eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
784 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 📌نگاشت3:نگاهی اجمالی به محتوای کلی سوره اخلاص(توحید) ▪ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد سوره اخلاص، خداوند را به احدیت و اینکه همه موجودات در تمامی حاجت‌هایشان نیازمند اویند و اینکه احدی نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال شریک او نیست می‌ستاید. این توحید، مختص به خود قرآن است و تمامی مَعارف (اصولی، فرعی و اخلاقی) اسلام بر این اساس پی‌ریزی شده است. ▪ به قرائت سوره اخلاص در نمازهای واجب بسیار سفارش شده است. گفته شده است مکروه است در دو رکعت نماز، یک سوره واحد خوانده شود مگر سوره توحید. برخلاف دیگر سوره‌هاى قرآن كه نمازگزار مى‌تواند پیش از رسیدن به نصف، از آن دست بکشد و به قرائت سوره دیگر بپردازد، در مورد سوره اخلاص و سوره كافرون این اجازه استثنا شده و نمازگزار باید با شروع به قرائت این دو سوره، آن را به پایان برساند. قرائت سوره اخلاص در بسیاری از نمازهای مستحب مانند دو رکعت اوّل نماز شب، یک رکعت وتر، نافلۀ صبح، رکعت اوّل نافلۀ ظهر و مغرب، نماز احرام و نماز طواف و نیز هنگام زیارت اهل قبور و وقوف در عرفات، مستحب است. توصیه شده است هنگام عبور از قبرستان یازده مرتبه سوره اخلاص خوانده شود و ثواب آن به مردگان هدیه شود. 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📌 نظم هندسی 🔹 مرحوم ملاّ محمد نراقی پسر ملاّ احمد را خدا غریق رحمت كند! این دو فقیه كاشانی، غالب فقهای ما این‌طور بودند، شما از مقنعه مرحوم مفید گرفته تا كشف الغطاء مرحوم كاشف ‌الغطاء، غالب این فقها یك رساله ‌ای ـ مفصّل یا مبسوط ـ نوشتند. 🔹 حالا برویم به سراغ نظم هندسی كه مرحوم ملاّ محمد، پسر ملاّ احمد نراقی که این دو هم فقیه بودند، هم متكلّم. او چقدر مهندسی حرف می ‌زند! می‌ گوید شما این آیه را با این روایت هماهنگ كنید، خدا در قرآن فرمود: ﴿مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾[1] چرا؟ برای اینكه «رسول بما أنّه رسول» حرف دیگری ندارد! ﴿مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ﴾ با «فاء» تفریع ﴿فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾، چون ﴿وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی‏ ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی‏﴾[2] «رسول بما أنّه رسول» حرفی ندارد؛ پس هر كسی مطیع رسول بود، مطیع «الله» است. این روایت را هم كه از آیه قرآن گرفته شده كنار این قرار بدهید، وجود مبارك رسول خدا در جریان غدیر فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهَذَا عَلِی مَولاهُ»[3] فرمود، این حدیث به منزله آن آیه است، خدا می ‌فرماید هر كسی از پیغمبر اطاعت كند از من اطاعت كرده، پیغمبر می فرماید هر کسی از علی اطاعت کرده از من اطاعت کرده، چون علی (سلام الله علیه) حرفی ندارد غیر از وحی ما، این را می ‌گویند نظم هندسی. فرمود شما این حدیث را كنار آن آیه بگذارید می ‌بینید همین نتیجه را می‌ دهد یا نمی‌دهد؟ چرا «مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاه»، چون او غیر از ما حرفی ندارد «كَفِّی وَ كَفُّ عَلِی‏ فِی‏ الْعَدْلِ‏ سَوَاءٌ»،[4] لذا ﴿مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾ «من أطاع علی فقد أطاع الرسول» این حرف ‌ها را كلام می ‌گوید. 🔹 بنابراین علم كلام آن قدرت را دارد كه عصمت را ثابت كند، عقل را سر جای خود بنشاند، عقل را از زندان بیرون بیاورد، دست و بال عقل را باز كند كه بتواند حرف بزند، اوّلین حرفی كه عقل می ‌زند این است كه امامت لازم است، دومین حرفی كه می‌ زند می‌گوید امام باید معصوم باشد، سومین حرفی كه می ‌زند می ‌گوید عصمت و امامت «عهد الله» است حرف خدا را تصدیق می ‌كند برای اینكه مردم از عصمت خبری ندارند، چهارمین حرفی كه می‌ زند می‌ گوید با تواتر باید ثابت بشود چه اینكه ثابت شده است غیر از این خاندان كسی معصوم نیست، این حرف ‌های عقل است، آن وقت هم كلام حیثیت خود را پیدا می ‌كند، هم اصول زنده می ‌شود. 🔹 اگر ما حُسن و قبح عقلی را انكار كنیم، مسئله «قُبح عِقاب بلا بیان» كه از ادله متقن ماست، در مسئله برائت در اصول از دست ما گرفته می ‌شود، فقط باید به «رُفِعَ عَن أُمَّتِی»[5] تمسّك كنیم، به نقل تمسّك كنیم، نقل هم كه بازار آشفته دارد. اگر ـ خدای ناكرده ـ عقل زندانی شود، هر حادثه ‌ای كه آن روز به نام سقیفه پیدا شد، امروز به نام داعش پیدا می ‌شود؛ یعنی هر جا تعصّب جاهلی به علاوه قدرت كاذب باشد، مساوی شمشیر است؛ الآن داعش همین‌طور است، گرچه بعضی ‌ها مزدورند امّا بعضی فریب ‌خورده ‌اند و به عقیده شهادت می‌ آیند، جهاد كه دارند همین است، چون كلام راكد است، کلام راجل است، عقل زندانی است؛ كلام این قدرت را دارد، آن وقت هم خود را زنده می ‌كند، هم اصول را زنده می ‌كند، هم فقه را زنده می ‌كند، هم غدیر را زنده می ‌كند. 📝 پی نوشت: [1]. سوره نساء, آیه80. [2]. سوره نجم, آیات 3 و 4. [3]. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص603. [4]. امالی(للمفید)، النص، ص293. [5]. وسائل الشیعة، ج‌15، ص369. 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 کار خیر کردن مهم نیست، آوردن کار خیر مهم است ✅در قیامت هم معیار حال فعلی افراد است ✅با چهارتا کار خلاف دیگران که انسان نمی گوید «چرا انقلاب کردیم؟» 🔸عمده در آيه محلّ بحث اين است كه مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ ... 🔸نفرمود كسي كار خوب بكند؛ كار خوب كردن مهم نيست. 🔸آن قدر بايد اين كار خوب را حفظ بكند كه در قيامت در دستش باشد نه «مَن فعل الحسنة»، «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ» اينكه امام(رضوان الله عليه) فرمود معيار، حال فعلي است در قيامت هم مي‌گويند معيار، حال فعلي است. 🔸«چه چيزي آوردي؟» نه «چه كار كردي؟» 🔸خيلي‌ها هستند كار خوب كردند بعد بدّلوها كذا و كذا. اما وقتي در قيامت سخن از عَرض اعمال شد مي‌گويند «چه چيزي آوردي؟» نه «چه كردي؟». 🔸«مَن فعل الحسنة» را در قيامت به حساب نمي‌آورند ... يعني وقتي وارد صحنه اعمال مي‌شود در دستش باشد؛ اين معيار است. 