*خواب بودم نیمه شب در بسترم*
سایه ای افتاد ناگه بر سرم
*خواب بر چشمم هنوز تحمیل بود*
سر بلند کردم که عزرائیل بود
*رنگ از رخسار گلگونم پرید*
آب پیشانی به دامانم چکید
*دست و پایم سست، تن خیس از عرق*
خِس خسی در سینه، جانم بی رمق
*التماسش کردم و گفتم : امان*
گفت : امر است از خدای آسمان
*زندگانی بر سرت پایان گرفت*
از تو باید این دقیقه جان گرفت
*گفتمش : مال و منالم مال تو*
تا رها یابم من از چنگال تو
*گفت : نه هنگامه ی هجران توست*
آنچه داری سهم فرزندان توست
*سالها از عمر خود دادی هدر*
از گناهان کاش میکردی حذر
*آن همه فرصت چه کردی تا کنون*
حال فرصت از کفَت آمد برون
*کن وداع با خانمان و زندگی*
رَو به عُقبی با چنین شرمندگی
*گفتم أشهد ، جان من تسلیم شد.*
روح من دست ملَک تقدیم شد
*سخت جانم را برون آورد مَلَک*
نالهام افتاد در گوش فلک
*لاشه ای دیدم زمن در بستر است*
چشمهایش بسته و گوشش کر است
*صبح شد دیدم عیال و خانمان*
آمدند بر بسترم گریه کنان
*دخترم می زد به صورت : کای پدر*
زود بستی از میان بار سفر
*آن طرف تر خواهرم خون میگریست*
داد می زد این مصیبت چیست؟ چیست؟
*یک نفر آمد لباسم را درید.*
آن دگر گفتا که تابوت آورید
*غسل میّت دادنم خویشان من*
در کفن پیچیده کردند جان من
*سوی قبرستان روان کردند مرا*
اهل منزل صد فغان کردند مرا
*زین پس از آنان سرایم دور بود.*
بعد از اینها منزل من گور بود
*بردَنم در قبر نهادند در لحد*
قبر شد منزلگه من تا ابد
*خاک را بسیار بر من ریختند.*
خود دعایی کرده و بگریختند
*آن زمان من بودم و تنگی گور*
ظلمتی گسترده بی یک ذره نور
*ناگهان آمد صدای گفتگو*
دو مَلَک ، با گرز دیدم روبرو
*گفت برخیز ای فلان ابن فلان*
لحظهی پرسش رسیده ست این زمان
*اولین پرسش : بگو ربّ تو کیست؟*
دومین پرسش : بگو دین تو چیست؟
*سومین پرسش : که بود پیغمبرت؟*
کو نماز و روزه ، حجّ اکبرت؟
*مانده بودم در جواب آن دو من*
مهر خاموشی مرا بُد بر دهن
*رَبّ؟ نمیشناسم نکردم طاعتش*
دین؟ نکردم پیروی یک ساعتش
*بی جوابم چون بدیدند آن زمان*
برسرم کوبید با گرزی گران
*آنچنان گرزی که آتش در گرفت*
شعله هایش گور من را بر گرفت
*وامصیبت این چه حال است ای خدا*
ناگهان آمد به گوشم این ندا
*بنده ی من : حُبّ دنیا داشتی*
عمر جاویدان به خود پنداشتی
*حُبّ عیش و نوش و ثروت بود تورا*
پیروی از نفس و شهوت بود تورا
*بر نماز خویش کاهل میشدی*
روزه میآمد تو غافل میشدی
*دست یاری با شیاطین داشتی*
بی خیالی از برِ دین داشتی
*غافل از یاد خدا بودی کنون*
از عذاب سخت کی آیی برون
*در غل و زنجیر کردند پای من*
پس نشان دادند به من مأوای من
*یک در از دوزخ برایم باز شد.*
ناله و درد و فغان آغاز شد.
*ضجّهها کردم خدایا الأمان*
شعله ای برخاست بند آمد زبان
*آه ، دیدم ناله ام بی حاصل است*
دیدم آنجا منزل این جاهل است
*آرزو کردم که : ای کاش این زمان*
بر بگردم ساعتی را در جهان
*تا تن از دوزخ دمی راحت کنم*
بی نهایت سجده و طاعت کنم
*آرزویم بود این ، اما چه سود*
راه برگشتی برای من نبود.
*نشر صدقه
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه لحظه آدم میتونه یه کاری کنه که خدا خریدارش بشه.
استاد عالی
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
امام باقر عليه السلام:
🔹 وَاللَّهِ، ما تَرَكَ اللَّهُ أرضاً مُنذُ قُبِضَ آدَمُ عليه السلام إلّا وفيها إمامٌ يُهتَدى بِهِ إلَى اللَّهِ، وهُوَ حُجَّتُهُ عَلى عِبادِهِ، ولا تَبقَى الأَرضُ بِغَيرِ إمامٍ حُجَّةٍ للَّهِِ عَلى عِبادِهِ
💠 به خدا سوگند، خداوند از هنگامى كه آدم عليه السلام را قبض روح كرد، زمين را بدون امامى كه با او به خدا ره جويند، رها نكرد و او حجّت بر بندگان خداست و زمين، بدون امامى كه حجّت خدا بر بندگانش باشد، باقى نمىماند
📚 الكافی جلد1 صفحه179
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چی به درد عالم آخرت میخوره
🎙 مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
💠 سئِلَ الاْمامُ الْحُسَینُ علیه السلام عَنِ الاْدَبِ، فَقالَ:
هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَیتِک، فَلا تُلْقِی اَحَداً اِلاّ رَأَیتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَیک
✨ از امام حسین علیه السلام معنای ادب را پرسیدند؟ امام علیه السلام فرمود:
(ادب) آن است که از خانه که خارج می شوی به هرکسی برخورد می کنی او را برتر از خود بینی (یعنی همیشه دیگران را از خود بهتر بینی و احترام آنها را نگهداری)
📚 موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 910
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
✨﷽✨
🌼داستان کوتاه
✍در بازار شهری مرد قصابی کنار مرد فرشفروشی، مغازه داشت. قصاب مرد سخاوتمندی بود و با اینکه ثروت زیادی نداشت ولی هر روز نصف گوسفند به فقراء میداد.
🔥مرد فرشفروش که چندین برابر قصاب درآمد داشت، ریالی سخاوت نداشت. عصرها که فرشفروش دم درب مغازه روی صندلی مینشست، مردمی که از قصاب گوشت میگرفتند، به آن مرد فرشفروش مَتَلک میانداختند و میگفتند: این همه ثروت را به گور خواهی برد ای خسیس!! ببخش و میان خلق عزت پیدا کن.
بعد از مدتی مرد فرشفروش از دنیا رفت. هیچکس جز زن و فرزندانش در تشییع جنازۀ او حاضر نشدند. سه روز بعد از مرگ مرد فرشفروش، مردم به مغازۀ قصاب آمدند ولی قصاب گفت: از گوشت رایگان دیگر خبری نیست. مردم روی به قصاب کردند و گفتند: چه شد تو هم مثل همسایهات مرد فرشفروش خسیس شدهای؟!
مرد قصاب شروع به گریه کرد و گفت: من خسیس بودم و سخاوتی نداشتم، هر گوشتی که من به مردم میدادم احسان مرد فرشفروش بود ولی اجازه نمیداد من به شما بگویم تا او را بشناسید. اکنون که او از دنیا رفته، دیگر از گوشت هم خبری نیست....
✨نیکان روزگار در پشت پردهها هستند، نیکی میکنند و جفا میبینند.✨
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
#داستان
وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن میکند...
و درون تنور میگذارد را دیدی که چه اتفاقی می افتد؟
خمیر به سنگها می چسبد...
اما نان هر چه پخته تر می شود،
از سنگها جدا میشود!!
حکایت آدمها همین است...
سختی های دنیا ، حرارت تنور است...
و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری بخود می گیرد...
سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من.. خانه من..من.. من !!
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!!
خوشا بحال آنکه در تنور دنیا
آنقدر پخته میشود...
که به هیچ سنگی نمی چسبد!!
ما در زندگی به چه چسبیده ایم ؟
سنگ ما کدام است ؟
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن دین گذاشتیم کنار چون رییس جمهور جمهور قبلی بدبختمون کرد.
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلنگر
❖═▩ஜ💖 ﷽ 💖ஜ▩═❖
👌🏻دیگران را مسخره نکن !!
💟اگر دیدی فرزند کسی منحرف شده است پیش داوری نکن و خانوادهاش را مسخره و متهم به بدتربيت کردن فرزندشان نکن،
👈🏻 چرا که نوح با مشکل فرزند و همسرش مواجه بود در حالیکه صفیّ الله هست.
💟کسی را که قومش اخراج و راندند و ناسزا گفتند مسخره مکن و نگو بیارزش و بیجایگاه است،
👈🏻چرا که سيدنا ابراهیم را راندند در حالیکه خلیل الله هست.
💟زندان رفته و زندانی را مسخره مکن و متهم صرف به بدهکاری و مجرميت
👈🏻 چرا که: سيدنا يوسف سالها زندان بود در حالیکه در نزد الله صديق هست.
💟سرمایهدار ورشکسته را مسخره نکن و نگو که نادان بود شکست خورد
👈🏻 چرا که سيدنا ايوب بعد از غنا مفلس گرديد در حالیکه نبی الله هست.
💟شغل و حرفه دیگران را تمسخر نکن
👈🏻 چرا که، سيدنا لقمان نجار، خیاط، و «چوپان» بوده است و در نزد الله حکيم هست.
.
💟کسی را که همه به بدی و ناسزاگوئی ياد میکنند به مسخره مگير و مگو وضعيت شبهه برانگیزی دارد
👈🏻 چرا که به سيدنا محمد ﷺ ساحر، مجنون، میگفتند و در نزد الله حبيب هست.
👌🏻پس مسخره مکن و دیگران را پیش داوری نکن بلکه حسن ظن به دیگران داشت
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ...
ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ ﺗﻮ...
ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...!
ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ،
ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ...!
ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ،
ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﺪ...!
ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ،
ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ...!
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ،
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ،
ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ...
پس دستانت را ببوس🌹
سلام صبحتون بخیر همراهان خوب کانال
روزتون پر از خیر و شادی و برکت
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
🔵🟣خداوند می داند که دوستانش به شک و تردید نمی افتند
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: فَحُجِبَ (حُجَّةُ اللَّهِ)عَنْهُمْ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ يَعْلَمُوا بِمَكَانِهِ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ وَ يُوقِنُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اللَّهِ وَ لَا مِيثَاقُهُ، فَعِنْدَهَا تَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً ... وَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لَا يَرْتَابُونَ، وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا غَيَّبَ حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَيْنٍ عَنْهُمْ. (غیبت نعمانی، ص161-162)
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: حجت خدا از مردم شیعه محجوب می شود، و براى آنان ظاهر نمی شود و جايگاهش را نمی دانند، و با اين حال، علم و يقين دارند كه حجّت خدا و پيمان الهى باطل نمی شود. در آن هنگام هر صبح و شام در انتظار فرج باشيد ... و خداى عزّوجلّ می داند كه دوستانش در شكّ و ترديد نمی افتند و اگر خدا می دانست كه آنان به شكّ می افتند، حجّت خود را يك چشم به هم زدن غايب نمی كرد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
♦️روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه!
پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی،
اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
😐😐
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
🔸شیرین ترین توت ها ، پای درخت میریزد،
در حالی که ما برای چیدن توت های کال، چشم به بالا ترین شاخه ها دوخته ایم ...
"این است حکایت ندیدن بهترین ها"
برای صدقه دادن، توي جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ میگردیم ..!
آنوقت ازخداوند بالاترین درجه نعمتها را هم میخواهیم!!!
چه ناچیز می بخشیم وچه بزرگ تمنا میکنیم.
👌😔
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
خوب است آدمی
جوری زندگی کند که آمدنش
چیزی به این دنیا اضافه کند…
و رفتنش چیزی از آن کم …!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود.
نیامده ایم تا جمع کنیم
آمده ایم تا ببخشیم,
آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ؛
دوستی را ؛
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس!
بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت
آمده یم تا بازیگر خوب صحنه زندگی خود باشیم
#داستانهای_آموزنده
•
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
💎قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه ی کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود، اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید... باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه ی عسل کفایت نمی کند و مزه ی واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هر چه بیشتر و بیشتر لذت ببرد... مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد... اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت... در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد...
بنجامین فرانکلین می گوید: دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک میشود...
این است حکایت دنیا
#داستانهای_آموزنده
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
✅ ای کاش از الطاف پنهان حق سر در میآوردیم که این گونه ناسپاس خدا نباشیم.
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
🔷 ریشه بلاهای جدید از کجاست ؟
🔹 امام رضا علیهالسلام : كُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ .
♦️ هرگاه مردم به گناهانی تازه ، که قبلاً به انجام آن نمیپرداختند ، آلوده شوند ، خداوند متعال آنان را به بلاهایی جدید که تاکنون نمیشناختهاند ، مبتلا میسازد .
📚 الكافي، ج۲، ص ۲۷۵ .
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
💢وقتی خداوند، مانع عبادت میشود
خداى عزوجل فرمايد:
...و یکی از بندگانم شخصی است که شبها به خاطر من، نماز شب میخواند. اما من يك شب یا دو شب، او را از خواب بیدار نمیکنم، به خاطر نظر لطفى كه به او دارم.
وقتی او از عبادت محروم میشود، خود را سرزنش ميكند.
در صورتيكه اگر او را واگذارم تا هر چه خواهد عبادتم كند، او را خودبينى فرا گيرد و همان خودبينى، او را نسبت به اعمالش فريفته سازد و هلاکش میکند.
وقتی او از خود راضى شود، گمان میكند حق عبادت من را به جا آورده. و آن هنگام از من دور می شود در حالی که خودش خیال میكند به من نزديك است!
پس كسانيكه اعمالى بخاطر ثواب من انجام ميدهند، نبايد به آن اعمال تكيه كنند، زيرا آنها هر چقدر هم که كوشش كنند و عُمر خود را در راه عبادتم بگذرانند، باز هم مقصر باشند و با عبادت خود به حقيقت عبادتم نمی رسند.
تنها بايد به رحتم اعتماد كنند و به فضلم شادمان باشند و حُسنظن داشته باشند.
📚اصول كافى، ج ۳ ، ص ۱۰۰
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
✅حکایت
📚مردي نزد جوانمردی آمد و گفت:
تبرکي ميخواهم.
جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردي بهره اي ببرم.
جوانمرد گفت: جامه ي مرا بهايي نيست. اما سوالي دارم؟ مرد گفت: بپرس.
🚫جوانمرد گفت: اگر مردي چادر بر سر کند زن مي شود؟ مردگفت: نه
🚫جوانمرد گفت اگر زني جامه ي مردانه بپوشد مرد مي شود؟ مرد گفت: نه
💟جوانمرد گفت: پس در پي آن نباش که جامه ي از جوانمردان را در بر کني که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشي جوانمرد نخواهي شد.
زيرا جوانمردي به جان است نه به جامه...
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
🔰حق صدقه
✍امام سجاد علیه السلام: اما حق صدقه پس بدان که آن ذخیره توست در نزد پروردگار؛ و امانتی از تو نزد خداوند متعال که نیاز به شاهد ندارد؛ پس وقتی متوجه این جهت شدی؛ به آنچه که مخفیانه و بدون اطلاع دیگران نزد خداوند به امانت میگذاری بیشتر مطمئن باش تا آنچه را که به طور علنی و آشکار.
بنابراین سزاوار برای تو آن است؛ هرچیزی را که به عنوان امانت نزد خداوند میگذاری به صورت مخفیانه بگذاری و از اعلان آن و اخبار دیگران خود داری نمائی و فقط بین تو و خدایت باشد؛ و گوشها و چشمها را شاهد امانتت قرار ندهی؛ و تو باید به امانت بدون شاهد و اطلاع دیگران بیشتر مطمئن باشی؛ نه اینکه فکر کنی اگر شاهدی نباشد او امانت تو را به تو بر نمیگرداند.
هرگز با دادن صدقه برکسی منت نگذار زیرا که صدقه از تو میباشد و گرنه خودت را مورد توهین و تحقیر خودت قرار دادهای برای آنکه در صورت منت گذاشتن؛ خودت را از آن اراده نکردهای و اگر این کار را برای خودت انجام میدادی کس دیگری را مورد منت قرار نمیدادی و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.
📚منبع: رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
🍃🍃🍃
🔴 درباره مشڪلات خود با مردم صحبت نڪنید !
🌱 مفضل مي گويد :
محضر امام صادق عليه السلام رسيدم و از مشكلات زندگي شكايت كردم.
⚘ امام عليه السلام به كنيز دستور داد كيسه اي كه چهارصد درهم در آن بود ، به من داد و فرمود :
با اين پول زندگيت را سامان بده.
🔷 عرض كردم :
فدايت شوم ! منظورم از شرح حال اين بود كه در حق من دعا كني !
✨ امام صادق عليه السلام فرمود :
بسيار خوب دعا هم مي كنم.
🌸 و در آخر فرمود :
مفضل ! از بازگو كردن شرح حال خود براي مردم پرهيز كن !
اگر چنين نكني نزد مردم (کم ڪم) ذليل و خوار مي شوي...
بنابراين براي دوري از ذلت و
( خوارے ) ، درد دلت را هرگز به كسي نگو...
✍️ بحار : ج 47 ، ص 34
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat