✍به روایت از همسر شهید :
مستقیم از سوریه آمد خواست فوری برویم به روستای پدری اش!
پدرش را برد حمام و بعد شروع کرد به بوسیدنش...
گفت: همهٔ خستگی ها از تنم بیرون رفت، زیارت دل چسبی بود ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#الگوی_خودسازی
🌹شادی روحش #صلوات 🌹
✍به روایت از پدر شهید :
سال 64 بود که محمد حسن از جبهه مرخصی اومد قم.
بهم گفت: بابا!
خیلی وقته حرم امام رضا(علیه السلام) نرفتم دلم خیلی برای آقا تنگ شده.
گفتم: حالا که اومدی مرخصی برو، گفت:نه، حضرت امام که نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است گفته جوان ها جبهه ها را پر کنند.
زیارت امام رضا(علیه السلام) برام مستحبه، اما اطاعت امر نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لازم و واجبه.
من باید برگردم جبهه؛ نمی توانم؛ ولو یک نفر، ولو یک روز و دو روز!امر امام زمین می مونه.
گفتم: خب برو جبهه؛ و او رفت.عملیات والفجر هشت با رمز یافاطمة الزهرا (سلام الله علیها) شروع شدو محمدحسن توی عملیات به شهادت رسید.
به ما خبر دادندکه پیکر پسرتون اومده معراج شهدای اهواز ولی قابل شناسایی نیست. خودتون بیایید و شناسایی کنید.
رفتیم معراج شهدا و دو روز تمام گشتیم اما پیکر پیدا نشد.نشستم و شروع به گریه کردن کردم که یکی زد روی شونه ام
و گفت: حاج آقای ترابیان عذرخواهی می کنم،ببخشید؛ پیکرمحمدحسن اشتباهی رفته مشهد امام رضا(علیه السلام)دور ضریح آقا طواف کرده و داره برمی گرده.
گفتم: اشتباهی نرفته، او عاشق امام رضا(علیه السلام) بود.
✨السلام علیک یاعلی بن موسی الرضاالمرتضی (علیه السلام)
#شهیدمحمدحسنترابیان🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
🖤یا امام رضا ... قربون کبوترات
یه نگاهی هم بکن به زیر پات 😭
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴 شهادت جانسوزِ ثامن الحجج شمس الشموس امام رضا علیه السلام را محضر مقدس آقا امام زمان (عج ) و تمام محبینشان تسلیت عرض مینماییم .
🏴🏴🏴🏴🏴
✍به روایت از مادر شهید :
▫️میگفت: احترام بـه والدین دستور خداست. یه دستش توی عملیات قطـع شـده بـود.
یه روز که اومدم خونه دیدم لباس کثیف رو شسته. بهش گفتم: مادر برات بمیره! چطور با یک دست اینها رو شستی؟
گفت: مادر! اگه دو تـا دستم رو هـم نداشـتم باز وجدانـم راضی نمیشد کـه من خونه باشم و شما زحمت شستن لباسهـا رو بکشی...
یک بار هم ندیدم که این جوان، حرمت موی سفید ما را بشکند، بی سوادی ما را به رخ بکشد، حرف تلخ بزند یا حقیرمان کند.
از در اتاق که وارد میشدم، از جا نیم خیز میشد. اگر بیست بار هم میرفتم و میآمدم، همین کار را میکرد .
میگفتم: علی جان، مگر من غریبه هستم؟
چرا به خودت زحمت میدی؟
میگفت: این دستور خداست.
با التماس سرم را میبوسید و میگفت: مادر، پنج دفعه؛ به حق پنج تن، از ته دل دعا کن که وقتی گمنام شهید شدم، بدنم مثل آقا امام حسین بشود.
📚منبع : کتاب «پیراهن خاکی» و «روز تیغ» روایاتی از زندگی سردار شهید علی آقا ماهانی
#شهیدعلی ماهانی🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