🔸اين كار، كار آساني نيست؛ همه اعمال را انسان بايد لِلّه انجام دهد و مواظب باشد كه چيزي كم نياورد؛ مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا. حالا دستش هست مي‌گويد من اين كارها را كردم... 🔸اين طور نباشد كه به وسيله سيّئات بعدي يا ندامت‌هاي بعدي بگوييم «ما حالا چرا اين كار را كرديم؟» 🔸بسيار خُب، چهارتا كار خلاف انسان ديد، چهارتا ضعف ديد، اينكه نمي‌گويد «ما چرا براي جبهه زحمت كشيديم يا براي انقلاب زحمت كشيديم؟» ... 🔸خب آن كارها براي رضاي خدا بود؛ كاري كه براي رضاي خداست اگر ديگري خلاف كرده، بد كرده، كه آدم پشيمان نمي‌شود! ... 🔸حالا چهار نفر چهارتا حرف زدند، چهارتا حادثه پيش آمد، دنيا هم غير از اين نيست؛ دنيا يعني مجموعه همين تلخي و شيريني‌ها، امتحان‌ها، فراز و فرودها. به تعبير شيخ عطار، اگر كسي كار خير كرد و اين كار خير را نگه داشت و ذخيره كرد و نگذاشت آسيب ببيند و نگفت اين در دستش است، يك وقت است كسي باغبان خوبي است، ميوه خوبي، گُل خوبي تحصيل مي‌كند، اما مرتب اين ميوه را دست مي‌زند، مرتب اين گل را دست مي‌زند، اين است كه پلاسيده مي‌شود. 🔸كار خوبي را كه انسان براي رضاي خدا انجام داده هر باري كه اين كار را براي ديگران گفته مثل آن است كه يك بار به اين برگ گل دست بزند. 🔸خب ده بار كه انسان بگويد اين ديگر پژمرده مي‌شود؛ وقتي انسان كار را براي رضاي خدا كرد ديگران مي‌گويند، ديگران مي‌گويند، اين را معطّرتر مي‌كند؛ ولي خود انسان كه بگويد، هر بار كه گفته مثل اين است كه يك بار به اين برگ گل دست بزند. 🔸اصلاً برگ گُل براي آن است كه دست به آن نزنند؛ اگر گفتند كه «در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود/كاين شاهد بازاري وان پرده‌نشين باشد ... 🔸به هر تقدير اگر كسي كار خيري كرده، هر باري كه اين كار را گفته، مثل آن است كه يك بار به اين برگ گل دست زده؛ خُب اين كم كم پژمرده مي‌شود؛ ولي اگر اين راز را نگه داشت و لِلّه بود، اين در قيامت با گل معطّر مي‌آيد، مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ، آن‌گاه فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا ... 🔹برگرفته از درس تفسیر قرآن حضرت آیت الله /سوره نمل، آیات 89 و 90 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از (42) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 🔹 ربّ: ربوبيّت، سوق دادن شي ء به سمت كمال آن است و ربّ كسي است كه شأن او سوق دادن اشيا به سوي كمال و تربيت آنها باشد و اين صفت به صورتي ثابت در او باشد. ▪ مفاهيمي همچون: مالكيّت، مصاحبت، سيادت، قيمومت، ملازمت، تداوم بخشيدن، برآوردن حاجت، تعليم يا تغذيه، همه از لوازم و آثار ربوبيّت و هر يك در موردي و به اقتضاي مواردْ گوناگون است و هر يك مصداقي از مصاديق متفاوت تربيب است، نه معناي آن و اخذ هر كدام از آنها در معناي ربّ از باب زيادت حدّ (به معناي عام) بر محدود، و نشانه اين زيادت آن است كه در سوره‌ي «ناس» كلمه‌ي «مَلِك» وكلمه‌ي «إله» هر دو بعد از كلمه ربّ ذكر شده است و اگر تعبير (ربّ الناس) مفهوم مَلِك و إله را به همراه داشت، لازم نبود كه (مَلِك الناس إله النّاس) جداگانه ذكر شود، و چون معناي مَلِك با معناي مالك در عين تفاوت، مباين نيست، از اين رو نكته‌ي مزبور به عنوان شاهد ياد شد. ▪ كلمه ربّ بدون قيد و به طور مطلق، جز بر ذات مقدس خداوند اطلاق نمي شود، ولي به صورت مضاف و مقيّد بر غير خداوند نيز اطلاق مي شود؛ مانند: «ربّ الدار» و «ربّ الإبل» و اگر كلمه «ارباب» به طور جمع استعمال شده است، مانند: (أَأَربابٌ متفرّقون) [سوره‌ي يوسف، آيه‌ي 39.]به لحاظ باورهاي باطل وثنيّين است ؛وگرنه در جهان هستي بيش از يك ربّ نيست. ✅ تذكّر: در مصدر باب تفعيل از ربّ نبايد به جاي «تربيب»، «تربيت» به كار برد؛ زيرا ربّ از نظر صرفي مضاعف و مربّي ناقص واوي است و مربّي از ريشه‌ي «ربو» به معناي رشد و زيادت است. 🔹 عالمين: اين كلمه جمع «عالَم» است و غالباً الفاظي كه بر وزن «فاعَل» است، بر ابزار و آلت دلالت مي كند؛ مانند: خاتَم، طابَع و قالَب كه به معناي «ما يُخْتَمُ به»، «ما يُطْبَعُ به» و «ما يُقْلَبُ به» است. عالَم نيز به معناي «مايُعْلَم به» است؛ يعني آنچه به وسيله‌ي آن علم حاصل مي شود و سرّ تسميه‌ي عالَم بدين نام آن است كه هر عالَمي آيت و نشانه خداي سبحان است و به وسيله‌ي آن علم به خداوند حاصل مي شود و چون در نظام هستي هر موجودي از موجوداتْ آيت و نشانه خداوند است و هر ذرّه اي از ذرات هستي علامتِ آن ذات اقدس است، هر موجودي يك عالَم است و بر اين اساس درباره‌ي اطلاق عالَم بر مجموع موجودات يا بر مجموعه اي خاص از موجودات بايد گفت: ▪ اگر «مجموع» (افزون بر جميع واحدهاي آن)، وجود مستقلي داشته باشد، اطلاق عالم بر آن حقيقي است و آن نيز مانند هر يك از واحدهايش يك عالَم است و تحت تدبير ربّ العالمين خواهد بود و امّا اگر وجود مستقلي نداشته باشد، اطلاق عالَم بر مجموع اشيا يا مجموعه اي خاص از اشيا، مَجاز است و تنها اطلاق عالم بر هر يك از واحدها حقيقت خواهد بود. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌نیت و عمل ◽️عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَايُقبَلُ قَو لٌ إِلَّا بِعَمَلٍ، وَ لَايُقبَلُ قَو لٌ وَ لَاعَمَلٌ إِلَّا بِنِيَّةٍ، وَ لَايُقبَلُ قَو لٌ وَ عَمَلٌ وَ نِيَّةٌ إِلَّا بِإِصَابَةِ السُّنَّةِ. عن انسٍ قال: قال رسولُ الله : لایُقبَل قولٌ الّا بعملٍ......«امالی شیخ طوسی، صفحۀ 381.» ▪️ملاک، عمل است. صِرف گفتن و ادّعای یک چیزی برای قبولِ آن کافی نیست.انسان میبیند اشخاصی را که دربارۀ مثالً عرفان، عرفان نظری، مطالب دقیق و ظریفی را بیان میکنند اما در عمل، آن خوف و خشیت از خدا را در این افراد مشاهده نمیکند! که در زیارت امین الله میخوانید: «و افئدة العارفین منک فازعه « 🔹بنابراین، آنچه ملاک قضاوت است در حُسن یا عدمِ حُسن افراد یا بعضی از امور دیگر یا ثواب الهی، عبارت است از عمل، قول به تنهایی کافی نیست. 🔹بعد فرمود: و لا یقبل قولٌ و العملٌ الّا بنیّةٍ، همین قول و عملی هم که گفتیم لازم است توأم بشود تا مورد قبول قرار گیرد، این باید با نیّت باشد. 🔹یعنی: اگر انسان نیّتِ خدائی نداشت، نیتِ صحیحی نیست، نه قول و نه عمل فایده ای ندارد. مثل عملِ ریا که در آن، اخلاص نیست، نیّت الهی نیست. 🔹بعد فرمود: و لا یقبل قولٌ و عملٌ و نیّةٌ الّا بإصابةِ السّنّة، اگر میخواهید مایۀ تقرّب به خدا را بدست بیاورید، عالوه بر قول و عملی که همراه با نیّت است، باید بر طبق سنّت رفتار کنید! سنّت در مقابل بدعت است. یک چیزهایی هست که از شرع وارد نشده است، اگر انسان رجاءً یک کاری را بجا آورد مانعی ندارد، اما بعنوان شرع بجا آوردن، این بدعت است. این،الحاق ما لیس مِن الدین بالدین است، که طبعاً فعل محرّمی است، گناه کبیره است. بنابراین، قول و عمل و نیّت آنوقتی معتبر است که مطابق با سنّت باشد. ☘️☘️☘️ 💻برای ترویج ؛تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
