eitaa logo
🇮🇷رهروان ولایت🇮🇷
7 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
28 فایل
کانالی مذهبی حاوی مطالبی از زندگینامه شهدا ،موضوعات اخلاقی ،اجتماعی و سیاسی روز جامعه http://eitaa.com/joinchat/2696871956Ce7a218b3e9 @Rahrovannn جهت ارتباط با ادمین @Alijannn.
مشاهده در ایتا
دانلود
💥آتش بازی در شب کرونایی اصفهان شهرداری اصفهان هم برای شهرک شهید کشوری که در آپارتمان ها خودشان را قرنطینه کرده اند آتش بازی تدارک دید و اینطوری قرنطینه خانگی را متنوع کرد🌱
امداد الهی جان مجاهدان را حفاظت کرد اصغر تعریف می‌کرد: «یکبار در سوریه منطقه‌ای دست داعشی‌ها بود. ما رفته بودیم برای عملیات شناسایی که متوجه شدیم تکفیری‌ها متوجه حضور ما شدند. آن منطقه کوهستانی بود و پناه بردیم به دل کوه و سنگر گرفتیم تا از حملات در امان باشیم. به اطراف ما و به فاصله چند متری مان تیر می‌زند، اما به ما نمی‌خورد جایمان را که تغییر می‌دادیم باز همینطور بود. یعنی دقیقا هر جا می‌ایستادیم تیر به اطرافمان می‌خورد. برای همین تصمیم گرفتیم چند ساعتی همانجا بمانیم تا آرام شود. پس از چند ساعت برگشتیم به مقرمان.» برادرم اعتقاد داشت آن روز شامل امداد غیبی و نصرت الهی شدند. اصغر معتقد بود شهادت باید روزی شود و اگر کسی موعد مرگش فرا نرسیده باشد هر چقدر هم در تیررس باشد هدف قرار نمی‌گیرد.
هر حیوانی؛پرنده یا غیر آن که به ناحق کشته شود در روز قیامت از قاتل خود شکایت خواهد کرد.
لذیذترین جوجه کباب زیر آسمان دعاشون کنید🌱🍀
🔴این روزها بیش از هر زمان دیگری دانستم... که مالک چیزی نیستم، نه مالک جانم نه مالم، نه بدنم نه روحم، هر آنچه برایش تلاش کردم، بدست آوردم، نگاهش داشتم دیگر برای من نیست... ❤خداوندا روزی بمن گفتی که صحرای محشری هست که در آنجا هیچکس دیگری را نمیشناسد. فرزند، پدر مادر را و برادر، خواهر را. زن، شوهر را. همه یکدیگر را میبینند اما در آغوش نمیگیرند، می بینند اما دست یکدیگر را نمیگیرند ❤روزی گفتی هر آنچه در زمین بدست آوردی به یکباره از دست میدهی و من می اندیشیدم که مگر میشود؟ ❤اکنون در این روزها که کرونا جهان را تسخیرکرده، بیش از همیشه میدانم که هست آنچه که گفتی. ❤اکنون میدانم من حتی مالک بدن خود نیستم. که هرجا بروم که هر آنکه را بخواهم در آغوش بگیرم که... ❤میبینم مادری را که هفته هاست فرزند خود را در آغوش نگرفته. ❤میبینم که بهترین امکانات را در اختیار دارم اما نمیتوانم استفاده ای از آن ببرم. ❤خدایا اکنون میدانم اختیارم در گرو اختیار توست و جز تو که بی انتها و همیشه هستی چیزی ندارم که بتوانم به آن تکیه کنم که هر لحظه و همیشه داشته باشمش. 🌺🍃خدایا دراین محشر، مرا و دوستانم رابه حال خودمان رها نکن! به لطفت سخت محتاجیم🍃🌺🍏🌸🍏🍒
حقیقت آمریکا. آمریکا غرورش را شناورهای سپاه ر خلیج فارس له کرد. اقتدارش را جدایی طلبان کالیفرنیا زیرسوال برد ابهتش را موشکهای سپاه در عین الاسد خرد کرد اقتصادش را بلای خودساخته کرونا از بین برد امنیتش را آمار بالا قتل و تجاوز نابود کرد و شخصیتش توسط دیوانه ایی بنام ترامپ لگد مال شد.
به به👏👏 جدیدترین دستاوردهای نیروهای مسلح رونمایی از دو رادار برد بلند (مراقب) و (خلیج فارس) زنده باد
دریا حضرت موسی (ع) شیرخوار را که دراوج ناتوانی بود غرق نکرد ، ‌در حالی که فرعون را که در نهایت شوکت و جلال بود غرق کرد .. پس کسی که با خداباشد ،  ناتوانیش هرگز به او ضرری نخواهد رساند و کسی که با خدا نباشد ، قدرتش هرگز به او سود نخواهد رساند ..  پس با خدا باش و بی اعتنا نباش
. . رِفیق اونیه ڪه↶ هَمه‌جورهِ مواظِبته مواظِبه↫راهُ اِشتباه نَرۍ مواظِبه↫سقوط نَڪُنۍ مواظِبه↫نَلرزِۍ رِفیق اونیه ڪه↶ هَمه‌جوره میخاد تو از خُدا⇇دور نَشۍ • . ...🌸 . .
به به چه کار قشنگی👏 آقا حساب کرده !
آیت الله وحید خراسانی نقل میکنند که نعلبندی در  زندگی می‌‌کرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به ؛ سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از   راه شد. رفیق بین راه  شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب  را بدهم؟ ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش.  کرد  من و همه‌ی اموالی که با من است مال تو، جنازه‌ی مرا به کربلا برسان.  یزدی جان داد، نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر ، دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، جاری شد. رو به قبر سیدالشهدا کرد، گفت: با زائرت چه کنم؟ اگر  را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟ اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم. در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛ یکی از اینها از مرکب پیاده شد، نیزه را به گودال خشک زد، یک مرتبه  جوشید، خود اینها جنازه‌ی این یزدی را  دادند، ، بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه  خواند، بعد هم که نماز تمام شد، رو کرد به این نعلبند فرمود: جنازه را ببر، در  کربلا  کن. جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا، بعد از بیست روز  رسید. بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حر‌ف‌ها را چرا می‌‌زنی؟ لب فرو بست. شبی با اهل و عیالش در  نشسته بود، صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده، گفت: #صاحب_الزمان تو را می‌خواهد. همراه او رفت؛ دید قبله‌ی عالم امکان در عرشه منبری است، جمعی که پای  نشستند قابل احصاء نیست. صدا زد از بالای منبر: جعفر، بیا! وقتی رفت، فرمود: چرا  بستی؟ به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، ، چه نظری داریم. 🌱