eitaa logo
🔅 صفحه قرآنی رحیق🔅
2.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
830 فایل
«رحیق» یعنی نوشیدنی گوارا و ناب ویژه بهشتیان. ۲۵مطففین . مقصد و مقصود ما درک و دریافت عمیق تر کتاب خداست. از محتوای لقمه ای و عموم پسند و صرفا انگیزشی استقبال نمی کنیم.همراهان ما اندکند لیکن ژرف نگرند. @s_m_a57
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(296) 🔰انذار و تبشير در قرآن (هشدار و بشارت) گرچه امر به تبشير در آيه بحث خطاب به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) است، ولى امت (مسلمانان)را نيز شامل مى شود و آنها نيز پس از فراگيرى معارف الهى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى توانند ديگران را به بهشت بشارت دهند. 🔹بنابراين، تبشير مانند انذار در اصل مخصوص پيامبر (صلى الله عليه وآله) است و به تبع شامل امت نيز مى شود و چون مطلب مزبور از اهميت ويژه برخوردار است، هر آگاهى مى تواند، بلكه مامور است آن را به صورت مژده اعلام دارد. ⏺انذار و تبشير در قرآن به دو صورت آمده است: گاهى همراه با ذكر عظمت مورد انذار يا بشارت، مانند: (واتقوا النار التى اعدت للكافرين) و (جنه عرضها السموات والارض اعدت للمتقين) كه آيه محل بحث نيز از نوع بشارت همراه با ذكر عظمت مورد بشارت است. ⏺گاهى نيز همراه با يادآورى اين نكته است كه مورد انذار يا بشارت هم اكنون حاضر است ؛ مانند اين كه براى انذار، تصرف مال يتيم را آتش خوارى معرفى مى كند: (ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انما ياكلون فى بطونهم نارا) و يا اين كه براى بشارت مى فرمايد: (فاما ان كان من المقربين *فروح و ريحان و جنه نعيم) هر كس از مقربان باشد خودش روح و ريحان و بهشت نعيم است . 🌱🌱🌱 آیت الله 🍀کم شماری رفیق تو را از طریق باز ندارد🍀 @rahighemakhtoom
📙 از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(297) ⏺حسن فعلى و حسن فاعلى (کار خوب و انگیزه و نیت پاک و خدایی) 🔹در قرآن كريم نوعا ايمان و عمل صالح با هم ذكر شده و در جايى كه هر يك به تنهايى آمده باشد بايد آن را تقييد كرد. البته گاهى ابتدا ايمان ذكر شده، مانند آيه مورد بحث و گاهى نيز ايمان لفظا پس از عمل صالح آمده است، ليكن تقدم يا هم زمانى آن ملحوظ است ؛ مانند: (من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن فلنحيينه حيوه طيبه) كه در اين جا عمل صالح در حال ايمان عامل مطرح است. عمل صالح در فرهنگ قرآن عملى است كه مطابق يكى از منابع دين باشد. 🔹عبارت (الذين امنوا حاكى از اين حسن فاعلى و (عملوا الصالحات) بيانگر حسن فعلى است، يعنى، بشارت به بهشت ويژه كسانى است كه افزون بر اعتقاد به مبدا و معاد و ساير اصول دين، داراى عمل صالح نيز باشند. 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
🔅 صفحه قرآنی رحیق🔅
👇🏽👇🏽👇🏽
📙 از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(298) ⏺صالحان و مالكيت بهشت 🔹در جهان آخرت تعيين كميت و كيفيت بهشت هر كس در گرو مقدار ايمان و عمل صالح اوست. برخى داراى دو بهشت: (و لمن خاف مقام ربه جنتان) (رحمن) و عده اى داراى چند بهشت هستند: (لهم جنات). ✳️يكى از معانى لام در (لهم جنات) مالكيت است و مملوك بودن بهشت به دو طريق قابل توجيه است: 🔷1- خطوط كلى رابطه انسان بهشتى با بهشت در قرآن و روايات ترسيم شده است. با ملاحظه اين خطوط كلى معلوم مى شود اراده بهشتى بر بهشت حاكم است و هر چه بهشتى بخواهد با اراده او موجود مى شود؛ چنانكه با اراده وى چشمه بهشتى مى جوشد: (يفجرونها تفجيرا). (انسان.6) همه اينها نشان مى دهد بهشت محكوم و مملوك تكوينى انسان بهشتى است. در اين زمينه اميرالمومنين (عليه السلام) مى فرمايد: «فَاعِلُ الخَیرِ خَیرٌ مِنهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنهُ؛؛ (نهج البلاغه، حکمت 32.) برتر از هر كار خير فاعل آن است، چنانكه بدتر از هر كار شر نيز فاعل آن است ؛ چون هر علتى برتر از معلول خويش است. 