عمو رفته...😔
پسر عمو ها رفتند...💔
داداش قاسم رفته...😢
حتی علی اصغر شیرخواره رفته...😭
هی می رفت تو خیمه ی دارالحرب به جنازه ها نگاه می كرد...
هی دستش رو به هم فشار می داد...
همه رفتند داری جا می مونی عبدالله...💔😭
از اینکه رفته اند همه داشت میشکست...
از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود...
دستش به دست عمه و چشمش پی عمو...
در جستجوی یافتن راه چاره بود...