eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
784 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از (23) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات ✅ 1 ـ ادب الهي در شروع كار ▪ سوره‌ي مباركه‌ي حمد كه اولين سوره كتاب خداست، با آيه‌ي كريمه‌ي (بسم الله الرّحمن الرحيم) كه حاوي اسم ذات و برخي اسماي صفات الهي است، آغاز مي شود. بنابراين، «بسم الله» هم در طليعه‌ي سوره و هم در آغاز كتاب الهي آمده است و اين گونه، خداي سبحان ادب دينيِ ورود به كار و شروع عمل را به ما مي آموزد. ▪ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز در مقام تبيين همين ادب ديني فرمودند: هر كاري كه با نام خدا آغاز نگردد ابتر است: «كلّ أمر ذى بال لم يُبداي فيه باسم الله فهو أبتر»[2]. ابتر به معناي «منقطع الآخر» و بي فرجام است و چون فاعل با پايان يافتن كار به هدف خود مي رسد، كاري كه به هدف نرسد، ابتر است و از اين رو به زيركي وهوشي كه در راه حق به كار نيايد، چون به هدف اصيل خويش نرسيده است، «فطانت بَتراء» (زيركي بي فرجام) گفته مي شود. ▪ آغاز كردن كار با نام خدا و ابتداي به اسم «الله» اشارتي لطيف و رمزگونه به لزوم حق بودن فعل و پاك بودن فاعل، يعني جمع بين «حُسن فعلي» و «حُسن فاعلي» دارد. بنابراين، كاري را مي توان با نام خدا آغاز كرد كه هم حسن فعلي داشته باشد و هم حسن فاعلي؛ يعني هم حق باشد و هم از قلب پاك و نيّت خالص فاعل برخاسته باشد و اگر عملي فاقد هر دو حسن يا يكي از آن دو باشد، قابل شروع با نام خدا نيست و به مقصد نيز نمي رسد؛ زيرا كار باطل به باطل ختم مي شود. پس براي منتهي شدن كار به مقصد اصيل خود كه حق است و مصونيّت از نافرجامي كه آفت فعل است، بايد كار را با نام خدا و به حق آغاز كرد و از اين رو خداي سبحان مسئلتِ ورود صادقانه به كار و خروج پيروزمندانه از آن را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي آموزد: (وقل ربّ أدخلني مدخل صدق وأخرجني مخرج صدق...)[ سوره‌ي إسراء، آيه‌ي 80.]. انساني كه با نام خدا وارد كاري شد و در حدوث و بقا آن نام را حفظ كرد، هرگز در بين راه نمي ماند: (ومن يتّق الله يجعل له مخرجاً ويرزقه من حيث لا يحتسب)[ سوره‌ي طلاق، آيات 2 ـ 3.]. خداي سبحان در اين سوره به ما مي آموزد كه حتي حمد و عبادت او نيز اگر با «اسم الله» آغاز نگردد، گرچه حسن فعلي دارد، ولي چون فاقد حسن فاعلي است، اَبْتر است. ▪ در فرهنگ ديني، «ابتر» بودن و نافرجامي هم به فعل اسناد داده شده است؛ مانند آنچه در حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گذشت، و هم به فاعل؛ مانند: (إنّ شانئك هو الأبتر[سوره‌ي كوثر، آيه‌ي 3.]. انسان آلوده اي كه كار باطل مي كند، يعني هم «قُبح فعلي» دارد و هم «قُبح فاعلي»، ابتر است و هرگز به مقصد نمي رسد. ▪ مراد از ابتر بودن فاعل تنها انقطاع نسل نيست. فاجعه‌ي دردبار آن است كه انسان به مقصد و مقصود اصيل آفرينش خود دست نيابد وگرنه عقيم شدن و انقطاع نسل فاجعه بار نيست؛ به ويژه در جهان آخرت كه سخني از روابط نَسَبي نيست: (فلا أنساب بينهم يومئدٍ...)[ سوره‌ي مؤمنون، آيه‌ي 101] و هر كس مهمان عقايد، اخلاق و كارهاي خويش است. ▪ حاصل آن كه، خداي سبحان با آغاز كردن كتاب وحي به نام خود، ادب ديني در آغاز كردن كارها را به ما مي آموزد. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (23) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات ✅ 1 ـ ادب الهي در شروع كار 🔸 تذكّر: ✅ الف: ادب دينيِ شروع كار با نام خدا، تنها ره آورد پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست، بلكه از طليعه‌ي نامه‌ي حضرت سليمان (عليه السلام) به ملكه‌ي سباي بر مي آيد كه ساير پيامبران نيز كارها و مكتوبات خود را با كلمه‌ي طيّبه‌ي (بسم الله الرّحمن الرحيم) آغاز مي كردند: (قالت يا أيّها الملأ إِنّي ألقي إليّ كتاب كريم إنّه من سليمان وإنه بسم الله الرّحمن الرحيم)[ سوره‌ي نمل، آيات 29 ـ 30.] ▪ و از روايات اهل بيت (عليهم السلام) استفاده مي شود كه همه‌ي كتب آسماني با مضمون اين كريمه آغاز شده است: «ما أنزل الله من السماء كتاباً إلاّ وفاتحته بسم الله الرحمن الرحيم»[ نورالثقلين، ج1، ص6.] و اين سيره‌ي مشترك همه پيامبران الهي بوده است؛ زيرا مهمترين خط حاكم بر رسالت همه‌ي مرسلان الهي، دعوت به «الله» بوده است و در نامه‌ي كريمانه‌ي حضرت سليمان (عليه السلام) نيز پس از نام خدا، دعوت به پذيرش توحيد مطرح شده است: (ألّا تعلوا عليّ وأتوني مسلمين)[ سوره‌ي نمل، آيه‌ي 31.]و نبايد پنداشت كه در اين نامه‌ي توحيدي، سليمان پيامبرْ نام خود را بر نام خدا مقدّم داشته است: (إنّه من سليمان وإنه بسم الله...)؛ زيرا جمله‌ي (إنه من سليمان...) ادامه‌ي سخن گزارشگر (ملكه سباي) است، نه طليعه‌ي نامه‌ي حضرت سليمان.[ شايسته است در مكاتبات رسمي حكومتي نيز ذكر مبداي و مقصد (از... به...) پس از آيه‌ي كريمه‌ي بسم الله قرار گيرد.] ✅ ب: سرّ نافرجامي كاري كه با نام خداي سبحان آغاز نگردد و جامع حسن فعلي و فاعلي نباشد آن است كه بقا تنها از آن وجه خداست: (كلّ من عليها فانٍ ويبقي وجه ربّك ذوالجلال والإكرام)[ سوره‌ي الرحمن، آيات 26 ـ 27.]، (كلّ شي ء هالك إلاّ وجهه)[ سوره‌ي قصص، آيه‌ي 88]و اگر كاري براي «وجه خدا» نبود و از بقا سهمي ندارد. ▪ وجه خدا همان فيض اوست كه در همه‌ي عوالم هستي ظهور دارد و بدون آن نه فاعل از بقا سهمي دارد و نه فعل او. ▪ قرآن كريم با تبيين انحصار بقا در «وجه الله»، هم راز حيات جاودانه‌ي كار نيك و هم رمز هلاكت و فناي كار باطل را بيان مي كند. هلاكت و فناي ماسواي وجه الله تنها مربوط به آينده نيست، بلكه هم اكنون جز وجه خدا همه چيز هالك و فاني است[كلمه‌ي «هالك» و «فاني» مشتق است و استعمال مشتق در مورد آينده، به اتفاق، مَجاز و نيازمند قرينه است و اما اختلاف در حقيقت يا مجاز بودن مشتق، نسبت به گذشته (ما انقضي عنه التلبس) است.] ▪ بنابراين، در جهان هستي تنها «وجه الله» و آنچه به نام او و براي وجه اوست باقي است و آنچه به نام او و براي او نيست، هم اكنون هالك و فاني است و چنين نيست كه جز «وجه الله» حقيقت مستقل ديگري به نام «آسمان»، «زمين» و... نيز باشد؛ زيرا آنچه از هستي بهره اي دارد وجه و آيت اِلهي است: (أينما تولّوا فثَمّ وجه الله)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 115.]. بنابراين، اگر آيت و وجه الله بودن از چيزي گرفته شود، آن چيز ديگر «باقي» نيست. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (23) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات ✅ 1 ـ ادب الهي در شروع كار ▪ قرآن كريم، هلاكت ماسواي وجه الله را با چند مَثَل گويا ترسيم كرده است: ✅ 1 ـ (والذين كفروا أعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظَمْآن ماءً حتي إذا جاءه لم يجده شيئاً ووجد الله عنده فَوَفّاه حسابه والله سريع الحساب)[ سوره‌ي نور، آيه‌ي 39. تعبير لطيف اين كريمه «لم يجده شيئاً» است، نه لم يجده شيئاً؛ زيرا لاشي ء، قابل وجدان و يافتن نيست.]. رهگذر تشنه در بيابان، سراب را آب مي پندارد و براي دستيابي به آن مي شتابد، ولي هر چه پيش مي رود به مقصود خود نمي رسد. كافران كه همواره در پي سرابِ باطلند، در هنگام مرگْ در مي يابند كه كارشان از آغاز هدر بوده است، نه اين كه كارهاي آنان سهمي از بقا داشته باشد، ولي در آن هنگام كارشان را نابود كنند. ✅ 2 ـ (وقدمنا إلي ما عملوا من عمل فجعلناه هباءً منثوراً)[ سوره‌ي فرقان، آيه‌ي 23.]. از اعمال تبهكاران در اين آيه‌ي كريمه به «هباء منثور» (ذرّات پراكنده در هوا) ياد شده است؛ زيرا پراكنده شدن ذرات هر چيزي در هوا، مايه‌ي زوال صورت آن چيز است در حالي كه خصوصيت هر چيزي به صورت طبيعي آن است. ✅ 3 ـ (يا أيّها الذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمنّ والأذي كالّذي ينفق ماله رئاء الناس ولا يؤمن بالله واليوم الآخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فأصابه وابل فتركه صلداً لايقدرون علي شي ء ممّا كسبوا والله لايهدي القوم الكافرين)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 264.]. اعمال رياكارانِ منكر مبداي و معاد، همانند تخته سنگ لغزاني است كه قشري از خاك آن را پوشانده باشد و باراني درشت قطره بر آن ببارد و در لحظه اي آن را شسته، به صورت سنگي روشن درآورد. ▪ كسي كه ابتر بودن كار خود را در دنيا نمي بيند، همانند تيراندازي است كه در تاريكي شب هدفي را نشانه مي گيرد و به گمان اصابت، شادمان است؛ اما همين كه روز برآمد، مي بيند تير او به هدف و كارش به مقصد نرسيده است. در قيامت كه ظرف ظهور حقايق است، نافرجامي كارهاي باطل ظهور مي كند. 🔹 حاصل اين كه، آنچه با وجه الله پيوندي ندارد هم اكنون ابتر، فاني و هالك است و آنچه براي خداست تا ابد از گزند مرگ مصون است. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (24) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات ✅ 2 ـ قداست و بركت نام خدا ▪ قرآن كريم معارف و احكامي را براي اسماي خداي سبحان بيان مي كند؛ مانند اين كه نام خدا همانند ذات اقدس او منزّه و مقدّس و همچنين مبداي و منشاي بركات فراواني است و بر اين اساس، انسانها را با دو وظيفه اي كه در برابر نام خدا دارند آشنا مي كند: ▪ وظيفه‌ي اوّل تسبيح نام خداست: (فسبّح باسم ربّك العظيم)[ سوره‌ي واقعه، آيات 74 و 96]، (سبّح اسم ربّك الأعلي)[ سوره‌ي اعلي، آيه‌ي 1.]. تسبيح، تقديس و تنزيه نام خدا آن است كه نه آن را در امور باطل به كار برند و نه در كار حق از آن غفلت كنند و نه در كنارِ آنْ نام ديگري را ياد كنند. همان گونه كه مقتضاي تسبيح و تقديس ذات اقدس الهي آن است كه هر نقصي را از حريم او سلب كنند و آن ذات را مبدأ مستقل هر اثر و منتهاي بالذات هر صيرورت بدانند و در كنار ذات او هيچ ذاتي را مستقل ندانند. ▪ همان طور كه خداي سبحان در مقام ذات خود منزّه از هر عيب و نقص است و بايد تنزيه شود، در مقام «اسم» نيز كه نشانه‌ي ذات اقدس اوست بايد تقديس و تنزيه شود و يكي از مراتب تنزيه اسم خدا آن است كه نه در عرض نام او نامي ذكر شود و نه در طول آن. بنابراين، هم آنچه برخي منحرفان مي گفتند: «به نام خدا و به نام خلق...» نارواست و هم آنچه ناآگاهان مي گويند: «اول به نام خدا بعد به نام...». چنين ذكري از نام خداوند، توهين است، نه تنزيه. ▪ پس از نزول آيه‌ي كريمه‌ي (فسبّح باسم ربّك العظيم) پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: آن را در ركوع نماز قرار دهيد: «اجعلوها فى ركوعكم» و پس از فرود آمدن كريمه‌ي (سبّح اسم ربّك الأعلي) فرمودند: آن را در سجود نماز بگذاريد: «اجعلوها فى سجودكم»[ وسائل الشيعه، ج6، ص328.] ▪ و از اين رو در ركوع نماز «سبحان ربّى العظيم وبحمده» و در سجود آن «سبحان ربّى الأعلي وبحمده» به عنوان ذكر و تسبيح تشريع شد و اين نيز نشانه اي از اهميّت تقديس نام خداي سبحان است. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (25) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات ✅ 2 ـ قداست و بركت نام خدا ▪ وظيفه‌ي دوم انسانها در برابر نام خدا، مبارك دانستن آن و تبرّك جستن به آن است: (تبارك اسم ربّك ذي الجلال والإكرام)[ سوره‌ي الرحمن، آيه‌ي 78. مرحوم فيض كاشاني قرائت «ذوالجلال» را نيز نقل مي كند. در اين صورت «ذوالجلال» نعتِ مقطوع براي اسم خواهد بود و بدين معناست كه اسم خدا داراي جلال و اكرام است (تفسير صافي، ج5، ص117).]. ▪ قرآن كريم اسم خدا را منشاي بركات و نشانه هستي صرفي مي داند كه همه‌ي بركات وجودي از ناحيه‌ي اوست. كسي كه به حقيقتِ اسم خدا واصل شد و آن را تلفظ كرد او با «اسم الله» كاري مي كند كه خودِ خداوند سبحان با «كُنْ» انجام مي دهد و از اين رو اهل معرفت گفته اند: «بسم الله الرحمن الرحيم» از عبد به منزله‌ي «كُنْ» از مولاي اوست. خداي سبحان هر چيزي را اراده كند و با فرمان «كن» تحقق آن را بخواهد، آن شي ء تحقق مي يابد: (إنما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون)[ سوره‌ي يس، آيه‌ي 82.]؛ ▫ همان گونه كه حضرت نوح (عليه السلام) با اسم خدا بر آن طوفان سهمگين و امواج كوه گونه‌ي آب استيلا يافته، كشتي معروف خود را با نام خدا حركت مي داد و آرام مي كرد: (بسم الله مجراها[تقديم بسم الله‌ي بر مجراهاو مرساها همانند تقديم إياك بر نعبد» و نستعين مفيد حصر است؛ حضرت نوح (عليه السلام) نگفت «مجريها ومرسيها بسم الله»، بلكه بسم الله‌ي را مقدم داشت تا مفيد حصر باشد.]ومرساها)[ سوره‌ي هود، آيه‌ي 41.] ▪ سرّ اين كه عبد كامل با «بسم الله» از امواج آتش گلستاني مي آفريند و يا كشتي عظيمي را در طوفاني سهمگين و بر روي امواجي كوه مانند، سير و سكون مي دهد، آن است كه خواسته ها و اراده هايش در مشيّت حكيمانه الهي فاني شده است و نشانه‌ي اين فنا آن است كه جز خواست خداي حكيم، هيچ خواسته اي ندارد. البته چنين كاري از عهده‌ي بندگان و اولياي خاص خدا بر مي آيد، نه هر گوينده‌ي «بسم الله» ▪ اين گونه آثار در روايات براي «اسم اعظم» نيز آمده است و نبايد پنداشت كه اسم اعظم از سنخ لفظ يا مفهوم است تا با لفظ و مفهوم بتوان در تكوين اثر كرد و مثلاً مرده اي را زنده كرد يا از آتشي شعله ور بوستاني سرسبز آفريد؛ زيرا آفرينش تكويني با مقام انساني تأمين مي شود، نه با لفظ و مفهوم. بنابراين، جستجوي اسم اعظم در ميان الفاظ يا مفاهيم براي تأثير بر جهان عيني، كاري افسانه اي است و قرين كاميابي نيست؛ چون جهان هستي با حقيقت اداره مي شود، نه با افسانه. ▫ بسم الله نيز اگر از قلب موحّدي كامل نشئت گرفت به اذن آفريدگار هستي مي تواند بر عالم عيني تأثير بگذارد و از اين رو امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد: «بسم الله الرحمن الرحيم» به اسم اعظم الهي از سياهي چشم به سفيدي آن نزديكتر است: «إن بسم الله الرحمن الرحيم أقرب إلي اسم الله الأعظم من سواد العين إلي بياضها»[ نورالثقلين، ج1، ص8.] 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (26) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات : 2 ـ قداست و بركت نام خدا ▪ اگر كسي همانند پيامبران و امامان(عليهم السلام) به پايگاه رفيع ولايت باريافت و در كارهاي خير نام خدا را بر زبان آورد و در عين رعايت نظام علّت و معلول، هرگز به قدرت خويش و ساير اسباب و علل عادي تكيه نكرد، بلكه تنها مؤثر مطلق در جهان را خداي سبحان ديد، آنگاه آثار اسم اعظم در كنار بسم اللهِ او ظهور مي كند؛ چنانكه عصا با دست موسوي و انگشتر با انگشت سليماني مؤثر بود: خود گرفتي اين عصا در دست راست دست را دستان موسي از كجاست؟[ مثنوي، دفتر دوم، بيت 147] گر انگشت سليماني نباشد چه خاصيت دهد نقش نگيني[ديوان حافظ.] ▪ هنگام تبعيد حضرت ابوذر (رضوان الله عليه) به ربذه، با اين كه حكومت وقت بدرقه اش را ممنوع كرده بود، حضرت اميرالمؤمنين و حسنين (عليهم السلام) و برخي از صحابه خاص، مانند عقيل و عمار، حضور داشتند. حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در آن جمع، در نصيحتي به ابوذر فرمود: به خدا سوگند اگر درهاي آسمانها و زمين بر روي بنده اي بسته باشد و او تقواي الهي پيشه كند، خداوند برايش راهي مي گشايد. پس تو جز با ياد حق مأنوس و جز از باطل نگران نباش: «والله لو كانت السّماوات والأرض علي عبد رتقاً ثم اتّقي الله عزّ وجلّ جعل منها مخرجاً فلا يؤنسك إلاّ الحق ولا يوحشك إلاّ الباطل»[ روضه‌ي كافي، ص170، ح251.]. پس هرگز نبايد به وسايل و اسباب عادي، كه مجاري فيض الهي است، اعتنا و تكيه كرد. ▫ اين گونه اعتماد به رزّاقيت خداي سبحان، نشانه توجه و توكّل كامل بر خداست و كسي كه به اين مرحله از مقام انساني برسد شيريني اسم اعظم را در حدّ توان خود خواهد چشيد. ▫ نكته‌ي اساسي آن است كه، گرچه نظام هستي بر محور نظام علت و معلول اداره مي شود، نه صرف جريان «عادة الله»، ليكن علل شناخته شده براي معلولهاي معيّن هرگز علتهاي منحصر نيست تا با فقدان برخي از شرايط آنها تحقق معلول ممتنع باشد؛ زيرا ممكن است تحقق آن به استناد شرايط و اوضاع غيرعادي باشد؛ يعني كرامت «خرق عادت» است، نه «خرق عليّت» و فارق اين مطلب با آنچه از اشاعره منقول است در جاي خاصّ خود بازگو مي شود. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (27) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات 3 ـ عينيّت يا مغايرت اسم با مسمّا ▪ اختلاف متكلمان پيشين بر سر عينيّت يا مغايرت اسم با مسمّا، ناظر به اسماي حقيقي و تكويني ذات اقدس الهي است، نه اسماي لفظي او؛ چون هيچ موحّدي الفاظ يا مفاهيم نامهاي خداوند را عين ذات مسمّاي به آنها نمي داند. ▪ توضيح اين كه، اسم، چنانكه در بحث تفسيري گذشت، معاني مختلفي دارد؛ در عرف و لغت بر «لفظ دالّ بر مسمّا» اطلاق مي شود و در اصطلاح اهل معرفت به معناي «ذاتِ همراه با تعيّن» است و بنا بر اين اصطلاح خاص، نامهايِ لفظيِ ذات و صفات خداي سبحان «اسم اسم الاسم» است؛ مانند اسمايي كه در قرآن كريم و روايات و ادعيه، نظير دعاي «جوشن كبير» آمده است و مفاهيم نامهاي لفظي «اسم الاسم» است. ▪ آثار و بركاتي كه در برخي روايات و ادعيه مانند دعاي «سمات» براي اسماي الهي ذكر شده، مانند گسترده شدن زمين، برافراشته شدن كوهها و يا آفرينش عرش، كرسي و ارواح، نتيجه‌ي اسماي لفظي نيست؛ زيرا همان گونه كه گذشت هرگز با لفظ و يا مفهوم نمي توان بر جهان عيني اثر گذاشت، بلكه منظور از آن اسماء همان «ذات خداوند با تعيّن خاص» است كه با آن تعيّن اين امور آفريده مي شود: «وبكل اسم رفعت به سماءك وفرشت به أرضك وأرسيت به الجبال وأجريت به الماء وسخّرت به السحاب والشمس والقمر والنجوم والليل والنهار وخلقت الخلائق كلّها»[ بحار، ج 88، ص 187.]، «باسمك الذى خلقت به عرشك...»[ همان، ج 55، ص 36.] 🔹 نكته: در برخي روايات، اِحصايِ نامهاي خداي سبحان عامل ورود به بهشت معرفي شده است: «إن لله تسعةً وتسعين اسماً مَن أحصيها فقد دخل الجنّة؛»[ توحيد صدوق، ص219.] مراد از اِحصايِ اسماء، برشماري و استخراج رقم و عدد اسماء نيست، بلكه منظور، متخلق شدن به حقايق آنهاست وگرنه شمارش و تلفظ اين نامهاي مقدس، عبادتي لفظي است و آنچه مايه‌ي راهيابي به بهشت است، تخلّق به حقايق اين نامها و اوصاف است. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (29) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات 4 ـ «الله» اسم اعظم الهي ▪️ در ميان اسماي لفظي خداي سبحان اسم مبارك «الله»، اسم جامع و اعظم است و ساير اسماي الهي با واسطه يا بي واسطه، زير پوشش اين نام مقدس است؛ مثلاً اسم «شافي» كه از اسماي جزئيه است زير پوشش «رازق» و رازق تحت پوشش «خالق» و خالق زير پوشش «قادر» و قادر زير پوشش اسم جامع و اعظم «الله» است. ▪️ بنابراين، اسم «الله» نسبت به نامهاي ديگر خداوند (كه زير پوشش آن است) «اسم اعظم» است و اگر آيه اي مشتمل بر اسم اعظم حق بود، سيّد آيات به شمار مي رود و از اين رو در برخي روايات، آيه‌ي كريمه‌ي (بسم الله الرّحمن الرحيم) به گراميترين و بزرگترين آيه‌ي قرآن وصف شده است: «سرقوا أكرم آية فى كتاب الله: (بسم الله الرّحمن الرحيم)»[ نورالثقلين، ج1، ص6.]؛ «عمدوا إلي أعظم آية فى كتاب الله... وهى (بسم الله الرّحمن الرحيم)».[ تفسير عياشي، ج1، ص22.] ▪️ تذكّر: نام شريف «الله» در بسياري از آيات قرآن كريم آمده است و سرّ اين كه آيه‌ي (بسم الله الرّحمن الرّحيم) سيّد آيات به شمار مي رود ▪️ اختلاف معنوي و تفسيري كلمه‌ي «الله» در بسم الله و ساير آيات است.