🔷2- انسان مومن علت و مالك تكوينى عمى خير خويش است: (لها ما كسبت) و چون بهشت ظهور و تجلى عمل صالح اوست، بنابراين، مومن علت و مالك بهشت است. البته درباره جهنم اين تفاوت هست كه گرچه محصول و معلول دوزخيان است، ولى اين افراد با اعمال بدشان خود را اسير و محصور جهنم ساخته اند. بنابراين، آنها محكوم جهنم هستند: (ان جهنم لمحيطه على الكافرين)، (وعليها ما اكتسبت)، و (وجعلنا جهنم حصيرا)؛ مانند كسى كه عمدا خانه اى را بر سر خود خراب كند و زيرا آوار بماند، كه او مقهور و محكوم كار خويش است، نه حاكم بر آن. ✅دو نکته مهم: 1- هر گونه ملكيتى كه در قيامت مطرح است از سنخ تكوين است، نه از سنخ اعتبار؛ زيرا منطقه اعتبار فقط دنيا است. 2- علت حقيقى و مالك تكوينى اصيل در سراسر هستى خواه در دنيا، خواه در قيامت خداوند است و عليت طولى و مالكيت رتبى انسان با آن منافى نيست. 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
📙 از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(299) همسران پاكيزه مومنان بهشتى در بهشت همسرانى پاكيزه دارند و پاكيزگى همسران بهشتى اين است كه از همه نقصها از جمله عادت ماهانه كه زنهاى دنيا بدان مبتلا هستند، پاك شده اند و اصولا بهشت جاى طهارت است و همان گونه كه زنان بهشتى ازواج مطهرند، مردان بهشتى نيز بايد مطهر باشند: (والطيبات للطيبين)،(و نزعنا ما فى صدورهم من غل). پس اگر در دل مومنى غل و غش بود بايد در برزخ تطهير شود، تا بعد از سلامت كامل دل به بهشت كه دارالسلام است راه يابد: (والله يدوعوا الى دار السلام). قلبى كه جايگاه كينه مومن يا حسد يا كبر و مانند آنها باشد قلب سليم نيست و به دارالسلام راه نمى يابد. 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
📙 از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(300) ✳️اتحاد انسان با عقيده، خُلق و عمل 🔹قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنم مى فرمايد: (وقودها الناس)، درباره بهشتيان نيز مى فرمايد خود بهشتى روح و ريحان بهشت است: (فاما ان كان المقربين فروح و ريحان و جنه نعيم) (سوره واقعه) و نيازى به تقدير و مجاز در كلمه نيست و البته اين معناى مويد به برهان عقلى است، زيرا جنت از آن صاحب جنت و مقام از آن صاحب مقام است. روح و ريحان شدن وصفى است كه در اختيار صاحب وصف است. همان طور كه عقيده در اختيار صاحب عقيده است، عمل و خلق نيز در اختيار صاحب عمل و خلق است. 🔹بنابراين، همان طور كه كه انسان با عقيده متحد است با خلق و عمل نيز متحد است، زيرا موضوع و محمول، در محور محمول نه در خصوص مقام ذات موضوع با هم اتحاد دارد، مثلا، وقتى گفته مى شود: زيد مومن است ، زيد عادل است و زيد نمازگزار است ، هر سه محمول با زيد كه موضوع است اتحاد مصداقى دارد؛ گرچه در اولى با مرحله عقيده و در دومى با مرحله خلق و در سومى با مرحله عمل او متحد است و در همه آنها پيوند حقيقى موجود است و اين اسناد و پيوند برخلاف پيوند حقيقى موجود است و اين اسناد و پيوند بر خلاف پيوندهاى اعتبارى است و تعيين مدار اتحاد همان طور كه اشاره شد بر عهده محمول است، نه موضوع كه ميان موضوع و محمول به اعتبار ارتباط برقرار است. 🔹البته انسان اگر محجوب و مشغول نباشد، لذت و يا درد همه آنچه را كه در دنيا به آنها معتقد يا متخلق است و يا آنها را انجام مى دهد، ادراك مى كند. 