قرآن شناسی/ علوم قرآنی
🔰درس نوزدهم: اعجاز قرآن
🔹اعجاز از ريشه عجز (ناتوانى) بهمعناى ناتوان ساختن مىباشد. ناتوان ساختن بر دو گونه است:
1️⃣يكى آنكه توانايىِ كسى قهراً از وى سلب شود و او به عجز درآيد؛ مثلًا: اگر شخصى قدرت مالى يا مقامى دارد، آن مال يا مقام از او با زور گرفتهشود و او به خاك مذلّت بنشيند.
2️⃣ديگر آنكه كارى انجام گيرد كه ديگران از انجام آن عاجز باشند، بدون آنكه درباره آنان هيچگونه اقدام منفى بهعمل آمدهباشد.
⤴️اعجاز انبياء از نوع دوم است؛ يعنى عملى كه به دست آنان انجام مىگيرد بيرون از توان بشريت است؛ چرا كه خارج از محدوده عوامل مؤثر متعارف و شناخته شده است و براى بشريت امكان شناخت آن بر اساس موازين طبيعى، هرگز ميسّر نيست. به همين جهت معجزه را «خارق العادة» توصيف مىكنند؛ يعنى بيرون از شعاع تأثيرات طبيعى مألوف (عوامل طبيعى شناخته شده، عادى و مأنوس) قرار گرفته است؛ به گونهاى كه طبيعت اين جهان- با ساختار كنونى خود- از عهده انجام آن عاجز است.
.ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
🎙در انتشار آموزه های قرآنی رسانه باشیم.
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
قرآن شناسی/ علوم قرآنی
🔰ضرورت اعجاز
🔹شرايع و پيامهاى آسمانى كه بهدست پيامبران عرضه مىشود، حقايق آشكارى است كه هر فطرت پاك، آنرا پذيرا مىباشد. انبياء چيزى را مىگويند كه فطرت و عقل بشرى بىدرنگ و آزادانه آنرا مىپذيرد:
«وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ ...؛[اسراء، 105.] ما قرآن را كه عين حقيقت است فرو فرستاديم [يعنى حقيقتى آشكار و انكار ناپذير] و همينگونه فرود آمد ...».
🔹ازاينرو در جاى جاى قرآن تصريح شده كه صاحب نظران انديشمند، بىدرنگ دعوت حق را مىپذيرند و به نداى حقيقت لبّيك مىگويند:
«وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ ...؛[حج، 54.] و [نيز] هدف اين بود كه آگاهان بدانند اين حقى است از سوى پروردگارت و درنتيجه به آن ايمان بياورند و دلهايشان در برابر آن خاشع گردد ...».
🔹امّا كسانى كه حق را با مصالح موهوم خويش سازگار نمىبينند، آنرا نمىپذيرند و در مقابل آن ايستادگى مىكنند، هرچند در دل به حق بودن آن اعتراف دارند:
«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ...؛[نمل، 14.] گر چه [با زبان] آنرا انكار نموده، ولى در دل آنرا شناخته، باور داشتهاند و اين انكار ناشى از حالت ظلم و استكبار آنان است ...».
🔹بنابراين طبق منطق قرآن، همواره حق آشكار و باطل خودنماست و براى حقجويان و حق پويان، دليلى روشنتر از خود حق نمىباشد و براى پذيرفتن آن به حجت و برهان نيازى نيست؛ زيرا حق، خود آشكار است و فطرت پاك، آنرا پذيراست.
📝سيره پيامبران و صراحت قرآن نيز بر ارائه معجزه در برابر شبهههاى منكران و حق ستيزان دلالت مىكند. هيچ پيامبرى دعوت خود را با معجزه آغاز نكردهاست؛ (زيرا دعوت آنان عين حقّ است و فطرت و عقل بشرى آنرا مىپذيرد) ولى هنگامى كه با منكران و معاندين روبهرو شدند و آنها درخواست معجزه مىنمودند- يا بدون درخواست و صرفاً براى دفع شبهات آنان- دست به اعجاز مىزدند.
