eitaa logo
🇮🇷رهروان ولایت🇮🇷
9 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
28 فایل
کانالی مذهبی حاوی مطالبی از زندگینامه شهدا ،موضوعات اخلاقی ،اجتماعی و سیاسی روز جامعه http://eitaa.com/joinchat/2696871956Ce7a218b3e9 @Rahrovannn جهت ارتباط با ادمین @Alijannn.
مشاهده در ایتا
دانلود
... اوایل برای شهادتش دعا می‌کرد ، می دیدم که بعد از نمـاز از خدا شهادت می‌کند... نمازهایش را همیشه وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد، دیگر تحمل نکردم ، یک آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این حق نداری نماز شب بخونی، شهیــد می شی! حتی جلوی اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم شب نخواند ! پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندیــد و گفت: کاری‌و که ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری زمان هم راضی تره ... بعداز مدتی برای هم دعا نمی‌کرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید بشه تا به شهـــــــادت برسم ... گفتم : حالا اگه تو جوونی بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟! معروف به حسین قمی ✍ به روایت همسر شهید 🌷
🇮🇷رهروان ولایت🇮🇷
#عاشقانه_شهدا #زندگی_به_سبک_شهدا #خدا_عاشقش_شد... اوایل #ازدواجمان برای شهادتش دعا می‌کرد ، می د
فرمانده شهیدی که قاسم سلیمانی در وصفش گفته بود « 30سال باید طول بکشد که سپاه پاسداران یکی مثل مرتضی حسین پور تحویل بدهد»
همسر شهید مدافع حرم مرتضی حسین‌پور: حاج‌قاسم گفت باید آقامرتضی را از گمنامی دربیاوریم 🌹
🔺قاتل امام جمعه کازرون فردا صبح اعدام می‌شود 🔹مسئول دفتر با اشاره به اجرای حکم قاتل امام جمعه فقید این شهرستان گفت: این حکم فردا صبح اجرا می‌شود.
قسمت 39،40کتاب مطالعه شود
قسمت سی و نهم: برمی گردم وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد ... از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش ... آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ... علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد ... دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید ... که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه ... آمبولانس دیگه جا نداشت ... چند لحظه کوتاه ... ایستادم و محو علی شدم ... کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم ... - برمی گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت ...😭 و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس ... رهروان ولایت http://eitaa.com/joinchat/2696871956Ce7a218b3e9
قسمت چهلم: خون و ناموس آتیش برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیم خدا... ما رو تا بیمارستان سالم رسوند ... از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک ... بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح ... با همون برادر سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ... مات و مبهوت بودم ... - بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ... به زحمت بغضش رو کنترل کرد ... - دیگه خطی نیست خواهرم ... خط سقوط کرد ... الان اونجا دست دشمنه ... یهو حالتش جدی شد ... شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ... یهو به خودم اومدم ... - علی ... علی هنوز اونجاست ... و دویدم سمت ماشین ... دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ... - می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ... هنوز تو شوک بودم ... رفت سمت آمبولانس و در عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد ... - خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده... بیان دنبال مون ... من اینجا، پیششون می مونم ... سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد ... - بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ... سریع سوار آمبولانس شدم ... هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم ... - مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون ... اومد سمتم و در رو نگهداشت ... - شما نه ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان ... دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ... جون میدیم ... ناموس مون رو نه ... یا علی گفت و ... در رو بست ... با رسیدن من به عقب ... خبر سقوط بیمارستان هم رسید ... پ.ن: شهید سید علی حسینی در سن 29 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ... پیکر مطهر این شهید ... هرگز بازنگشت ... ادامه دارد.... رهروان ولایت http://eitaa.com/joinchat/2696871956Ce7a218b3e9
❌روحانی امروز گفته بود اگه ملاقات با یک نفر به نفع مردم ایران باشه حاضریم بپذیریم😏 🇮🇷رهروان ولایت🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/2696871956Ce7a218b3e9
🚨 هدف از بردن نام مذاکره توسط روحانی، انداختن مسئولیت‌ها به گردن رهبری است! 🇮🇷
🔰 در حالی‌که ۱۷۰ نماینده، دو فوریت طرح مجلس را امضا کرده بودند، در روز رأی‌گیری تنها ۶۰ نماینده به این طرح رأی مثبت دادند! امیدوارم همه این موارد و ناکارآمدیها و مفاسد وکلای مجلس رو مدنظر داشته باشه، اگر قرار باشه این افراد باز هم صلاحیت بشن، "که با توجه به که از مدتها پیش در حوزه های انتخاباتی خودشون خرح میکنند و که به افراد بانفوذ شهر برای جذب رای مردم میدن"، وضع از اینم بدتر میشه، باز هم تاکید میکنیم ملت عزیز در انتخابات آتی دقت کنیم افرادی که مورد bbc و من و تو و باشند خطرناکند، چه اصلاحطلب چه اصولگرا نماینده باید انقلابی باشه و ولایتمدار 🆔
🚨محمدعلی نجفی آزاد شد 🔺محمدعلی نجفی متهم پرونده قتل میترا استاد ساعاتی پیش با تودیع وثیقه از اوین آزاد شد.