🔹ائمه (عليهم السلام) و شاگردان خاص آنها چنان از عبادت لذت مى بردند كه هرگز نمى خواستند عبادتشان پايان پذيرد و مى گفتند: اگر همه عمر دنيا يك شب بود همه را به سجده يا ركوع سپرى مى كرديم .و اين رفع حجاب براى كافران در دنيا ميسر نيست، مگر هنگام قبض روح ؛ ولى براى مومنان رفع حجاب در دنيا ممكن است و اگر عده اى لذت اعتقادات صحيح، اخلاق خوب و اعمال صالح را ادراك نمى كنند بر اثر اشتغال فراوان آنان به امورى دنيوى است. امام سجاد (عليه السلام) مى فرمايد: * ان الراحل اليك قريب المسافه وانك لا تحتجب عن خلقك الا ان تحجبهم الاعمال دونك (دعای ابو حمزه) 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
📙 از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(301) ⏺اصول دين و انذار و تبشير (هشدارها و بشارت ها)در آيات 21 - 25 سوره بقره 🔹اصول دين به توحيد، نبوت و معاد و عناصر محورى وابسته به اين اركان تعريف مى شود. 🔹در آيات 21تا 25سوره بقره؛ اول به توحيد آنگاه به نبوت و سپس به معاد پرداخته شده ؛ گرچه معاد همان رجوع به مبدا است و از جهتى مقدم بر نبوت است ، ليكن در مقام ظهور فعلى در خارج بعد از نبوت ظاهر خواهد شد؛ چنانكه آشنايى با بسيارى از مسائل آن مرهون وحى نبوى است، زيرا عقل گرچه خطوط كلى آن را ادراك مى كند؛ ليكن شناخت بسيارى از رخدادهاى تلخ دوزخ و شيرين بهشت در گرو گزارش وحى است. 🔹از اين رو پس از اثبات اعجاز قرآن را از يك سو و اثبات رسالت نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) از سوى ديگر به معاد پرداخته شد و چون لطف و عنف الهى و قهر و مهر خدايى به هم آميخته است، از اين رو تبشير و انذار و وعد و عيد با ارائه رنج جهنم و گنج بهشت قرين هم مطرح است . از اين رو پس از انذار از آتشى كه وقود آن مردم و سنگهاست، نوبت مژده بهشت فرا مى رسد. 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(۳۰۲) 📌 برترين بشارت بهشت 🔹گرچه پيام جامع تبشير در همه موارد آن پيدايش سرور و نشاط است، ليكن تفاوت انبساط و مسرّتها رهين تفاوت عناصر محوري آن است؛ زيرا تبشير گاهي بر اثر اهميت مطلب و گاهي به لحاظ زمان يا مكان يا ساير عوارض جنبي آن از اهتمام برخوردار مي شود و گاهي به لحاظ مبدأ فاعلي آن، يعني شخص بشارت دهنده، از ويژگي بهره مي گيرد. 🔹 مژده بهشت گاهي از زبان عالم دين و مربّي نفوس و مُعَلّم اخلاق و زماني از زبان امام معصوم(عليه السلام) و گاهي از لسان رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و بالاخره گاهي از ذات اقدس خداوند تلقّي مي شود. در اين حال هيچ تبشيري به لحاظ مبدأ فاعلي از اين گزارشِ سودمندْ مهمتر نيست. 🔹بشارتهايي كه در قرآن كريم بازگو شده همتاي يكديگر نيست؛ زيرا مُبَشّران آنها همسان نيستند، و آنچه از آيات(إذ قالت الملائكة يا مريم إنّ الله يبشّركِ بكلمةٍ منه) ، (أنّ الله يبشّرك بيحيي مصدّقاً بكلمةٍ من الله وسيّداً وحصوراً) و (يبشّرهم ربّهم برحمةٍ منه ورضوانٍ وجنّاتٍ لهم فيها نعيم) و نظاير آنها برمي آيد هرگز از آيات ديگر تبشير نظير آيه محل بحث استفاده نمي شود؛ زيرا در آن آياتْ خودِ خداوند به عنوان مُبشِّر مطرح بود، ولي در آيه محل بحث خداوند به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم يا به انسان آگاه ديگر دستور بشارت مي دهد. 🔹البته تبشير بندگان خدا تبشير باواسطه الهي است، ليكن نحوه تعبير مهم است؛ چنانكه از تعبير قرآن از گروهي خاص به عنوان بندگان خدا، لطف مخصوص الهي استظهار مي شود؛ نظير آيه (وأنابوا إلي الله لهم البشري فبشّر عبادِ الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه) 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(303) 📌برترين بشارت بهشت 🔷گرچه پيام جامع تبشير در همه موارد آن پيدايش سرور و نشاط است، ليكن تفاوت انبساط و مسرتها رهين تفاوت عناصر محورى آن است ؛ زيرا تبشير گاهى بر اثر اهميت مطلب و گاهى به لحاظ زمان يا مكان يا ساير عوارض ‍ جنبى آن را از اهتمام برخوردار مى شود و گاهى به لحاظ مبدا فاعلى آن، يعنى شخص بشارت دهنده، از ويژگى بهره مى گيرد. 🔹مژده بهشت گاهى از زبان عالم دين و مربى نفوس و معلم اخلاق و زمانى از زبان امام معصوم (عليه السلام) و گاهى از لسان رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) و بالاخره گاهى از ذات اقدس خداوند تلقى مى شود. در اين حال هيچ تبشيرى به لحاظ مبدا فاعلى از اين گزارش سودمند مهمتر نيست. 🔹بشارتهايى كه در قرآن كريم بازگو شده همتاى يكديگر نيست، زيرا مبشران آنها همسان نيستند، و آنچه از آيات (اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله يبشرك بكلمه منه)،ان الله يبشرك بيحيى مصدقا بكلمه من الله و سيدا و حصورا) و (يبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جنات لهم فيها نعيم) و نظاير آنها برمى آيد هرگز از آيات ديگر تبشير نظير آيه محل بحث استفاده نمى شود؛ زيرا در آن آيات خود خداوند به عنوان مبشر مطرح بود، ولى در آيه محل بحث خداوند به رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) يا به انسان آگاه ديگر دستور بشارت مى دهد. 🔹البته تبشير بندگان خدا تبشير با واسطه الهى است، ليكن نحوه تعبير مهم است ؛ چنانكه از تعبير قرآن از گروهى خاص به عنوان بندگان خدا، لطف مخصوص الهى استظهار مى شود؛ نظير آيه (وانابوا الى الله لهم البشرى فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه) 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(304) 📌گونه هاى متفاوت تبيين معاد معاد از برخى جهات همتاى توحيد است،؛ يعنى، فطرت انسان هرگز به زوال و نابودى خود فتوا نمى دهد و هيچ گاه به ياوه بودن نظام كيهانى و بيهوده بودن گستره آفرينش حكم نمى كند و ابدا به مساوى بودن موحد و ملحد و يكسان بودن عادل و ظالم و مانند آن راى نخواهد داد. قهرا محكمه عدل و ميز قضاى حق وجود دارد كه به حسابها رسيدگى مى شود و چون چنين داورى عادلانه در دنيا ميسور نيست، در حيات پس از مرگ خواهد بود. اين معنا به طور اجمال در سويداى دل هر صاحبدلى پس از مرگ خواهد بود. اين معنا به طور اجمال در سويداى دل هر صاحبدلى وجود دارد. بر همين اساس، قرآن كريم معاد را همانند مبدا به انحاى گونه گون بازگو مى كند. گاهى بدون ذكر دليل ؛ مانند آيه محل بحث و گاهى با سوگند؛ مانند: (زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا قل بلى و ربى لتبعثن ثم لتنبؤ ن بما عملتم) و زمانى با اقامه برهان. قسم اخير بر اثر تنوع براهين به اقسام متعدد به حسب تعدد حدود منقسم مى شود كه هر يك در جاى مناسب خود بيان خواهد شد. 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
از تفسیر تسنیم(تفسیر تخصصی) جلد دوم نگاشت :(305) 📌مخلوق بودن بهشت و دوزخ(بهشت و دوزخ هم اکنون وجود دارند) 🔹مخلوق بودن جهنم با استفاده از جمله (أُعدّت للكافرين) و مانند آن بازگو شد و مخلوق بودن بهشت گذشته از جمله (أُعدّت للمتقين) كه قبلاً ارائه شد، از جمله (أنّ لهم جنات) نيز استظهار شده است؛ زيرا پيام جمله اخير اين است كه، هم اكنون بهشت در اختيار مؤمنانِ وارسته است، نه آن كه اكنون معدوم باشد و بعد از پيدايش، ملكِ مؤمن صالح شود. چون ظاهر جمله مزبور ملكيّت بالفعل است و مالك آن نيز بالفعل موجود است، مملوكِ آن نيز بايد بالفعل موجود باشد. 📝تذكّر ✅الف: توقّف برخي آثار بهشت بر اعمال صالح مؤمنان در دنيا با اصل وجود سرزمين بهشت و عناصر اصلي آن منافي نيست و آنچه در معراج مشاهده شد مؤيد مدعاست. ✅ب: گاهي در تفسير (أُعدّت للكافرين) احتمال داده مي شود كه ضمير تأنيث به حجاره برگردد، نه به «نار»[ايجاز البيان، (پاورقي تفسير ابن عربي) ج 1، ص 80.]. بنابراين، نمي توان از عنوان اعداد و آمادگي بر وجود فعلي دوزخ استدلال كرد؛ زيرا طبق اين فرض، حجاره آماده است، نه «نار»؛ ليكن اين احتمال گرچه از ناحيه قرب لفظي مرجع ضمير تأييد مي شود، ولي از لحاظ بُعْدِ معنوي تضعيف خواهد شد؛ زيرا محور اصلي بحثْ «نار» است، نه «حجارة»، و همه خصوصيتها درباره آتش مطرح شد، نه درباره سنگهاي دوزخ. از سوي ديگر آيه: (واتقوا النار التي أُعدّت للكافرين)[سوره آل عمران، آيه 131.]، به صورت صريح مرجع ضمير را «نار» مي داند، نه چيز ديگر؛ زيرا غير «نار» چيز ديگري در آيه نيست تا صلاحيت مرجع ضمير تأنيث را داشته باشد. 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
از تفسیر تسنیم(تفسیر تخصصی) جلد دوم نگاشت :(306) 📌سر تبعير ويژه درباره نهرهاى بهشتى (آیه 25 سوره بقره) ⏺ظاهر جمله (ان لهم جنات) اين است كه بوستان بهشت ملك بهشتى است و چون ملك در تحت اختيار مالك است آنچه در بهشت يافت مى شود اعم از اشجار و انهار در تحت تصرف مالكانه بهشتى خواهد بود. شايد به همين مناسبت جريان نهرهاى بهشت گاهى به عنوان اين كه تحت جنات است: (جنات تجرى تحتها الانهار) (آیه 23 سوره ابراهیم) و زمانى به عنوان اين كه تحت بهشتيان است مطرح شده: (تجرى من تحتهم الانهار). (سوره کهف آیه 31) البته همان طور كه محتمل است مراد از تحت بهشتيان بودن، تحت تصرف مالكانه آنان باشد، محتمل است مراد جريان انهار تحت قصور و غرف مبنيه آنان باشد، چنانكه همين دو احتمال در جريان انهار تحت قصور و غرف مبنيه آنان باشد. ⏺چنانكه همين دو احتمال در جريان نهر تحت متكاثران زراندوز طغيانگر دنيا نيز مطرح است: (وجعلنا الانهار تجرى من تحتهم فاهلكناهم بذنوبهم) (آیه 6 سوره انعام) (اليس لى ملك مصر وهذه الانهار تجرى من تحتى) (آیه 51 سوره زخرف) از مجموع تعبيرهاى متنوع مى توان استظهار كرد كه جريان نهر و زير درختان بهشت طبق اراده بهشتى است، چنانكه سكون آنها نيز در صورت لزوم اراده اوست: (بسم الله مجريها و مرسيها). (آیه 41 سوره هود) 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom
از تفسیر تسنیم(تفسیر تخصصی) جلد دوم نگاشت :(307) 📌پوشيدگى و احتجاب بهشت 🔹واژه جنت از پوشيدگى و استتار حكايت مى كند. 🔹مستور بودن بهشت گاهى به لحاظ اشجار لفيف و اغصان به هم تنيده و در هم فرو رفته آن است و گاهى به لحاظ منزلت و مقام مكنونى كه دارد نزد عقل صاحب نظر يا قلب صاحب بصر معروف يا مشهود نيست: (فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعين جزاء بما كانوا يعملون) 🔹غرض آن كه، برخى مراحل برين بهشت نزد عقل حكيم يا قلب عارف مستور است، چه رسد به ديگران و بعضى از مراتب ديگر آن گرچه معلوم نظرى حكيم با بصرى عارف است، چه رسد به ديگران و بعضى از مراتب ديگر آن گرچه معلوم نظرى حكيم يا بصرى عارف است، ليكن بسيارى از ويژگيهاى آن همچنان در بوته استتار است تا قبل از شهود عينى مستور بوده و مشهود نمى شود و بعد از ورود در آن گرچه نسبت به خود بهشتى از كنان (پوشیدگی)به در آمده و در كنار او قرار مى گيرد؛ ليكن براى غير او كه پايينتر از درجه وجودى او قرار دارد همچنان در وراى حجاب نورى مستتر و پوشیده است. 🌱🌱🌱 آیت الله @rahighemakhtoom