🔅بنابراين كاربرد معجزه براى دعوت و اثبات حقانيّت آن نيست، بلكه در رتبه دوم و هنگام برخورد با موانع از آن استفاده شده است و يك وسيله دفاعى بهشمار مىرود نه وسيله تبليغى.[علوم قرآنى؛ ص 350- 345.]
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
🎙در انتشار آموزه های قرآنی رسانه باشیم.
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰معجزه جاويد
🔘پيامبران در زمانهاى مختلف، معجزات گوناگونى متناسب با سطح انديشه و كمالات وجودى انسانهاى همدوره خود ارائه مىكردند.
🔹هرچه بر آگاهى مردم افزوده مىشد و سطح تمدن آنها بالاتر مىرفت، معجزه پيامبران نيز ترقّى پيدا مىكرد و دقيقتر و لطيفتر مىگشت.
🔹قرآن، آخرين معجزه پيامبران (معجزه پيامبر اسلام) دقيقترين، ظريفترين و لطيفترين معجزه نسبت به معجزههاى ديگر انبياء است.
🔘قرآن با شيواترين سبك، رساترين بيان و استوارترين محتوا، بر عرب آن زمان- كه يگانه مهارت آنان زبان و بيان بود- عرضه شد و لذا به خوبى تشخيص دادند سخنى كه اينگونه آنان را از هماوردى ناتوان سازد، نمىتواند ساخته دست بشر باشد.
🔹پيامبران معجزاتى انجام مىدادند كه از توان ماهرترين كارشناسان آن دوره بيرون بود و به اين وسيله نشان مىدادند كه آنچه ارائه مىدهند بيرون از توان بشريت است و هيچگونه ظاهرسازى در كار نيست.
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
🎙در انتشار آموزه های قرآنی رسانه باشیم.
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰معجزه جاويد
🟣وليدبنمغيره مخزومى- كه سخنورى نيرومند و از سران بلندپايه و سرشناس عرب به شمار مىرفت- درباره قرآن چنين مىگويد: «آنچه ابن ابى كبشه[1] مىسرايد، به خدا سوگند نه شعر است، نه سحر و نه گزافگويى بى خردان؛ بىگمان گفته او سخن خداست ...».
🟣هم او- موقعى كه از كنار پيامبر مىگذشت و آياتى چند از سوره مؤمن را كه پيامبر در نماز تلاوت مىفرمود شنيد- گفت: «به خدا سوگند چندى پيش از محمّد صلى الله عليه و آله سخنى شنيدم كه نه به سخن آدميان مىمانست و نه به سخن پريان.به خدا سوگند سخن او شيرينى و زيبايى ويژهاى دارد؛ همچون درختى برومند و سر برافراشته، كه بلنداى آن پر ثمر و اثر بخش و پايه آن استوار است و ريشه مستحكم و گسترده دارد. همانا بر ديگر سخنان برترى خواهد يافت و سخنى ديگر برآن برتر نخواهد شد».[2]
🟣اين بلنداى شيوه قرآنى- چه از لحاظ نظم و چه از لحاظ محتوا- همچنان پابرجاست و تا ابد هم پابرجا خواهد ماند؛ زيرا در بلاغت، فصاحت، استوارى گفتار، رسا بودن بيان، نوآوريهاى فراوان در زمينه معارف و احكام و ديگر ويژگيها، آن اندازه اوج گرفته كه بشريت هر چه پيشرفت كند و در راه رسيدن به آن كوشش كند، نمىتواند به تمام حقايق قرآن دسترسى پيدا كند. بدين سبب قرآن را «معجزه جاويد» گويند و اين حالت براى قرآن، هميشگى و ثابت است و به عنوان سند شريعت جاويد اسلام باقى خواهد ماند.
🌱🌱🌱
[1] . مشركان، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را با اين عنوان ياد مىكردند و او را به« ابوكَبْشه» نسبت مىدادند. او مردى ازقبيله« خُزاعه» بود كه در ديانت با قريش مخالفت ورزيد. گويند او جدّ مادرى پيامبر بود كه او را بهوى نسبت مىدادند.
[2] . تفسير طبرى؛ ج 29، ص 98.« مانند اين گواهى از بزرگان و سخندانان عرب درباره قرآن بسيار است. براى اطلاع بيشتر ر. ك: الف) علوم قرآنى؛ ص 356- 352 ب) التمهيد ج 4».
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
🎙در انتشار آموزه های قرآنی رسانه باشیم.
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰تحدّى قرآن
🟣تحدّى بهمعناى هماورد خواستن است. قرآن مكرّراً جنبه اعجاز و فوق بشرى خود را صريحاً اعلام كرده است و ناباوران را به مبارزه و هماوردى خوانده است: «اگر باور نداريد كه اين قرآن، سخن خداست و گمان مىبريد ساخته و پرداخته دست بشر است، هر آينه آزمايش آن آسان است. سخندانان و سخنوران خود را واداريد تا در اين راستا نيروى خود را بهكار گيرند و سخنى همچون قرآن، زيبا و شيوا، محكم و استوار و حكيمانه بسازند و ارائه دهند؛ ولى هرگز چنين اقدامى نتوانيد كرد، زيرا بخوبى مىدانيد كه قرآن همانند سخن بشر نيست ...».
🟣توضيح اينكه علماى بيان طبق معيارهاى مشخّص، درجات رفعت و انحطاط هر كلام را معيّن ساختهاند و برترى كلامى بر كلام ديگر با همين معيارها مشخص مىشود؛ همانگونه كه در دو قصيده يا نوشته ادبى، با مقايسه، برترى يكى بر ديگرى روشن مىشود. چنين مقايسهاى بر پايه قدرت بيان و رسايى سخن و اعمال نُكات و دقايق سخنورى و سخنسنجى استوار است.
🔹اين معيارها، سخن يك شاعر يا سخنور را به سخن شخص ديگر، نزديك يا دور مىنمايد و نشستهاى ادبى و مسابقات هنرى بر اساس همين معيار انجام مىگيرد. ما هرگز منكر آن نيستيم كه سخن هر كس زاييده نهاد و ساختار درونى اوست و كسى را ياراى آن نيست كه با ديگرى در آنچه ساختار ذهنيّت او بر او القا مىكند، همسان باشد؛ بلكه آنچه در تحدّى مطرح است همسان بودن در درجه و رتبه فضيلت كلام است.
🟣در تحدّى (هماورد خواستن) نيز منظور اين نيست كه سخنى همسان و همانند سخن خدا بياورند، به گونهاى كه در شيوه بيان و نحوه تعبير، كاملًا همانند قرآن باشد، (زيرا اينگونه همانندى جز با تقليد امكانپذير نيست[چنانچه مسيلمه كذّاب و برخى ديگر همين كار تقليدى را انجام داده، خود را رسوا ساختند( التمهيد؛ ج 4، ص 257 و 228).] بلكه مقصود از «تحدّى»، آوردن سخنى است كه همچون قرآن از نظر معنويت والا بوده و در درجه اعلاى بلاغت و فصاحت قرار گرفتهباشد.
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
🎙در انتشار آموزه های قرآنی رسانه باشیم.
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰مراحل تحدّى
☑️قرآن در چند مرحله، تحدّى و هماورد خواستن خود را مطرح كرده:
1️⃣در مرحله نخست مىگويد بهطور مطلق سخنى همانند قرآن بياورند:
«فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ؛[ طور، 34.] پس سخنى همانند آن بياورند، اگر راست مىگويند».
2️⃣در مرحله بعد مطرح مىسازند كه اگر مىتوانيد، ده سوره- هر چند كوچك- مانند قرآن بياوريد: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛[هود، 13.] آيا مىگويند كه: آنرا بهدروغ به ما نسبت داده است؟ بگو: پس همانند ده سوره آن- حتى اگر افترا گونه باشد- بياوريد و هر كس را كه خواهيد [به شهادت و داورى] بخوانيد، اگر راست مىگوييد».
3️⃣ آنگاه، براى آنكه از اعتبار مدّعيان بكاهد، پيشنهاد مىكند كه يك سوره همانند قرآن بياورند: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛[يونس، 38] ... اگر راست مىگوييد، همانند يك سوره آن بياوريد ...».
4️⃣سرانجام براى آخرينبار، با قاطعيّت هرچه تمامتر، عجز و ناتوانى نهايى آنان را اعلام مىنمايد: «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ؛[بقره، 23- 24.] اگر درباره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كردهايم، شك و ترديد داريد، [دست كم] يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را- غير خدا- براى اين كار فرا خوانيد، اگر راست مىگوييد. پس اگر چنين نكنيد- كه هرگز نخواهيد كرد- از آتشى بترسيد كه هيزم آن بدنهاى مردم [گنهكار] و سنگهاست و براى كافران آماده شده است».
در اين آيه، ذكر آدميان در كنار سنگ، كنايه از آن است كه آدميانِ فاقد شعور و تهى از خرد و انديشه، همچون سنگ بوده و در كنار آن قرار دارند و در آتش سرسختى مىسوزند.
5️⃣در مرحله آخر، براى هميشه اعجاز و تحدّى قرآن را اعلام مىكند: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً؛[اسراء، 88.] بگو اگر تمامى انس و جنّ گرد هم آيند و بخواهند همانند اين قرآن بياورند، هرگز نتوانند، گرچه همگى پشت در پشت يكديگر قرار گيرند».
در آيات فوق، بهويژه دو آيه اخير، نكته جالبى وجود دارد كه سرّ اعجاز را بيش از هر چيز روشن و مُبَرهَن مىسازد؛ 🔹در آيه 24 سوره بقره به صورت مطلق خبر از آينده داده است: «وَ لَنْ تَفْعَلُوا»؛ بدين معنا كه هرگز و تا ابد هماوردى با قرآن امكان ندارد.
🔹 در سوره اسراء آيه 88 نيز همه جهانيان را از هماوردى با قرآن ناتوان دانسته است. اين يك اخبار غيبى است كه جز از زبان «عالم الغيب والشهادة» امكان صدور ندارد؛ زيرا هر نيرومند و صاحب هنرى كه در مقام تحدّى و هماوردى برآيد، حداكثر مىتواند هماوردان معاصر و مجاور خويش را تا حدودى بشناسد و با شناخت اندازه توانايى آنان و مقايسه آن با توانايى خويش، خود را برتر بداند؛ ولى هرگز كسى جرأت ندارد كه خود را از آيندگان و همه جهانيان برتر شمارد؛ زيرا از آنان شناختى ندارد.
🔷اما قرآن اين شهامت را نشان داده و با كمال جرأت، ناتوانى بشريت را براى هميشه در مقابله با قرآن اعلام نموده است كه اين جرأت و شهامت، خود بزرگترين دليل اعجاز قرآن است.
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
🎙در انتشار آموزه های قرآنی رسانه باشیم.
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰درس بيستم: ابعاد اعجاز قرآن (1)
🔹انديشمندان درباره اعجاز قرآن، بحثهايى دامنهدار و مطالبى گوناگون مطرح كردهاند؛ البته در اين موضوع، برخى اختلاف نظرها نيز وجود دارد؛ پيشينيان بهگونهاى انديشيدهاند و متأخرين بهگونه ديگر و بر اقوال گذشته مطالبى افزودهاند.[علوم قرآنى؛ ص 367- 356.]
🔹امروزه اعجاز قرآن در سه بعد مهم و اساسى مطرح است: اعجاز بيانى، اعجاز علمى و اعجاز تشريعى. در اين درس به بيان اعجاز بيانى قرآن و در درس آينده به دو بعد ديگر اعجاز قرآن مىپردازيم:
1️⃣1. اعجاز بيانى
اعجاز بيانى به جنبههاى لفظى، عبارات بهكار رفته، ظرافتها و نكتههاى بلاغى نظر دارد؛ گرچه اين نكتهها و ظرافتها در معنا و محتوا نقش اصلى را ايفا می کند.
اعجاز بيانى قرآن را مىتوان در پنج بخش خلاصه نمود:
◀️الف) گزينش كلمات
انتخاب كلمات و واژههاى بهكار رفته در عبارتهاى قرآنى كاملًا حساب شده است؛ بهگونهاى كه اگر بخواهيم كلمهاى را از جاى خود برداريم و كلمه ديگرى را- كه در آن موضع، تمام ويژگىهاى كلمه اصلى را داشته باشد- جايگزين آن كنيم، يافت نخواهد شد؛ زيرا در گزينش واژههاى قرآن چند مسأله لحاظ شده است:
1. تناسب آواى حروف كلمات همرديف، بهگونهاى كه آخرين حرف هر كلمه با اولين حرف كلمه بعدى هماهنگ است.
2. تناسب معنوى كلمات با يكديگر، به گونهاى كه از لحاظ مفهومى نيز بافت منسجمى بهوجود آمده است.
3. رعايت فصاحت كلمات، طبق شرايطى كه در علم «معانى بيان» قيد كردهاند.
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
🎙در انتشار آموزه های قرآنی رسانه باشیم.
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰درس بيستم: ابعاد اعجاز قرآن (2)
🔹اين رعايتهاى سهگانه ( تناسب آوای کلمات هم ردیف- تناسب معنوی کلمات -فصاحت کلمات )با ملاحظه ويژگيهاى هر كلمه انجام گرفته و در مجموع، هر واژهاى در جايگاه مخصوص خود و به بهترين وجه قرار گرفته است.
👈معروفترين شاهد مثال در اين زمينه آيه قصاص است:
«وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛[ بقره، 179.] در اجراى قانون قصاص، تضمين حيات شده است، اى صاحبان خرد! باشد كه [در رفتار خود] پروا پيشه كنيد»
.
🔹عرب براى سهولت در حفظ قوانين مدنى، اجتماعى و كيفرى خود، آنها را در قالب جملههاى كوتاه، ظريف و ادبى در مىآورد؛ از اين رو براى تنظيم قانون قصاص از فصحاى برجسته خود كمك گرفت و پس از نشست و برخاستهاى فراوان بر عبارت «القتل أنفى للقتل» اتفاق نظر دادند؛ يعنى كشتن قاتل، بهترين بازدارنده از قتل است؛ اما در اين عبارت در مقايسه با آيه قصاص، از چند نكته غفلت ورزيدند:
1✅. از لحاظ أدبى اشتباه است كه واژه قتل- به صورت مطلق- نافى قتل باشد؛ زيرا هيچ چيز خود را نفى نمىكند؛ درصورتى كه اگر قتل بهعنوان قصاص انجام شود نافى قتل خواهد بود.
✅2. در عبارت ياد شده، «أفعل التفضيل» بهكار رفته ولى «مفضّل عليه» مبهم است و معلوم نيست كه قتل از چه چيزى بازدارندهتر مىباشد.[1]
✅ 3. آيه قرآن جنبه ايجابى و عبارت ياد شده جنبه نفى دارد و در سخن سنجى- بهويژه در تدوين مواد قانونى و احكام- عبارت اثباتى برتر از عبارت سلبى است.
✅4. بهكار بردن لفظ «قصاص» تداعى كننده اين است كه اين قانون از منشأ عدالت برخاسته است؛ در صورتىكه به كار بردن لفظ قتل، حالت تنفر و انزجار دارد.
✅5. در آيه، فنّ «طباق» بهكار رفته و جمع بين ضدّين شده است؛ زيرا قصاص- كه نوعى قتل و در ظاهر ضد حيات است- موجب حيات بهشمار آمده است.
👈اين دقت قرآن در انتخاب و گزينش كلمات، به دو شرط اصلى بستگى دارد:
الف) احاطه كامل بر ويژگيهاى لغت؛ بهطورى كه ويژگى هر كلمه بخصوص را در سرتاسر لغت بداند.
ب) حضور ذهن هميشگى؛ تا در موقع كاربرد واژهها، تمام كلمات مد نظر او باشد تا در گزينش الفاظ، دچار حيرت و سردرگمى نشود.حصول اين دو شرط در افراد معمولى غير ممكن بهنظر مىرسد
[1] . اگر« مفضّل عليه» مقدر« من كلّ شيء» باشد، كاملًا نادرست است و اگر« من بعض الأشياء» باشد حالت ابهام دارد و در متن قانون نبايد هيچگونه نقطه ابهامى وجود داشتهباشد.
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
📃یادآوری مهم: باتوجه به پیوستگی مطالب ، مباحث قبلی را مورد توجه قرار دهید
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰درس بيستم: ابعاد اعجاز قرآن (3)
🔰ب) سبك و شيوه بيان
شيوه بيان قرآن با آنكه موجب جذب و كشش عرب گرديد، با هيچيك از اسلوب و شيوههاى متداول عرب شباهت و قرابتى ندارد.
اين از شگفتيهاى سخنورى است كه سخنور، سبكى كه مورد پذيرش و پسند شنوندگان است بيافريند و از شيوههاى متعارف آنان بيرون باشد و شگفتآورتر آنكه از تمامى محاسن شيوههاى كلامى متعارف، بهره گرفته باشد، بى آنكه از معايب آنها چيزى در آن يافت شود.
🔹انواع كلام- كه در ميان فصحاى عرب نيز متداول بود- عبارتند از: شعر، نثر و سجع.[1] هر يك از اين سه شيوه، محاسنى دارند و معايبى؛ سبك قرآنى، جاذبيت و ظرافت شعر، آزادى مطلق نثر و حُسن و لطافت سجع را داراست، بى آنكه در تنگناى قافيه و وزن دچار شود (نقص شعر) يا پراكندهگويى كند (عيب نثر) يا تكلّف و دشوارى به خود راه دهد (عيب سجع). همين امر مايه حيرت سخندانان عرب شد.
[1] . شعر: سخن موزون، داراى قافيه و تخيّلى، نثر: سخن پراكنده( فاقد وزن و نظم خاص)، سجع: جملاتكوتاه قافيهدار ولى فاقد نظم و وزن خاص.]
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
📃یادآوری مهم: باتوجه به پیوستگی مطالب ، مباحث قبلی را مورد توجه قرار دهید
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰درس بيستم: ابعاد اعجاز قرآن (4)
ج) نظمآهنگ قرآن
هنگام گوش دادن به آواى قرآن، نخستين چيزى كه جلب توجه مىكند، نظام بديع و شيواى صوتى آن است. در اين نظام، حركات و سكنات واژگان به شكلى آرايش شده است كه هنگام شنيدن، آوايى دلنشين به گوش مىرسد؛ آوايى كه شورى در دلها مىاندازد و نشاطى در جانها مىدمد. اين همان نظمآهنگ قرآن است كه احساسات آدمى را بر مىانگيزد و دلها را شيفته خود مىسازد. براى مثال در سوره نجم مىخوانيم:
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى»[نجم، 1- 18.].
استاد درّاز مىگويد: «در اين حروف، گويى يكى مىنوازد، ديگرى طنين انداز، سومين نجواگر است، چهارمين بانگ برآورنده، پنجمين نفس را مىلغزاند و ششمين راه نفس را مىبندد و شما آهنگ را در دسترس خود مىيابيد».[النبأ العظيم؛ ص 99- 94.] موسيقى بيرونى حاصل صنايعى مانند قافيه، سجع و وزن است؛ اما «نظمآهنگ درونى»- كه مختص قرآن است- دستاورد جلالت تعبير و پديد آمده از مغز و كنه كلام است. زيبايى لفظ و شكوهمندى معنا، نوايى احساسانگيز پديد مىآورد و نسيمى روح نواز را بهوزيدن وا مىدارد و درون آدمى را به خلجان مىنشاند.
هنگامى كه آيه «وَ الضُّحى وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى»[ضحى، 1- 2.] را تلاوت مىكنيم، با بخشى روبهرو هستيم كه از قافيه، وزن و مصراع بندى قراردادى تهى است ولى سرشار از موسيقى است و از هر حرف آن نوايى دلپذير مىتراود. اين همان نظمآهنگ يا موسيقى درونى است. نظمآهنگ درونى، رازى از رازهاى قرآن است و هيچ
ساختار ادبى ياراى برابرى با آنرا ندارد.[براى تفصيل بيشتر ر. ك: علوم قرآنى؛ ص 391- 380.]
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
📃یادآوری مهم: باتوجه به پیوستگی مطالب ، مباحث قبلی را مورد توجه قرار دهید
🔅صفحه قرآنی رحیق
@rahighemakhtoom
🔰درس بيستم: ابعاد اعجاز قرآن (5)
د) وحدت موضوعى (تناسب معنوى آيات)
🔹آيات قرآن به صورت پراكنده و به مناسبتهاى گوناگون نازل شدهاند و طبيعتاً نبايد ميان آيات، رابطه و تناسبى وجود داشته باشد. در صورتىكه با دقتى كه دانشمندان- بهويژه در عصر اخير- در محتواى هر سوره انجام دادهاند، به اين نتيجه رسيدهاند كه هر سوره، هدف يا اهداف خاصى را- كه جامع ميان آيات هر سوره است- دنبال مىكند و مسأله اعجاز در همين نكته است. امروزه اين به وحدت سياق- كه در هر سوره وجود دارد- «وحدت موضوعى» مىگويند.
🔹تذكّر لازم؛ برخى علاوه بر تناسب آيات، مسأله تناسب سورهها را نيز مطرح ساخته و مىگويند: «ترتيب سورهها نيز با تناسب انجام گرفته است.»؛ حتى برخى از اين فراتر رفته و آنرا شاهدى بر اعجاز قرآن در ترتيب سورهها دانستهاند[تفسير نوين؛ ص 19- 20.]. لذا متذكّر مىشويم كه: هيچ تناسب معنوى ميان سورهها با يكديگر وجود ندارد و هرگز ترتيب موجود بين سورهها توقيفى نيست؛ بلكه پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دست صحابه و از روى برخى مناسبتهاى اعتبارى (مانند بزرگى و كوچكى سورهها و از اين قبيل) انجام گرفته است.
و) نكتهها و ظرافتها
در قرآن انواع استعاره، تشبيه، كنايه، مجاز و نكتههاى بديع به حدّ وفور بهكار رفته است؛ در تمامى موارد، چهارچوب شيوههاى متعارف عرب رعايت شده،ولى مورد كاربرد با چنان ظرافت و دقت انجام شده كه موجب حيرت اربابان سخن و نكتهسنجان عرب گرديده است. سخندانان پذيرفتهاند كه تشبيهات قرآن، متينترين تشبيهاتى است كه در كلام عرب يافت مىشود، جامع محاسن نكات بديع و رساترين بيان، در ارائه فنّ ترسيم معانى است.
🔹ابن اثير، اديب بزرگ جهان عرب، درباره تشبيه، آيه «وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً»[1] را مثال مىآورد؛ به گفته وى تشبيه شب به لباس به اين جهت است كه تاريكى شب، افراد را از ديد يكديگر پنهان مىدارد تا اگر از دشمنى بخواهد بگريزد يا در كمين او بنشيند يا چيزى را از ديد ديگران پنهان دارد، از تاريكى فراگير شب به بهترين شكل بهره ببرد. اين تشبيه از جمله ظرافتهايى است كه تنها قرآن به آن آراسته است و در ديگر كلام منثور و منظوم عرب يافت نمىشود ...».[المثل السائر؛ ج 2، ص 135- 133 و 128- 126.]
...ادامه دارد
استاد آیت الله محمد هادی #معرفت #آموزش #علوم_قرآنی #قرآن_شناسی
🌱🌱🌱
📃یادآوری مهم: باتوجه به پیوستگی مطالب ، مباحث قبلی را مورد توجه قرار دهید
🔅صفحه قرآنی رحیق