به مقداری از عبادات عادتشان بدهد و سپس رو به زیر خاک بگذارد.
☑️ پیامبر اکرم(ص) همۀ این مسائل را مطرح نموده، در ابلاغ آنها به صورت کامل به هدف خود رسیده و فرموده است:
«من امروز دین شما را تکمیل و نعمتم را بر شما تمام نموده، اسلام را به عنوان دین نهایی برای شما پسندیدم.»
☑️ولی بنیاد اساسی ابلاغ رسالت، جوشاندن منبع حیات طیبه در درون انسانها بوده است، که زنده شوند و خود را دریابند و حیات آزادانه به دست بیاورند.
☑️نابودی بتهای جامد از بتخانهها، زمانی به ثمر میرسد که بتهای جاندار از دلهای آدمیان بیرون رود. امروزه کشورهای متمدن بتپرست نیستند، اما از پرستش حقیقی ـ که هدف زندگی است ـ محرومند، زیرا به آن آزادی روحی که بدون آن به نعمت عظمای پرستش نمیتوان نایل شد، نرسیدهاند.
#علامه_جعفری
#علامه_محمد_تقی_جعفری
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
📌مولای #آزادی ها 2
کسی را میخواند که ضررش نزدیکتر از نفعش میباشد. این خواندهشده که تمام نیروهای انسان بینوا را مستهلک میسازد، مولا و پیشوای بدی است که گروه بدی را دنبال خویش میکشد. (سورۀ حج، آیۀ ۱۳)
☑ آزاد ساختن مردم از زنجیرهای گرانبار طبیعی که مانند مگسهای ناچیز دور شیرۀ «خود طبیعی انسانی» گرد آمدهاند، بدون تعین یک مولا که ماهیت او را عوض کند و نگذارد مگسها و حشرات طبیعت به روح او راه پیدا کنند، امکان ندارد. تأکید مکرر قرآن مجید در موضوع «مولا»، چه علتی بالاتر از این دارد که روح انسانی را از همۀ عوامل پست حیوانی آزاد نموده و او را به مبدأ مطلق خود بسپارد.
▪ اگر آن تبهکاران روی بگردانند،[اندوهگین و مضطرب مباشید]. به یقین خدا مولای شماست؛ چه مولای نیکو و چه یاوری نیکو. (سورۀ انفال، آیۀ ۴۰)
▪ به دامان کبریای خداوندی چنگ بزنید، مولای شما اوست؛ چه مولای نیکو و چه یاوری نیکو. (سورۀ حج، آیۀ ۷۸)
☑ آری، تنها مردم باایمان هستند که از آزادی روحی بهرهمند و برخوردارند، زیرا الله مولای آنهاست. مردم بیایمان و تبهکار که از چنگ زدن به دامان مبدأ و «من»های حقیقی محرومند، آنان مبدأ و «من»های حقیقی نداشته، بیگانه از خویشتناند و مولایی ندارند.
خداوند مولای کسانی است که ایمان آوردهاند؛ کفار مولایی ندارند. (سورۀ محمد، آیۀ ۱۱)
☑ در یکی از ایام جهاد، کفار خطاب به مسلمانان شعارهای تحریککنندهای میگفتند:
نحن لنا العزی و لا عزی لکم.
ما بت عزّی داریم، شما عزّی ندارید.
☑ پیامبر اکرم(ص) [به یاران خویش] فرمود: شما هم بگویید:
الله مولانا و لا مولی لکم.
الله مولای ماست و شما مولا ندارید.
شعار «نحن لنا العزی و لا عزّی لکم»، (ما عزّی داریم شما عزّی ندارید)، در هر دوره و در هر جامعهای، میان افراد و طبقات رایج بوده است.
☑ نیرومندی، ثروت، مقام و زیبایی ظاهری، مانند بت همواره جنبۀ پشتیبانی افراد را داشته است که بت عزّی به مردم جاهلیت.
☑ امروزه شعارهای فردی تحتالشعاع شعارهای کشورها و جوامع به یکدیگر قرار گرفته است. یک جامعۀ نیرومند به جوامع دیگر میگوید:
نحن المال و لا مال لکم
ماییم که ثروت و مال داریم، شما مالی ندارید. (ماییم که سلاح و معادن و سیاستبازی داریم، شما چیزی ندارید.)
#علامه_جعفری
#علامه_محمد_تقی_جعفری
🌱🌱🌱
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
📌مولای #آزادی ها 3
☑ هر موجودی که خود، بستۀ زنجیر بردگی است، نمیتواند موجود دیگر را آزاد کند.
☑آیا تاکنون شنیدهاید که یک انسان عاقل در مقابل یک دیوار آجری و سنگی بایستد و با آن دیوار به راز و نیاز بپردازد و بگوید: من حیات دارم، هوش و تعقل و اراده دارم، من روح دارم؛ بیا ای دیوار عزیز! حیات و جان و عقل و ارادۀ مرا هماهنگ کن و آنها را مطیع روحم نموده، روحم را به کمال اعلای انسانی رهنمون باش؟!
☑آیا تاکنون شنیدهاید یک فرد از انسان که دارای درک و عقل معتدل باشد، در کنار جویبار یا دریا، یا در مقابل یک درخت یا یک کوه سر به فلک کشیده، دست به سینه بایستد و این تقاضاها را متوجه آنها بسازد و به مقصودش برسد؟!
☑چنین اتفاقی در گذشته و حال و آینده، مساوی آن است که روزی از مغز خود خواهش کنید ۲ را با ۲ جمع کند و نتیجۀ ۱۷۶۰۰۲ را به دست آورده، در اختیار شما بگذارد!
☑چرا تقاضای یادشده خندهآور و امکانناپذیر است؟ پاسخ این سؤال بسیار روشن است: زیرا دیوار و جویبار و دریا و درخت و کوه، هیچ یک از پدیدههای حیات و عقل و جان و هوش را ندارد تا بتواند آن را درک نموده، آنها را در وجود شما با یکدیگر هماهنگ ساخته و فرمانبر روح شما قرار بدهد.
☑ این تقاضاها را باید از کسی طلب کنید که خود دارای پدیدههای مذکور است و خود توانسته است آنها را هماهنگ ساخته و مطیع روحش گرداند. همچنین، روح را با پدیدۀ باعظمت آزادی شکوفان ساخته و به میوۀ حقیقی خود برساند.
☑این قانون را در ردیف بدیهیترین و ضروریترین قوانین هستی که تاکنون برای شما روشن شده است بگذارید:
ذات نایافته از هستیبخش
کی تواند که شود هستیبخش؟!
خشک ابری که شود زآب تهی
ناید از وی صفت آبدهی
☑هر وقت دیدید، یا شنیدید کسی که دست و پای خودش به اجبار در زنجیر آهنین بسته شده و میگوید: «من میتوانم زنجیر فولادین جبر را از دست و پای شما برکنار بسازم»، یا خود عقل ندارد، یا میخواهد به عقل شما بخندد. به قول جبران خلیل جبران: «من به پند و اندرز آن سرباز دربارۀ دفاع از وطن که خود او به خاطر تنپروری در جبهه شکست خورده است، هرگز نمیتوانم گوش بدهم.»
#علامه_جعفری
#علامه_محمد_تقی_جعفری
🌱🌱🌱
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
.
📌مولای #آزادی ها 5
#علامه_جعفری
#علامه_محمد_تقی_جعفری
🌱🌱🌱
☑️بارها در زندگی خود شنیده و خواندهایم که: آنچه از دست انسانها برمیآید، کار و کوشش است که زمینه را برای وصول به هدف آماده نموده و موانع را از پیش پای آنان برمیدارد، اما سازندۀ هدفها و عامل وصول آنها، مربوط به عنایت ربانی خداست. ما جز اینکه از مقدار ناچیزی آزادی برخوردار شده و آن را به کار بیندازیم، کار دیگری نمیتوانیم انجام بدهیم.
☑️ اما وقتی همین مقدار ناچیز از آزادی را مورد اهمیت قرار بدهیم، رو به افزایش میرود، یعنی: زمینۀ افزایش آزادی را کمکم در درون خود فراهم میسازیم؛ همانگونه که با اهمیت دادن به فعالیتهای تعقلی، زمینۀ افزایش عقل در مغز ما آمادهتر میشود. بر این اساس، میتوان گفت:
☑️آزادی در طبیعت امکانپذیر نیست، بلکه آزادی را باید تحصیل کرد. اما هر اندازه بتوانیم نیروی آزادی را در درون خویشتن تقویت کنیم، باز از آنرو که جزئی از اجزای طبیعت محسوب میشویم و روح ما در برابر قوانین و پدیدههای طبیعت تأثر میپذیرد، هرگز به آزادی مطلق دست نخواهیم یافت. بنابراین، اگر بتوانیم موقعیت رهبری به انسانها پیدا کنیم و در رساندن آنها به آزادی اثری داشته باشیم، نمیتوانیم جز مقدار محدودی از آزادی به آنها ارزانی بداریم.
☑️آزادی مطلق از آن خداست و تا زمانی که کسی از جبر طبیعت و آزادی طبیعی محدود رها نشود، نمیتواند شایستگی پذیرش نمونهای از آزادی مطلق خداوندی را دارا شود. ابراهیم خلیل(ع) نمونهای از آزادی مطلق را از پروردگارش دریافته بود. ابراهیم پس از این دریافت:
وقتی خدای ابراهیم با دستوراتی ابراهیم را آزمایش کرد و او از عهدۀ آزمایش به صورت کامل برآمد، در نتیجه خدا فرمود: تو را پیشوای مردم قرار میدهم. (سورۀ بقرۀ، آیۀ ۱۲۴)
اموالش را در راه خدا بخشید، از وطن خود آواره شد و با همۀ افراد و گروههای جامعه خود، به تنهایی به مبارزه برخاسته، در نهایت به فرمان خداوندی پسر نازنینش را هم در راه خدا به زمین خواباند تا او را ذبح کند.
☑️علاوه بر پرستشهای خالصانۀ ابراهیم، همۀ این موارد نیز زمینۀ پذیرش نمونۀ آزادی مطلق را در ابراهیم(ع) فراهم ساخت. همچنین است دیگر پیامبران الهی.
☑️از مجموع ملاحظات مربوط، به این نتیجۀ قطعی میرسیم که: چون پیامبران میخواستند نعمت عظمای آزادی انسانی را که فراتر از آزادی معمولی طبیعی است به انسانها بدهند، میباید خود آنان از نعمت عظمای آزادی مطلق برخوردار باشند. این نعمت بزرگ الهی را پیامبران به دست آورده بودند.
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
.📌مولای #آزادی ها 8
#علامه_جعفری
#علامه_محمد_تقی_جعفری
☑️تاریخ اسلام دربارۀ داستان غدیر غوغایی دارد و هیاهویی.
به نظر میرسد قضیۀ غدیرخم به وسیلۀ ۱۱۰ صحابی و ۸۴ تابعی و ۳۶۰ نفر علمای عالیمقام اسلامی، جای تردیدی در این داستان سازنده باقی نمیگذارد.
☑️همچنین، هزاران شاعر عرب و غیر عرب، قضیۀ غدیر و مولویت علی(ع) را در اشعاری که از صمیم قلب سرودهاند، مجالی به تردید در وجود چنین حادثهای بزرگ باقی نمیگذارد. اگر کسی به خود اجازه بدهد که در ثبوت چنین حادثهای با وجود نقل فوق متواتر تردید کند، او میتواند همۀ حوادث یقینی و قطعی تاریخ را مورد انکار قرار بدهد.
☑️از طرف دیگر، داستان غدیر میگوید: پیامبر اکرم(ص) در آن روز، علی(ع) را به مردم نشان داد و گفت: جبرئیل از طرف پروردگارم به من دستور داده است در این جایگاه که جمعیت انبوهی از مردم حاضرند، بایستم و به هر انسان سفید و سیاه اعلام کنم: علیبن ابیطالب، برادر و وصی و خلیفه و پیشوای مسلمین بعد از من میباشد... محکمات قرآن را بفهمید و در متشابهاتش سرگردان نشوید.
☑️این قرآن را (متشابهاتش را)، کسی پس از من تفسیر نخواهد کرد، جز این شخص که از دستش گرفته و بازویش را بلند کردهام.
هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست...
☑️در این جمله، عدهای از گذشتگان که به قول
جلالالدین: مغز باعظمتشان را در باز و بسته کردن و دوباره باز کردن و بستن گره مستهلک میسازند کلمۀ «مولا» را مانند جنازۀ بیصاحب گورستان، به آن خرابه کشانده و با این بلاتکلیفی، محصول داستان غدیر را به شکل یک حادثۀ خندهآور درآوردهاند.
☑️تاکنون ۲۷ معنی برای «مولا» پیدا کردهاند تا مقصود از جملۀ: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، برای ابد در تاریکی محض فرو رود! گفتهاند: مولا به معانی زیر آمده است:
۱- خدا، ۲- عمو، ۳- پسرعمو، ۴- پسر، ۵- پسرخواهر، ۶- آزادکنندۀ برده، ۷- بردۀ آزادشده، ۸- برده، ۹- مالک، ۱۰- پیرو، ۱۱- کسی که به او نعمت داده شده است، ۱۲، شریک، ۱۳، همپیمان، ۱۴- رفیق، ۱۵- همسایه، ۱۶- کسی که به جایی وارد شده باشد، ۱۷- داماد، ۱۸- نزدیک، ۱۹- سردهندۀ نعمت، ۲۰- کسی که مرده یا مفقود شده است، ۲۱- ولی، ۲۲- کسی که به چیزی از همه شایستهتر است، ۲۳- شریف و آقا، نه مالک و آزادکنندۀ برده، ۲۴- دوست، ۲۵- یاور، ۲۶- متصرف در امر، ۲۷- متولی امر.
🌱🌱🌱
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_حسین
#علامه_محمد_تقی_جعفری
☑️تراژدی غفلت از نیروهای انسان ساز مکتب عاشورا