«منادی بالقرآن»
سوره القلم : آیه 51
وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
نزديك است كافران هنگامى كه آيات قرآن را مىشنوند با چشمزخم خود تو را از بين ببرند، و مىگويند: «او ديوانه است!»
مشاهده کامل این متن:
https://data.belquran.com/fa-IR/Quran/GetQuranWithSurah/القلم/51/رسم%20الاملا/احسن%20الحدیث
دانلود نرم افزار منادی بالقرآن:
https://monadi.belquran.com/fa-IR/Home/Download
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ_معجزه_حضرت_رقیه(س)
❇️بر من مکشوف شده است و قائل براین هستم که چهارمین کسی که درعالم باب الحوائج است؛♡حضرت رقیه (س)♡است.والله قسم آنقدر آبرو دارد که اگر دستان کوچک اش را بالا بیاورد دعا نکرده خدا می گوید مستجاب شد✍حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)
╭🦋
╰┈➤
☀️ کانال مبلغان نور👇👇👇
@mobaleghanenor
تزکیه در لغت به معنای استوار ساختن و دور کردن شئ از عیب و در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از پاککردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است. تزکیه، واژهای مطرح در فرهنگ تربیتی قرآن و اصطلاحی در علم حدیث و امر قضا که از آن مفهوم پاکیزهسازی اراده میشود. تزکیه به صورتهای گوناگون بیش از ۲۰ بار در قرآن به کار رفته است.
رفتن به محتوای اصلی

مراحل تهذیب نفس
مراحل تهذیب نفس
1- پیشگیری: مراعات بهداشت روانی و پیشگیری از گناه و اخلاق زشت، بهترین و سهلترین مراحل تهذیب نفس میباشد. در آن هنگام که نفس هنوز به ارتکاب گناه آلوده نشده از صفا و نورانیت فطری برخوردار است و برای انجام کارهای خوب و تخلق به اخلاق نیک آمادگی بیشتری دارد. هنوز سیاه و تاریک نشده و شیطان در آن راه نیافته و به بدیها عادت نکرده، بههمین جهت برای ترک گناه آمادهتر میباشد. نوجوان و جوان اگر تصمیم بگیرند که نفس خویش را تهذیب نمایند و از ارتکاب گناه و رذائل اخلاق بپرهیزند تا حدی برایشان آسان است، چون جنبه پیشگیری دارد و پیشگیری از ترک عادت به مراتب آسانتر میباشد. بنابراین، دوران جوانی و نوجوانی بلکه کودکی، بهترین دوران تهذیب نفس میباشد. هم چنین انسان مادام که مرتکب گناه مخصوصی نشده نسبت به ترک آن گناه آمادهتر است. بنابراین نوجوانان و جوانان و همچنین کسانی که هنوز بعض گناهان را مرتکب نشدهاند باید این فرصت بسیار مهم را غنیمت شمارند و سعی کنند اصلا مرتکب گناه نشوند و نفسشان را همچنان در حال طهارت و پاکی نگهدارند که پیشگیری آسانتر از ترک گناه خواهد بود. خوب است به این نکته توجه داشته باشند که اگر مرتکب گناه شدند و اخلاق زشت را پایهگذاری کردند شیطان را به نفس خویش راه دادهاند، بعد از آن ترک گناه حتما برایشان دشوارتر خواهد بود. شیطان و نفس امّاره سعی میکنند ارتکاب یک مرتبه یا دو مرتبه گناه را کوچک و بیاهمیت جلوه دهند تا بدین وسیله راه نفوذ بیابند و نفس را به ارتکاب گناه معتاد سازند.
بنابراین، انسانی که به سعادت خویش میاندیشد باید بهطور جدی در برابر خواستههای نفس مقاومت نماید و از ارتکاب گناه، گرچه یک مرتبه هم باشد، جدّا خودداری نماید.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «ارتکاب هیچ قول یا فعل بدى را به نفس خودت اصلا رخصت نده»[57].
و فرمود: «بر هواى نفس خودت غلبه کن قبل از اینکه نیرومند گردد، که اگر قوى شد تو را مسخر مىسازد و به هرطرف خواست مىکشد، در آن صورت نمىتوانى در برابرش مقاومت نمائى»[58].
و فرمود: «عادت دشمنى است سلطه گر»[59].
و فرمود: «اعتیاد براى انسان طبیعت دوم مى شود»[60].
و فرمود: «بر هوى هاى نفس خود غلبه کن چنانکه دشمن بر دشمن غلبه مى کند، و با او بجنگ چنانکه دشمن با دشمن مىجنگد، شاید بدین وسیله نفس خود را مهار کنى»[61].
و فرمود: «ترک گناه آسانتر از طلب توبه است. چه بسا یک ساعت شهوترانی باعث اندوه طولانی میگردد، مرگ سبب کشف و فضاحت دنیا میشود و برای خردمند سروری باقی نمیگذارد»[62].
امام صادق علیه السّلام فرمود: «نفس خودت را از آنچه برایش ضرر دارد بازدار قبل از اینکه روح از بدنت مفارقت کند، و در آزادى نفست کوشش کن چنانکه در طلب اسباب معیشت تلاش مىکنى. همانا نفس تو در گرو اعمالت خواهد بود»[63].
خدا در قرآن میفرماید: «اما کسى که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوىهایش بازدارد همانا بهشت جایگاه او خواهد بود»[64].
بهرحال راه پیشگیری بهترین و آسانترین راههاست و هرچه انسان در اتخاذ این راه تلاش و جدیت کند ارزش دارد. خوشا به حال جوانانی که از آغاز زندگی نفس امّاره خویش را مهار کنند و اجازه گناه به او ندهند و تا آخر عمر، همچنان پاک و مهذب در طریق سیروسلوک الی اللّه قدم بردارند تا به مقام قرب حق نائل گردند.
2- ترک دفعی: اگر از مرحله پیشگیری گذشته و نفس به گناه آلوده گشته است نوبت به پاکسازی میرسد. پاکسازی را به چند طریق میتوان شروع کرد که بهترین آنها انقلاب درونی و ترک دفعی و کلی است. انسانی که به گناه و رذائل اخلاق آلوده است میتواند یک مرتبه به سوی خدا توبه و انابه کند، قلب را از گناهان و آلودگیها بشوید و پاک و پاکیزه سازد، با یک تصمیم قاطعانه شیاطین را از قلب بیرون براند و درهایش را بر روی آنها برای همیشه مسدود سازد، خانه دل را برای نزول فرشتگان مقرب الهی و تابش انوار خدایی مفتوح نماید، با یک یورش، شیطان و نفس امّاره را مغلوب گرداند و زمام نفس را محکم و برای همیشه در دست گیرد. چه بسیار افرادی که بدین وسیله بر نفس خویش غلبه کردهاند، در تهذیب و پاکسازی دفعی آن توفیق یافته و تا پایان زندگی به تعهد خویش عمل نمودهاند. این انقلاب درونی گاهی در اثر یک جمله کوتاه از یک واعظ و استاد مهذب اخلاق، اشاره یک مرشد الهی، وقوع یک حادثه غیر عادی، شرکت در یک مجلس دعا و ذکر، استماع یک آیه و روایت و یا تفکر چند دقیقه کوتاه، برای انسان حاصل میشود. گاهی یک حادثه کوچک همانند یک جرقه، قلب را دگرگون و روشن میسازد. بودهاند افرادی که بدین وسیله در تهذیب نفس خویش توفیق یافته و در طریق سالکین قرار گرفتهاند. از باب نمونه به داستانهای زیر توجه فرمایید:
هدایت شده از F.S
«بشر حافى» یکی از بندگان شایسته الهی و از عباد و زهاد روزگار بود. در احوالش نوشتهاند: قبلا یکی از اشرافزادگان بود که شبانهروز به عیاشی و فسق و فجور مشغول بود. خانهاش مرکز فساد و عیشونوش و رقص و غنا بود و صدای آن از بیرون شنیده میشد. ولی بعدا توبه کرد و در سلک زهاد و عباد درآمد. در سبب توبهاش چنین نوشتهاند: یک روز کنیز بشر با ظرف خاکروبه، درب منزل آمد تا آنها را خالی کند. در این هنگام حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام از درب خانه عبور کرد و صدای ساز و رقص به گوشش رسید. از کنیز پرسید: صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ کنیز گفت: البته که آزاد و آقا است. حضرت فرمود: راست گفتی، زیرا اگر بنده بود از مولای خود میترسید و اینچنین در معصیت گستاخ نبود.
کنیز به داخل منزل برگشت. بشر که بر سر سفره شراب نشسته بود پرسید:
چرا دیر آمدی؟ کنیز داستان سؤال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. پرسید آن مرد در نهایت چه گفت؟ کنیز گفت: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتی، اگر صاحبخانه آزاد نبود (و خودش را بنده خدا میدانست) از مولای خود میترسید و در معصیت اینچنین گستاخ نبود.
سخن کوتاه حضرت موسی بن جعفر همانند تیر بر دل بشر نشست و همانند جرقه آتش، قلبش را نورانی و دگرگون ساخت. سفره شراب را ترک کرد و با پای برهنه بیرون دوید تا خود را به مرد ناشناس برساند. دواندوان خودش را به موسی بن جعفر علیه السّلام رسانید و عرض کرد: ای آقای من! از خدا و شما معذرت میخواهم، آری من بنده خدا بوده و هستم، لیکن بندگی خودم را فراموش کرده بودم. بدین جهت، چنین گستاخانه معصیت میکردم. ولی اکنون به بندگی خودم پی بردم و از اعمال گذشتهام توبه میکنم، آیا توبهام قبول است؟ حضرت فرمود: آری خدا توبهات را قبول میکند. از گناهان خود خارج شو و معصیت را برای همیشه ترک کن.
بشر توبه کرد و در سلک عباد و زهاد و اولیاء خدا در آمد و به شکرانه این نعمت تا آخر عمر با پای برهنه راه میرفت[65].
ابو بصیر میگوید: یکی از اعوان و عمال سلاطین جور در همسایگی من زندگی میکرد. اموالی را از راه حرام بدست آورده بود و منزلش مرکز فساد و عیشو نوش و لهوولعب و رقص و غنا بود. من در مجاورت او در رنج و عذاب بودم ولی چارهای نداشتم. بارها او را نصیحت کردم ولی سودی نداشت. بالاخره یک روز در اینباره زیاد اصرار کردم، به من گفت: فلانی! من اسیر و گرفتار شیطان شدهام، به عیشونوش و گناه عادت کردهام و نمیتوانم ترک کنم. بیمارم ولی نمیتوانم خودم را معالجه کنم. تو برای من همسایه خوبی هستی ولی من برای تو همسایهای بد.
چکنم اسیر هویوهوس هستم و راه نجاتی نمییابم. وقتی خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدی احوال مرا بر آن حضرت عرضه بدار، شاید برایم راه نجاتی سراغ داشته باشد.
ابو بصیر میگوید: از سخن آن مرد متأثر شدم، صبر کردم تا چندی بعد که از کوفه به قصد زیارت امام صادق به مدینه رفتم، وقتی شرفیاب خدمت امام شدم، احوال همسایه و سخنانش را برای آن حضرت بیان کردم. فرمود: آنگاه که به کوفه برگشتی آن مرد به دیدن تو میآید، به او بگو: جعفر بن محمد گفت: اخرج ممّا انت فیه و انا اضمن لک الجنة از گناهانت دستبردار تا من برای تو بهشت را ضامن شوم.
ابو بصیر میگوید بعد از اینکه کارهایم را انجام دادم به کوفه برگشتم. مردم به دیدنم میآمدند و در این میان مرد همسایه نیز به دیدنم آمد. بعد از احوالپرسی خواست بیرون برود، اشاره کردم بمان با تو کار دارم. وقتی منزل خلوت شد گفتم:
من احوال تو را به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم، فرمود: وقتی به کوفه برگشتی سلام مرا به او برسان و بگو: اخرج ممّا انت فیه و انا اضمن لک الجنة.
پیام کوتاه امام آنچنان بر قلب آن مرد نشست که شروع به گریه کرد. بعد از آن به من گفت: فلانی! تو را به خدا سوگند جعفر بن محمد چنین گفت؟ من قسم خوردم که پیام مذکور عین سخن امام است. گفت: همین سخن مرا کافی است. این بگفت و از منزل بیرون رفت. تا چند روز دیگر از او خبر نداشتم، یک روز برایم پیام فرستاد به نزد من بیا با تو کار دارم. دعوتش را اجابت کردم و به درب خانهاش رفتم از پشت در مرا صدا زد و گفت: ای ابو بصیر! تمام اموال حرامی را که بدست آورده بودم به صاحبانش رد کردم، حتی لباسهایم را نیز دادم و الآن برهنه و عریان پشت در هستم. ای ابو بصیر من به دستور امام صادق عمل کردم و از تمام گناهان دست کشیدم.
ابو بصیر میگوید از توبه و دگرگونی مرد همسایه خوشنود شدم و از تأثیر کلام امام به شگفتی افتادم. به منزل برگشتم و مقداری لباس و غذا تهیه کردم و برایش بردم. چندی بعد باز مرا خواست، به منزلش رفتم دیدم بیمار و علیل است. تا مدتی بیمار بود و من مرتبا او را عیادت و احوالپرسی و پرستاری میکردم، ولی معالجات سودی نداشت.
هدایت شده از F.S
تا اینکه یک روز حالش بسیار سخت شد و به حالت احتضار در آمد، بر بالینش نشسته بودم و او در حال جان دادن بود، ناگاه به هوش آمد و گفت: ای ابو بصیر امام جعفر صادق به وعدهاش وفا کرد. این را گفت و دنیا را وداع نمود.
بعد از چندی به سفر حج مشرف شدم و خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم، یک پایم در دالان و پای دیگر در صحن خانه بود که امام صادق فرمود: ای
ابو بصیر ما درباره همسایه تو، به وعده خودمان وفا کردیم و بهشت را که برایش ضامن شده بودیم به او دادیم[66].
از این قبیل افراد بوده و هستند که با یک تصمیم قاطعانه و اقدام شجاعانه نفس امّاره را مغلوب ساخته و زمامش را در دست گرفتهاند و با یک انقلاب درونی او را پاکسازی و از همه بدیها تهذیب نمودهاند. پس معلوم میشود پیمودن این راه برای ما نیز امکانپذیر است.
حضرت علی علیه السّلام فرمود: «براى ترک عادت، بر نفس خودتان غلبه کنید و با خواستهها و هوىها جهاد نمایید شاید بتوانید نفس را مسخر خودتان گردانید»[67].
امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمود: «بهترین عبادتها غلبه کردن بر عادتها است»[68].
امام باقر علیه السّلام فرمود: «در قیامت همه چشمها گریانند مگر سه چشم:
اول، چشم کسی که شبها در راه خدا بیداری کشیده باشد. دوم، چشمی که از خوف خدا گریه کرده باشد. سوم، چشمی که از محارم خدا چشمپوشی نموده باشد»[69].
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: «خدا به موسى وحى فرستاد که هیچکس به من تقرب نمىجوید به چیزى که مثل اجتناب از محرمات باشد. همانا بهشت عدن را برایشان مباح مىکنم و کس دیگرى را در آنجا راه نمىدهم»[70].
البته تصدیق میکنم که مهار کردن نفس امّاره و ترک گناه بطور کلی کار آسانی نیست، لیکن اگر خودآگاهی و تفکر و عاقبتاندیشی و همت و اراده باشد، چندان هم دشوار نخواهد بود، چون از تأییدات الهی نیز برخوردار خواهد شد. وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ[71].
3- ترک تدریجی: اگر آن همت و توان را در خودمان سراغ نداریم که یک مرتبه همه گناهان را ترک کنیم میتوانیم تصمیم بگیریم این عمل را تدریجا انجام دهیم. ابتداء به عنوان آزمایش از ترک یک یا چند گناه شروع میکنیم و آنقدر ادامه میدهیم تا در مورد ترک آنها بر نفسمان پیروز گردیم و ریشه آنها را قطع کنیم. بعد از آن همین عمل را نسبت به یک یا چند گناه دیگر شروع میکنیم و تا پیروزی نهایی ادامه میدهیم. در عینحال کاملا مراقبت میکنیم مبادا گناهان متروکه دوباره تکرار شوند.
معلوم است که با ترک هرگناهی به همان مقدار نفس امّاره و شیطان تضعیف میشوند.
هرشیطانی که بیرون رود فرشتهای جایگزینش میگردد و هرنقطه سیاه گناهی که از صفحه دل زائل گردد به همان مقدار بر سفیدی و نورانیتش افزون میشود.
بههمین نحو ترک گناهان را ادامه میدهیم تا به تهذیب کامل نفس و پیروزی نهایی و مهار کردن کامل خواستههای نفسانی نائل گردیم. ممکن است در این میان به حدی برسیم که قدرت و توان ترک دفعی همه گناهان را در خودمان بیابیم، در این صورت باید از این فرصت گرانبها استفاده کنیم، یک مرتبه همه گناهان را ترک نماییم، با بیرون راندن شیطان، نفس امّاره را مهار کنیم و خانه دل را تنها به خدا و فرشتگان مقرب او اختصاص دهیم. اگر در اینباره کوشش و جهاد کنیم قطعا پیروز خواهیم شد. جهاد با نفس درست مانند جهاد با دشمن است. انسان جهادگر باید همواره مراقب دشمن باشد، نیروی خودش را با امکانات دشمن بسنجد، به تقویت نیروی خویش بپردازد و با استفاده از فرصتها بهر طریق ممکن، بر دشمن بتازد و سپاهیانش را به هلاکت رساند یا از کشور نفس بیرون براند.
اموری که در تهذیب نفس کمک میکنند
1- تفکر: یکی از موانع مهم تهذیب نفس غفلت است. اگر ما شبانهروز سرگرم زندگی دنیا هستیم، اگر از یاد مرگ گریزانیم و حاضر نیستیم ساعتی درباره مردن بیندیشیم و چنانچه احیانا به فکرمان خطور کرد فورا از آن منصرف میشویم، اگر از آثار خطرناک اخلاق رذیله غافل هستیم، اگر درباره کیفرهای گناهان و عذابهای اخروی فکر نمیکنیم و بالاخره اگر ایمان به معاد در عمق جانمان نفوذ نکرده و از حد یک مفهوم ذهنی بالاتر نرفته است، با چنین غفلتی چگونه میتوانیم در تهذیب و پاکسازی نفسمان تصمیم بگیریم و او را در خواستههایش کنترل و مهار کنیم؟! مگر به این سادگی میتوان با نفس امّاره مبارزه کرد؟ غفلت، خود یکی از بیماریهای بزرگ نفسانی و منشأ بسیاری از بیماریها است، دوای این درد، تفکر، عاقبت اندیشی و تقویت نیروی ایمان میباشد. بر انسان لازم است همواره مراقب نفس خویش باشد، مرگ را هیچگاه فراموش نکند، در عواقب سوء بیماریهای نفسانی و کیفر گناهان و عذابهای سخت دوزخ بیندیشد، و حساب و کتاب قیامت را همواره در نظر داشته باشد.