🔸حکم پخش صدای سخنرانی و مداحی از بلندگوی مسجد و حسینیه
⁉️ آیا پخش سخنرانی و مداحی و مانند آن، از بلندگوی مسجد و حسینیه جایز است؟
✅ اگر چه اقامه مراسم و شعائر دینی در زمانهای مناسب در مسجد و حسینیه از بهترین کارها و جزو مستحبات مؤکد میباشد، ولی واجب است برگزارکنندگان مراسم و عزاداران تا حد امکان از اذیّت و ایجاد مزاحمت برای همسایگان بپرهیزند هرچند با کم کردن صدای بلندگو و تغییر جهت آن به طرف داخل مسجد و حسینیه باشد.
#احکام
🔸حکم بیان زبان حال در مداحی
⁉️ آیا بیان زبان حال(1) در مداحیها و روضهها بصورت اشعار و نثر در مورد اهل بیت (علیهم السلام) جایز است؟
✅ اگر معلوم باشد که زبان حال را بیان میکند و مناسب با شأن اهل بیت علیهم السلام باشد، مانع ندارد.
1. منظور از زبان حال آن است که حالت آن بزرگواران چنین تعبیراتی را اقتضا میکند و این کار به دو شرط جایز است: نخست اینکه، واقعاً این سخنان مناسب چنان حالتی باشد، و دیگر اینکه، معلوم باشد که زبان حال است نه آنچه رخ داده.
#احکام
⭕️وقایع روز یازدهم محرم _ قسمت اول
🔹پس از شهادت امام حسین علیهالسّلام ، کوفیان خيمههای امام را سوزانده و از به يغما بُردن جزئيترين وسايل دريغ نكردند. عمر بن سعد به همراه یارانش تا ظهر روز 11 محرم در سرزمین کربلا ماندند و به تدفین کشتگان خود پرداختند.
🔺آنگاه در حالیکه اجساد بی سر و مطهر امام (علیه السلام) و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، زنان و دختران سالار شهیدان را در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده و بدون چادر، بر شترهای بیجهاز سوار کردند و همانند اسیران کافر با غل و زنجیر به سوی کوفه حرکت دادند.
🔻سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان قتلگاه عبور دادند. تا داغ اهل بیت پیامبر (صل الله علیه وآله) را تازه کنند. پس آنان شروع به شیون و زاری کردند و به صورتهای خویش میزدند. حضرت زینب (سلام الله علیها) چون نظرش به بدن مبارک برادرش امام حسین علیهالسلام افتاد، فرمود: یا محمداه صلى علیک ملیک السّماء؛
♦️این حسین توست که با اعضاى پارهپاره در خون خویش آغشته است، اینها دختران تواند که اسیر شدهاند. .سکینه (سلام الله علیها) دختر امام حسین (علیه السلام)، پیش آمد و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#یازدهم_محرم
⭕️وقایع روز یازدهم محرم _ قسمت دوم
💠بسیاری از مورخان بر این اعتقادند که در روز یازدهم محرم و پس از عزیمت سپاه عمر بن سعد به سوی کوفه، گروهی از بنی اسد ، خود را به اجساد مطهر امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش رسانده بر آنان نماز گزارده و آنان را دفن نمودند. برخی دیگر روز سیزدهم را زمان دفن شهدای کربلا بیان کردهاند.
♦️بر اساس برخی منابع شیعی از آنجا که بدنهای بی سر شهدا قابل شناسایی نبودند، امام سجاد علیه السلام که در اسارت به سر میبردند با معجزه الهی خود را به کربلا رسانده و در تدفین امام حسین (علیه السلام) و یارانشان شرکت کردند.
🔻دشمنان زمانی که اهل بیت رسالت را به شهر کوفه وارد نمودند سرهای شهدا را پیش روی آنان حرکت داده وارد شهر کردند و در کوچه و بازار گرداندند . بسیاری از مردم کوفه به تماشای اسرا آمدند و برخی از آنان چون اسرا را در این وضع ناگوار دیدند، صدا به گریه و زاری بلند کردند.
🔸آن روز عبیدالله بن زیاد در قصر دار الاماره نشست و بار عام داد و دستور داد تا سر امام حسین (علیهالسّلام) را در پیش روی او قرار دادند، سپس دستور داد تا اهل بیت امام را بر او وارد کردند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#یازدهم_محرم
🚨#اختصاصی
🔴 انهدام چند تیم تروریستی توسط دستگاه های امنیتی در شب تاسوعا و عاشورا
🔴در پی رصد و پایش گسترده اطلاعاتی فرزندان ملت امام حسینی ایران زمین در دستگاه امنیتی کشور و دعای خیر مردم ایران چندین تیم تروریستی دیگر که قصد داشتند در تاسوعا و عاشورای حسینی دست به اقدامات جنایتاکارانه و تروریستی بزنند توسط سربازان گمنام امام زمان«عج»شناسایی و منهدم گردیدند.
📜هر روز یک حکمت { حکمت ۴ }
🔹هر روز باهم یک حکمت بخوانیم،
و دیگران را هم به خواندن آن دعوت کنیم
#نهج_البلاغه
#هر_روز_یک_حکمت
#حکمت_۴
⭕️ به بچه هاتون یاد بدهید:
حسین از بی یاری سر بریده شد، نه از بی آبی..
عباس از معرفت و مرام بی دست شد، نه به خاطر مشک آب..
اونجا که امام حسین(علیهالسلام) فریاد زد: "هل من ناصر ینصرنی"؛
🔅یار میخواست نه آب..!!
به بچه هاتون از آزادگی #حسین بگویید نه از لبهای تشنه..
خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتن اما حسین نشدن.
حسین یعنی مردانگی
آزادگی
غیرت
شجاعت
و شهامت..
#عباس یعنی جوانمردی، معرفت، حیا، غیرت..
عباس یعنی پشت برادر حتی بدون دست...
حسین یعنی آزادگی حتی لحظه ای که گلوی نوزادت دریده شد...
🔸به بچه هاتون راه اصلی کربلا را نشان بدهید
#جهادتبيين
#تلنگر
ای کشتهی شیوخِ مقدّس نما؛ #حسین(علیهالسلام)
💠آیت الله مجتهدی(رضواناللهتعالی):
🔹در #کربلا همه داش مشتی ها رفتند به کمک #امامحسین علیه السلام و شهید شدند، مقدسها استخاره کردند، استخاره هاشون بد آمد و نرفتند...
#محرم
📣📣📣📣📣
🔴 وداع جانسوز امام سجاد (ع)با امام حسین (ع)
🔴 امام حسین(علیهالسلام) لحظات آخر چه پیام مهمی برای #شیعیان فرستاد؟
در روايتى آمده است:هنگامى كه امام #حسين(ع) تنها شد به خيمه هاى برادرانش سر كشيد، آنجا را خالى ديد. آنگاه به خيمه هاى فرزندان عقيل نگاهى انداخت، كسى را در آنجا نيز نديد؛ سپس به خيمه هاى يارانش نگريست كسى را نديد، امام در آن حال ذكر «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ» را فراوان بر زبان جارى مى ساخت.
آنگاه به خيمه هاى زنان روانه شد و به خيمه فرزندش امام #زينالعابدين(عليه السلام) رفت. او را ديد كه بر روى پوست خشنى خوابيده و عمّه اش #زينب(س) از او پرستارى مى كند. چون حضرت #علىبنالحسين(عليه السلام) نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخيزد، ولى از شدّت بيمارى نتوانست، پس به عمّه اش زينب گفت: «كمكم كن تا بنشينم چرا كه پسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است» زينب(عليها السلام) وى را به سينه اش تكيه داد و امام حسين(عليه السلام) از حال فرزندش پرسيد: او حمد الهى را بجا آورد و گفت:
«يا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْيَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِينَ»؛ (پدر جان! امروز با اين گروه منافق چه كرده اى؟).
امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود:
«يا وَلَدِي قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِكْرَ اللّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللّهُ حَتّى فاضَتِ الاَْرْضُ بِالدَّمِ مِنّا وَ مِنْهُمْ»؛ (فرزندم! شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است و جنگ بين ما و آنان چنان شعله ور شد كه زمين از خون ما و آنان رنگين شده است!).
حضرت #سجّاد(عليه السلام) عرض كرد: «يا أبَتاهُ أَيْنَ عَمِّىَ الْعَبّاسُ»؛ (پدر جان! عمويم عبّاس كجاست؟). در اين هنگام اشك بر چشمان زينب حلقه زد و به برادرش نگريست كه چگونه پاسخ مى دهد ـ چرا كه امام(ع) خبر شهادت #عبّاس را به وى نداده بود زيرا كه مى ترسيد بيمارى وى شدّت پيدا كند! ـ
امام(عليه السلام) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّكَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا يَدَيْهِ عَلى شاطِىءِ الْفُراتِ»؛ (پسر جان! عمويت كشته شد و دستانش كنار فرات از پيكر جدا شد!).
على بن الحسين(ع) آن چنان گريست كه بى هوش شد. چون به هوش آمد از ديگر عموهايش پرسيد و امام پاسخ مى داد: «همه شهيد شدند».
آنگاه پرسيد: «وَ أَيْنَ أَخي عَلِيٌّ، وَ حَبيبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ»؛ (برادرم على اكبر، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهير بن قين كجايند؟).
امام(ع) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ في الْخِيامِ رَجُلٌ إِلاّ أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمّا هؤُلاءِ الَّذِينَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَكُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى»؛ (فرزندم! همين قدر بدان كه در اين خيمه ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاك افتاده و شهيد شده اند).
پس على بن الحسين(ع) سخت گريست. آنگاه به عمّه اش زينب(س) گفت:
«يا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّيْفِ وَ الْعَصا»؛ (عمّه جان! شمشير و عصايم را حاضر كن).
پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما»؛ (مى خواهى چه كنى؟).
عرض كرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَكَّأُ عَلَيْها، وَ أَمَّا السَّيْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَيْنَ يَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْحَياةِ بَعْدَهُ»؛ (بر عصا تكيه كنم و با شمشيرم از فرزند رسول خدا(ص) دفاع نمايم، چرا كه زندگانى پس از او ارزش ندارد).
امام حسين(ع) او را باز داشت و به سينه چسباند و فرمود:(فرزندم! تو پاك ترين ذريّه و برترين عترت منى و تو جانشين من بر اين بانوان و كودكانى. آنان غريب و بى كس اند كه تنهايى و يتيمى و سرزنش دشمنان و سختى هاى دوران آنان را فرا گرفته است. هر گاه كه ناله سر دادند آنان را آرام كن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نيكو، خاطرشان را تسلّى بخش.
چرا كه كسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم هايشان را به وى باز گويند. بگذار آنان تو را ببويند و تو آنان را ببويى و آنان بر تو گريه كنند و تو بر آنان
آنگاه امام(ع) دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود:
اى زينب! اى #امّكلثوم! اى #سكينه! اى #رقيّه! و اى #فاطمه! سخنم را بشنويد و بدانيد كه اين فرزندم #جانشين من بر شماست و او #امامى است كه پيروى از او واجب است
سپس به فرزندش فرمود: «يا وَلَدي بَلِّغْ شيعَتي عَنِّيَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبي ماتَ غَريباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهيداً فَابْكُوهُ»؛ فرزندم! سلامم را به شيعيانم برسان و به آنان بگو: پدرم #غريبانه به #شهادت رسید پس بر او #اشك بريزيد.
📚معالى السبطين، ج 2، ص 20 - 21.