📱بیستمین نشست مجازی(لایو) انتشارات «راه یار» با محوریت کتاب «امواج ارادهها» برگزار میشود:
🔹با حضور:
🔻راضیه عزیزی(نگارش کتاب)
🔻میلاد حبیبی(محقق و تدوینگر کتاب)
🔻میثم رشیدی مهرآبادی(مجریکارشناس)
♦️سهشنبه 11خرداد | ساعت 22
♦️پخش از صفحه اینستاگرام:
instagram.com/raheyarpub
instagram.com/razie_azizii
instagram.com/miladehabibi
▫️ انتشارات «راه یار»؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @raheyarpub
🔴«امواج ارادهها» به چاپ دوم رسید|مرور خاطراتی غرورآفرین از توان و اراده ایرانی در پویش روشنا
💠از مقدمه کتاب:
🔻«امواجِ ارادهها» دستچینی از خاطرات است که به کالبدشکافی گوشهای از دستاوردها و پیشرفتهای درخشان انقلاب اسلامی میپردازد و میخواهد به ما بگوید از چه راهی آمدهایم و کجا ایستادهایم و به کدام سو باید برویم...
🔻خاطرات فراوان و متنوع بودند. گاهی جنسشان نظامی بود و گاهی هستهای، گاهی پزشکی و گاهی صنعتی، گاهی حرف از فناوریهای دانشبنیان به میان میآمد و گاهی هم مدیریت و دیپلماسی. هرچند خاطرات گردآوری شده تمام آنچه باید نیست؛ اما بهقدر وسع، تلاش کردیم تا مجموعه متنوعی از خاطرات را جمعآوری و بازنویسی کنیم تا با مرور آنها، اندک حسی به اراده و توانمندی مردان و زنان این سرزمین پیدا کنیم و راه رسیدن به حقایق برایمان هموارتر شود.
♦️کتاب «امواج ارادهها» به دلیل آنکه سعی در تقویت خودباوری و بیان خاطراتی مستند از دستاوردها و پیشرفتهای درخشان ایران اسلامی دارد، محور شانزدهمین دوره پویش مطالعاتی روشنا هم قرار گرفته است و علاقمندان با تهیه آن میتوانند در این پویش کتابخوانی شرکت کنند.
🔹مشخصات کتاب:
گردآوریوتدوین: میلاد حبیبی، پژمان عرب
نگارش: راضیه عزیزی
قطع: رقعی
280صفحه
40هزار تومان
💠تهیه کتاب:
🔻خرید از کتابفروشیهای سراسر کشور
🔻ارسال عدد ۲۰ به ۱۰۰۰۳۰۲۲
instagram.com/raheyarpub
instagram.com/rushanacampaign
basalam.com/raheyar
✅ @raheyarpub
🔴آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
✍️دکتر محمدصادق بیجندی(معاون آموزشی دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی)
🔻حدود سه هفته قبل به مناسبت هفته گرامیداشت «معلم»، بستهای از طرف دانشگاه علم و فرهنگ که به همت ریاست محترم دانشگاه و معاونت دانشجویی فرهنگی دانشگاه تهیه شده بود، دریافت کردم.
🔻چند روز بعد بسته را باز کردم با یک کارت تبریک و سه کتاب ارزشمند روبرو شدم. عنوان یکی از کتابها خیلی توجه ام را جلب کرد «سلولهای بهاری».
به رسم عادت که کتاب را یک مروری میکنم، شروع کردم به مرور کتاب، یکباره متوجه شدم بیش از یک ساعت است کتاب را در دست دارم و میخوانم. در طی دو هفته، یکبار کتاب را به طور کامل و یکبار قسمتهایی را که برایم جذابتر بود، دوباره خواندم.
🔻این کتاب، مصاحبه از دل برآمده دانشمند پاکسرشت، مخلص، خستگیناپذیر، با ایمان و جهادگر پُرتلاش دکتر بهاروند عزیز است که با بیانی شیوا و دلنشین، جریان سفر زندگی، کار و عشق را با شیواترین کلام به دل خواننده منتقل میکند.
⭕️سفارش کتاب:
instagram.com/raheyarpub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @raheyarpub
🔴شرم دارم از اینهمه خون ریخته
🔻جعبهجعبه تاید و وایتکس و صابون میخریدم. خانمهای همسایه هم به هر بهانهای تاید میآوردند. رختهای بیمارستان سرخ بود از خون. چند بار آنها را میشستم و لکهها را توی دست میسابیدم تا تمیز شود.
شبانهروز درگیر شستوشو بودم. وقتی توی حیاط جوی خون راه میافتاد گریۀ من هم شروع میشد. داغ جوانهای غرق خون هم شد مثل داغ زهرا و بچههایش. دیگر جز کمک به جبهه هیچچیز برایم اهمیت نداشت.
🔻یک روز یکی از بچههای بسیج، وقتی پتوها را خالی کرد، چند بسته تاید هم گذاشت رویشان. بهش گفتم: «اینا برا چیه؟!»
🔻گفت: «شما هر روز دارید از جیب خودتون خرج میکنید. هر بار یه مقدار فاب براتون میآریم تا با اونها بشورید و کمتر بهتون فشار بیاد.»
ناراحت شدم. گفتم: «نه! دیگه نیار. شرم دارم از اینهمه خون ریخته.»
📚مرحوم خدیجه داغری، از راویان کتاب «حوض خون»
⭕️سفارش کتاب:
instagram.com/raheyarpub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @raheyarpub
🔴خبر، پُتک سنگین در آیینه بود
♦️پنج روایت از علاقه مردم افغانستان به امام خمینی(ره)- کتاب «در آغوش قلبها»
🔻صبح 14جوزا(خرداد) 1368 در روستای زادگاهم؛ «لاغرجوی» در شهر «مالستان» ولایت غزنی در مزرعه کار میکردم که جوانی سراسیمه آمد و گفت: «امامخمینی از دنیا رفته است.» پدر و عمویم با شنیدن این خبر دست از کار کشیدند؛ در گوشهای نشستند و سر بر زانوی غم گذاشتند. من هم بهتزده، اطرافم را نگاه میکردم و گیج شده بودم که چهکار کنم. پدرم گفت: «بچیم(پسرم)! به بازار برو و ببین چه خبر است.»
🔻تا بازار منطقه، نیمساعت با پای پیاده راه بود. غیر از سرک(جاده) اصلی، از بین مزارع، راه فرعی هم داشت. من هم از راه فرعی رفتم. در راه زنی را دیدم که بهشدت گریه میکرد. به او سلام کردم و گفتم: «چه شده، چرا گریه میکنی؟» گفت: «بچیم! خبر نداری که خاک بر سر ما شده و امامخمینی از دنیا رفته؟» وقتی به بازار رسیدم، تعداد زیادی از دکانها سیاهپوش شده بودند. از دفتر یکی از احزاب جهادی، صدای قرآن پخش میشد. اندوه عمیقی در چهرۀ مردم دیده میشد و سکوت، سراسر بازار را فرا گرفته بود. تا آن وقت در عمرم چنین وضعیتی را در بازار ندیده بودم.
🔻... من هنوز در این فکرم که امامخمینی چه داشت که در دل کوهستانهای هزارستان و در قلب افغانستان آنقدر نفوذ کرده بود. شاید مرجعیت دینی و مذهبی امام به این پرسش پاسخ دهد، ولی تنها این موضوع مطرح نیست؛ چیزهای دیگری هم باید باشد که مردم برای آن چنین شیفتگییی را به دور از هیاهوی رسانهها به نمایش گذاشتند.
📚کتاب «در آغوش قلبها»
🔹بیشتر:
instagram.com/p/CPqc_t1hn4L
✅ @raheyarpub
🔴 «هفت خان شستن» را در طاقچه بخوانید
taaghche.com/book/96235
🔻از بس توی گوشمان خوانده بودند که عصبی و عقبمانده هستیم، داشت باورمان میشد؛ اما به وقت کرونا، نه به فروشگاهی حمله کردیم، نه حرمت کسی را شکستیم و نه به داروها و وسایل بهداشتی بقیه کشورها چشم طمع دوختیم. به جای همه اینها رفتیم پای کار. یکی برای تولید ماسک داوطلب شد، یکی برای ضدعفونی معابر. پرستارها هم رفتند توی دهان شیر تا مردمشان را نجات دهند. حتی برای حفظ حرمت اموات کرونایی، عدهای داوطلب شدند، پیه همه چیز را به تنشان مالیدند و رفتند توی غسالخانه. انگار حالوهوای دهه شصت را از پستوی تاریخ درآورده بودند تا یک بار دیگر تکرار شود...
🔻«هفت خان شستن» خاطرات طلاب و گروههای جهادی شیراز در تغسیل و تدفین اموات کرونایی است.
تحقیق: محمدحسین عظیمی، زهراسادات هاشمی
تدوین: محمدجواد رحیمی
200صفحه
25هزار تومان
taaghche.com/book/96235
✅ @raheyarpub
🔴هدف معرفی میراث فناورانه دکتر کاظمیآشتیانی به آیندگان بود
♦️محمدعلی زمانیان، پژوهشگر و نویسنده کتاب «داستان رویان» در گفتگو با روزنامه جوان:
🔻کسانی مثل مرحوم دکتر کاظمیآشتیانی و خود پژوهشگاه رویان کسان و جاهایی هستند که ثمره تلاش و جهاد یک ملت هستند و باید زندگی، رفتار، آثار و میراثهای علمی و پیشروانهای که اینها از خودشان به جا گذاشته یا میگذارند را ثبت و ضبط کنیم تا هم برای نسل فعلی و هم برای آیندگان به عنوان الگو بمانند و معرفی شوند تا همه از آنها به عنوان راهنماهای مسیر بهره ببریم؛ مثل کاری که در مورد شهدا و اتفاقات مهم تاریخی کشورمان از جمله پیروزی انقلاب و دفاع مقدس هشت سالهمان انجام میدهیم. همینطور هم باید در مورد حوزههایی مثل حوزههای پیشرفت و حوزههای علم و فناوری این کارها انجام بشود.
🔻با این کارها به جز اینکه ذکر و نام این افراد در تاریخ ثبت و ضبط میگردد و از آنها قدردانی میشود برای طی طریق مسیر حال و آینده ما هم قطعاً مفید فایده خواهند بود. در واقع این افراد در حکم ستارگانی خواهند بود که راه را بهتر بشناسیم تا همواره مسیر درست را انتخاب کنیم.
🔻بیشتر:
javann.ir/004PGp
✅ @raheyarpub
🔴همیشه در قلب من جا دارید
🔻دختران گلم، زینب و کوثر، همیشه دوستتان دارم و به شما عشق میورزم. دلم برای شما خیلی تنگ میشده زمانیکه در مأموریت بودهام، ولی دیگر نگران نباشید. از این به بعد همیشه با شما هستم. نماز و روزههایتان را بهموقع بگیرید با احترام با دیگران سخن بگویید، درسهایتان را به خوبی و دقت کامل بخوانید.
🔻به هیچ عنوان طلبکار اسلام و انقلاب نباشید. با دوستان مهربان باشید، عبرتها و درسهای عاشورا را مطالعه کنید و قرآن را زیاد بخوانید و اگر میتوانید حفظ و عمل کنید از همینجا روی گل شما را میبوسم، همیشه در قلب من جا دارید. احترام مادر را نگه دارید و حرف او را گوش کنید و مراقب او باشید. مطالعه، مطالعه، مطالعه... 10 فروردین ۱۳۹۶
شهید مدافع حرم محمدرضا شیبانی | استان گلستان، فاضلآباد
📚 کتاب «عاشقانهها»؛ دفتر دوم(عاشقانههایی از شهدای مدافع حرم)
⭕️سفارش کتاب:
instagram.com/raheyarpub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @raheyarpub
🔴«اینجا سوریه است» منتشر شد| صدای زنان سوری به قلم نویسنده زن ایرانی
🔻«اینجا سوریه است» به تعبیر نویسندهاش، میخواهد فصل جدیدی در چگونگی ثبت تاریخ شفاهی بگشاید؛ فصلی که میتواند «ثبت تاریخ شفاهی در موقعیت بحران» نامیده شود؛ هرچند به دلیل گسترده بودن دریای روایتها، به ویژه روایتهای مقاومت در سوریه، این روایتها ناتمام هستند و روایتهای این کتاب، فقط گوشهای از صدای زنان راوی جنگ در سوریه است.
🔻پرسش اصلی زهره یزدانپناه در سفر جستوجوگرانه خود به سوریه به عنوان اولین نویسنده زن ایرانی، این است که «جنگ تحمیل شده به مردم سوریه، چه تبعاتی بر زندگی زنان سوری با ادیان و مذاهب و قومیتهای مختلف داشته است؟ چگونه زندگی شخصی و خانوادگی این زنان، متأثر از این جنگ تحمیلی قرار گرفته است و زنان چه خاطراتی از این وضعیت دارند؟
🔻بدون شک، یافتههای چنین پرسشی، نهتنها روایت مظلومیت زنان سوری در جنگ تحمیلی بر سوریه است، بلکه بیانگر عمق جنایتهای دشمنان سوریه و مردم آن هم خواهد بود
📚برشی از کتاب:
با عجله از خانه دویدم بیرون. ناباورانه دیدم درِ حیاط از جایش کنده شده است. یوسف را نمیدیدم؛ فقط صدایش را میشنیدم که جیغ میزد: «موشک! موشک!» دنبالۀ صدا را که گرفتم، به خانۀ سمر رسیدم. کل خانه منهدم شده بود.
رفتم داخل ساختمان. یوسف را دیدم در حالی که سر و پاهایش ترکش خورده، کنار جنازۀ بیسَر سمر نشسته است... سمر سر سجاده بوده و داشته نماز میخوانده که موشک میزنند.
نویسنده:زهره یزدانپناه
رقعی/ گالینگور
776صفحه
130000تومان
⭕️سفارش:
instagram.com/raheyarpub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
✅ @raheyarpub
🔴 «نوبت شماست» را در طاقچه بخوانید
🔻خاطرات گروههای جهادی یزد در مبارزه با همهگیری کرونا
taaghche.com/book/96239
♦️در این کتاب تلاش شده است منتخبی از خاطرات فعالیت مجموعههای مختلف شهر یزد در مبارزه با کرونا را جمعآوری شود. این خاطرات از دل مصاحبه با هفتاد نفر به دست آمده و فقط گوشهای از فعالیتهای کادر درمان و گروههای جهادی و مردمی و شرکتهایدانش بنیان است؛ اما میتواند نمای خوبی از آن را نشان دهد. بیان خاطرات به تنهایی، نمیتواند عمق اتفاقات و فعالیتها را آشکار سازد؛ اما گستره این فعالیتها در گروهها و بخشهای گوناگون کاملا نمایان است.
تحقیق: سمانه سنایی و سجاد اسماعیلی
تدوین: سجاد اسماعیلی
192صفحه
25هزار تومان
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
vaketab.ir
instagram.com/raheyarpub
✅ @raheyarpub
🔴بولدوزر تیمسار
🔻چیزی به پایان جنگ نمانده بود. بمباران شد و سیستم آزمایشی موتورهای جتمان از بین رفت. بعد از آن آزمایش موتور هواپیماهایمان با مشکل اساسی روبهرو شده بود. تیمسار ستاری جمعمان کرد و گفت: «از قطعات سیستم آزمایش موتور در انبار موجود داریم. باید همت کنید تا دوباره سیستم آزمایشی بسازیم.»
🔻کتاب و نقشهای دربارۀ نحوۀ ساخت این سیستم نداشتیم و نمونۀ آن هم در نیروی هوایی وجود نداشت. بچهها میترسیدند قطعات را خراب کنند، این بود که گفتند: «نمیتوانیم.»
تیمسار که حرف بچهها را شنید، دستور داد تمام قطعات سیستم را جلوی ساختمان کنار هم بچینند. بچهها هاجوواج نگاهش میکردند. چند دقیقه بعد دستور داد تا بولدوزری بیاید و از روی قطعات رد شود. همه با چشمهای گشاد شده تیمسار را نگاه میکردند. تصمیم تیمسار جدی بود.
🔻کسی از کنار گفت: «قربان، حیف است این همه ثروت را از بین ببرید.»
تیمسار جواب داد: «وقتی شماها اینقدر همت ندارید که حداقل سعی خودتان را بکنید، من این قطعات را انبار کنم که چه؟ انبارداری این قطعات برای من کلی خرج و دردسر دارد.»
دیگری دستهایش را توی هم مشت کرد، کمی جلوتر آمد و گفت: «اگر ما نتوانستیم و قطعات از بین رفت، آن وقت تکلیف چیست؟» تیمسار با صدای آرامتری جواب داد: «این قطعات اگر در انبار بمانند، فرسوده میشوند و از بین میروند. چه بهتر که شما این کار را بکنید. لااقل چیزی یاد گرفتهاید.» کمکم ترس بچهها ریخت و پرسنل متخصص دستبهکار شدند. چند ماه بعد، سیستم آزمایش موتور انواع هواپیماها راهاندازی شد
instagram.com/p/CP7ZAOMh8ls
📚 کتاب «امواج ارادهها»
✅ @raheyarpub
🔴دختر بابا، سلام
🔻فاطمه جونم! دخترِ بابا، سلام. اگر دوست داری باز هم همدیگه رو ببینیم باید ظاهرت مثل باطنت اسلامی و قرآنی باشد؛ مانند مادرت محجّبه و عفیف باش، در مقابل سختیها صبور باش... (شهید محمد بلباسی - قائمشهر)
📚 «عاشقانهها»»؛ دفتر دوم(عاشقانههایی از شهدای مدافع حرم)
💠 ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر مبارک باد
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
vaketab.ir
instagram.com/raheyarpub
✅ @raheyarpub