eitaa logo
🇮🇷 رهــروان شهـــدا 🇮🇷
102 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 فضیلت زنده نگه داشتن یادشهداکمترازشهادت نیست..."امام خامنه ای" ✔ تاسیس: اسفند99/12/11 ♻️شهید آوینی: شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگراین شرط را داری ؛ چه تفاوتی میکند که نامت چیست وشغلت ؟
مشاهده در ایتا
دانلود
✍کرامات ابراهیم 🌷شهید ابراهیم هادی دوست امام زمان عج بود ... 🌿ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده ؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم . تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده ، هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت ؛ آنهم خوشحال و سرحال ...! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ... سریع بیا، ماشاالله زنده است! 🌿بچه ها خوشحال شدند. مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر . رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آن هم نزدیک سنگر عراقیها . من وقتی رفتم آنجا نبود ... کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! 🌷بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم . عراقی هاهم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم . ✨ زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی✨ 🍀هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیماونورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد ، و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم. 🍃آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی می آید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. 🌷آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛خوشابه حالش ... ( 2 )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌷🌷 به شهدا : 9⃣ گویند شهادت مهر قبولی ست...که بر دلت می خورد...❤️ 🌿شهدا... دلم لایق مهر شهادت نیست اما . . . شما که نظر کنید...این کویر تشنه دریا می شود... با عطر شهادت...🌿 🕊 🕊 سلام برشـ🌷ـهدا امروز متوسل می شویم به : 🌷 ابراهیم و ... 100صلوات هدیه می کنیم به روح مطهرشان روحشان شاد یادشان گرامی ... راهشان مستدام ... 💌 💌 💌 💌 💌 🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷 ( 3)
💚السَّلامُ عَلَيْكَ یا امیرالمُؤمنین﴿علیه السلام ﴾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 🌷🌷 به شهدا : 🔟 ✨✨ _حُججی 🌷 تولد : ۱۳۷۱ نجف‌ 🌷 شهادت : 1396/5/18 مرداد در منطقه‌ای به نام تنفت 🌷 شهادت : توسط تروریست های تکفیری 🌷 ‌مزار : گلزار شهدای نجف آباد 🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀 ✍مختصری از زندگینامه شهید : 🌹شهید حججی در سال ۱۳۷۰ در شهر نجف‌آباد اصفهان به دنیا آمد و از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه شهید احمد کاظمی بود که در عملیاتی مستشاری نزدیک مرز سوریه با عراق به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد و پس از دو روز به‌دست تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. 🌷داعش چندی پس از انتشار فیلمی که ادعای به اسارت درآوردن محسن حججی را داشت، اعلام کرد که وی را به قتل رسانده است. 🌷این جهادگر فرهنگی از فعالان ترویج و تبلیغ کتاب بود و اقدامات جهادی را در اردوهای سازندگی برای خدمت به مناطق محروم انجام داده و از خادمین راهیان نور در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس بود. همچنین شهید حججی در مدارس به تبلیغ کتاب می‌پرداخت و از زمره پیشگامان معرفی کتاب در نماز جمعه بود. او در نجف‌آباد استان اصفهان به معرفی و تبلیغ کتاب می‌پرداخت. 🥀شهید محسن حججی در سال 1391 ازدواج کرد، ثمر ازدواجش پسری به‌نام علی است. این جوان رشید پاسدار در دومین اعزام خود به سوریه در مرز عراق با این کشور در روز دوشنبه 16 مرداد 1396 به اسارت داعش درآمد و در روز چهارشنبه 18 مرداد 1396 در منطقه‌ای به نام تنفت به شهادت رسید. 🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀 مردان خدا پرده ی پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند ( 1 )
🔴شهید محسن حججی که پس از دو روز اسارت به‌دست نیروهای تکفیری داعش به شهادت رسید، حرف‌های ناگفته خود را در وصیت نامه‌اش نوشته و این وصیت‌نامه هم‌اکنون به دست تمام ملت ایران رسیده است. در ادامه، متن این وصیت‌نامه را می‌خوانید : ✍وصیت‌نامه محسن ✔️حالا که دستهایم بسته است می‌نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده‌ام و ایستاده‌ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده‌ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. ✔️حرامزاده‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه‌ای و فرمانده‌ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده‌ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد». ✔️آسمان اینجا شبیه هیچ‌جا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیده‌ام یا آسمان بیابان‌های سال‌های خدمتم، اینجا بوی دود و خون می‌آید. کم‌کم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظه‌های آخر که حرامیان دوره‌ام کرده‌اند می‌خواهم قصه بگویم و قصه که می‌گویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم می‌شود ولی خدا وعده داده که جای شهید را برای خانواده‌اش پر می‌کند، اما حتماً قصه‌ام را برای علی وقتی بزرگ شد بخوانید. ✔️قصه کودکی‌ام که با پدرم در روضه‌های مولا اباعبدالله الحسین(ع) شرکت می‌کردم، قصه لرزش شانه‌های پدر و من که نمی‌دانستم برای چیست. پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس می‌گفت و توصیه می‌کرد: «پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچ‌وقت تمام‌شدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود ان‌شاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد». ✔️دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه می‌گفت «تو را محسن نام گذاشتم به‌یاد محسن سقط‌شده خانم حضرت زهرا(س)». مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچه‌های بزرگی به‌رویم باز شد اما نمی‌دانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید. ✔️بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا(س) نکردی و نامم را محسن نگذاشتی، مادرجان، حرم خانم زینب(س) در خطر است اجازه بده بروم. مادرم.... نکند لحظه‌ای شک کنی به رضایتت که من شفاعت‌کننده‌ات خواهم بود و اگر در دنیا عصای دستت نشدم در عقبی نزد حضرت زهرا(س) سرم را به‌دست بگیر و سرفراز باش چون "ام‌وهب". مادر، یادت هست سال‌های کودکی و مدرسه، پس از دبستان و مقاطع تحصیلی و بالاتر، همیشه احساس می‌کردم گمشده‌ای دارم و این‌قدر به مادرمان حضرت زهرا(س) متوسل شدم تا در سال 1385 و اوج جوانی مسیری را برایم روشن کردند و آن مسیر آشنایی با شهید کاظمی و حضور در مؤسسه‌ای تربیتی‌فرهنگی به همین نام بود. ( 2 )
✍ادامه وصیت نامه : ✔️همان سال‌ها بود که مسیر زندگی‌ام را پیدا کردم و حاج احمد کاظمی شد الگوی زندگی و یار لحظه لحظه زندگی من، خیلی زود حاج احمد دستم را گرفت و با شرکت در اردوهای جهادی، هیئت، کار فرهنگی و مطالعه و کتاب‌خوانی رشد کردم. انگار حاج احمد دستم را گرفت و ره صدساله را به‌سرعت پیمودم. ✔️سربازی و خدمت در مناطقی دورافتاده را انتخاب کردم و تو مادر، ببخش که آن روزها مثل همیشه چقدر نگرانم بودی ،و ازدواج که آرزوی شما بود، با دختری که به‌واسطه شهدا با او آشنا شدم و خدا را شاکرم که حاج احمد از دختران پاکدامنش نصیبم کرده است، ✔️هم نام حضرت زهرا(س) و از خانواده‌ای که به‌شرط اینکه به‌دلیل نداشتن فرزند پسر برایشان فرزند خوب و باایمانی باشم دختر مؤمن و پاکدامنشان را با مهریه‌ای ساده به‌عقدم درآوردند و من هم تنها خواسته‌ام از ایشان مهیا‌کردن زندگی برای رسیدن به سعادت و شهادت بود و با کمکِ هم، زندگی مهدوی(عج) را تشکیل دادیم، خانواده‌ای که در روزهای نبودنم و جهادم همسر و فرزندم را در سایه محبتشان گرفتند و من دلم قرص بود که همسر و فرزندم جز غم دوری و دلتنگی غمی نداشته باشند، همین جا بود که احساس کردم یکی از راه‌های رسیدن به خداوند متعال و قرار گرفتن در مسیر اسلام و انقلاب عضویت در سپاه است و همین جا بود که باز حاج احمد کمکم کرد و لیاقت پوشیدن لباس سبز پاسداری را نصیبم کرد ، و همسرم و همسرم... می‌دانم و می‌بینم دست حضرت زینب(س) که قلب آشوبت را آرام می‌کند، همسرم شفاعتی که همسر وهب از مولا اباعبدالله شرط اجازه میدان رفتن وهب گذاشت طلب تو. خاطرات مشترکمان دلبستگی نمی‌آورد برایم، بلکه مطمئنم می‌کند که محکمتر به قتلگاه قدم بگذارم چون تو استوارتر از همیشه علی عزیزمان را بزرگ خواهی کرد و منتظر باش که در ظهور حضرت حجت به‌اقتدای پدر سربازی کند. ✔️حالا انگار سبکتر از همیشه‌ام و خنجر روی بازویم نیست و شاید بوی خون است که می‌آید، بوی مجلس هیئت مؤسسه و شبهای قدر و یاد حاج حسین به‌خیر که گفت مؤسسه خون می‌خواهد و این قطره‌ها که بر خنجر می‌غلطد ارزانی حاج احمدی که مسیر شیب‌الخضیب شدنم را هموار کرد. ✔️خدّالتریب شدنم را از مسجد فاطمه الزهرای(ع) دورک شروع کردم و به خاک آلودم تمام جسمم را تا برای مردمی که عاشق مولایند مسجد بسازیم. روی زمینی نیستم که می‌بینید، ملائک صف به صفند کاش همه چیز واقعی بود درد پهلویم کاش ساکت نمی‌شد و حالا منتظر روضه قتلگاهم، حتماً سخت است برایتان خواندن ولی برای من نور سید و سالار شهیدان دشت را روشن کرده است. ✔️اینجا رضاً برضاک را می‌خواهم زمزمه کنم. انگار پوست دستم را بین دو انگشت فشردند و من مولای بی‌سر را می‌بینم که هم‌دوش زینب آمده‌اند و بوی یاس و خون در آمیخته هستم. حرامیان در شعله‌های شرارت می‌سوزند و من بدن بی‌پیکرم را می‌گذارم برای گمنامی برای خاک زمین. ( 3 )
✍چند وصیت کلی شهید : 🔸از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه‌ای نائب بر حق امام زمان است. 🔸از همه خواهران عزیزم و از همه زنان امت رسول الله می‌خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید … همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید. 🔸همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند: غصه حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته، اما به سرم هست هنوز … 🔸از همه مردان امت رسول الله می‌خواهم فریب فرهنگ و مد‌های غربی را نخورید. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🥀ای شهید ... 🌷درود وسلام خدا برتو باد ؛ برای روزی که بدنیا اومدی. برای روزی ک شهید شدی و برای روزی که برانگیخته میشوی ... ( 4 )
✔️ ۱۱۰ داستان از مجاهدت‌های شهید حُججی در کتاب "حجت خدا" : 🔸تنها آرزوی آقا محسن 🌹محسن ازدواج می‌کند. مهریه همسرش یک سکه به نیت یگانگی خدا، پنج مثقال طلا به نیت پنج تن، ۱۲ شاخه گل نرگس به نیت امام زمان(عج)، ۱۴ مثقال نمک به نیت نمک زندگی، ۱۲۴هزار صلوات و حفظ کل قرآن با ترجمه است که این قلم آخری را به علت اعزام به سوریه و شهادت نمی‌تواند تمام کند. 🔸جای جای کتاب واژگان شهید و شهادت موج می‌زنند. حاج حسین یکتا را که دعوت می‌کنند نجف آباد . باز هم از شهادت می‌گوید. محسن اما به یکی از دوستانش می‌گوید که دوست دارد شهید شود، شهادتش همه را تکان دهد و با همه شهدا فرق کند. این بزرگترین آرزویش در این دنیای فانی است. تنها دعای سفر مشهدالرضایش هم خواسته‌ای از امام رئوف نیست جز شهادت در راه خدا. 🔻لیلهُ الفتوح : زمانی که داعش قصد دارد شهر العیس را بگیرد محسن و گروهش غوغا می‌کنند و ضربه سنگینی به داعشی‌های آمریکایی وارد می‌کنند. فردای آن روز حاج قاسم سلیمانی را می‌بیند که می‌گوید: دست مریزاد، دیشب کیا روی تانک بودند؟ حسابی شاهکار کردند. حاج قاسم به خاطر شلیک‌های زیاد و دقیق محسن و گروهش، اسم آن شب را «لیله‌الفتوح» گذاشت. 🔻جابر جابر، احمد... محسن حتی طبق نقل صفحه ۷۲ کتاب، بریدن سرش را پیش‌بینی می‌کند. نام جهادی او در سوریه «جابر» است. بالاخره روز موعود فرا می‌رسد. ۱۶ مرداد ماه ۱۳۹۶، جابرجابر احمد، جابرجابر احمد...اما پاسخی از آن سوی بی‌‍سیم به گوش نمی‌رسد. محسن عزیز را در شهر القائم عراق چرخاندند، دست‌هایش را جدا وسنگبارانش کردند، شکنجه دادند و دست آخر سرش را بریدند و به آرزویش که همان شهادت زینبی بود رساندند. 📎حاج قاسم اما آتش غیرت شده بود. پیام داد و به داعش گفت: ای حیوانات انسان‌نما، ای فرزندان اسراییل و آمریکا، منتظر باشید. به زودی انتقام خون شهید حججی را می‌گیریم. به شدیدترین شکل ممکن . 📚منبع :انتشارات شهید ابراهیم هادی کتاب حجت خدا را در ۹۸ صفحه روانه بازار کتاب کرده است. ( 5 )
🌷مزار «شهید حججی» جامه نو بر تن کرد... 🥀 زائران گلزار شهدای نجف‌آباد از این پس مزار این شهید سربلند را با سنگ مزاری جدید زیارت می‌کنند. ✨گوشه‌ای از حرم امامان معصوم(ع) را می‌توان در یادمان شهدای نجف‌آباد و آرامگاه شهید مدافع حرم محسن حججی زیارت کرد، آنجا که بوی بهشتی نجف، کربلا و مشهد با عطر ایثار شهدا عجین شده است. ( 6 )
🌷مزار «شهید حججی» جامه نو بر تن کرد... 🔸آنچه که سبب شد تا سنگ مزار 3 امام معصوم (ع)، سنگ مقبره شهید محسن حججی را تشکیل دهد نیز خواندنی است. موضوعی که پدر شهید آن را شرح می‌دهد و می‌گوید: پیشنهاد دریافت سنگ مزار از حرم امامان معصوم (ع) در سفر به عتبات عالیات و توسط همسر شهید مطرح شد. 🔹وی بیان می‌کند: در همان اوایل شهادت آقا محسن، به اتفاق همسر ایشان، به کربلا و نجف سفر کردیم. در کربلا، دیداری با تولیت حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) داشتیم، همسر شهید، مطرح کردند که اگر ممکن است قطعه سنگی برای مزار شهید هدیه شود، تولیت حرم مطهر، در این دیدار گفتند که تعویض سنگ مزار حضرت سیدالشهدا (ع)، هر 100 سال بار صورت می‌گیرد، اما یک قطعه سنگ که میراث خانوادگی آنها و در منزل‌شان بود را به شهید هدیه کردند. 🔸پدر شهید حججی با اشاره به هدیه دادن سنگ مزار امام علی (ع) از سوی تولیت حرم امیرالمومنین (ع) می‌گوید: در سفر به نجف دیداری با تولیت حرم مطهر امام علی (ع) داشتیم، در این دیدار همسر شهید پیشنهاد داد که اگر امکانش هست قطعه سنگی از حرم امیرالمومنین (ع) برای مزار شهید هدیه داده شود، در این دیدار تولیت حرم مطهر بسیار استقبال کرد و قطعه سنگی را برای شهید هدیه دادند. 🔹اما این ماجرا در مشهد مقدس نیز تکرار شده است، حججی می‌گوید: در زمان حضور حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی به عنوان تولیت حرم مطهر امام رضا (ع)، در دیداری که با ایشان داشتیم به پیشنهاد همسر شهید قطعه سنگی از مزار این امام معصوم درخواست شد که توسط آستان قدس، طی مراسمی در نجف آباد این سنگ تحویل داده شد. ✔️وی ادامه می‌دهد: این 3 قطعه سنگ اهدایی از حرم امامان معصوم (ع)، توسط یکی از تراش‌کاران سنگ مزار در نجف آباد تراش‌کاری و آماده و روی مزار جای‌گذاری شد. 🔸پدر شهید حججی در پایان صحبت‌هایش، از طرف خود و خانواده شهید بزرگوار محسن حججی، از همه کسانی که در یادمان شهدای نجف آباد برای اعتلای نام همه شهدا تلاش می‌کنند تقدیر و تشکر کرد، او همچنین ابزار امیدواری کرد که با شکست هرچه‌زودتر بیماری کرونا، مردم بتوانند با حضور در اماکن متبرکه و مقدس به زیارت و انجام اعمال دینی خود بپردازند. https://tn.ai/2248084 🌷شهید عزیز ؛ باعث افتخاری! آینده مان را مدیون شما هستیم! 🌷شهید حججی راهت همیشه ادامه دارد و خواهد داشت! درود بر شرفت! دعا ( 7 )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌷🌷 به شهدا : 🔟 گویند شهادت مهر قبولی ست...که بر دلت می خورد...❤️ 🌿شهدا... دلم لایق مهر شهادت نیست اما . . . شما که نظر کنید...این کویر تشنه دریا می شود... با عطر شهادت...🌿 🕊 🕊 سلام برشـ🌷ـهدا امروز متوسل می شویم به : 🌷 محسن و ... 100صلوات هدیه می کنیم به روح مطهرشان روحشان شاد یادشان گرامی ... راهشان مستدام ... 💌 💌 💌 💌 💌 🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷 ( 8 )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 🌷🌷 به شهدا : 1⃣1⃣ ✨✨ علی رضا زاده حسینی (شهدای دفاع مقدس ) 🌷 تولد : 1332/02/06 🌷 تولد : تهران 🌷 : پاسدار 🌷 شهادت : 1365/03/14 🌷 شـهادت: فاو 🌷: والفجر8 🌷 شـهادت: حوادث ناشی از درگیری 🌷 ‌مزار : بهشت زهرا (س) قطعه 53 ،ردیف 179 ،شماره 6 🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀 ✍ زندگینامه شهید : 🌷شـــهید علی رضا قاسم زاده حسینی یازدهم اردیبهشت ۱۳۳۲، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش،بی بی رقیه نام داشت. تاپایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. کارمند دادستانی انقلاب اسلامی بود. سال۱۳۵۳ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. 🌷از طریق سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. چهاردهم خرداد ۱۳۶۵، با سمت مسئول ترابری سنگین در اروندرود بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار وی در بهشت زهرای تهران واقع است. "او را امیر نیز می نامیدند". 🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀 🌷روحشان شاد و راهشان همواره پررهرو ( 1 )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌷🌷 به شهدا : 1⃣1⃣ گویند شهادت مهر قبولی ست...که بر دلت می خورد...❤️ 🌿شهدا... دلم لایق مهر شهادت نیست اما . . . شما که نظر کنید...این کویر تشنه دریا می شود... با عطر شهادت...🌿 🕊 🕊 سلام برشـ🌷ـهدا امروز متوسل می شویم به : 🌷 علی رضا زاده حسینی (شهدای دفاع مقدس ) و ... 100صلوات هدیه می کنیم به روح مطهرشان روحشان شاد یادشان گرامی ... راهشان مستدام ... 💌 💌 💌 💌 💌 🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷 ( 2 )
🌕 شهید سلیمانی: هر كس به مدار مغناطيسی علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) نزدیکتر شد، اين مدار بر او اثر میگذارد او کمیل ا‌بن‌زیاد می‌شود، او ابوذر غفاری می‌شود، او سلمان پاک می‌شود ... 🌹دهه امامت و ولایت مبارک🌹
💛‌السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدیّ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 🌷🌷 به شهدا : 2⃣1⃣ ✨✨ سید احمد 🌹 تـولـد :۱۳۴۴/۲/۷ 🌹 تـولـد : تهران (اصالتا تبریز) 🌷 شـهادت :کربلای ۸ 🌷 شـهادت :۱۳۶۶/۱/۲۲شلمچه 🌷 مزار :بهشت زهرا، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲ ✨✨🌷✨✨🌷✨✨🌷✨✨ ✍فرازی از وصیت نامه شهید : 🥀خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم . و ا... اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستارالعیوبی را بر می داشتی میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، بلکه از من فرار می کردند ، حتی پدر و مادرم . 🥀 خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود . الهی العفو 🤲... 🌷بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید، ( امام دوستت دارم و التماس دعا ) که میدانم بر سر قبرم می آید. عاشورا 65/6/24 ✨✨🌷✨✨🌷✨✨🌷✨✨ ✍دست نوشته شهید خطاب به امام زمان (عج) : 🌷آقاجان وقتی که ما به سوی جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام سیلی حضرت زهرا (س ) ،که آن نامردها به روی مادر شیعیان زده اند را بگیریم . ( 1 )
✍ زندگی نامه شهید : ✔️شهید احمدپلارک متولد 1344 تهران فرزند سید عباس، و اصالتاً تبریزی می باشد . ✔️در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد. ✔️وی در خیابان ایران میدان شهدا و در محله‌ای مذهبی زندگی می‌کرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا علیه السلام" مأمن همیشگی‌اش بود. ✔️وی فرمانده آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار می‌کرد. ✔️خدمت به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بود برایش مهم نبود که بدنش همیشه توالتها را بدهد. ✔️او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند و او شهید و در زیر آوار مدفون می‌شود. ✔️بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود. ✔️هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت_زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود. ( 2 )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌷🌷 به شهدا : 2⃣1⃣ گویند شهادت مهر قبولی ست...که بر دلت می خورد...❤️ 🌿شهدا... دلم لایق مهر شهادت نیست اما . . . شما که نظر کنید...این کویر تشنه دریا می شود... با عطر شهادت...🌿 🕊 🕊 سلام برشـ🌷ـهدا امروز متوسل می شویم به : 🌷 سید احمد (شهدای دفاع مقدس ) و ... 100صلوات هدیه می کنیم به روح مطهرشان روحشان شاد یادشان گرامی ... راهشان مستدام ... 💌 💌 💌 💌 💌 🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷 ( 3 )
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين 🌷
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 🌷🌷 به شهدا : 3⃣1⃣ ✨✨ محمد حسین الهی 🌹 تـولـد :۱۳۳۹/۱۲/۲۶ 🌹 :جانشین واحد اطلاعات و عملیات لشکر 41 ثارالله 🌷 شـهادت : بر اثر مجروحیت شیمیایی عملیات والفجر هشت ، اروند کنار 🌷 شـهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ 🌷 مزار :گلزار شهدای شهر کرمان ✨✨🌷✨✨🌷✨✨🌷✨✨ ✍زندگینامه شهید : ✔️«محمد حسین یوسف الهی» سال 1340 در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. در روزهای انقلاب محمد حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال داشت و یکی از عاملان حرکتهای دانش آموزان در شهر کرمان بود. ✔️آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر 41 ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. ✔️در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و سرانجام در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمب های شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال 1364 در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید. ✨✨🌷✨✨🌷✨✨🌷✨✨ ( 1 )
✍فرازی از وصیت نامه شهید الهی : -ای مردم بدانید تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن میریزید. -همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن. -امیدوارم که خداوند متعال به حق پنج تن آل محمد(ص) و به حق آقا امام زمان(عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد و از این وضع بیرون بیاورد. ( 2 )
🌷 شهید حسین اللهی : ✔️او عارفی است که در واحد اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله خدمت میکرد. این شهید چشم برزخی داشت. پیروزی ها را میدانست، شکست ها را میدانست. باطن افراد را می دید و عاقبت شان را پیشگویی می کرد... او با نماز شب و عبادت و جهاد خالصانه، مصداف سالکان و عارفانی بود که به فرموده امام خمینی(ره) ، یک شبه ره صد ساله را طی کرد... . . 🌷در شناسایی های قبل از والفجر هشت بودیم. در شلمچه حاج قاسم به حسین گفت که اکبر موسی پور و حسین صادقی نیامده اند. به قرار گاه خبر بده. احتمالا اسیر شده باشند. حسین گفت: امشب را صبر می کنم تا فردا از همه چیز مطلع می شویم. صبح آمد و گفت: دیشب هر دو نفرشان را خواب دیدم. هر دو شهید شده اند.  در خواب اکبر به من گفت: ما ۱۲ شب دیگر با حسین می آییم. 🌷می گفت: در خواب که دیدم شان. اکبر جلو بود و خیلی نورانی و حسین عقب تر و کم نور تر. بعد پرسید: اگر گفتی چرا این گونه بود؟گفتم: خودت بگو... گفت: اکبر هیچ وقت نماز شبش ترک نمی شد و در سخت ترین شرایط حتی در شناسایی های داخل آب نماز شبش را می خواند؛ اما حسین بعضی وقت ها که خسته بود نماز شبش را نمی خواند. پرسیدم: تو چه کردی که توانستی آنها را در خواب بینی؟ 🌷گفت: کاری نکردم. فقط یک حمد برای خواب دیدن شان خواندم و دیدم شان. 📚منبع :کتاب رندان جرعه نوش ؛ خاطرات حمید شفیعی ✨✨🌷✨✨🌷✨✨🌷✨✨ ✍به روایت از برادران شهید محمد حسین یوسف الهی : -پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم. - ساعت ۱۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمد حسین یوسف الهی هستید؟ با تعجب گفتیم: بله! -جوان ادامه داد: حسین گفت: برادران من الان وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا ! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین سوخته ولی می تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا دانستی که ما آمدیم؟ -لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّد حسین حتی رنگ ماشین و ساعت حرکت و … را گفت! ✨✨🌷✨✨🌷✨✨🌷✨✨ ✔️ماجرای تکان‌دهنده پیکر سالم یک شهید در کنار مزار سردار سلیمانی : 🌷شهید قاسم سلیمانی در دوران هشت سال دفاع مقدس فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله را بر عهده داشت که متشکل از رزمندگان کرمان بود. شهید حسین یوسف الهی یکی از دوستان و همرزمان نزدیک شهید سلیمانی بود که طبق وصیتش او را در جوار این شهید در گلزار شهدای کرمان به خاک سپردند. اما این تدفین ماجرا‌های خاص خودش را داشت که حالا بعد از گذشت چندین روز از روز خاکسپاری سردار شنیدن آن به یادماندنی است. به روایت شاهدان عینی پیکر شهید یوسف الهی هنوز بعد از گذشت ۳۴ سال از شهادتش سالم مانده است. ( 3 )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌷🌷 به شهدا : 3⃣1⃣ گویند شهادت مهر قبولی ست...که بر دلت می خورد...❤️ 🌿شهدا... دلم لایق مهر شهادت نیست اما . . . شما که نظر کنید...این کویر تشنه دریا می شود... با عطر شهادت...🌿 🕊 🕊 سلام برشـ🌷ـهدا امروز متوسل می شویم به : 🌷 حسین الهی (شهدای دفاع مقدس ) و ... 100صلوات هدیه می کنیم به روح مطهرشان روحشان شاد یادشان گرامی ... راهشان مستدام ... 💌 💌 💌 💌 💌 🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷 ( 4 )