شیخ جعفر شوشتری در خصائص الحسینیه نوشته : هرکسی شب جمعه دلش هوایِ کربلا کنه ؛ وقتی که مادرسادات مُشرف میشن به حرمِ سیدالشهدا ، جای خالی جا مونده مارو پر میکنن ((: 💔
دید گاهی اکبرش میخنده ،
گاهی گریه میکنه ..
فرمود چرا اینطور میکنی عَلی جان ؟
گاهی خندانی و گاهی مَحزون ؟
آقام علی اکــ³³³ـبر جواب داد :
- خندم به این خاطره که دارم پیامبر
و پدربزرگم علی رو می بینم ،
اما اشکم به این خاطره که دارم مآدَرم زهرا رو می بینم (:
گریه میکنه و به صورتش از شدتِ حزن لطمه میزنه !
از امامصادِقعلیه السلام پرسیدند : بهترین لذت برای یك پدر ؟
فرمودند : وقتی ببینه بچه اش خوش قد و بالا شده ، جلوش راه می ره .
پِسرم ! می رَوی اما پدری هم داری ؛
نظری گاه بیندار به پشت سرها (:
عبارت مقتل عجیبه ؛
میگه وقتی ، علی اكبر اومد اجازهٔ میدان بگیره ، اِستأذن ، بلافاصله آورده : اباعبدالله فأذن ، تا گفت : بابا برم ؟
فرمود : برو ، اما قبلش ..
سر راهت دم آن خیمه كمی راه برو .
چرا ؟!
تا كه آرام بگیرند کمی خواهرها ((: 💔
پسرم ، پسرم
مادرت نیست اگر ، مادر سقا هم نیست ..
عمه ات هست به جای همهٔ مادرها (:
اینکه گفتم
تا که آرام بگیرند کمی خواهرها
یاد این افتادم که خودش ی دهه نه تا صبح قیامت روضهس :
اکبر اگر رسید بگویید که خواهرت
خیلی نشست بر در خیمه ، نیامدی !
#سکینهبنتالرباب
علی اکبر که بر زمین افتاد آسمان آفتاب را گم کرد .
پدر آمد به یاریَش برود من بمیرم رکاب را گم کرد 💔
شبیه ترینِ برادرزاده ها در سفره داری به حسن بن علی ، علی بن الحسین بود .
میگه علی اکبر شب ها بر بالایِ پشتِ بامِ منزلِ خودش در شهرِ مدینه ، آتیش روشن میکرد تا هر کسی راهش رو گم کرده یا نیازمندِ سرپناه هست ، دنباله یِ نورِ آتیش رو بگیره و به منزلِ او برسه ؛ آقا هم از او پذیرایی میکرد و او در منزلِ خودش مهمان میکرد .