[ اين مطلب در لطيفه‌ي بعد بيان خواهد شد.] 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (28) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات 5 ـ رسالت نامهاي خدا در سوره‌ي حمد ▪️سه اسم از اسماي حسناي خداي سبحان در آيه‌ي كريمه‌ي (بسم الله الرّحمن الرحيم) آمده است. همين نامها در دو آيه‌ي بعد نيز ذكر شده است (الله در آيه دوم والرّحمن و الرّحيم در آيه‌ي سوم) و نبايد پنداشت كه اين، تكرار است؛ زيرا اسماي الهي گاهي در چارچوبي محدود و فضايي بسته مطرح مي شود و رسالت آنها تبيين همان محدوده‌ي مرزبندي شده است؛ چنانكه اگر به عنوان دليل ذكر شده باشد، مدلول خاص خود را برهاني مي كند؛ ولي گاهي چنين محدوديتي ندارد و از اين قيود رها و آزاد است. ▪️اسماي حسناي «الله»، «الرحمن» و «الرحيم» در آيه‌ي كريمه‌ي بسم الله... از قبيل قسم دوم است و آنچه در آيات بعد آمده است از قبيل قسم اول؛ زيرا نام «الله»، در آيه‌ي دوم، با اشارتي كه به ذات جامع صفات كمالي دارد و «الرحمن» و «الرحيم»، در آيه‌ي سوم، با اِشعاري كه به رحمت مطلق و مخصوص الهي دارد، هر يك حدّ وسط برهاني بر انحصار حمد در خداي سبحان است و در پي تبيين و تثبيت محمود بودن خداوند است و نه مهروب عنه بودن او. مثلاً با اين كه آن ذات اقدس مورد رَهبت خدا ترسان نيز هست: (وإيّاي فارهبون)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 40.] امّا اين نامها در آيه بسم الله چنين چارچوب و محدوده اي ندارد، بلكه باز و بي مرز است. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (30) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات 5 ـ رسالت نامهاي خدا در سوره‌ي حمد ▪ سه اسم از اسماي حسناي خداي سبحان در آيه‌ي كريمه‌ي (بسم الله الرّحمن الرحيم) آمده است. همين نامها در دو آيه‌ي بعد نيز ذكر شده است (الله در آيه دوم والرّحمن و الرّحيم در آيه‌ي سوم) و نبايد پنداشت كه اين، تكرار است؛ زيرا اسماي الهي گاهي در چارچوبي محدود و فضايي بسته مطرح مي شود و رسالت آنها تبيين همان محدوده‌ي مرزبندي شده است؛ چنانكه اگر به عنوان دليل ذكر شده باشد، مدلول خاص خود را برهاني مي كند؛ ولي گاهي چنين محدوديتي ندارد و از اين قيود رها و آزاد است. ▪ اسماي حسناي «الله»، «الرحمن» و «الرحيم» در آيه‌ي كريمه‌ي بسم الله... از قبيل قسم دوم است و آنچه در آيات بعد آمده است از قبيل قسم اول؛ زيرا نام «الله»، در آيه‌ي دوم، با اشارتي كه به ذات جامع صفات كمالي دارد و «الرحمن» و «الرحيم»، در آيه‌ي سوم، با اِشعاري كه به رحمت مطلق و مخصوص الهي دارد، هر يك حدّ وسط برهاني بر انحصار حمد در خداي سبحان است و در پي تبيين و تثبيت محمود بودن خداوند است و نه مهروب عنه بودن او. مثلاً با اين كه آن ذات اقدس مورد رَهبت خدا ترسان نيز هست: (وإيّاي فارهبون)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 40.] ▪ امّا اين نامها در آيه بسم الله چنين چارچوب و محدوده اي ندارد، بلكه باز و بي مرز است. 🔅🔅🔅 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از (31) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات 6 ـ تحيري شورافكن و ممدوح ▪️ چنانكه گذشت، نام مقدس «الله» در اصل «اله» بوده و اله به معناي «مألوه» يعني «معبود» يا «مُتَحَيِّرٌ فيه» است. مألوه بودن خداي سبحان از آن روست كه همه‌ي عقلها و دلها درباره‌ي آن ذات اقدسْ متحيّر و سرگردانند. ▪️ حضرت امام سجّاد (عليه السلام) در زيارت «امين الله» به خداي سبحان عرض مي كند: بار خدايا، دلهاي خاشعان و خداترسان والِه و حيران توست: «اللهم إنّ قلوب المخبتين إليك والِهة»[ مفاتيح الجنان، زيارت أمين الله.]. تحيّر در ذات حق تعالي، تحيّري ممدوح و زيباست. تحيّر و سرگشتگي براي انسان راه نپيموده، رنج آور و براي سالكِ به مقصد رسيده شيرين و لذّت بخش است. ▪️ تحيّر انسانِ به مقصد نرسيده مانند تحيّر رهگذر تشنه اي است كه در دامنه‌ي كوه سرگردان است و به چشمه هاي آب كوهستان دسترسي ندارد، امّا تحير سالكِ واصل همانند تحير رهپويي است كه با راهنمايي راه بلدي آشنا، چشمه ساران كوهستان را يافته، با مشاهده‌ي چشمه هاي فراوان، اكنون متحيّر است از كدامين چشمه بنوشد و تن تب زده از عطش خود را به كدامين چشمه بسپارد. ▪️ اين تحيّر شورانگيز، ويژه‌ي ره يافتگان و واصلان است و از اين رو رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مناجات خود با خداي سبحان عرضه مي داشت: بار خدايا، تحيّرم را درباره‌ي ذات خودت افزون كن: «ربِّ زدنى فيك تحيّراً» و اين همان تحيّر ره يافتگان و واصلان است كه در حيرتند كه از كدام نام خداي سبحان تبرّك جويند و از كدامين چشمه سار زلال فيض الهي بنوشند. 🔅🔅🔅 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از (32) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات 7 ـ نزاهت صفات الهي از حدود ▪️اوصافي كه به خداي سبحان اِسناد داده مي شود منزّه از حدود نقص آميز است. بنابراين، لوازم امكاني كه صفات انساني را همراهي مي كند، به حريم پاك او راه ندارد و تنها اصل اين كمالات براي خداوند ثابت است، بدون لوازم و حدود نقص آميز آن؛ مثلاً رحمت در انسان همراه با تأثر قلبي و انفعال دروني در برابر امور رقّت بار است. انسان در پي چنين انفعال و تأثري به ياري دردمند و محرومي مي شتابد، ولي آنچه مايه‌ي كمال آدمي است، همان رسيدگي به بيچارگان است و تأثر و انفعال دروني، ناشي از كاستيهاي وجودي خود انسان است كه نبايد كمال پنداشته شود. ▪️ياري محروم در روابط بشري، نقص ديگري نيز دارد و آن اين كه بيشتر دستگيران در صدد رفع تأثر قلبي خويشند، نه در پي امتثال تكليف ديني و به تعبير ديگر كمك آنها بر اساس «ترحّم» به درمانده است، نه بر پايه‌ي «احترام» به همنوع. زدودن تأثر قلبي با ياري كردن محروم نيز جزو حقيقت و گوهر رحمت نيست، بلكه ناشي از نقص آدمي است و معناي مبرّا بودن رحمت الهي از لوازم نقص آميز، آن است كه خداوند بدون انفعال، تأثر و تحوّل، نياز نيازمندان را برطرف مي كند. ▪️علم خداي سبحان نيز از نظر نزاهت همين گونه است؛ زيرا علم بشري هم سابقه‌ي جهل دارد: (والله أخرجكم من بطون أمهاتكم لاتعلمون شيئاً) [سوره‌ي نحل، آيه‌ي 78.]و هم لاحقه‌ي نسيان: (لكيلا يعلم من بعد علمٍ شيئاً) [سوره‌ي حج، آيه‌ي 5.]و جهل و نسيان از نقصهاي علم بشري است و علم الهي از آنها منزّه است، ولي گوهر كماليِ علم كه همان ظهور و حضور و كشف و شهود معلوم است به خداي سبحان اِسناد دارد. ▪️در رحمت رحمانيه و رحيميه نيز اصل گوهر كماليِ رحمت براي خداوند ثابت است، بدون لوازم نقص آميز مانند دلسوزي، انعطاف و تأثر و اين نقايص در گوهر رحمت و در معناي آن مأخوذ نيست تا اطلاق «رحيم» بر خداي سبحان، فرشتگان و انسانهاي كامل، كه رحمت آنان نيز از اين نقصها مبرّاست، مَجاز يا از باب اشتراك لفظي باشد. ▪️انسان كامل كه قلبش مُتَيَّم به حبّ و مالامال از عشق خداست، در ياري مسكين سخن از (إنّما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاءً ولاشُكوراً) [سوره‌ي انسان، آيه‌ي 9.]دارد و ياري او نه ناشي از ترحّم و تأثر است و نه براي پاداش و تشكّر. چنين قلبي غير خدا را به خود راه نمي دهد و احسان به مسكين و يتيم و اسير تنها به خاطر امتثال امر خداست، نه از سرِ دلسوزي به آنان. او خود گرسنه مي ماند، ولي مسكين را اطعام مي كند و كارش تنها براي «وجه خدا» است، نه براي ارضاي غريزه‌ي ترحّم. 🔅🔅🔅 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از (33) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات 8 ـ معيار تفكيك صفات ذات و فعل ▪️صفات خداي سبحان برخي ذاتي و برخي فعلي است. ▫️صفات ذاتي عين ذات و همچون ذات، نامحدود بوده، در مقابل آنها هيچ وصف كمالي قرار ندارد؛ مانند: علم و حيات و قدرت و چون مقابلهاي اين صفات (ناداني، مرگ، ناتواني) براي خداوند ممتنع است، خداي سبحان به آنها متصف نمي شود. ▫️امّا صفات فعل صفاتي است كه از مقام فعل خداوند انتزاع مي شود و دربرخي موارد مقابل دارد و با داشتن مقابلْ خداوند به مقابلهاي آنها نيز متصف مي شود؛ مانند اراده، رضا، اِحياء و بسط كه مقابلهاي آنها (كراهت، سخط، اِماته، قبض) نيز صفات فعل خداي سبحان است. ▪️براساس همين فرق بين صفات ذات و صفات فعل، حضرت امام رضا (عليه السلام) به شخصي كه در محضر ايشان گفت: خدا را حمد مي كنم تا آن جا كه مرز علم اوست: «الحمد لله منتهي علمه»، فرمودند: اين گونه تعبير نكن؛زيرا علم خدا كه عين ذات نامحدود اوست،حدّي ندارد.گوينده پرسيد: خدا را چگونه حمد كنم؟ آن حضرت فرمودند: بگو «الحمد لله منتهي رضاه»[ بحار، ج4، ص83.] . چون رضاي خدا محدود است. او از ايمان و مؤمن راضي است، ولي از كفر و كافر ناخشنود است: (ولا يرضي لعباده الكفر)[ سوره‌ي زمر، آيه‌ي 7.]. در جهان آخرت نيز بهشت و نعيم آن گستره‌ي رضاي خدا و جهنّم و عذابهايش محدوده‌ي غضب اوست. 🔹[اين ضابطه دقيق، در تشخيص وبازشناسي صفات ذات از صفات فعل را مرحوم كليني با عنوان «جملة القول فى صفات الذات وصفات الفعل» چنين بيان كرده است: «إن كل شيئين وصفت الله بهما وكانا جميعاً فى الوجود فذلك صفة الفعل» (اصول كافي، ج1، باب حدوث الأسماء). بحث مبسوط در معيار تشخيص صفات ذات و صفات فعل در سوره‌ي مباركه‌ي حشر خواهد آمد.]. ▪️تذكّر: كارهاي خداوند، تنها به اوصاف كماليِ فعل متصف خواهد شد و هرگز به اوصاف نقصيِ آن متصف نمي شود؛ مثلاً اگر كاري از خداوند صادر شد حتماً عدل و وفاست و هيچ گاه ظلم و جفا نخواهد بود. پس اتصاف به دو طرف مقابل به معناي موصوف شدن ذات اقدس الهي به اوصاف نقصيِ آن نيست. 🔅🔅🔅 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥🖥برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از (34) 🔅🔅🔅 📌 لطايف و اشارات 9 ـ احكام فقهي نام خدا ▪ قداست و بركت نام خدا منشاي اعتبار احكامي فقهي براي اسماي لفظي خداي سبحان شده است. برخي از اين احكام عبارت است از: ✅ الف: حرمت تنجيس و آلوده كردن آن. ✅ ب: وجوب تطهير آن، در صورت آلوده شدن. ✅ ج: حرمت هتك آن، به هر نحو. ✅ د: حرمت مسّ آن بدون طهارت. ✅ ه: ممنوع بودن جدال با آن (سوگند به صورت «لا والله» و«بَلي والله») در اِحرام عمره و حجّ. ✅ و: لزوم ذكر و تسبيح آن در ركوع و سجود نماز. ✅ ز: اشتراط ذبح و تذكيه‌ي حيوان به آن. ✅ ح: مشروط بودن حليّت صيد به ذكر آن. ✅ ط: احكام سوگند. ✅ ي: استحباب شروع كار با ذكر آن. 🔹 برخي از اين احكام از سنّت معصومان (عليهم السلام) و برخي از قرآن كريم استفاده مي شود؛ مثلاً قرآن كريم هم ذكر نام خدا به هنگام ذبح حيوان را توصيه مي كند: (فاذكروا اسم الله عليها)[ سوره‌ي حج، آيه‌ي 36.] 🔹 و هم از خوردن گوشت حيواني كه بدون ذكر نام خدا صيد يا ذَبح يا نَحْر شده است، منع مي كند: (ولا تأكلوا ممّا لم يذكر اسم الله عليه)[ سوره‌ي انعام، آيه‌ي 121.]. اثر اسماي لفظي خداي سبحان به پايه اي است كه حيوان پاك و حلال، اگر بدون ذكر نام او كشته شود، مردار، حرام و آلوده مي شود. پس نام خدا با نامهاي ديگر يكسان نيست تا ذكر و عدم ذكرش تفاوتي نداشته باشد و يا تنها نيّت و خطور ذهني آنها كافي و كارساز باشد. ⏪ تذكّر: برخي براي فرق بين يَمين كه فقط به «الله» حاصل مي شود و بين تيمّن كه به «اسم الله» تحقّق مي يابد، نكته‌ي تبرك به نام خدا را ذكر كرده اند؛ يعني سوگند بر اساس حكم فقه، به «الله» حاصل مي شود، نه به «اسم الله»، ليكن تبرّك به «اسم الله» حاصل مي شود، چه رسد به ذات «الله»[ منهج الصادقين، ج1، ص95]. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom