eitaa logo
✳️ جُستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
804 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @Sayyedali1997 @s_m_a57
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 نگاشت 19: نکته های تفسیری آیه 17و18 سوره نباء إِنَ‌ يَوْمَ‌ الْفَصْلِ‌ کَانَ‌ مِيقَاتاً (آری) روز جدایی، میعاد همگان است! 🔅🔅🔅 ۱ - قیامت روز داورى بین مردم و رفع اختلافات آنان (یوم الفصل) «فصل»; یعنى، جداسازى دو چیز از یکدیگر به گونه اى که میان آن دو فاصله افتد. اطلاق این کلمه بر روز قیامت، به اعتبار روشن شدن حق از باطل و یا پایان دادن به اختلاف مردم و قضاوت در میان آنان است. (مفردات راغب) ۲ - متمایز شدن حق از باطل، فلسفه برپایى قیامت (یوم الفصل) ۳ - «یوم الفصل» از نام هاى قیامت (إنّ یوم الفصل کان میقتًا) ۴ - برپایى قیامت و رفع اختلافات در آن، حتمى و تردیدناپذیر است. (إنّ یوم الفصل کان میقتًا) مشخص بودن زمان برپایى قیامت - که کلمه «میقات» بر آن دلالت دارد - حاکى از قطعى بودن آن است. ۵ - قیامت، از دیر زمان و در علم خداوند، داراى زمانى مشخص بوده است. (إنّ یوم الفصل کان میقتًا) فعل «کان» دلالت دارد که وقت قیامت از پیش مشخص بوده است. «میقات» گر چه اسم آلت است; ولى معناى «وقت» دارد; نظیر میعاد و میلاد که از اسم آلت بودن خارج شده و به معناى مصدر خود استعمال شده اند. متعلق میقات - به قرینه سیاق کلام - محشور شدن و مجازات دیدن است; یعنى، قیامت وقت مشخص شده براى این حوادث است. ۶ - صحنه داورى در قیامت، تهدیدى گریزناپذیر براى منکران معاد و شبهه افکنان در حقانیّت آن (عمّ یتساءلون ... إنّ یوم الفصل کان میقتًا) 🌷🌷🌷 يَوْمَ‌ يُنْفَخُ‌ فِي‌ الصُّورِ فَتَأْتُونَ‌ أَفْوَاجاً روزی که در «صور» دمیده می‌شود و شما فوج فوج (به محشر) می‌آیید! 🔅🔅🔅 ۱ - دمیده شدن در صور، پیش درآمدى براى حضور مردم در صحنه قیامت است. (یوم ینفخ فى الصور فتأتون أفواجًا) «صور»; به معناى، شاخى است که در آن دمیده مى شود(قاموس). صحنه قیامت و گرد آورى مردم در آن - به هر وسیله اى باشد - به صحنه اى تشبیه شده است که در آن جا در بوق دمیده مى شود تا همگان حاضر گردند. ۲ - قیامت، روز دمیده شدن جان در پیکرها است.* (یوم ینفخ فى الصور) برخى «صور» را جمع «صورة» دانسته و مى گویند: خداوند، ابتدا کالبدها را صورت دهى کرده به آنها شکل مى دهد; آن گاه در آنها جان مى دمد. این معنا براى نفخ صور در قیامت قابل تصور است; ولى در نفخ صورى که براى پایان دنیا و میراندن انسان ها است، مورد ندارد. ۳ - حضور انسان ها در صحنه قیامت، به صورت گروهى و دسته دسته است. (فتأتون أفواجًا) «فوج» (مفرد «أفواج») به معناى جماعتى از مردم است. (لسان العرب) ۴ - حضور انسان در قیامت، پس از نفخ صور، فورى و بى درنگ است. (یوم ینفخ فى الصور فتأتون أفواجًا) حرف «فاء» علاوه بر تفریع، دلالت بر تعقیب دارد; یعنى، بیانگر این است که بین نفخ صور و آمدن مردم، فاصله اى نخواهد بود. 🌷🌷🌷 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅 تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 20: نکته های تفسیری آیه 19 و 20 سوره نباء 🌷🌷🌷 وَ فُتِحَتِ‌ السَّمَاءُ فَکَانَتْ‌ أَبْوَاباً و آسمان گشوده می شود، پس به صورت درهایی درمی آید. 🔅🔅🔅 ۱ - آسمان در نخستین مراحل برپایى قیامت، به فضایى باز و خالى از موانع عبور تبدیل خواهد شد. (و فتحت السماء فکانت أبوبًا) مبالغه موجود در تعبیر «فکانت أبواباً» در تعبیر «فکانت ذات أبواب» نیست; زیرا در تعبیر اول، گویا آسمان - به جهت فراوانى راه عبور - چیزى جز همان درب ها نیست. جمله «فتحت السماء» عطف بر «ینفخ» و یا حال براى فاعل «تأتون» است. در هر دو صورت، حوادث آغازین قیامت را بیان مى کند. ۲ - درجات بالا در قیامت، انواع گوناگون دارد و براى صعود به آن راه هاى فراوانى به وجود خواهد آمد. (و فتحت السماء فکانت أبوبًا) در سوره اعراف، آیه ۴۰ آمده است: درب هاى آسمان به روى تکذیب گران و مستکبران گشوده نمى شود و آنان وارد بهشت نخواهند شد. بنابراین باز شدن آسمان و تعدد درهاى آن در این آیه، ممکن است ناظر به نقطه مقابل آن باشد; یعنى براى ورود بهشتیان به بهشت، درب هاى گوناگون باز شده و راه هاى فراوانى به وجود خواهد آمد. 🔅🔅🔅 وَ سُيِّرَتِ‌ الْجِبَالُ‌ فَکَانَتْ‌ سَرَاباً و کوه‌ها به حرکت درمی‌آید و بصورت سرابی می‌شود! 🔅🔅🔅 ۱ - کوه ها در آغاز برپایى قیامت، از جا کنده و حرکت داده خواهند شد. (و سیّرت الجبال) ۲ - حرکت کوه ها در قیامت، آنها را به توده غبارى شبیه کوه، تبدیل خواهد کرد. (و سیّرت الجبال فکانت سرابًا) تشبیه کوه به سراب، بیانگر آن است که پس از حرکت کوه ها در قیامت، آنچه دیده مى شود کوه نیست; ولى بیننده آن را کوه خواهد دید. ۳ - کوه ها در قیامت، نابود گشته و با زمین هم سطح خواهند شد. (فکانت سرابًا) «سراب» درخششى است در بیابان که مانند آب به چشم مى آید (مفردات راغب). در اطلاق «سراب» گستردگى بر سطح زمین ملحوظ است (لسان العرب). بنابراین مى توان گفت: کوه ها، با زمین هم سطح خواهند شد هر چند غبارهاى باقى مانده از آن به صورت شبحى از کوه نمایان مى شود. 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅 تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 21: نکته های تفسیری آیه 21 و 22 سوره نباء 🌷🌷🌷 إِنَ‌ جَهَنَّمَ‌ کَانَتْ‌ مِرْصَاداً مسلّماً (در آن روز) جهنّم کمینگاهی است بزرگ، «مِرْصَاداً»: کمینگاه. جایگاهی که در آن فرشتگان مأمورِ عذاب، آمدن دوزخیان را می‌پایند. این واژه می‌تواند اسم مکان باشد که معنی آن گذشت، و می‌تواند صیغه مبالغه یا صفت مشبّهه باشد (نگا: روح‌المعانی). در این صورت معنی چنین است: دوزخ در کمین دوزخیان است. برخی هم به معنی گذرگاه دانسته و گفته‌اند: دوزخ گذرگاه همگان است 🔅🔅🔅 ۱ - جهنم، جاى کمین مأموران عذاب است. (إنّ جهنّم کانت مرصادًا) «مرصاد»، به معناى مکان نگاهبانان و کمین گاه مراقبان است (لسان العرب). برخى از مفسران، آن را مبالغه در «راصد» مى دانند. در این صورت مفاد آیه شریفه این است که جهنم خود در کمین مردم است. ۲ - جهنمیان در قیامت، راه گریزى نخواهند داشت. (إنّ جهنّم کانت مرصادًا) «مرصاد» بودن جهنم، بیانگر این است که گرفتارى جهنمیان به دام آن حتمى است. ۳ - جهنم، از دیرباز آفریده و مهیّا شده است. (إنّ جهنّم کانت مرصادًا) فعل ماضى «کانت»، ممکن است بر حتمى بودن حوادث آینده دلالت کند. هم چنین مى تواند بر زمان گذشته و مهیّا بودن جهنم در آن دلالت داشته باشد. برداشت یاد شده بر مبناى دوم است. 🔅🔅🔅 لِلطَّاغِينَ‌ مَآباً و محل بازگشتی برای طغیانگران! 🔅🔅🔅 ۱ - جهنم، فرجام طغیان گران فرو رفته در گناه است. (إنّ جهنّم کانت ... للطّ-غین مابًا) «طغیان»; یعنى، بى اندازه در معصیت پیش رفتن (مفردات راغب). «مآب» اسم مکان و از «أوْب» به معناى رجوع گرفته شده است و فرجام هر کس را از آن جهت مآب و مرجع گویند که خود، از پیش آن را فراهم ساخته است. ۲ - گریز از جهنم، براى طغیان گران امکان پذیر نیست. (إنّ جهنّم کانت مرصادًا . للطّ-غین) «للطاغین» ممکن است به «مآب» تعلق داشته باشد و نیز مى تواند متعلق به «مرصاداً» باشد. در صورت دوم مفاد آیه شریفه چنین مى شود: جهنم براى طغیان گران مثل کمین است که رهایى از آن ممکن نیست. در این صورت «مآباً» نیز متعلقى نظیر «للطاغین» داشته که به دلیل وجود قرینه، ذکر آن ضرورت نداشت. ۳ - پرهیزکنندگان از طغیان، گرچه بر جهنم و کمین کنندگان در آن عبور خواهند کرد; ولى گرفتار آن نخواهند شد. * (إنّ جهنّم کانت مرصادًا . للطّ-غین مابًا) چنانچه «للطاغین» متعلق به «مآباً» باشد، «مرصاداً» مطلق خواهد بود; در این صورت مفاد دو آیه این است که جهنم براى همگان «مرصاد» است; ولى «مآب» و بازگشتگاه همه نبوده و تنها طغیان گران گرفتار آن خواهند شد. 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅 تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 22: نکته های تفسیری آیه 23 و 24 سوره نباء 🌷🌷🌷 لاَبِثِينَ‌ فِيهَا أَحْقَاباً مدّتهای طولانی در آن می‌مانند! ▫️«لابِثِینَ»: ماندگاران. حال است. ▫️«أَحْقَاباً»: جمع حُقُب، و آن هم جمع حِقْبَة است، به معنی مدّت زمان نامحدود . روزگاران پیاپی و بی‌نهایت ؛سالهای سال. مفعولٌ‌فیه است. 🌱🌱🌱 ۱ - درنگ طغیان گران در جهنم، داراى دوره هایى پیاپى و زمانى طولانى است. (لبثین فیها أحقابًا) «أحقاب»، جمع «حقب» بر وزن «فعل» است. براى «حقب» چندین معنا ذکر شده است; از قبیل: «دهر» و «یک سال» و «دو سال» و «هشتاد سال» (لسان العرب). مراد از «أحقاب» لزوماً زمان محدود نیست; بلکه با آمدن هر «حُقب» در پى دیگرى تا بى نهایت نیز سازگار است که در آن صورت با خلود در آتش تنافى ندارد. ۲ - عذاب طغیان گران و فرورفتگان در گناه، داراى مراحل گوناگونى است. (لبثین فیها أحقابًا) «لابثین» حال براى «الطاغین» در آیه قبل است. تعدد حُقب (مرحله زمانى)، نشانگر تفاوت هر مرحله با مراحل دیگر است. ۳ - درنگ دوزخیان در جهنم، همراه با بى نوایى و محرومیت از خواسته ها است. (لبثین فیها أحقابًا) تمام مشتقات «حقب»، به یک اصل و ریشه برمى گردد که به معناى حبس است. درباره سالى که باران در آن بند آمده باشد، گفته مى شود: «حقب العام» (مقاییس اللغة). «أحقاب» - چنان که زمخشرى گفته - ممکن است جمع «حَقِب» باشد; یعنى، کسى که به کمیابى خیرات و رزق گرفتار شده است. 🌱🌱🌱 لاَ يَذُوقُونَ‌ فِيهَا بَرْداً وَ لاَ شَرَاباً در آنجا نه چیز خنکی می‌چشند و نه نوشیدنی گوارایی، 🌱🌱🌱 ۱ - طغیان گران در دوزخ، از هر گونه احساس خنکى و تخفیف حرارت سوزان جهنم، محروم خواهند بود. (لایذوقون فیها بردًا) «ذوق»; یعنى، درک مزه (مصباح)، این واژه در رابطه با اجسام به طور حقیقت و در مورد معنویات، به طور مجاز استعمال مى شود. در آیه شریفه بین معناى حقیقى و مجازى آن جمع شده است; زیرا تعبیر چشیدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از «بَرْد» - به قرینه تقابل آن با نوشیدنى - هر گونه احساس سردى است; هر چند با سایه و امثال آن باشد. ۲ - دوزخیان طغیان گر، از تسکین عطش خود و حتى از چشیدن طعم آب، محروم خواهند بود. (لایذوقون فیها ... و لا شرابًا) ۳ - محرومیت طغیان گران از مایعات و کاهش و حرارت در جهنم، سالیانى فراوان ادامه خواهد یافت. (لبثین فیها أحقابًا . لایذوقون فیها بردًا و لا شرابًا) چنانچه جمله «لایذوقون...» حال براى ضمیر «لابثین» باشد، مى توان به دست آورد که درنگ دوزخیان، همراه با حالت محرومیت از سرما و آب، دائمى نیست; زیرا ممکن است کلمه «أحقاباً» در آیه قبل، به سال هاى محرومیت آنان نظر داشته باشد; گرچه پس از گذشت آن دوران، بقاى آنان در دوزخ به شکل دیگرى ادامه خواهد یافت. ۴ - انسان پس از معاد، نیازمند آب و هواى مطبوع و داراى ویژگى هاى جسمانى است. (لایذوقون فیها بردًا و لا شرابًا) 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅 تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 23: نکته های تفسیری آیه 25 و 26 سوره نباء 🌷🌷🌷 إِلاَّ حَمِيماً وَ غَسَّاقاً جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون! 🌱🌱🌱 ۱ - تنها نوشیدنى موجود براى دوزخیان طغیان گر، آب جوشان و زردابه چرکین و بد بوى زخم ها است. (إلاّ حمیمًا و غسّاقًا) «حمیم»; یعنى، آب داغ و «غسّاق»، آب زردى است که از زخم جارى مى شود. به مایع بدبو نیز «غسّاق» گفته مى شود. (قاموس) ۲ - طغیان گران در دوزخ، گرفتار عطش شدید و طاقت فرسا خواهند بود. (إلاّ حمیمًا و غسّاقًا) «إلاّ» براى استثناى «حمیم» و «غساق» از «شراباً» است; بنابراین دوزخیان این دو مایع را خواهند آشامید. تن دادن به این نوشیدنى ها، نشانه شدّت تشنگى آنان است. 🌱🌱🌱 جَزَاءً وِفَاقاً این مجازاتی است موافق و مناسب (اعمالشان)! ۱ - جهنمیان به میزان کردار خویش، کیفر خواهند شد. (جزاء وفاقًا) «جزاء» مصدر است و نصب آن، یا براساس مفعول مطلق بودن آن است; یعنى، «یجزون جزاءً» و یا با تأویل به مشتق رفتن، حال براى «حمیم» و «غسّاق» است. در صورت اول، مراد این است که کیفر آنان، کیفرى مناسب و به میزان گناه آنان خواهد بود و در صورت دوم، همان «حمیم» و «غسّاق» کیفر مناسب آنان است. هر یک از دو احتمال، مى تواند مبناى برداشت یاد شده باشد. «وفاقاً» گرچه مصدر است; ولى چون صفت مى باشد، به معناى «موافقاً» خواهد بود. ۲ - نوشاندن آب جوشان و خونابه زخم به دوزخیانِ طغیان گر، کیفرى هم طراز با طغیان گرى آنان است. (إلاّ حمیمًا و غسّاقًا . جزاء وفاقًا) چنانچه کلمه «جزاء» حال براى «حمیماً و غسّاقاً» باشد، نکته بالا قابل استفاده است. ۳ - سرنوشت انسان در آخرت، براساس کردار او در دنیا است. (جزاء وفاقًا) ۴ - تناسب عذاب و گناه، در نظام کیفرى خداوند (جزاء وفاقًا) 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅 تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 24: نکته های تفسیری آیه 27 سوره نباء 🌷🌷🌷 إِنَّهُمْ‌ کَانُوا لاَ يَرْجُونَ‌ حِسَاباً چرا که آنها هیچ امیدی به حساب نداشتند، ☑ ۱ - قیامت، صحنه حسابرسى انسان ها است. (إنّهم کانوا لایرجون حسابًا) ☑ ۲ - طغیان گران دوزخى، حسابرسى قیامت را انکار کرده و احتمال حقانیت آن را نیز مردود مى دانستند. (إنّهم کانوا لایرجون حسابًا) نفى «امید»، بیانگر این است که انکار قیامت از سوى دوزخیان، به حدى شدید بود که آنان احتمال آن را نیز نمى دادند و حتى اندک امیدى به آن نداشتند. ☑ ۳ - احتمال تحقّق قیامت، کافى در ایجاد زمینه پرهیز از طغیان گرى در برابر خداوند (للطّ-غین ... إنّهم کانوا لایرجون حسابًا) ▪ جمله «کانوا لایرجون...»، دلالت دارد که طغیان گران به جهت این که حتى احتمال محاسبه اعمال را نیز منتفى مى دانستند، به طغیان گرى روى آورده و به عذاب آن گرفتار شدند. مفهوم این جمله آن است که براى پرهیز از طغیان و گناه، حتى احتمال قیامت نیز کافى است. ☑ ۴ - محرومیت دوزخیان از هواى مطبوع و آب، عقوبتى مناسب با انکار معاد (لایذوقون فیها بردًا و لا شرابًا ... إنّهم کانوا لایرجون حسابًا) ▪ کیفر دوزخیان در آیات پیشین، به دو صورت نفى و اثبات بیان شده است; آنان از هواى سرد و نوشیدنى، محروم اند(نفى) و به نوشیدن «حمیم» و «غسّاق» مجبور خواهند بود(اثبات). ▪ «جزاء وفاقاً» آن را کیفرى مناسب با کردار آنان - که آن هم به صورت نفى و اثبات بوده - بیان کرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آیات خدا را تکذیب مى کردند(اثبات). آیه «جزاء وفاقاً» دلالت دارد که محرومیت، کیفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشیدن مایع داغ و چرکین، کیفر مناسب تکذیب است. ☑ ۵ - انکار معاد و حسابرسى قیامت، عامل طغیان گرى و مایه گرفتارى به عذاب جهنم است. (للطّ-غین ... إنّهم کانوا لایرجون حسابًا) 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 25: نکته های تفسیری آیه 28 سوره نباء 🌷🌷🌷 وَ کَذَّبُوا بِآيَاتِنَا کِذَّاباً و آیات ما را به شدت و با همه وجود انکار می کردند ▪ «کِذَّاباً»: سخت تکذیب کردن. ستیزه‌جویانه دروغ پنداشتن. مصدر باب تفعیل است، همچون فِسّار و قِصّار و خِرّاق . ۱ - طغیان گران دوزخى، آیات الهى را دروغ شمرده و بر تکذیب آن اصرار مىورزیدند. (و کذّبوا بایتنا کذّابًا) «کذّاباً» (مصدر باب «تفعیل»)، مفعول مطلقى است که بر تأکید دلالت دارد. ☑ ۲ - آیات معاد در دیدگاه طغیان گران، دروغ و به دور از واقعیت است. (و کذّبوا بایتنا کذّابًا) مراد از «آیاتنا» - به قرینه «لایرجون حساباً» در آیه قبل - آیاتى است که معاد را مطرح کرده بود. ☑ ۳ - بسیارى از آیات قرآن، هشدار دهنده مردم درباره معاد و حسابرسى در قیامت است. (لایرجون حسابًا . و کذّبوا بایتنا کذّابًا) جمع بودن «آیات» بر نکته یاد شده دلالت دارد. به قرینه کلمه «حساباً» - در آیه قبل - موضوع حسابرسى در مجموعه آن آیات مطرح شده است. ☑ ۴ - طغیان گرى و گناه بى حد، پیامد تکذیب آیات و نشانه هاى خداوند است. (للطّ-غین ... و کذّبوا بایتنا کذّابًا) ارتباط این آیه با آیات پیشین، گویاى برداشت یاد شده است. مراد از «آیاتنا»، ممکن است آیات نازل شده از سوى خداوند باشد. هم چنین مى تواند علاوه بر آن، آیات و نشانه هاى وجود و یگانگى خداوند نیز باشد. ۵ - باور نداشتن معاد، زمینه ساز انکار تعالیم الهى و آموزه هاى دینى است. (لایرجون حسابًا . و کذّبوا بایتنا کذّابًا) ☑ ۶ - تکذیب آیات الهى، مایه گرفتارى به عذاب جهنم و محرومیت از لذّت برودت و آشامیدن آب در آخرت (إنّ جهنّم ... لایذوقون ... و کذّبوا بایتنا کذّابًا) ☑ ۷ - نوشیدن آب جوشان و خونابه چرکین و بدبو در جهنم، عقوبتى مناسب با گناه تکذیب آیات الهى (إلاّ حمیمًا و غسّاقًا ... و کذّبوا بایتنا کذّابًا) ▪ ترتیب پنج آیه مورد بحث، به گونه اى است که آیه «جزاء وفاقاً»، دو عقوبت قبل از خود را کیفرى مناسب، براى دو گناه بعد از خود قلمداد کرده است. عقوبت ها یکى منفى (لایذوقون) و دیگرى مثبت (إلاّ حمیماً و غساقاً) بود و گناهان نیز یکى منفى (لایرجون) و دیگرى مثبت (کذّبوا) است. آیه «جزاء وفاقاً» در میان آنها، گویاى تناسب عقوبت منفى با گناه منفى و تناسب عقوبت مثبت با گناه مثبت است. برداشت یاد شده بیانگر تناسب دو مثبت است. 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 26: نکته های تفسیری آیه 29 سوره نباء 🌷🌷🌷 وَ کُلَ‌ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْنَاهُ‌ کِتَاباً و [ما] همه چیز را [از خوبی و بدی آنان] برشمرده و در نامه اعمالشان ثبت کرده ایم. ▫️«أَحْصَیْنَاهُ»: آن را شمارش کرده‌ایم. آن را سرشماری نموده‌ایم.▫️ «کِتَاباً»: نگاشتن. نوشتن. نوشته. در اینجا مفعول مطلق و در معنی (إِحصاء) یعنی سرشماری کردن است. یا این که واژه کتاب به معنی مکتوب است و حال بشمار است. در این صورت معنی آیه چنین می‌گردد: ما همه چیزها را در حالی که ثبت و ضبط شده‌اند، شمارش کرده‌ایم. 🔅🔅🔅 ۱ - آمار تمامى موجودات هستى به طور دقیق در اختیار خداوند و احاطه علمى او است. (و کلّ شىء أحصینه) 🔘«احصاء» از «حصى» (ریگ) مشتق شده است; به این لحاظ که براى شمردن از ریگ استفاده مى شد (مفردات راغب). احصاى همه چیز، به معناى احاطه علمى خداوند به آنها است. ۲ - خداوند، همه چیز را به صورت نوشته و تحت حفاظت خویش، باقى نگه مى دارد. (و کلّ شىء أحصینه کتبًا) 🔘 «کتاباً»، (مانند «کتابة»)، مصدر «کتب» و حال یا مفعول مطلق است. در صورت اول به معناى «مکتوب» است و در صورت دوم «احصاءَ کتاب» (شمارشى به گونه نوشتن) بوده است. «نوشتن هر چیز» - به هر معنایى باشد - حاکى از نوعى بقاى آن است. ۳ - هیچ یک از کردار و پندارهاى انسان ها نابود نمى شود و در نامه عمل آنان باقى مى ماند. (و کلّ شىء أحصینه کتبا) «کلّ شىء» ممکن است جمع عرفى باشد; یعنى، هر چیزى که در ثواب و عقاب مؤثر است. به قرینه دو آیه قبل، باور نداشتن معاد و نیز تکذیب آیات الهى، از جمله آنها است. ۴ - مجازات هر کس در جهان آخرت، براساس کردارها و عقاید او است. (و کلّ شىء أحصینه کتبًا) 🔘بیان ثبت همه چیز - که مصداق یقینى آن به قرینه آیات پیشین، کردار و عقیده جهنمیان است - در واقع تهدیدى براى خطاکاران و هشدار به همه انسان ها است که افکار و رفتارشان، روزى بر آنان عرضه خواهد شد و ایشان کیفر آن را خواهند دید. ۵ - وجود نظم و حساب در موجودات جهان (و کلّ شىء أحصینه) ۶ - احاطه علمى خداوند به همه موجودات، پشتوانه دقیق بودن حسابرسى اعمال در قیامت (لایرجون حسابًا ... و کلّ شىء أحصینه کتبًا) ۷ - موجودات جهان، محدود و متناهى اند. (و کلّ شىء أحصینه کتبًا) امکان احاطه بر هر چیز و احصاى آن، نشان محدود بودن آن است. ۸ - مجازات الهى، در انتظار منکران معاد و تکذیب کنندگان آیات او است. (إنّهم کانوا ... و کلّ شىء أحصینه کتبًا) جمله «وکلّ شىء ...»، - پس از بیان انکار معاد و تکذیب آیات از سوى طغیانگران - تهدید آنان به مجازات در آخرت است. 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 27: نکته های تفسیری آیه 30سوره نباء 🌷🌷🌷 فَذُوقُوا فَلَنْ‌ نَزِيدَکُمْ‌ إِلاَّ عَذَاباً [در قیامت به آنان می گوییم:] پس بچشید که هرگز جز عذاب بر شما نیفزاییم. ▫️«ذُوقُوا»: بچشید. این جمله، جنبه تهدید و تحقیر دارد، و بیانگر خشم تکان‌دهنده ذوالجلال است. ▫️«فَلَن نَّزِیدَکُمْ إِلاّ عَذَاباً»: این آیه و آیه‌های بسیار دیگری بیان می‌دارند که دوزخیان همیشه بر عذابشان افزوده می‌گردد و شکنجه و دردشان فزونی می‌گیرد، و کمی و کاستی پیدا نمی‌کند. 🔅🔅🔅 ۱ - خداوند با فرمانى تحقیرآمیز، طغیان گران را به تحمل عذاب جهنم ملزم مى سازد. (للطّ-غین ... فذوقوا) ۲ - عذاب جهنم و افزایش آن، نتیجه انکار معاد و تکذیب آیات الهى و عقوبتى متناسب با آن گناهان است. (فذوقوا فلن نزیدکم) 🔘 «فاء» در «فذوقوا» و «فلن نزیدکم» دلالت مى کند که چشیدن عذاب فزاینده پیامدى مناسب براى گناهان بیان شده در آیات پیشین است. ۳ - افزایش مداوم عذاب، هشدار خداوند به جهنمیان (فلن نزیدکم إلاّ عذابًا) ۴ - عذاب دوزخیان در قیامت، در اختیار خداوند و به دست او است. (فلن نزیدکم) ۵ - عذاب دوزخ جاودانه است و جهنمیان، آینده جز افزایش عذاب ندارند. * (فلن نزیدکم إلاّ عذابًا) ۶ - سخن گفتن خداوند، با جهنمیان در آخرت (فذوقوا فلن نزیدکم إلاّ عذابًا) 🔘خطاب «فذوقوا» ممکن است در آخرت صادر شود و این آیه حاکى از آن باشد و نیز ممکن است در همین دنیا و با مفروض گرفتن مخاطبانى حاضر، القا شده باشد که شیوه اى مبالغه آمیز در تهدید است. برداشت یاد شده براساس اولین احتمال است. 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 28: نکته های تفسیری آیه 31و32 سوره نباء 🌷🌷🌷 فَذُوقُوا فَلَنْ‌ نَزِيدَکُمْ‌ إِلاَّ عَذَاباً [در قیامت به آنان می گوییم:] پس بچشید که هرگز جز عذاب بر شما نیفزاییم. ▫«ذُوقُوا»: بچشید. این جمله، جنبه تهدید و تحقیر دارد، و بیانگر خشم تکان‌دهنده ذوالجلال است. ▫«فَلَن نَّزِیدَکُمْ إِلاّ عَذَاباً»: این آیه و آیه‌های بسیار دیگری بیان می‌دارند که دوزخیان همیشه بر عذابشان افزوده می‌گردد و شکنجه و دردشان فزونی می‌گیرد، و کمی و کاستی پیدا نمی‌کند. 🔅🔅🔅 إِنَ‌ لِلْمُتَّقِينَ‌ مَفَازاً بی تردید برای پرهیزکاران پیروزی و کامیابی است. ▪ «مَفَازاً»: نجات و رستگاری از دوزخ. دستیابی به بهشت. مصدر میمی، و یا اسم مکان است و به معنی کامگاه. ☑ ۱ - تقواپیشگان در آخرت، اهل بهشت، سعادتمند و رهیده از عذاب اند. (إنّ للمتّقین مفازًا) 🔹 «مفاز» (مانند «فوز» و «مفازة») مصدر و به معناى دستیابى به خیر و رهایى از شرّ است . هم چنین ممکن است اسم مکان و کنایه از بهشت نیز باشد که مکان رستگارى و سعادت است. آیات بعد - که بیان «مفازاً» است و از بوستان ها و دیگر لذت هاى بهشتى سخن مى گوید - این احتمال را تقویت مى کند. ☑ ۲ - پرهیز از طغیان گرى، ترس از حسابرسى اعمال و پذیرش آیات الهى، مصداق تقواپیشگى است. (للطّ-غین ... إنّهم کانوا لایرجون حسابًا . و کذّبوا بایتنا ... إنّ للمتّقین مفازًا) ▪ از تقابل بین متقین و طغیان گران، دانسته مى شود که منزّه بودن از صفات طغیان گران، تقواپیشگى است. ☑ ۳ - بهشت، جایگاه خوشبختى و به دور از آزار و نوشیدنى هاى ناگوار و رنج گرما و تشنگى است. (لایذوقون فیها بردًا و لاشرابًا . إلاّ حمیمًا و غسّاقًا ... إنّ للمتّقین مفازًا) رهایى از شرّ - که جزئى از معناى «مفاز» است - ناظر به شرورى است که دامنگیر دوزخیان است و آیات پیشین، گوشه هایى از آن را بیان کرده است. 🌱🌱🌱 حَدَائِقَ‌ وَ أَعْنَاباً باغ هایی [سرسبز و خرم] و انواع انگورها 🔹 «حَدَآئِقَ»: جمع حَدِیقَة، باغها بدل است 🔹 «أَعْنَاباً»: جمع عِنَب، انگورها. رزها. ذکر آن به خاطر اهمّیّت ویژه‌ای است که دارد. ☑ ۱ - تقواپیشگان در آخرت، برخوردار از چندین باغ و تاکستان بزرگ، با انگورى فراوان (حدائق و أعنبًا) ▪ «حدیقة» (مفرد «حدائق») به باغى گفته مى شود که اطراف آن را برجستگى هاى طبیعى یا دست ساز احاطه کرده باشد (لسان العرب). کلمه «حدائق» بدل براى «مفازاً» و بیانگر این است که بوستان هاى متعدد، گوشه اى از جایگاه سعادت و خوشبختى متقین است. نکره آوردن «حدائق» و «أعناب»، براى بیان عظمت آنها است. ☑ ۲ - بهشت، سراى ناز و نعمت، همراه با تأمین تمام نیازمندى ها براى تقواپیشگان (حدائق و أعنبًا) ▪ تأمین انگور و باغ میوه - با آن که از نیازهاى ضرورى انسان نیستند - نشانگر آن است که بهشتیان در مرحله نیازهاى اولیه، کمبودى ندارند و باید از امور دیگرى - که به تجمّلات و تشریفات زندگى مربوط مى شود - سخن گفت. ☑ ۳ - برخوردارى تقواپیشگان از باغ ها و میوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است. (مفازًا . حدائق و أعنبًا) 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 30: نکته های تفسیری آیه 33و34 سوره نباء وَ کَوَاعِبَ‌ أَتْرَاباً و دخترانی نو رسیده و هم سن ▪ «کَوَاعِبَ»: جمع کاعِب، دختران نارپستان. دخترانی که تازه پستانهایشان برآمده است و از کعب، یعنی پاشنه پا بزرگتر نگشته است . ▪ «أَتْرَاباً»: جمع تِرْب، همسال. همسنّ. ☑ ۱ - تقواپیشگان در بهشت، بهره مند از حوریانى نورس و نار پستان (کواعب) «کاعب» (مفرد «کواعب») به زنى گفته مى شود که پستان هایش برجسته شده باشد. ☑ ۲ - حوریان بهشتى، در زیبایى بر یکدیگر برترى ندارند. (أترابًا) ▪ «أتراب»، جمع «ترب» بر وزن «مصر» است. کسانى که تولد هم زمان داشته باشند، «ترب» یکدیگرند و چون حوریان بهشتى تولد ندارند، مراد از «ترب» در مورد آنان، همسانى در شمایل و صفات جذاب است. ☑ ۳ - تقواپیشگان، برخوردار از هم نشینى صمیمانه حوریان جوان در بهشت (أترابًا) 🔹 در «معجم مقاییس اللغة»، «تِرْب» با «خِدْن» (دوست و همراه) به یک معنا گرفته شده است. ☑ ۴ - وجود لذت هاى جنسى در بهشت (و کواعب أترابًا) ☑ ۵ - لذت هاى جنسى تقواپیشگان در بهشت، گوشه اى از سعادتمندى آنها است. (مفازًا ... و کواعب أترابًا) 🌱🌱🌱 وَ کَأْساً دِهَاقاً و جام هایی لبریز [از باده طهور] ▪ «کَأْساً»: جام شراب ▪ «دِهَاقاً»: لبریز. مالامال. پر. ☑ ۱ - تقواپیشگان در بهشت، با جام لبریز از شراب پذیرایى خواهند شد. (و کاسًا دهاقًا) ▪ «کأس» به جامى گفته مى شود که در آن «خمر» باشد. گاهى بر خود «خمر» نیز «کأس» اطلاق مى شود. «دهاق» که در دو معناى متضاد (با فشار پر کردن ظرف و یا خالى کردن آن) کاربرد دارد، در این آیه به معناى پرکردن به صورت فشرده و متراکم است . این کلمه گرچه مصدر است; ولى چون وصف «کأساً» مى باشد، به معناى اسم مفعول آن (لبالب و پر شده) است. ☑ ۲ - مى گسارى بهشتیان و استفاده آنان از جام هاى شراب آماده، جلوه اى از خوشبختى آنان است. (إنّ للمتّقین مفازًا ... و کأسًا دهاقًا) ☑ ۳ - جام هایى پیاپى از شراب ناب، وسیله پذیرایى از تقواپیشگان در بهشت (و کأسًا دهاقًا) 🔹 برخى گفته اند: «دهاقاً»; - از ریشه «دهق» (گره زدن پیاپى) به معناى رساندن پیاپى به نوشندگان است. برخى دیگر آن را به معناى خالص و صاف دانسته اند. ☑ ۴ - آرمیدن متقین در سایه بوستان ها و مى گسارى آنان، در برابر محرومیت جهنمیان از خنکى و نوشیدنى، انعکاسى از تقابل آثار طغیان گرى و تقوا است. (لایذوقون فیها بردًا و لا شرابًا ... حدائق و أعنبًا ... و کأسًا دهاقًا) 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💢 نگاشت 31: نکته های تفسیری آیه 35سوره نباء لاَ يَسْمَعُونَ‌ فِيهَا لَغْواً وَ لاَ کِذَّاباً در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند و نه دروغ و تکذیبی. ▫️«لَغْواً»: سخنان پوچ و یاوه. «کِذَّاباً»: دروغ. دروغگو نامیدن و یکدیگر را تکذیب کردن مصدر باب تفعیل است . ☑️۱ - تقواپیشگان در بهشت، هیچ سخن یاوه، زشت و بى فایده اى نخواهند شنید. (لایسمعون فیها لغوًا) 🔘«لغو»; یعنى، بى فایده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نیز «لغو» نامیده مى شود. (مفردات راغب). نشنیدن سخنان لغو، کنایه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمیر «فیها» به «مفازاً» برمى گردد; به این اعتبار که مراد از آن «جنّة» (بهشت) باشد. ☑️۲ - تقواپیشگان در دنیا، گرفتار سخنان زشت و یاوه سرایى هاى مخالفان (لایسمعون فیها لغوًا) 🔘مژده به نبود بعضى از زشتى ها در بهشت - با توجّه به بى شمار بودن آنچه بهشت عارى از آن است - بیانگر این مطلب است که بهشتیان در دنیا، با این امور ناخوشایند مواجه و از آن در رنج خواهند بود. ☑️۳ - لزوم پرهیز از گفتن سخن هاى یاوه و زشت (لایسمعون فیها لغوًا) توصیف بهشتیان به خصلت هاى نیک، ترغیب به کسب آن صفات در دنیا است. ☑️۴ - پرهیز از گوش دادن به سخنان یاوه و دروغین، حالتى پسندیده است. (لایسمعون فیها لغوًا) ☑️۵ - گفتار بهشتیان با یکدیگر، عارى از هرگونه سخن زشت و بیهوده است. (لایسمعون فیها لغوًا) ☑️۶ - بهشتیان، هرگز دروغ نمى گویند و یکدیگر را به دروغ گویى متهم نمى کنند. (و لا کذّابًا) ▫️ «کذّاباً» یا به معناى «کَذِباً» (دروغ) و یا مصدر باب تفعیل و به معناى تکذیب است (لسان العرب). بنابراین مفاد «و لا کذّاباً» این است که در بهشت، دروغ وجود ندارد یا این که کسى تکذیب گفتار خویش را از دیگران نمى شنود; زیرا همگان صداقت یکدیگر را باور دارند. ☑️۷ - نوشندگان شراب بهشتى، منزّه از زبان گشودن به هذیان و دروغ (و کأسًا دهاقًا . لایسمعون فیها لغوًا و لا کذّابًا) ▫️ ارتباط این آیه با آیه قبل، بیانگر این نکته است که شراب بهشتى، از نوع شراب هاى دنیا نیست که بر عقل انسان تأثیر منفى گذاشته، مایه هذیان گویى و لاف زدن گردد. ☑️۸ - تقواپیشگان در دنیا، مواجه با تکذیب گفته هاى خویش و در رنج از برخورد تکذیب گران (لایسمعون فیها ... کذّابًا) ☑️۹ - دروغ گویى و تکذیب گفتار تقواپیشگان، خصلت هایى ناروا و مذموم است. (و لا کذّابًا) پاکیزه خواندن فضاى بهشت از کذب و تکذیب، نشانگر منفور بودن آن در پیشگاه خداوند است. 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom