📄 خط#حزبالله | کارآمدی بیشتر با اسلامیتر شدن
🔻باید بیشتر به سمت اسلامی شدن، #مسلمان شدن و #مؤمنانه و #مسلمانانه زندگی کردن برویم...
📥 farsi.khamenei.ir/weekly
#تعجیل_درظهور_امام_زمان_گناه_نکنیم
#ای_پسر_حسین_تنهایت_نمیگذاریم
#اندکی_صبر_فرج_نزدیک_است
#یااباصالح_المهــدی_ادرکنی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
@rahpoyane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چگونگی افزایش #توان_مغز
✅ علایم #سردی_مغز چیست؟
✅ با چه خوراکی هایی میتوان مغز را گرم کرد؟
✅ راه درمان عصبانیت و #پرخاشگری_ناخواسته چیست؟!
بشنویم از زبان #حکیم_حسین_خیراندیش
14.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# نام : کیانا غفاری
📚 کلاس : پنجم
آموزگار محترم :سرکار خانم صادقی
مدیر محترم : سرکار خانم باقری
🏢 دبستان قرآنی فروغ،صفائیه
موضوع : تبیین ابعاد شخصیتی حضرت فاطمه (س) از حیث ولایت پذیری و مقاومت
@rahpoyane
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@rahpoyane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 #زمانـه تقدیم میکند:
👈 سلطنت طلبان ببینند| #هشتگ_ها
🔹داستان ارتش رضاخان میرپنج
#واقعیت_پهلوی
#بازنشر_شود
👤سردار قاآنی:
❌❌افسران آمریکایی از ترس حاج قاسم ایزیلایف میپوشیدند
♻️گفتیم و تکرار میکنیم دشمنانی که مرتکب این جنایت شده اند در خانه هایشان امنیت نخواهند داشت و به آنها اجازه نمی دهیم در آسایش زندگی کنند.
💯جنایتکاران مانند سلمان رشدی ،مرتد، با ترس و اضطراب زندگی خواهند کرد
@rahpoyane
‼️خاطره رهبر انقلاب از نابینا شدن پدرشان
💠مرحوم والد ما {در ســال ۱۳۴۲} دچار عارضه چشــم شــدند، که منجر به نابینایی ایشان شد. چشم ایشان به مدت ســه، چهار سال اصلا جایی را نمیدید. تا اینکه در ســال ۱۳۴۵ چندین بار ایشان را برای معالجه از مشهد به تهران بردیم. در یکی از مراجعات، چشم پزشکی گفت:« من چشم ایشان را عمل جراحی میکنم و امید بهبودی هســت.»
💠در آن زمان هفتاد، هفتاد و پنج سال سنشــان بود. به هرحال نگذاشتند در بیمارستان بمانیم. گفتند:« عمل میکنیم، شما فردا بیایید». از بیمارستان بیرون آمدیم. من خیلی مضطرب و ناراحت بودم... آن روزها، منزلی نزدیکی امامزاده یحیی داشتیم. نزدیک منزل که رسیدم... دیدم آنجا را چراغانی کرده اند. یادم آمد نیمه شــعبان اســت. چند روزی از بس مشغول بودم، نیمهی شعبان به کلی فراموشم شــده بود. تا یاد نیمهی شعبان افتادم، دلم شکســت.
💠از کوچهی خلــوت و باریکی باید میگذشتم تا به منزلم برسم. ناگهان حالتی به من دست داد و بنا کردم به گریستن و توسل جستن. در آن کوچه، حال توسل حســابیای پیدا کردم. کمی که آرام گرفتم، دیدم اضطرابی که داشــتم به کلی از بین رفــت. فهمیدم که حال ابوی خوب میشود. یعنی حس کردم که آن توسل، اثر کرد... صبح روز بعد که به بیمارستان رفتیم، فهمیدیم که چشم های ایشان خوب شده است؛ آن هم بعد از چند سال که عارضه داشــت و هیچ امیدی به بهبود وجود نداشــت! بعد از آن سال - سال ۴۵ - ایشان مدت بیست سال دیگر زنده بودند و تا آخر عمر هم مطالعه میکردند. ۷۵/۱/۲۸