خاطرات بین المللی دعای توسل: 🔸خاطرات بین المللی دعای توسّل eitaa.com/Khaterate14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ▪️مرحوم آیت الله (رضوان الله علیه) ▪️شرح دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه-۵- 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (121) 🔅🔅🔅 ◽️آنچه در اين پيام كوتاه ارائه مي شود، نكاتي است پيرامون دانش و عرفان كه عنايت به آنها براي پژوهشگران اين همايش بي اثر نيست. ✅يكم. راه عرفان واقعي از تمام مقاطع راه معرفت شناسي جداست و تحت هدايت و حمايت معرفت وحياني است كه سلطان علوم و ملكه معارف ممكن است؛ اما مطلب اول، يعني استقلال عرفان از همه مراحل دانش حصولي براي آن است كه معرفت حسّي و تجربي كه در علوم طبيعي كارآمد است و دانش خيالي و وهمي و عقلي كه در معرفت رياضي راه گشاست، و علم عقلي تجريدي بدون دخالت ترسيم، تصوير و كم و كيف طبيعي و رياضي كه در دانش حكمت و كلام، و نيز برتر از آنها در علم عرفان نظري و استدلالي معمول و موجّه اند، همگي از سنخ مفهوم، وجود ذهني و علم حصولي اند و مسئول آنها عقل نظري است كه با دستمايه معقولات اوّلي و ثانوي و با سرمايه مزجات مفاهيم ذهني، سوداگري حصولي دارد نه حضوري، و تجارت حمل اوّلي دارد نه حمل شايع، و كالاي منسوج او فقط جامه ذهن را تأمين مي كند و هرگز به عين صادر نمي شود تا كسوت آن را تضمين نمايد. ▪️چون تمام عناوين و مفاهيم ذهني، هرچند به حمل اوّلي هركدام مدّعي استقلال اند و مالك خويشتن محسوب مي گردند، ولي به حمل شايع صناعي كه كارآمدي علوم از آن او است، تحت استعمار ذهن اند و هيچ كدام صاحب هويّت خود نيستند و همگان از خويشتن مسلوب اند و هويّت همه آنها تحت حمايت صورت ذهني ياعنوان ديگراند، و آنچه درباره شريك الباري سروده شد: و ما بحمل اولٍ شريكُ حقٍّ عُدّ بحملٍ شائعٍ ممّا خَلَقَ [منظومه حكيم سبزواري(قدس‌سرّه).] ▪️درباره خود باري تعالي نيز صادق است؛ چه اين كه عنوان واقع، خارج، عين هركدام به حمل اوّلي خودشان اند، ولي به حمل شايع صناعي كه اثر علمي برابر آن است، همگي مفهوم ذهني و بي اثرند، و امّا مطلب دوم، يعني تحت حمايت بودن عرفان عملي نسبت به معرفت وحياني، براي آن است كه عرفان عملي اصلاً در قلمرو انديشه حصولي نيست، بلكه در منطقه انگيزه عملي است كه آغاز آن تجليه ساحت بدن به امتثال دستورهاي شريعت و آنگاه تخليه صحنه دل از اخلاق نكوهيده، و سپس تحليه جان به زيور كمال و جمال مطلوب، و بخش چهارم آن فنا، يعني عدم شهود چيزي از ما سوي الله است، مگر به نحو استهلاك ظهور آن در (نور السموات والأرض) [سوره نور، آيه 35.]، و اين بخش چهارم به مَحو(فناي افعال در فعل حق) و طمس (فناي اوصاف در وصف حق) و مَحق (فناي وجودات در وجود حق) توزيع مي شود، و چون فناي آثار در اثر حق، مندرج در فناي افعال است، آن را جداگانه ياد نكرده اند، گرچه برخي آن را باهم يادآور شده اند.[ منظومه حكيم سبزواري(قدس‌سرّه) و تعليقه حكيم آشتياني(قدس‌سرّه)، ص 710.] من هماندم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست ▪️بنابراين، عرفان در ساحت عزم، اراده، نيّت، محبّت، اخلاص و نظاير آن است كه هيچ كدام از صنف دانش نيستند، بلكه همگي از سنخ گرايش اند و مسئول همه اينها عقل عملي است كه «به عُبِدَ الرحمان و اكتسب الجنان».[ الكافي، ج 1، ص 11.]هنگامي كه عمل صالح كه حُسن فعلي است، با ايمان خالص كه بيانگر حُسن فاعلي است، منسجم باشد و سالك از مقطع (عَمِلَ صالحاً)،[ سوره بقره، آيه 62.] به مرحله صالحان بار يابد كه گوهر هويت او با صلاح و فلاح و نجاح آميخته و متّحد باشد، شهود عيني بهره او مي گردد كه اين رؤيت مبارك همان عرفان مطلوب است و براي آن مراتبي است كه به اشارت رفت و همگي از نوع مشاهده اسماي حسناي خدا تا اوج و قلّه معرفت كه نصيب اوحدي از عارفان واصل مي گردد. ▪️چنين علمي كه شهودي است نه حصولي، عيني است نه ذهني، مصداقي است و نه مفهومي، با ميزان وحي كه آن نيز شهود عيني است نه مفهوم حصولي تفسير، توزين و تصحيح مي شود، زيرا وحي انبيا و اولياي معصوم از هرگونه سهو، نسيان، خطاي حكمي و موضوعي محفوظ است،و در عرصه شهود و عين اليقين، به مثابه بديهي در ساحتِ علم حصولي است. چون خود انسانِ كامل معصوم كه به حقّ اليقين بار يافت، حق مدار و صدق محور است، لذا تمام مشهودها بايد بر مشهود حق و صدق انسان كامل معصوم عرضه شود تا در صورت عدم مخالفت با آن معتبر باشد. ▪️بنابراين، عرفان را كه يك گرايش عملي منتهي به بينش شهودي است، بايد تحت ولايت وحي توجيه نمود و بر آن اعتماد كرد و به آن استناد نمود و به سوي آن گرويد؛ هرچند ميزان ديگري براي ارزيابي في الجمله مشاهدات اهل معرفت مطرح است كه به آن اشارت مي رود. 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 عدم تعارض در آیات قرآن(بخش اول) «افلا یتدبرون القرآن و لو كان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً» (نساء / 82) ترجمه: آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند كه اگر از ناحیه غیر خدابود اختلافات فراوانی در آن می‌یافتند. ▪ بعضی شبهه می‌كنند و می‌گویند آیات قرآن كریم در مواردی با یكدیگر تعارض دارند، بدین صورت كه خداوند یك كار و فعل را گاهی به فعل كار نسبت می‌دهد، و گاهی می‌گوید كار آن فاعل است ولی با اذن خداوند است، و گاهی نیز می‌فرماید: این كار، فعل آن فاعل نیست بلكه كار خداوند است. 🔹 به طور مثال در موضوع قبض ارواح و توفّی انفس، در آیه‌ای می‌فرماید: «فكیف اذا توفتهم الملئكه یضربون وجوهم و ادبارهم» (محمد / 27) یا این كه می‌فرماید: «قل یتوفكم ملك الموت الذی و كلّ بكم» (سجده / 11) در این گونه از آیات، قبض ارواح نیكان و بدان را به فرشتگان و ملك الموت نسبت می‌دهد. ▪ در آیات دیگری این فعل، ‌به ملائك نسبت داده شده با این وصف كه آنان رسولان الهی هستند و به اذن او جان مردم را می‌گیرند مانند (حتی اذا جاء احدكم الموت توفته رسلنا و هم یفرّطون) (انعام / 61). و در نهایت در آیات دیگری با ظرایف كلامی، قبض ارواح را به خود نسبت می‌دهد: «و هو الذی یتوفاكم باللیل» (انعام / 60) یا این كه «الله یتوفی الانفس حین موتها» (زمر / 42). 🔹 این تفاوت ها در سراسر آیات قرآن به چشم می‌خورد، مثلا در یكی از آیات خطاب به رسول خود می‌فرماید: «و ما رمیت اذ رمیت و لكن الله رمی» (انفال / 17) یعنی آن گاه كه تو ای رسول ما تیر انداختی، ‌تو نبودی بلكه خدا بود كه تیر انداخت. در این آیه در عین حال كه تیر اندازی را به آن حضرت نسبت می‌دهد (اذ رمیت) آن را با عبارت (و ما رمیت) و نیز (و لكنّ الله رمی) از آن حضرت نفی می‌كند. مشابه این تفاوتها در مسئله اعجاز پیامبران الهی هم آمده كه گاهی به طور مطلق به خود آنها بدون تقیید به اذن خدا نسبت داده شده است و گاهی به آنها همراه با اذن خداوند و گاه نیز حصر در خداوند شده است. ▪ اكنون سؤال و اشكال در این است كه آیا این تفاوتها و اختلاف و تعارض درونی آیات قرآن نیست؟ 🔹 پاسخ شبهه آن است كه خدای سبحان بر اساس نظام علّی و معلولی، هر موجودی را كه می‌آفریند، اثر ویژه‌ای را نیز به او می‌دهد و این اثر برای او حقیقی است و اسنادش به آن موجود، اسنادی حقیقی است. یعنی آتش واقعا می‌سوزاند و یخ حقیقتاً خنك می‌كند و دیگر موجودات نیز همگی آثار واقعی خاص خود را دارند، امّا در عین حال كه اثر هر موجودی مربوط به خود اوست، همه این موجودات عوامل و كارگزاران خدا و مجرای ربوبیت مطلقه رب العالمین و وجهی از وجوه فعلیه و اسمی از اسمای فعلیه خدایند. نه این كه موثراتی باشند مستقل كه اثردهی آنها در عرض ربوبیت الهی باشد، زیرا فرض صحیح ندارد كه ربوبیت خداوند نامحدود باشد و در عین حال، در كنار این ربوبیت مطلقه و نامحدود، اشیاء و مخلوقاتی باشند كه تحت این ربوبیّت مطلقه نباشد و در وجود خود و اثر گذاری خود مستقل باشند. اگر ربوبیّت خداوند نامحدود است، دیگر جایی نمی‌ماند كه خالی از ربوبیت حق باشد و موجود دیگری آن را پر كند. ▪ با این تحلیل، آن چه را كه با نظر ابتدایی مستقل می‌پنداشتیم، با نظر دقیق عقلی، غیر مستقل و وابسته به ربوبیت الهی می‌یابیم در این صورت همه موجودات وجه الله و جُندالله و سپاه و ستاد و مردات و مجلای او هستند: «للهُ جنودُ السموات و الارض» (فتح / 4). هیچ چیزی در جهان نیست جز این كه مأمور ذات اقدس الهی است. ▪ البته خدای سبحان از طریق اسباب، ربوبیت خود را اعمال می‌كند، در این باره حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «ابی الله ان یجری الاشیاء الّا باسبابها» (بحار، ج 2، ص 90) یعنی سنت خداوند بر آن است كه افعال و اشیاء را به وسیله اسبابشان به جریان بیندازد. و از این جهت است كه خداوند در عین آن كه فعل واثری را به فاعل آن نسبت می‌دهد، استقلال را از آن سلب كرده، خود را تنها فاعل جهان معرفی می‌كند.[معارف قرآن، مصباح یزدی، انتشارات در راه حق، قم، 1368، ج 1 و 3، ص 451.] ☘☘☘ 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📌ره آورد انبیاء ▪️ انسان در تواضع می ‌خواهد سرعت بگیرد و جلو بیفتد یا در عدل، در تقوا، دیگر جای تزاحم نیست. کسی که باتقواست یک کسی می‌ خواهد باتقواتر باشد، یکی عادل است یکی می ‌خواهد عادل‌تر باشد، اینجا جای تزاحم نیست؛ هم به ما گفتند از سرعت بگیرید هم گفتند سبقت بگیرید. چه کسانی اهل سرعت‌ اند؟ چه کسانی اهل سبقت ‌اند؟ این را در سوره مبارکه «مؤمنون» معرّفی کرد. مستحضرید سرعت گرفتن، یعنی کسی که مؤمن هست، در فضایل ایمانی دارد سرعت می‌ گیرد، مؤمن هست در فضایل ایمانی نسبت به دیگران دارد سبقت می ‌گیرد. در بخش‌ های میانی همین سوره مبارکه «مؤمنون» فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ ٭ وَ الَّذِینَ هُم بِآیاتِ رَبِّهِمْ یؤْمِنُونَ ٭ وَ الَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یشْرِكُونَ﴾،[1] آن مؤمنینی که از خشیت پروردگار هراسناک هستند که ﴿إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾،[2] آن مؤمنینی که به آیات الهی ایمان دارند آن مؤمنینی که مشرک نیستند! آن مؤمنینی که مشرک نیستند اینها به آن دو آیه عمل می‌کنند؛ هم آیه سرعت، هم آیه سبقت، ﴿أُولئِكَ یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ﴾[3] سرعت و سبقت برای مؤمنینی است که از خشیت ربّشان مشفق ‌اند که ﴿إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾، به آیات ربّ مؤمن ‌اند و به پروردگار خود شرک نمی‌ روزند، این برای چه کسانی است؟ برای بسیاری از علما و اوحدی از علماست. وقتی قرآن بخواهد اوحدی از علما را معرّفی کند می‌ گوید اگر اینها مشرک نبودند اهل سرعت و سبقت ‌اند! معلوم می ‌شود که در اندیشه ‌ها در اقوال در رفتار در گفتار، موحّد بودن از بهترین برکت ‌های الهی است و این ره آورد انبیاست و این عنصر اصلی حوزه‌ هاست. ▪️ کار حوزه این است و این می‌ تواند جامعه را هدایت کند، مردم از یک روحانی که حرفش مطابق با عملش و عملش مطابق با حرفش باشد و همین حدّ هم بگوید کاملاً ایمان می ‌آورند و جذب می‌ شوند، چون سرمایه پذیرش دین که فطرت است خدا به اینها داده است. مردم از ما توقع ندارند که سلمان یا اباذر باشیم! مردم از ما همین امور ساده را توقّع دارند که آنچه می‌ گوییم عمل بکنیم. آن وقت خود ما ـ إن‌ شاء الله ـ اهل سعادت هستیم، عده‌ای را هم ـ إن ‌شاء الله ـ به سعادت راهنمایی می ‌کنیم و در قیامت از عده‌ای شفاعت می ‌کنیم. به عالِم می‌ گویند، «قِف تَشفَع لِلنَّاس»[4] این دومی و سومی مجزوم به آن امر است؛ یعنی بایست! چرا بایست؟ حالا مؤمن کارش تمام شده است مؤمن عالِم به او اجازه ورود بهشت را دادند حالا دارد می ‌رود به طرف بهشت. در بین راه به او می ‌گویند بایست! چرا؟ از یک عده شفاعت کن! که شفاعت تو «مُشَفَّع» است، آن شفیعی که شفاعتش مقبول باشد می ‌گویند «شفیعِ مُشَفَّع»؛ این کم مقامی نیست که ملائکه به یک عالِم بگویند «قِف تَشفَع لِلنَّاس»؛ همان طوری که در دنیا عده‌ای را هدایت کردی، در آخرت عده‌ ای را هم به همراه خود به بهشت ببر! [1] . سوره مؤمنون، آیات57 ـ 59. [2] . سوره فاطر، آیه28. [3] . سوره مؤمنون، آیه61. [4] . علل الشرائع، ج2، ص394. 📚 سخنرانی در افتتاحیه حوزه علمیه دماوندتاریخ: 1395/05/16 ☘️☘️☘️ 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
▪ از دیر باز که بلندترین شب سال می باشد دربین اقوام ایرانی دارای جایگاهی ویژه بوده است که با همراه شدن سنّت دیدو بازدید از بزرگترهای هر طایفه و زنده شدن فضیلت اخلاقی صلۀ رحم می تواند شبی خاطره انگیز را برای ایشان رقم بزند و بسیاری از کدورت ها و آشفتگی های خانوادگی را بر طرف سازد . 🔸 صلهٴ رحم نزد خداي سبحان چنان مهم است كه آن را از جهت پاداش، سريع‌ترين عبادت قرار داده و افزون بر پاداش اخروي، پاداش دنيوي و زودهنگام براي آن مقرر داشته است؛ به گونه‌اي كه خاندان گناهكار هم با رعايت صلهٴ رحم ميان خود، دارايي آن‌ها فزوني مي‌يابد و با نيكي به يكديگر بر عمرشان افزوده مي‌شود. 🔹پيامبر اكرم (ص) فرمود: كسي كه از عمرش جز سه سال نمانده باشد با صلهٴ رحم، خدا عمرش را به سي و سه سال امتداد مي‌بخشد. 🔸در روايتي ديگر فرمود: هركس براي من يك عمل را ضمانت كند من برايش چهار چيز را ضمانت مي‌كنم: هر كس صلهٴ رحم كند خدا او را دوست بدارد و روزي وي را گسترش دهد و عمرش را فزوني بخشد و او را به بهشتي درآورد كه وعده داده است. ☘☘☘ 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
113.Falaq_.01-05.mp3
21.87M
🔅🔅🔅 📌 تفسیر صوتی استاد قرائتی 🕑 زمان:36 دقیقه 🌿🌿🌿 🔅قرآن همراه است و هم راه 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🆔 @rahighemakhtoom
13921218000588.mp3
27.63M
🔅🔅🔅 📌تلاوت سوره طه 🎼استاد محمد صدیق منشاوی ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳️همواره با قرآن باشیم 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌 تولید علم ✅ نبش قبر ، توليد علم نيست! 🔸حوزه و دانشگاه وظيفه‌اش توليد علم است. 🔸ملكه نقّال بودن، نبش قبر كردن، حرف‌ها را از كتابي به كتاب آوردن، چاپي را خطّي كردن، اينها توليد علم نيست، اينها مصرف علم است. 🔸علوم ناگفته و نانوشته فراوان است. وظيفه حوزوي و دانشگاهي توليد علم يعني ايجاد مسائل نو است. 🔸آن طور مسائل نو كه احدي نگفته باشد نه از ما متوقّع است نه مقدور ماست؛ اما نمونه مسائلي كه بسيار كم مطرح شده و گوشه‌اي از آنها مطرح شده، قابل تكثير است، قابل استخراج است، به عنوان اصل مطرح است و استنباط فروع فراوان از آنها مقدور است. 🔹برگرفته از درس تفسیر قرآن حضرت آیت الله العظمی /سوره نمل، آیات 89 الی92 ☘☘☘ 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📌 زبان مشترک و تبلیغ دین ▪ همه انسان ها، یک زبان و وجه اشتراک دارند و آن «فطرت» است، انسان ها با هم بیگانه نیستند؛ اگر خدا، مبدا، منتها، مسیر و فطرت همه انسانها یکی است در نتیجه از این حیث هیچ تفاوت و حجابی بین انسان ها وجود ندارد. ▪ مشترکات فراوانی میان ادیان الهی وجود دارد، اما برتری اسلام بر سایر ادیان الهی همان «مُهَيْمِناً عَلَيْه» است و این «مُهَيْمِناً عَلَيْه» باید برای پیروان دیگر ادیان به درستی روشن شود که اسلام جامع همه ادیان است. ▫ در تبلیغ دین، نباید از توده مردم غافل شد، مردم دین خود را از علما می گیرند، در نتیجه باید با اهتمام بیشتر توده مردم جامعه را رشد و ترقی دارد، پیامبر اکرم(ص) فرمود «النّاس معادن کمعادن الذّهب و الفضّة»؛ نباید ذهب و فضّه را یکسان دانست، نباید از همه مردم توقع یکسان داشت، هر کس به اندازه فهم و ظرفیت خود از دین بهره می برد اما این اصل مسلم است که هر انسانی در درون خود گوهر و استعدادی دارد که باید به کمک علما و رهبران دینی شکوفا شود. ☘☘☘ 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌نگاشت4:نگاهی به محتوای کلی سوره اخلاص(توحید) ▪ كلمه «اللّه» از «وَلِهَ» به معناى تحيّر است، يعنى آفريده ها از درك حقيقت او عاجز و در شناخت ذات او واله و متحيّرند. چنان كه امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايد: معناى اللّه آن است كه او معبودى است كه آفريده ها در او حيرانند، زيرا او از درك ديدگان مستور و از دسترس افكار و عقول، محجوب است.( بحارالانوار، ج 3، ص 222.) ميان كلمه «واحد» و «اَحد» تفاوت است. «واحد» در جايى به كار مى رود كه ثانى و ثالث براى آن فرض شود، بر خلاف «احد» كه در مورد يكتا و يگانه استعمال مى شود. چنانكه اگر گفتى: يك نفر حريف او نيست، يعنى چند نفر حريف او مى شوند، اما اگر گفتى: اَحدى حريف او نيست، يعنى هيچ حريفى ندارد. ▪ توحيد، مرز ميان ايمان و كفر است و ورود به قلعه ايمان بدون اقرار به توحيد ممكن نيست. اولين سخن پيامبر كلمه توحيد بود: «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا». شعار توحيدى «لا اله الا اللّه» از سه حرف (الف، لام و ها) تركيب شده و ذكرى است كه در گفتنش حتى لب تكان نمى خورد ولى عملش تا اطاعت از رهبرى معصوم و جانشينان آنان ادامه دارد؛ زيرا شرط توحيد طبق فرمايش امام رضاعليه السلام ايمان به امام معصوم و اطاعت از اوست. ▪ در سفرى كه امام رضاعليه السلام با اجبار مأمون وادار به هجرت از مدينه به مرو شد، در مسير راه وقتى به نيشابور رسيد، مردم دور آن حضرت جمع شدند و از او هديه و رهنمود خواستند. امام رضاعليه السلام فرمود: پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پيامبر خدا نقل كردند كه خداوند فرموده است: «كلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى: توحيد، قلعه من است و هر كس داخل اين قلعه شود از قهر من در اَمان است.» آنگاه امام رضاعليه السلام فرمود: البتّه توحيد شروطى دارد و من (كه امام حاضر هستم) شرط آن هستم، يعنى توحيد بى ولايت پذيرفته نيست. در زمان غيبت امام معصوم نيز، بنا بر فرمان خودشان بايد به سراغ فقهاى عادلى كه از هوى و هوس دورند، برويم. بنابراين توحيد كامل، ايمان به يكتايى خداوند، دور كردن فكر و عمل از هر نوع شرك و پيروى از رهبران معصوم در زمان حضور و فقهاى عادل در زمان غيبت است. ▪ حضرت على عليه السلام در نامه اى به فرزندش امام حسن عليه السلام مى نويسد: «لَوْ كانَ لِرَبِّكَ شَريكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلَه» اگر پروردگارت شريكى داشت، او نيز پيامبرانى مى فرستاد تا مردم او را بشناسند و بندگى اش كنند.( نهج البلاغه، نامه 31.) ▪ دليل يكتايى او، هماهنگى ميان آفريده هاست. چنانكه امام صادق عليه السلام «اتّصال التدبير» را نشانه يكتايى آفريدگار مى شمارد.( تفسير نورالثقلين ج 3، ص 418.) هماهنگى ميان خورشيد و ماه و زمين و آب و باد و خاك و كوه و دشت و دريا با يكديگر و هماهنگى همه آنها با نياز انسان، نشانه يكپارچگى تدبير در نظام هستى است. انسان اكسيژن مى گيرد و كربن پس مى دهد ولى گياهان كربن مى گيرند و اكسيژن پس مى دهند. نيازهاى طفل با محبت والدين و خستگى روز با خواب شب تأمين مى شود. چشم كه از پى ساخته شده با آب شور حفظ مى شود و دهان كه راه ورودى غذا به معده است، با آب شيرين كه در هضم غذا مؤثر است، مرطوب مى شود. ▪ در جنگ جمل، يك عرب صحرانشين درباره معناى توحيد از حضرت على عليه السلام سؤال كرد. ديگر رزمندگان از او ناراحت شدند كه اين چه سؤال نابجايى است، امّا آن حضرت فرمود: جنگ ما براى توحيد است و آنگاه معناى صحيح توحيد را براى او بيان فرمود.( تفسير نورالثقلين.) 🍀🍀🍀 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌نگاشت5:نگاهی به محتوای کلی سوره اخلاص(توحید) ▪ خداوند، نه فقط در ذات، بلكه در صفات نيز يكتاست. او مثل ما نيست كه صفاتش از ذاتش جدا باشد. ما علم و قدرت داريم ولى در كودكى نداشتيم و در پيرى نيز از دست مى دهيم. خداوند علم و قدرت دارد ولى اين صفات براى او پيدا نشده، بلكه همراه ذات او بوده است، چنانكه صفتِ مخلوق بودن، عاجز بودن و فقير بودن هيچ گاه از ما جدا نبوده و جدا نخواهد شد. ▪ «صَمد» به معناى قصد كردن است. خداوند صمد است، يعنى همه موجودات در امورشان او را قصد مى كنند و او مقصود همگان است. چنانكه امام جوادعليه السلام در معناى «صمد» فرمود: «سيّدٌ مصمودٌ اليه: او بزرگى است كه موجودات به او رجوع مى كنند و محتاج اويند.» نظير آيه «انّ الى ربّك المنتهى».( تفسير نورالثقلين.) ▪ امام حسين عليه السلام در پاسخ اهل بصره كه از معناى صمد سؤال كرده بودند، فرمود: معناى صَمد همان جملات پس از آن يعنى «لم يلد و لم يولد» است.( تفسير نورالثقلين.) ▪ حضرت على عليه السلام در تفسير صَمد فرمود: «هو اللّه الصمد الّذى لا من شى ء و لا فى شى ء و لا على شى ء، مبدع الأشياء و خالقها و منشئ الأشياء بقدرته، يتلاشى ما خلق للفناء بمشيّته و يبقى ما خلق للبقاء بعلمه»( تفسير نورالثقلين.) خداوند صمد است، يعنى از چيزى به وجود نيامده، در چيزى فرو نرفته، و بر چيزى قرار نگرفته است، آفريننده اشياء و خالق آنها است، همه چيز را به قدرتش پديد آورده، آنچه براى فنا آفريده به اراده اش از هم متلاشى مى شود و آنچه براى بقاء خلق كرده به علمش باقى مى ماند. ▪ امام صادق عليه السلام فرمود: اگر اهلش را پيدا مى كردم از همين كلمه «صمد» توحيد و اسلام و ايمان را استخراج مى كردم.( تفسير نورالثقلين.) ▪ رابطه خداوند با موجودات، رابطه آفرينش است نه زايش. او موجودات را مى آفريند، يعنى از نيستى به هستى مى آورد، نه آنكه خود بزايد. زيرا نوزاد از جنس والدين و در واقع جزئى از آنهاست، در حالى كه هيچ چيز از جنس خداوند و يا جزئى از او نيست. ▪ چون بيشتر مشركان و اهل كتاب براى خداوند فرزند قائل بودند، لذا «لم يلد» كه به معناى نداشتن فرزند است، مقدّم بر «لم يولد» آمده است.( تفسير نوين.) ▪ موجودات، نه فقط از او زاده نشوند، بلكه حتى از او خارج نشوند، آن گونه كه ميوه از گل، درخت از هسته، آب از ابر و چشمه، آتش از چوب، كلام از دهان، نوشته از قلم، بو از گل، مزه از غذا، فكر از عقل، گرما از آتش، سرما از يخ، خواب و خيال از ذهن، اندوه و شادى و بيم و اميد از دل، صادر و خارج مى شوند.( بخشى از مطالب فوق برخاسته از سخن امام حسين عليه السلام در پاسخ مردم بصره است كه از آن حضرت معناى صمد را پرسيده بودند. (تفسير نورالثقلين)) ▪ اين آيه، هم عقيده مسيحيّت كه عيسى را فرزند خدا مى دانند و هم عقيده يهود كه عُزير را فرزند خدا مى دانستند و هم عقيده مشركان جاهلى كه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند، رد مى كند. ▪ «كُفْو» به معناى شبيه و نظير و مانند است.( نهاية ابن اثير.) چنانكه در بحث ازدواج، توصيه شده همسرى انتخاب كنيد كه «كفو» شما باشد. يعنى در دين و اخلاق شبيه و مانند شما باشد. ▪ خدا صمد است، يعنى او از ديگران بى نياز و همه به او نيازمندند. بنابراين نمى تواند همتايى داشته باشد، زيرا همتاى او بايد بى نياز از او باشد كه اين با صمد بودن خدا سازگار نيست. ▪ آيه قبل، فرزند بودن و فرزند داشتن را از خدا نفى كرد، اين آيه وجود هرگونه همسر را از او نفى مى كند. چنانكه در آيه اى ديگر مى فرمايد: «ما اتّخذ صاحبةً و لا ولداً»( جنّ، 3.) او نه همسرى انتخاب كرده و نه فرزندى دارد. 🍀🍀🍀 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📌 رؤیت ملكوت 🔹 شیطان تا مقدور اوست جلوی علم را می‌ گیرد تا كسی عالم نشود، بر فرض عالم شد جلوی عملش را می‌ گیرد كه این علم برای او وَبال باشد؛ این دو كار در غالب این گفته‌ ها و نوشته‌ ها است و خود شما هم فرمودید كه در دو جا او رهزنی می ‌كند، این دو جا را همه ما شنیدیم و گفتیم و خواندیم؛ یكی نمی‌گذارد كسی عالم بشود که ﴿صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّه﴾[1] است، هم خودش منصرف می‌ شود و هم دیگری را مصروف می‌ كند، دوم اینكه اگر كسی عالم شد نمی ‌گذارد او به علمش عمل بكند؛ اینها حرف های رایج است. مهم‌ ترین كاری كه او می ‌كند این است كه یك روش خاص علمی را كه اگر انسان آن روش را بخواهد طی كند، نه بدون عمل می ‌شود حدوثاً و نه عمل او را ترك می ‌كند بقائاً [راه او را می بندد]، چون آدم دو گونه عالم می‌ شود یا حوزه و دانشگاه می ‌رود با علم حصولی و درس و بحث و محقق می شود و پژوهشگر می ‌شود ـ همین معمولی ـ این علم حصولی گیرش می‌ آید كه ممكن است عمل بكند و ممكن است عمل نكند؛ یك راه خاصی را اسلام ارائه كرده است كه «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یوْماً فَجَّرَ اللَّهُ ینَابِیعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»،[2] این راه بدون عمل حاصل نمی ‌شود حدوثاً و با عمل همراه است بقائاً، چون شیطان می ‌داند هر كس این راه را رفت او را طرد می ‌كند و می‌ گوید «اخْسَئُوا» اینجا كاملاً راهش را می ‌بندد، چون اینجا اگر كسی رفت از دست او در رفت، از وجود مبارك پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در رابطه با این روش شناخت آمده است که فرمود: «لَوْ لَا أَنَّ الشَّیاطِینَ یحُومُونَ حَوْلَ قَلْبِ ابْنِ آدَمَ لَنَظَرَ إِلَى الْمَلَكُوتِ».[3] در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» فرمود چرا اینها به ملكوت نگاه نمی‌ كنند؟ ﴿أَ وَ لَمْ ینْظُرُوا فی مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾[4] ملكوت را هر كس ببیند و نگاهش صائب باشد یقیناً فیض خدا را مشاهده می ‌كند، آن دستِ بی ‌دستی خدا را می‌ بیند، چون ﴿فَسُبْحانَ الَّذی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَی‏ءٍ﴾.[5] هر چیزی ملكوتی دارد كه به دست خداست و به منزله روح اوست. هر كس ملكوت را ببیند می ‌بیند زمام كار به دست كیست. خدا به ما وعده داد و ترغیب كرد كه چرا درباره ملكوت نگاه نمی ‌كنید؟! آن نظر «الی الملك» را ﴿أَفَلاَ ینظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ كَیفَ خُلِقَتْ ٭ وَإِلَی السَّماءِ كَیفَ رُفِعَتْ ٭ وَإِلَی الْجِبَالِ كَیفَ نُصِبَتْ ٭ وَإِلَی الْأَرْضِ كَیفَ سُطِحَتْ﴾؛[6] آن نتیجه‌ اش همین علوم حوزوی و دانشگاهی است كه انسان می ‌شود موحد عالم و دینی كه از مخلوق پی به خالق می ‌برد؛ اما علمی نیست كه او را به مقصد برساند، آن علمی كه او را به مقصد می‌ رساند نگاه به ملكوت است، این نگاه اگر صادقانه بود این نظر به رؤیت ختم می ‌شود. 🔹 درباره وجود مبارك ابراهیم (سلام الله علیه) در سورهٴ مباركهٴ «انعام» فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ نُری إِبْراهیمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾[7] آنجا ارائه است. «رؤیت» یعنی دیدن، «نظر» یعنی نگاه كردن. ما در ادبیات فارسی بین نگاه و دیدن فرق می‌ گذاریم، در ادبیات عرب هم بین نظر و رؤیت فرق می‌ گذارند. بین امت و امام هم در نظر و رؤیت فرق است. امام ما كه «امام المسلمین» و «امام الانبیاء» بود وجود مبارك ابراهیم خلیل اهل رؤیت بود ﴿وَ كَذلِكَ نُری إِبْراهیمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ ما كه امت اوییم اهل نظریم تا به رؤیت بلكه ـ ان ‌شاء ‌الله ـ به رؤیت ختم بشود. اینجا وجود مبارك پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود كه اگر اطراف قلب بنی آدم را شیاطین حلقه نزده باشند، این نگاه می ‌كند به ملكوت، اما هر وقت می‌ خواهد نگاه بكند می ‌بیند راه بسته است. ما چه كنیم كه این شیاطین را اینجا راه ندهیم؟ این روش كه روش شهود است، روش رؤیت ملكوت است با عمل حاصل می ‌شود حدوثاً و با عمل همراه است بقائاً؛ نظیر این علم حصولی نیست كه ما دیگر عالم بی‌ عمل داشته باشیم، آنجا دیگر عالم بی ‌عمل فرض ندارد. بنابراین آنچه که ما را تشویق كردند ﴿یعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾، ﴿یزَكِّیهِمْ﴾[8] را كنارش دارد. این بیان نورانی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «لَوْ لَا أَنَّ الشَّیاطِینَ یحُومُونَ حَوْلَ قَلْبِ ابْنِ آدَمَ لَنَظَرَ إِلَى الْمَلَكُوتِ» كه امیدواریم خدای سبحان این توفیق را نصیب همه بفرماید. 📝 پی نوشت ها: [1] . سوره بقره، آیه217. [2] ـ عدة الداعی و نجاح الساعی، ص232. [3] ـ عوالی اللئالی العزیزیة، ج‌4، ص113. [4] ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ 185. [5] ـ سورهٴ یس، آیهٴ 83. [6] ـ سورهٴ غاشیه، آیات 17 ـ 20. [7] ـ سورهٴ انعام، آیهٴ 75. [8] ـ سورهٴ بقره، آیهٴ 129. 📚 درس خارج فقه خیارات جلسه 79 تاریخ: 1389/01/18 @rahighemakhtoom
📌می توان ولی الله شد! ✅تنها راه ولی الله شدن ✅ حرف‌هاي ديگران را شنيدن و جابه‌جا كردن هنر نيست، توليد هنر است. 🔅🔅🔅 🔸اگر كسي خواست وليّ الله بشود علي بن ابي طالب درِ اين ولايت است و اول كسي است كه اين راه را رفته 🔸الآن وقتي مي‌گويند فلان شخص در خطّ امام است يعني راه امام، مسير امام، تفكّر امام را دارد. 🔸اگر گفتند كسي در ولايت الهي است يعني راه علي، فكر علي، مسير علي را دارد، نه معتقد است او وليّ الله است كه آن اعتقاد ضروري همه ماست، نه معتقد است كه او اول مسلمان است كه اعتقاد شفاف ماست، معتقد است كه اگر كسي خواست وليّ الله بشود بايد راه علي را برود ... 🔸اگر بخواهيد وليّ الله بشويد راهش اين است شب و روز نماز بخوانيد، همه مستحبّات را انجام بدهيد ولي «خوفاً من النار» باشد مي‌شويد زاهد، نه وليّ الله 🔸اگر همه عبادات و مناسك و مراسم را انجام بدهيد «شوقاً الي الجنّة» مي‌شويد عابد، نه وليّ الله 🔸اگر عباداتتان را «حُبّاً له» بر اساس علاقه‌اي كه به خدا داريد انجام بدهيد مي‌شويد وليّ الله 🔸اين راه را ادامه بدهيد اين مي‌شود خطّ علي 🔸اين اگر به صورت پايان‌نامه علمي ارائه شود، ادلّه‌اش بيان شود مي‌شود توليد علم 🔸ما خيلي از ملائكه داريم كه اينها مُرده‌ها را جابه‌جا مي‌كنند، به وادي‌السلام مي‌رسانند؛ اما خيلي از ملائكه هم هستند كه زيرمجموعه جبرئيل هستند، حرف‌هاي علمي مي‌آورند، خُب چرا با آن ملائكه ما محشور نشويم؟! 🔸حرف‌هاي ديگران را شنيدن و جابه‌جا كردن و فارسي را عربي كردن و عربي را فارسي كردن هنر نيست. 🔸مصرف كردن هنر نيست، توليد علم هنر است. 🔹برگرفته از درس تفسیر قرآن حضرت آیت الله العظمی /سوره نمل، آیات 89 الی92 🍀🍀🍀 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از (43) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) ▪ عالَم و عَلامت همان كلمه‌ي عَلَم (اسم خاص) است كه در كلمه‌ي اوّل بعد از حرف «عين» الفي به آن افزوده شده و در واژه‌ي دوم الفي بعد از حرف لام آمده و به تاء مختوم شده است. ▪ عالَم هم بر تمامي موجودات اطلاق مي شود، مانند: «عالَم وجود» و هم بر ماسوي الله؛ مانند: «حدوث عالَم» و «فناي عالَم» و هم بر هر نوعي از انواع موجودات؛ مانند: «عالَم جماد» و «عالَم انسان» و هم بر هر صنفي از اصناف؛ مانند: «عالَم عرب» و «عالَم غير عرب». ▪ كلمه‌ي «العالمين» شامل همه‌ي عوالم پيش از دنيا، عالم دنيا و عوالم پس از دنيا (برزخ و قيامت) و همچنين عالم انسان، عالم فرشتگان و ساير عوالم هستي خواهد شد. ▪ كلمه‌ي «عالمين» در قرآن كريم گاهي به معناي همه جوامع انساني است؛ مانند: (إن أوّل بيتٍ وضع للناس للذي ببكة مباركاً وهديً للعالمين) [سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 96]، (ليكون للعالمين نذيراً) [سوره‌ي فرقان، آيه‌ي 1.]، (ما سبقكم بها من أحدٍ من العالمين) [سوره‌ي عنكبوت، آيه‌ي 28.]وگاهي به معناي همه‌ي عوالم امكاني است؛ مانند: (قال فرعون وماربّ العالمين قال ربّ السماوات والأرض ومابينهما... ربّكم وربّ آباءكم الأوّلين ... ربّ المشرق والمغرب وما بينهما إن كنتم تعقلون)[ سوره‌ي شعراء، آيات 23 ـ 28.]. مراد از كلمه‌ي «عالَمين» در آيه حمد همه‌ي نظام هستيِ امكاني است، نه خصوص جوامع انساني كه با قرينه هدايت يا انذار در آيه‌ي آل عمران و آيه‌ي فرقان اراده شده است؛ از اين رو معادل فارسي «عالمين»، «جهانها» است، نه «جهانيان». 🔹 تذكّر: كلمه‌ي «جهانها» نيز معادل مناسبي براي واژه‌ي عالمين نيست؛ زيرا واژه‌ي عالَم، چنانكه گذشت، به معناي نشانه و علامت است؛ در حالي كه واژه‌ي جهان به معناي «جهنده» است و اطلاق آن بر عالم، بر اثر اشتمال عالَم بر حركت و جهش است و از اين رو بايد گفت اطلاق واژه‌ي «جهان» بر عوالمي كه در آن نشاني از حركت و جهش نيست، نادرست است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇👇👇 @rahighemakhtoom
29-006.mp3
20.79M
📌 ▪️مرحوم آیت الله (رضوان الله علیه) ▪️شرح دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه-6- 🔸 تمام فایل ها: 19 جلسه 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀 ▪️در این صفحه آموزه ها و معارف اسلامی بر اساس منظومه فکری آیت الله جوادی آملی و مفسران بزرگ ارائه می شود. 🌿تبلیغ و انتشار سخن حق وظیفه ماست و راهبری و راهنمایی از آن خداوند... الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ☘️ ☘️ ☘️ واژه رحیق آیه 25 سوره مطففین 🎼تماس پیامکی ادمین: 09218305249 ▪️با توفیق الهی این حرکت فرهنگی را حمایت فرمایید. 🌷 👇👇👇 @rahighemakhtoom
29-007.mp3
26.53M
📌 ▪️مرحوم آیت الله (رضوان الله علیه) ▪️شرح دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه-7- 🔸 تمام فایل ها: 19 جلسه 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (122) 🔅🔅🔅 ◽آنچه در اين پيام كوتاه ارائه مي شود، نكاتي است پيرامون دانش و عرفان كه عنايت به آنها براي پژوهشگران اين همايش بي اثر نيست. ✅ دوم. هرچند عرفان از سنخ بينش شهودي است نه دانش حصولي، و مسئول متعهد آن عقل عملي است نه عقل نظري، ليكن از آن جهت كه هر دو قسم عقل، همانند دو بال بالنده مرغ باغ ملكوت اند و روح مجرّد بشر در تكامل خود، از هر دو شأن بهره مي برد، ره توشه عقل نظري كه دانش مفهومي است، خواه در حكمت نظري و خواه در حكمت عملي، هم در پيدايش شهود عرفاني سهم اعداد و امداد دارد و هم در توزين صحّت و سقم آن، بعد از زوال حالت مشاهده و بازگشت عارف به حال عادي. امّا مطلب اول، يعني كمك علم حصولي در پيدايش معرفت عيني براي آن است كه سالك قبل از هر چيز با ادلّه ذهني به مبدأ هستي آشنا و به اوصاف و افعال وي آگاه و به ضرورت وحي و نبوت مطّلع، و از دستورهاي فقهي و حقوقي او با خبر، و از پي آمد شيرين و تلخ تقوا و طغوا مستحضر، و بالاخره از بهشت و دوزخ وقوفي حاصل خواهد كرد، و با ترغيب و ترهيبي كه در اين قلمرو نصيب او مي گردد، به سير و سلوك صالحانه مي پردازد. ▪ روح سالك با چشم دل معاني امور ياد شده را مي بيند(نه مصاديق آن را) و با جوارح و جوانح عملي برابر آنها عمل مي كند، همانطوري كه يك صنعت گر با چشم مي بيند و با دست كار مي كند و چشم هيچ گونه كاري غير از ديدن مقدور او نيست، عقل نظري احكام را مي فهمد و عقل عملي آنها را امتثال مي نمايد و عقل نظري هيچ گونه كاري غير از فهميدن ميسور او نخواهد بود؛ مثلاً در فنّ اخلاق كه جهاد اوسط است و در صحنه نفس نبرد بين فضيلت اخلاقي و رذيلت آن است، عقل نظري در تأمين مطالب حكمت عملي سهم تعيين كننده دارد و جريان قبح تندروي شهوت و غضب را به خوبي مي فهمد و ضرورت تعديل آنها را ادراك مي نمايد، اما هيچ ادراكي از خود شهوت و غضب كه از سنخ گرايش اند نه دانش و از صنف كاراند نه علم ندارد. ▪ غرض آنكه دانش حصولي در رهبري مراكز تصميم گيري سهم امدادي دارد. وقتي سالك مقاطع ابتدايي و مياني صراط مستقيم را پيمود، رفته رفته به اوج شهود عروج مي نمايد، و اما مطلب دوم، يعني كمك دانش حصولي در توزين حق و باطل مشهود عرفاني، بعد از بازگشت عارف به حال عادي، براي آن است كه اگر در همان فضاي شهود، تطبيق مشهود عارف غير معصوم بر مشهود ولي معصوم مقدور يا لازم نبود و در صحنه عادي شك علمي پديد آمد كه آيا چنين مكشوفي در مثال متصل بود يا مثال منفصل و از هواجس نفساني و القاهاي شيطاني بود يا الهام هاي رحماني، آنگاه مي توان از اصول قطعي بيّن يا مُبيَّن حكمت و كلام استمداد نمود و در كفّه ميزانِ عقلِ نظري حق و باطل آن را روشن نمود؛ چه اينكه با موازين منطقي صدق و كذب قضاياي معقولِ حكمت و كلام را مي توان به دست آورد، به طوري كه اصول حكمت و كلام براي عرفان، به مثابه منطق براي حكمت و كلام باشد. بنابراين، ره آورد عقل نظري در دو مقطع آغاز و انجام مُعين و معاون نتيجه عقل عملي است. ▪ البته در اين جهت فرقي بين مستقلات عقلي محض و نقلي محض و ملفّق از عقلي و نقلي نيست، زيرا ادراك معقول صرف و منقول صرف و مُلفق از هر دو، به عهده عقل نظري است، چون فهميدن رسالت عاقله و فاهمه انسان است، خواه آن مفهوم معقول باشد و خواه منقول و خواه مُؤلَّف از آنها. ▪ اين تعاون متقابل نموداري از هماهنگي قرآن، برهان و عرفان است. هرچند مصطلح هر فنّي ويژه آن است؛ مثلاً تفكّر در فنّ برهان حركت از معلوم به مجهول و انتقال مجدد از مجهول به معلوم و نتيجه گيري است و در فنّ عرفان، عبارت از سير از باطل به حق است؛ تفكّر رفتن از باطل سوي حق به جزو اندر بديدن كل مطلق[گلشن راز شبستري.] 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom