eitaa logo
ره پویان ولایت
344 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
8.8هزار ویدیو
454 فایل
محتوای فرهنگی سیاسی هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
بابک جان شهادتت مبارک داداش💔🤚
"عملیات محرم" هوا تاریک بود جز چند نفری که در کنار رودخانه منتظر عبور بودند. کسی فرو رفتن بچه‌ها را نمی‌دید. آنها برای یک لحظه متوقف نکردند چون فرمان به حرکت و عبور بود. خبر طغیان رودخانه به قرارگاه رسید. اما همچنان تاکید بر گذر از رودخانه بود، تا اینکه فرماندهان یکی پس از دیگری بر ساحل رودخانه حاضر شدند و دیگر عبور را مصلحت ندیدند. اما کمی دیر شد و حدود دو گردان، در رودخانه غرق شدند. التهاب رودخانه به سنگر فرماندهی و قرارگاه رسید. همه به فکر چاره‌ای بودند و در اینجا چاره‌ای جز توقف نبود. این محور با یک روز تاخیر و از دست دادن دو گردان، عملیات را ادامه داد. رودخانه فتح شد. "جبل الحمرین" فتح شد. "تپه ۱۷۵" با تمام افت و خیزهایش و تمام مقاومت و جنگ تن به تن به دست رزمندگان افتاد. "زبیدات" و "شرهانی" تسلیم نیروهای اسلام شد.و عملیات محرم صبح ۱۶ آبان خاتمه یافت. رودخانه "دویرج" به خون خانه تبدیل شد. آب که فرونشست، در بین گل ولای و شن‌زارها پیکر لاله ها جمع‌آوری گردید و این‌بار "دویرج" بود که لاله ها را دسته دسته می‌چید تا به ملت ایران و مردم اصفهان هدیه دهد.
۱ 🌱 تقریبا روز دوم استقرار ما و روز ۲۴ آبان‌ماه، از صبح مشاهده👀 کردیم که افراد زیادی با عجله🏃‍♂🏃‍♂ و هر وسیله‌ای مثل کامیون و... در حال خارج شدن از شهر هستند. تعجب کردیم که چرا از شهر خارج می‌شوند و تقریبا بعد از ۲ ساعت شهر خالی از سکنه مردمی شد و بعد از این جریان، عراق شروع به بمباران شهر کرد. بمباران و عملیات عراق با آتش شدید🔥 شروع شد و این نشان می‌داد که ستون پنجم که در شهر بود، به مردم خبر🗣 داده بود که فرار کنید که عراق دوباره می‌خواهد وارد شهر شود و مردم مطلع شده بودند. بمباران شدید توپخانه، ادوات همه شروع شده بود. بعد از بمباران شدید💣 مشاهده کردیم که تانک‌های عراقی از سمت راست جاده اهواز - سوسنگرد به طرف ما می‌آمدند که در این حین هواپیمایی🚁 از ما هم وارد عمل شد و اختلالاتی در حرکت دشمن به‌وجود آورد، اما عراقی‌ها آمدند و یک روستا را گرفتند و به رودخانه چسبیدند، به‌طوری‌ که ۲ کیلومتر با ما فاصله داشتند و از همان بعدازظهر سوسنگرد در محاصره کامل عراقی‌ها درآمد.😢 نزدیک غروب همان روز که هنوز هوا روشن بود، تعدادی مین ضدتانک به ما رساندند و همان جا آموزش دادند🔎🖊📈. یعنی آموزش ضمن عملیات📝. شاید بتوان گفت که اولین تخریب­چی‌های جنگ بودیم و همان‌طور یاد گرفتیم💪، این مین‌ها را در مسیر تانک‌های عراقی قرار دادیم و برگشتیم.😎 سردار محمدباقر رنجبر🌷
✍🏼 سر تا پاش خاکی بود؛ چشماش سرخ شده بود از سوز سرما. دو ماه بود ندیده بودمش... از چهره اش معلوم بود خیلی حالش ناجوره، اما رفت و وضو گرفت تا نماز بخونه گفتم: شما حالت خوب نیست... لااقل یه دوش بگیر ، یه غذایی بخور ، بعد نماز بخون. سر سجاده ایستادنگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا بخونم. کنارش ایستادم حس می کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. تا آخر نماز ایستادم تا اگه خواست بیفته بگیرمش، حتی تو اون شرایط سخت هم حاضر نشد نماز اول وقتش ترک بشه.🌷
۲🌱 شب به‌خاطر این‌که عراق جلو نیاید، ۲ گروه که فرمانده یکی از گروه‌های من بودم به صورت کمین🕸 جلو کانال رفتیم. جایی هم نبود و سنگر و خاکریزی هم نبود که پناه بگیریم🙈 و هر کس با یک سرنیزه برای خود جان پناه درست کرده بود. شب همان‌جا ماندیم و خبری از عراقی‌ها نشد و هوا که روشن شد☀️ حرکت تانک‌های عراقی شروع شد. عراقی‌ها گمان می‌کردند ما در این کانال همه تجهیزاتی داریم⚔💪، اما گروه ما حتی یک ضدتانک نداشت😉، ولی بچه‌های «کازرون» تقریبا ۲ عدد «آر.پی.جی» داشتند. عراقی‌ها آهسته‌آهسته جلو می‌آمدند و آتش🔥 تهیه دشمن بسیار شدید بود و بچه‌های بالای خاکریز می‌رفتند و عراقی‌ها را نشانه می‌گرفتند🎯، اما ماشه تفنگ را که می‌کشیدند شلیک نمی‌کرد😐. به شوخی😂 به بچه‌ها می‌گفتیم این هم از خط اول1⃣، بفرمایید، با این سلاح‌ها🔫 چه‌کاری می‌خواهید انجام دهید؟ سردار محمدباقر رنجبر🌷
23.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بخشی از مستند «در لباس سربازی» را که به روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از آزاد سازی سوسنگرد پرداخته است ...
۳🌱 البته بچه‌ها خوشحال😊 بودند که در مقابل دشمن ایستاده‌اند💪، اما امکاناتی که بتوان جلو دشمن را گرفت وجود نداشت، ۲ تیربار داشتیم که آن هم توسط تانک زده شد و تیربارچی‌های ما شهید🥀 شدند. عراقی همچنان به پیش می‌آمدند و حتی یک نفر هم اعتراض نمی‌کرد که ما حالا با چی بجنگیم و همه به این کانال چسبیده بودند تا عراق بیاید و با همین نارنجک جلو دشمن بیاستند. همه تمام قد ایستاده بودند و هیچ کس به فکر فرار نبود دشمن لحظه‌به‌لحظه نزدیک‌تر می‌شد. در این حین ۲ تا هلی‌کوپتر🚁 جنگی ما از رودخانه کرخه🌊 بلند شدند و ۲ تا تانک عراقی را زد⚡️ که همین باعث وحشت عراقی‌ها شد و کمی متمایل به عقب شدند و ما هم خوشحال😃 که الان عراق فرار می‌کند🏃‍♂ (متاسفانه این ۲ هلیکوتر هم رفتند😬) ما با بی‌سیم تماس گرفتیم که توپخانه یا ادواتی بفرستید که دستور دادند شما آن‌جا را رها کنید و وارد شهر شوید. در این جریان به من و (شهید) «حسن حق نگهدار» دستور داده شد، آن مقدار مهمات باقی‌مانده را منفجر کنید💥 که دست عراق نیافتد و سپس روانه شوید. با توجه با آتش شدید و عدم تجربه ما، همه پراکنده شده بودند و از آن طرف (شهید) «مصطفی چمران»❤️ و "آیت‌الله خامنه‌ای"❤️ اوضاع را پیگیری می‌کردند. تعدادی از نیرو‌ها به فرماندهی «چمران» حمله کردند و در این روز وضعیت سختی در «سوسنگرد» بود و جنگ تن با تانک😞 بود. سردار محمدباقر رنجبر🌷
۴🌱 تدابیر ایت الله خامنه ای این بود که ارتش باید تیپی بفرستد، اما «بنی‌صدر» مقاومت می‌کرد⚔ و نیرو در اختیار نمی‌گذاشت، ولی آیت‌الله خامنه‌ای از طریق دفتر امام خمینی❤️، پیگیر می‌شوند و تیپ ارتش را می‌گیرند و با کمک نیرو‌های سپاه حمله می‌کنند و حصر «سوسنگرد» شکسته می‌شود✅. در حینی که «سوسنگرد» در محاصره شدید بود😢، امام سخنرانی می‌کنند و می‌گوید حصر «سوسنگرد» تا فردا باید شکسته شود🧐 و این حجت برای رزمندگان بود که آن‌ها نیز به آن لبیک🖐 گفتند. این سخنرانی و پیام، به شکست حصر سوسنگرد کمک بسیاری کرد🎋. امام در این پیام✉️ از چند دستگی‌ها گفت و با دل پردرد فرمود که شما در آبادان و سوسنگرد آن وضعیت دارید، آیا پیروز شده‌اید که با هم مجادله می‌کنید☹️؟! با وجود این‌که نیرو‌ها در داخل شهر تحلیل رفته بودند😶، با کمک نیرو‌های «چمران»💪 این حصر شکسته شد و دشمن با دادن تلفات زیاد فرار کرد😌 و دوباره «سوسنگرد» به میهن بازگشت🤗. سردار محمدباقر رنجبر🌷
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت شنیدنی از عملیات آزادسازی سوسنگرد با دستور صریح آیت‌الله خامنه‌ای و شهید چمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا