eitaa logo
رهروان ولایت
370 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
5.8هزار ویدیو
34 فایل
┄┅═✧ ❀ 🔅 ❀ ✧═┅┄ 🆔 @rahrovanehvelayat ┄┅═✧ ❀ 🔅 ❀ ✧═┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه جنایاتش: روز عاشورا سال 61 هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر امام حسین علیه السلام حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران رو به روی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین ریخت، تشنگی زیادی بر ایشان غالب شد؛ از این رو به طرف رود فرات روان شد، هر چند که عمرو بن حجاج با چند صد سوار اطراف آن جا را محاصره کرده بودند. کوفیان می دانستند که اگر آن حضرت جرعه ای آب بنوشد این بار چندین برابر از آنها می کشد و بسیاری را قلع و قمع می کند. همین جا بود که زرعة بن ابان از قبیله بنی دارم دستور دارد که: میان امام حسین علیه السلام و آب فرات حایل شوید و مگذارید که او بر آب دست پیدا کند و خودش بر اسب سوار شد و مردم هم دنبال او رفتند تا بین امام حسین علیه السلام و آب مانع شدند. امام حسین علیه السلام او را نفرین کرد و فرمودند: خدایا او را تشنه گردان. زرعه خشمگین شد و تیری بر چانه آن حضرت زد. امام علیه السلام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر حنک (چانه) گرفت، هر دو دست از خون پر شد. آن گاه فرمودند: خدایا از آن چه با پسر دختر پیغمبرت انجام می دهند سوی تو شکایت می کنم، خدایا آنها را یک به یک بشمار و بکش و پراکنده کن و یک نفر از آنها را باقی مگذار. چیزی از این واقعه نگذشت که خداوند تشنگی را بر زرعة بن ابان، مسلط کرد و او هرگز سیراب نمی شد. سرنوشت او: اکثر مقاتل نوشته اند که: زرعة بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام زیست و بعد مبتلا به عطش شد به گونه ای که از سرما و گرما فریاد می زد گویا آتشی از شکمش شعله می کشید و پشتش از سرما می لرزید. هر چه آب می خورد سیراب نمی شد. آب را برای او سرد می کردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او می دادند (شربت بوده) ولی دائما فریاد می زد آبم دهید. یک کوزه آب به او می دادند، می خورد و کوزه دیگر می رسید و او بر پشت می افتاد و باز تشنه می شد و فریاد می کرد که تشنگی مرا کشت. قاسم بن اصبغ بن نباته روایت می کند که: گاهی من از کسانی بودم که او را پرستاری می کردم و برای آرامش و تسکین او جدیت داشتم و آب سرد برایش می آوردند آمیخته با شکر و قدح های پر از شیر و کوزه های پر از آب. او می گفت: وای بر شما، آب به من دهید که از تشنگی می میرم کوزه ها یا کاسه ای پر از آب به او می دادند که برای سیراب کردن یک خانواده کافی بود. او می آشامید و همین که لب خود بر می داشت، لحظه ای دراز می کشید و مجددا می گفت آبم دهید. اصبغ می گوید: به خدا قسم چیزی نگذشت که شکمش مانند شکم شتر برآمد و ورم کرد و بعد ترکید و او هلاک شد!! بر تا قیامت لعنت ✨یا علی✨
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه جنایاتش: روز عاشورا سال 61 هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر امام حسین علیه السلام حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران رو به روی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین ریخت، تشنگی زیادی بر ایشان غالب شد؛ از این رو به طرف رود فرات روان شد، هر چند که عمرو بن حجاج با چند صد سوار اطراف آن جا را محاصره کرده بودند. کوفیان می دانستند که اگر آن حضرت جرعه ای آب بنوشد این بار چندین برابر از آنها می کشد و بسیاری را قلع و قمع می کند. همین جا بود که زرعة بن ابان از قبیله بنی دارم دستور دارد که: میان امام حسین علیه السلام و آب فرات حایل شوید و مگذارید که او بر آب دست پیدا کند و خودش بر اسب سوار شد و مردم هم دنبال او رفتند تا بین امام حسین علیه السلام و آب مانع شدند. امام حسین علیه السلام او را نفرین کرد و فرمودند: خدایا او را تشنه گردان. زرعه خشمگین شد و تیری بر چانه آن حضرت زد. امام علیه السلام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر حنک (چانه) گرفت، هر دو دست از خون پر شد. آن گاه فرمودند: خدایا از آن چه با پسر دختر پیغمبرت انجام می دهند سوی تو شکایت می کنم، خدایا آنها را یک به یک بشمار و بکش و پراکنده کن و یک نفر از آنها را باقی مگذار. چیزی از این واقعه نگذشت که خداوند تشنگی را بر زرعة بن ابان، مسلط کرد و او هرگز سیراب نمی شد. سرنوشت او: اکثر مقاتل نوشته اند که: زرعة بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام زیست و بعد مبتلا به عطش شد به گونه ای که از سرما و گرما فریاد می زد گویا آتشی از شکمش شعله می کشید و پشتش از سرما می لرزید. هر چه آب می خورد سیراب نمی شد. آب را برای او سرد می کردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او می دادند (شربت بوده) ولی دائما فریاد می زد آبم دهید. یک کوزه آب به او می دادند، می خورد و کوزه دیگر می رسید و او بر پشت می افتاد و باز تشنه می شد و فریاد می کرد که تشنگی مرا کشت. قاسم بن اصبغ بن نباته روایت می کند که: گاهی من از کسانی بودم که او را پرستاری می کردم و برای آرامش و تسکین او جدیت داشتم و آب سرد برایش می آوردند آمیخته با شکر و قدح های پر از شیر و کوزه های پر از آب. او می گفت: وای بر شما، آب به من دهید که از تشنگی می میرم کوزه ها یا کاسه ای پر از آب به او می دادند که برای سیراب کردن یک خانواده کافی بود. او می آشامید و همین که لب خود بر می داشت، لحظه ای دراز می کشید و مجددا می گفت آبم دهید. اصبغ می گوید: به خدا قسم چیزی نگذشت که شکمش مانند شکم شتر برآمد و ورم کرد و بعد ترکید و او هلاک شد!! بر تا قیامت لعنت ✨یا علی✨ https://eitaa.com/rahrovanehvelayat