eitaa logo
انتشارات راه یار
1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
585 ویدیو
25 فایل
انتشارات راه‌یار؛ نشر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تهران،میدان انقلاب،خ ۱۶آذر، حسینیه هنر 02142795454 rahyarpub.ir بله: ble.ir/rahyarpub اینستاگرام: instagram.com/raheyarpub.ir باشگاه مخاطبان: ble.ir/join/NWFhMjk2N2 ارتباط با ما: @Rahyar97
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️انا لله وانا الیه راجعون ◻️متأسفانه مطلع شدیم مادر مؤمنه استاد علیرضا مختارپور؛ رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی دار فانی را وداع گفته است. ◻️ انتشارات «راه یار»؛ ضمن عرض تسلیت به جناب اقای مختارپور که همواره از مروجان و حامیان فعال نشر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بوده و هستند، از خداوند متعال برای آن مرحومه،طلب مغفرت و علو درجات و برای خانواده و بازماندگان نیز طلب صبر دارد. ✅ @Raheyarpub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥«تو شهید نمی‌شوی» به چاپ بیست‌وهفتم رسید 🔻کتاب «تو شهید نمی‌شوی»، روایت‌هایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی به قلم برادرش احمدرضا است. 🔻محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی (ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام می‌اندیشید، مطالعات دینی و سیاسی‌اش تعطیل نمی‌شد و با زبان عربی و لهجه‌های عراقی و سوری آشنایی داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری جبهه‌ مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله (ع) عازم سوریه شد. او در آخرین اعزامش که دی ۱۳۹۲ بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بی‌بازگشت است. 🔻این کتاب، روایت‌های احمدرضا بیضایی برادر شهید از فراز و فرودهای یک زندگی با برکت، کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام است. ◻️محمودرضا در ۲۹ دی ۱۳۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در منطقه «قاسمیه» دمشق در مقابله تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴«محمدسرور» منتشر شد| زندگینامه خودگفته «آوینی افغانستان» با مقدمه محمدکاظم کاظمی 💠از مقدمه محمدکاظم کاظمی: 🔻با خودم می‌گویم مگر ممکن است این همه واقعه و روایت و شرح فعالیت‌ها در یکصد صفحه گرد آمده باشد؟ گویا تاریخچه‌ای از جهاد و مبارزه و کار فرهنگیِ یک گروه از آدم‌ها در سه دهه اخیر افغانستان را پیشِ روی داریم. محور این روایت‌ها یک تن است، اما آنچه روایت می‌شود آنقدر وسیع و گسترده است که گویی جمعی کثیر دست‌اندرکار آن بوده اند. و به راستی محمدسرور رجایی خود به تنهایی به اندازه گروهی از فرهنگیان ما کار می‌کرد. حدود پانزده سال فعالیت تبلیغی و رسانه‌ای در سنگرهای جهاد افغانستان و حدود پانزده سال دیگر کارهای متنوع و متعدد ادبی و هنری و پژوهشی در مهاجرت، زیستنِ‌ بابرکتی برای محمدسرور رجایی رقم زد که گویا هیچ لحظه آن خالی از کار و تلاش نبود. این پُرکاری و اشتغال دایم به کار، امری است که اگر هم نایاب نباشد، نادر است... 🔻رجایی یک حلقه وصل نیرومند میان دو ملت همدل و همزبان بود. چه در زمان حیات و چه بعد از این درگذشت تلخ، جامعه ادبی و رسانه‌ای ایران در نکوداشت او سعی بلیغی داشتند. انتشار این کتاب نیز در همین مسیر است...» تحقیق: علی ناصری باغبادرانی تدوین: فروغ زال 112صفحه 30هزار تومان ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴حکایت روح عظیم مؤمنانه ✍️حسن‌ مجیدیان؛ روزنامه وطن امروز: 🔻اسم کتاب «آقا صادق» را می‌گذارم کتاب بی‌ادعایی، کتاب کار، کتاب از پا ننشستن، کتاب رفتن و نماندن. مؤمن را هم در روایات با کم‌حرفی و کم‌ادعایی و پرکاری ستوده‌اند. شهید این کتاب، همان مؤمن روایات است. خود کتاب هم در فرم و روایت، خالی از ادعا و بازی‌های ادبی است. به دنبال این حرف‌ها که باید طوری روایت کنیم تا خواننده جذب شود و پای یک کتاب بنشیند و کتاب را زمین نگذارد و... نرفته است. 🔺در آیینه نگاه همراهان شهید، با آدمی ساده و صمیمی اما شگفت مواجهیم. ساده از این جهت که شهید این کتاب در زمان حیاتش سرآمد و شناسا و یا سردار و از مسؤولان رده بالا نیست، بلکه نیرویی بسان نیروهای دیگر جهادگر در جبهه است اما شگفت از این نظر که همین صادق دشتی ساده و صمیمی با روحی بلند و همتی عالی، موتور محرکه جنبنده خستگی‌ناپذیر جبهه‌هاست. این حجم از کار و دوندگی و جربزه و جسارت، کار آدم‌های معمولی مثل من و ما نیست، بلکه حاکی از روح عظیم مؤمنانه‌ای است که بشدت به کار و اهدافش ایمان دارد، از پا نمی‌نشیند، مشکلات را مانع نمی‌بیند، به دل خطر می‌رود، بی‌تعلق است، صافی ضمیر است، حواسش جمع است، خیلی هم جمع است که کل پول ۷ ماه کار در جبهه‌‌اش را به ستاد آبادان بابت موتور امانتی‌ای که دستش بوده و مفقود شده است، برمی‌گرداند و با دست و جیب خالی مرخصی می‌رود در حالی که حتی پول کرایه ماشین تا فیروزآباد را هم ندارد! 🔷بیشتر: vatanemrooz.ir/newspaper/page/3602/8/255081/0 ♦️سفارش آنلاین: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔷 آقای نخست وزیر ♦️ حسن کمالیان 🔻یکی از فعالیت هایی که برای من در واحد سمعی بصری حزب و تبلیغات سپاه مشترک بود، تهیه عکس از سفر مسئولان به مشهد بود. رجایی در دوران نخست وزیری به مشهد سفر کرد. از لحظه ای که شهید رجایی وارد فرودگاه مشهد شد همراهش بودم. با توجه به وضعیت جسمانی ام لنگان لنگان راه می رفتم و در همین حال سعی می کردم با شور و حرارت عکس هایم را از آقای نخست وزیر بگیرم. 🔻رجایی وقتی وضعیت مرا دید خنده ای روی لب هایش نشست. بعدها متوجه شدم او به یکی از پاسدارها گفته بود: به این بنده خدا بگید این قدر خودش رو اذیت نکنه. 🔻برخلاف دیگر شخصیت ها، رجایی سوار ماشین ویژه ای که برایش آماده کرده بودند نشد و هرچه به او اصرار کردند قبول نکرد. رجایی و بعضی از همراهانش، مسیر فرودگاه تا سطح شهر را سوار اتوبوس شرکت واحد شدند و رفتند. من هم با محافظ شهید رجایی، سید رضا شکری، از اعضای روابط عمومی سپاه و بعضی اعضای دولت، سوار اتوبوس شدم. 🔻بعضی از مردم متوجه حضور نخست وزیر در اتوبوس شده بودند و از او استقبال کردند. آنچه برای من جالب بود، برخورد رجایی با مردم از داخل اتوبوس بود. او در پارکابـی جلوی اتوبوس ایستاده بود و با الفاظ نوکرم، چاکرم، مخلصم جواب استقبال مردم را می داد. از رجایی خواستم به پارکابی عقب اتوبوس برود تا راه برای حرکت اتوبوس باز شود. 🔻رجایی بعد از نماز ظهر در حرم سخنرانی داشت و بسیار به مسئله حمایت از اقشار مستضعف جامعه در سخنرانی اش تأکید کرد. معمولاً هر کدام از مسئولان که به مشهد می آمدند، مهمان آستان قدس بودند. بعد از سخنرانی، رجایی و مسئولان دیگر برای صرف ناهار به دارالضیافه حرم رفتند و من هم با آنها همراه شدم. آن روز جمعیتی که حاضر شده بودند، بیشتر از زمان های دیگر بودند. 🔻سفره ای عریض و طویل در دارالضیافه انداخته بودند و نوع غذایش نسـب به غذاهای سایر پذیرایی ها شکیل تر و متنوع تر بود. من طوری نشستم که مقابلم آقای رجایی بود. آقای طبسی و آقای غفوری فرد، استاندار وقت خراسان هم دو طرف آقای رجایی نشستند. شهید رجایی کمی نان برداشت و خورد. 🔻آقای طبسی گفت: آقای رجایی چرا غذا میل نمی کنید؟ تولیت آستان قدس رو کرد به آقای چراغچی که مستخدم آنجا بود و گفت: برای آقای نخست وزیر غذا بکش. 🔻آقای غفوری فرد آمد غذا را بردارد که خودش بریزد، آقای رجایی ممانعت کرد. رجایی با لحن تندی گفت: من الان کلی راجع به قشر مستضعف و تهیدست جامعه حرف زدم، چطور پای این سفره بشینم؟! 🔻بعد از جایش بلند شد و سفره را ترک کرد. آقای طبسی هم دستور داد که سفره را جمع کنند و این جلسه به هم خورد. 📚 آقای کاف میم، خاطرات شفاهی حسن کمالیان، تحقیق و تدوین: رضا پاک‌سیما، ص ۶۷ – ۶۸ ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴خانه دار مبارز» نقدوبررسی می‌شود 💢 با حضور استاد محمد خسروی راد ♦️«خانه‌دار مبارز» به قلم مرضیه ذاکری، خاطرات شفاهی سیده‌اقدس حسینیان، از بانوان مبارز انقلاب اسلامی در مشهد مقدس را روایت می‌کند. 🕒 چهارشنبه ۲۷ مهر ساعت ۱۵ 📍حسینیه هنر(شهید مدرس ۴ پلاک ۱۰) ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴به مناسبت پنجمین سالگرد شروع فعالیت انتشارات «راه یار» ♦️تا پایان مهر ماه، با 20درصد تخفیف و ارسال رایگان، می‌توانید کتاب‌های «راه یار» را سفارش دهید 🔷حداقل سفارش: 50هزار تومان ⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir 02142795454 ✅ @Raheyarpub
🔴«یک بغض و هزاران مشت» منتشر شد|خاطرات مردمی از روزهای شهادت حاج قاسم ♦️کتاب «یک بغض و هزاران مشت» حاصل صدها ساعت‌ها مصاحبه تلفنی، مجازی و حضوری به مدت ده روز و در آستانه اولین سالگرد شهادت حاج قاسم در شهرهای شیراز، تهران، اراک، مشهد، سمنان، تبریز، نطنز، اهواز، یزد، سبزوار و قم است. 💠برشی از کتاب: 🔺نه جنگ و جبهه را دیده بودند و نه علاقه‌ای به آن داشتند. حجاب هم که بیشتر برایشان شوخی بود. زمانی که رفتم سوریه، تیکه انداختند که چندگرفتی رفتی؟» یا «چرا با آمریکا درمی‌افتين و چرا همه‌ش حرف از جنگ می‌زنین؟ حالا بعد از شهادت سردار زنگ می‌زدند و گریه می‌کردند که «چرا کاری نمی‌کنین؟ چرا موشک نمی‌زنین؟ مگه خون حاج قاسم الكيه؟ 🔷«هیرمان»، «سردار گیله‌مردان»، «شروه‌ای برای حبیب»، «بر شانه‌های کارون»، «سردار سربدارها»، «حافظ دل‌ها»، «یزله بر دجله»، «سلیمانی‌ها» و «ابرقدرت خداست»، عناوین پیشین انتشارات «راه یار» درباره روایت‌ها و خاطرات مردمی شهرهای مختلف از ایام شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس هستند. تحقیق: گروهی از محققان تدوین: علیرضا اشرفی‌نسب 120صفحه 30هزار تومان ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
انتشارات راه یار
🔴مدرسه کتابخوان؛ برگزیده جشنواره کشوری وزارت آموزش‌وپرورش شد ♦️در سومین دوره جشنواره کشوری ایده‌های
دیروز، پریروز دوان دوان رفتم تو یه جلسه مجازی نوجوانانه پایین شهر. بچه‌ها تو سال انتخاب رشته بودن و مدیرشون داشت گله می‌کرد از نبود مشاور درست درمون و خانواده‌‌های بچه‌ها که سر ازین چیزا در نمیارن و خلاصه نگران اوضاع و احوال بچه‌ها بود. یه کم دل به دلش دادم و باهم یه دل سیر پشت نظام آموزشی حرف زدیم و اما بعد! گفتم حالا من که همه این مشکلاتو نمی‌تونم حل کنم. اما شاید بتونم یه بار کوچیک بردارم گفت چه جوری گفتم یه جلسه ترتیب بده با بچه‌ها! جمع‌بندی به جلسه حضوری نرسید! رفتم تو دنیای غیر واقعی و سعی کردیم یه کم واقعی با بچه‌‌ها از دنیای بعد از دانش‌آموزی و انتخاب رشته و اینا حرف بزنیم. چراغ منبر که روشن شد پریدم بالا! شنوندگان عزیز توجه فرمایید توجه فرمایید امروز اومدم با یه سری آدم حسابی مهمونی تون! سوالا و شوخی‌ها و اینا پایین جلسه مجازی جریان داشت و منم خونسردانه پاس گل به شوخیا می‌دادم. امواج اراده ها رو گرفتم بالا. همه باهم رفتیم تو دل کتاب. روایت‌هاشو ورق زدیم. هیجان زده شدیم، گریه کردیم، خندیدیم، ذوق کردیم و خلاصه حسابی غرق شدیم در آدم حسابیای نسل انقلاب. کتاب بعدی بود. از امواج اراده‌ها اومدیم بیرون و رفتیم سراغ نسخه‌های بچه‌های دهه‌های جدید انقلاب که بعد شنا تو این موج اراده، حالا آرزوهاشونو با دستاشون ساخته بودن. بچه‌ها غرق شوق بودن. گمان می‌کنم تاکنون اسکای روم این همه ایموجی چشم قلبی و چشم اشکی ناشی از ذوق‌زدگی و چشم ستاره‌ای به خود ندیده بود! جلسه رو به پایان بود. من خود به جان خویشتن دیدم که نسل نو چه قدر تشنه ی گفتن از آدم‌های بااراده است. آدم‌های واقعی آدم های حسابی که گاهی آدم‌های ناحسابی را جایش، جا می‌زنند و قالب نسل جدید می‌کنند. رفتند که آرزوهایشان را با دست خودشان بسازند توی هر رشته و جایگاهی که جا گرفتند. 💠تجربه‌نوشتی از خانم مریم برزویی؛ فعال فرهنگی سبزوار ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴«سلام بچه‌ها» در «همشهری» newspaper.hamshahrionline.ir/id/174601 ♦️پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دهۀ شصت و هفتاد دورۀ اوج و شکوفایی ادبیات کودک‌و‌نوجوان بود. در گسترۀ مجلات کودک‌ونوجوان، کیهان بچه‌ها و رشد از نشریات مهم سال‌های پس از انقلاب اسلامی هستند اما در کنار این مجله‌های سراسری، نشریات کودک‌و‌نوجوان دیگری هم بود با گسترۀ کمتری منتشر می‌شد که گاه مردمی بود و گاه به نهاد یا سازمان خاصی وابستگی داشت. 🔻نشریۀ «سلام بچه‌ها»، یکی از این مجلات است که توسط دفتر تبلیغات حوزۀ علمیۀ قم منتشر می‌شد و پس از مدتی کوتاه به یکی از نشریات موفق و شناخته‌شده در کشور تبدیل شد. در این کتاب که حاصل مصاحبه با دست‌اندرکاران این نشریه است، به‌دنبال ثبت تجربۀ نشریۀ کودک‌و‌نوجوان «سلام بچه‌ها»، شناخت زمینه‌های شکل‌گیری و علت‌های اوج‌گیری آن هستیم. ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
انتشارات راه یار
🔴«محمدسرور» منتشر شد| زندگینامه خودگفته «آوینی افغانستان» با مقدمه محمدکاظم کاظمی 💠از مقدمه محمدکاظ
محمدسرور.Mp3
960.2K
🎧 قصه نگارش کتاب «محمدسرور» به روایت خانم فروغ زال(تدوینگر کتاب) در برنامه رادیویی «ققنوس» 📚«محمدسرور»؛ زندگینامه خودگفته مرحوم محمدسرور رجایی؛ نویسنده، شاعر و پژوهشگر افغانستانی است. ♦️ مرحوم رجایی که مرداد سال قبل بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت، 20 سال آخر عمر با برکتش را صرف جمع‌آوری اطلاعات و خاطرات مربوط به شهدای ایرانی جهاد افغانستان و شهدای افغانستانی دفاع مقدس کرد. 🔺«از دشت لیلی تا جزیره مجنون» شامل خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس، «ماموریت خدا» شامل هفت روایت از احمدرضا سعیدی شهید ایرانی جهاد اسلامی افغانستان و کتاب «در آغوش قلب‌ها» دربرگیرنده اشعار و خاطرات مردم افغانستان از امام خمینی آثار منتشرشده از مرحوم رجایی است. ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴ناگفته‌های مادرانه یک شهید ✍️مریم خسرجی؛ روزنامه ایران: ♦️«مرضیه» در پنج فصل، زندگی این مادر شهید را از کودکی، خانواده، فعالیت‌های انقلابی، اجتماعی و... او روایت می‌کند. داستانی جذاب که نشان می‌دهد چگونه زنی می‌تواند این‌چنین مرد قهرمانی تربیت کند. دختری که پدرش پیش از انقلاب اجازه نمی‌داده او کار کند اما بعد از انقلاب کار کردن دخترش را تکلیف می‌داند. روایت مادرانه‌های ناگفته مردآفرینان روزگار است که در این کتاب جان گرفته. شاید در نگاه اول بگوییم گذشته مادر شهید را شخم بزنیم که چه؟ اما تک‌تک این خاطرات، طعنه‌ای به مدافعان مدرن حقوق زنان و حتی مورخان می‌زند تا هیچ‌گاه جایگاه زنان را در گوشه‌گوشه نهادها و ساختارها و تثبیت ارزش‌های انقلاب انکار نکنند. نقشی برجسته، سنگین، تحمل‌طلب و دردناک! 🔻حکایت زندگی مادری که با روح لطیف زنانه و صبری زینبی، جگرگوشه‌اش را سال‌ها طوری تربیت و پرورش داد تا به همگان بگوید هنوز دفاع‌مان تمام نشده، تا انقلاب زینبی‌مان را بار دیگر مدیون این شیرزنان بدانیم. اوج روایت‌های کتاب آن‌جایی است که از عاشقانه‌های مادر و شهیدش می‌خوانیم. فرزند، مهر مادری را بین سربازان اسلام فضل و بخشش می‌کند و درآخر مادر هم جگرگوشه‌اش را برای اسلام. 🔹بیشتر: irannewspaper.ir/newspaper/item/630685 ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴حاج‌محمدآقا نمی‌توانست ساکت بنشیند|تو همان رسول‌زاده کاشانی هستی؟ ♦️هادی لطفی کاشانی(نویسنده و مدیر واحد تدوین تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب) در گفتگو با خبرگزاری مهر درباره کتاب جدیدش: 🔻بچه که بودم، پدرم در خانه گاهی از پیرمرد بازاری به اسم «حاج‌محمدآقا رسول‌زاده» تعریف می‌کرد که بروبیا و ابهتی داشت. مثلاً می‌گفت: «نماز که تمام شد، خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی…» را نخواندند. حاج‌محمدآقا بلند شد و رفت به امام جماعت که آیت‌الله هم بود تذکر داد و گفت: یادتان نرود خدایا، خدایا را بخوانید.» حاج‌آقا رسول‌زاده، آدم ساکتی در جمع نبوده و توی هر موضوعی عکس‌العمل داشته است و هر کسی حاج‌محمدآقا را دیده باشد از او خاطره دارد. 🔺از بچگی اسم حاج‌محمدآقا و حکایت‌هایی درباره‌اش شنیده بودم. از سال ۱۳۹۳ که به حسینیه هنر کاشان آمدم، اسم حاج‌محمدآقا را روی تخته می‌دیدم و با خودم فکر می‌کردم چه کسی قرار است این پروژه را انجام دهد؟ به قول سایت‌های خبری: «حاج‌محمدآقا پیش‌قراول انقلاب بود.» 🔺بعد از پیروزی انقلاب، وقتی امام خمینی حاج‌محمدآقا را می‌بیند، می‌گوید: «تو همان رسول‌زاده کاشانی هستی؟» این جمله امام برای من کلیدواژه‌ای بود تا اسم کتاب را از آن وام بگیرم اما بعداً اسم دیگری را انتخاب کردم... 🔹بیشتر: mehrnews.com/xYKB2 ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴«خانه‌دار مبارز» رونمایی شد|روایتی از مبارزات زنانه در انقلاب اسلامی 💠نادره شاملو، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی: 🔻یکی از عمده‌ترین موتورهای حرکت جامعه اسلامی، زنان بودند البته این بحث مربوط به دوره‌های اخیر نیست. در نهضت‌های گذشته هم بررسی کنید، شما رنگ و بو و عملکرد زنان را به صورت خیلی برجسته می‌توانید ببینید. اگر زنان یک جامعه حرکتی را در واقع رقم بزنند، آن جامعه در آن مسیر به سیر درست و اصولی خودش حرکت خواهد کرد. اگر به پیشینه نهضت‌هایی که در ایران صورت گرفته است نگاه کنیم، می‌بینیم که چگونه در این حرکت‌ها مثلا در نهضت تنباکو، نقشی که زنان ایفا کردند، یک نقش کاملاً کلیدی است. شما می‌بینید که حتی در دربار ناصرالدین شاه هم این زنان هستند که بخاطر فتوای میرزای شیرازی، جلوی این استعمار اقتصادی می‌ایستند. 💠مرضیه ذاکری؛ نویسنده کتاب: 🔻 این کتاب، روایتی از مبارزات زنانه و نقش زنان در جریان مبارزات انقلاب اسلامی است؛ این روزها که بیش از هر زمانی، صحبت از زن، حقوق زن و آزادی زن مطرح هست و عده‌ای به‌زعم خویش در حال مبارزه هستند و به‌غلط این میدان مبارزه، در مسئله‌ی حجاب تعریف شده است. شاید زمان آن باشد که ما پای صحبت زنانی مانند خانم حسینیان بنشینیم و امثال ایشان که در دوره‌ای زندگی می‌کردند که حکومت، قید حجاب را از آن‌ها برداشته بود و زنان به‌ظاهر آزاد بودند ولی بازهم وارد فضاهایی شدند که درواقع مبارزه تعریف می‌شده است؛ پس هدف چه بوده است؟ 🔹بیشتر: ibna.ir/fa/report/327668 ♦️سفارش آنلاین: raheyarpub.ir@Raheyarpub
🔴به مناسبت پنجمین سالگرد شروع فعالیت انتشارات «راه یار» ♦️تا 15آبان ماه، با 20درصد تخفیف و ارسال رایگان، می‌توانید کتاب‌های «راه یار» را سفارش دهید 🔷حداقل سفارش: 100هزار تومان ⭕️سفارش آنلاین: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir 02142795454 ✅ @Raheyarpub
🔴روایت روزهای کودتای کمونیستی افغانستان و پیروزی مجاهدین 💠گزارش خبرگزاری مهر درباره کتاب «محمدسرور»: 🔻کتاب «محمد سرور» که تحقیق آن برعهده علی ناصری باغبادرانی بوده و تدوین آن توسط فروغ زال صورت گرفته، در ۱۲۲ صفحه و قیمت ۳۰ هزار تومان عرضه شده است. 🔻در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: 🔺ده ساله بودم که در افغانستان کودتای کمونیستی شد و حکومت داوود خان در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷ بر اثر یک کودتای خونین از بین رفت. مردم شیعه از ترس آزار و اذیت‌های حکومت (جدید) تمام کتابخانه های خانگی را دفن و نابود کردند. تمام کتاب‌هایی که پدر کلانم از همه جا گلچین کرده بود، نابود شد و حسرتش تا همیشه به دلم ماند. 🔺بعد از حکومت داوودخان، حکومت مردمی و کارگری با شعار «نان، لباس، خانه» روی کار آمده بود. مردم در روزهای اولیه بسیار از این اتفاق استقبال کردند. حکومت دموکراتیک خلق بعد از پیروزی اش دروازه ارگ ریاست جمهوری را به روی مردم باز کرد. اسم ارگ را «خانه خلق» گذاشته بودند. مردم با هر لباس و موقعیت اجتماعی می‌توانستند وارد ارگ ریاست جمهوری شوند و مثل یک پارک بگردند. من با مادرکلانم وارد ارگ شدم. یک قسمتی به «قصر گلخانه» معروف بود. پیش قصر گلخانه مثل خون سرخ رنگ بود. رنگ بود یا هرچه، نمی‌فهمیدم. ولی هرکسی که می‌رسید از خشم پایش را محکم روی رنگ خون می‌کوبید و می‌گفت «این خون داوودخان است.» مردم از حکومت قبل نفرت پیدا کرده بودند و به حکومت جدید خوش بین بودند، اما هیچ شناختی از آن نداشتند. 🔹بیشتر: mehrnews.com/xYKL5 ♦️سفارش با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @raheyarpub
🔴«رسم جهاد» در «همشهری» newspaper.hamshahrionline.ir/id/174836 🔻کتاب «رسم جهاد» با اتکا به روش تجربه‌نگار، تجربه‌های کار جمعی در این نهاد پُربرکت را به روایت مرحوم حسینعلی عظیمی بازخوانی کرده است. 🔹مهندس حسینعلی عظیمی از پیشکسوتان جهاد سازندگی که اسفند 1398 به یاران شهیدش پیوست، در سال ۶۳ وارد قرارگاه کربلا شد و کمیته آب را در آن قرارگاه تشکیل داد. وی به عنوان فرمانده طراحی عملیات آبی و خاکی عمل می‌کرد و تا معاونت فرماندهی قرارگاه مهندسی کربلا پیش رفت. او از جمله جهادگرانی است که از نزدیک در جریان سازماندهی و طراحی و ساخت بسیاری از دستاورد‌های چشمگیر مهندسی جنگ، مانند پل بعثت، قرار داشته و تجربیات زیادی را کسب کرده بود. 🔹وی پس از جنگ، برای بازسازی منطقه زلزله‌زده منجیل و رودبار، عازم این منطقه شد تا الگوی مدیریت جهادی را بعد از جنگ، در خدمت سازندگی به کار گیرد... 🔹مهم‌ترین دغدغه‌ عظیمی انتقال تجربه بی‌نظیر جهاد سازندگی به نسل جوان بود که کتاب «رسم جهاد» حاصل این دغدغه است. ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴در میان سرخپوست‌ها»؛ نقدوبررسی می‌شود ♦️با حضور: 🔺احسان دهقانی؛ از مؤلفان کتاب 🔺حسام آبنوس؛ منتقد 🔻محمدصادق شهبازی؛ منتقد 🔷سه‌شنبه(3 آبان)؛ ساعت 10 صبح 💠خبرگزاری مهر( خیابان نجات‌الهی، کوچه رضا مقدسی(بیمه)، پلاک ۱۸) ♦️«در میان سرخپوست‌ها»، تلاشی است برای نشان دادن زحمات گروه اعزامی جنبش عدالت‌خواه دانشجویی به کنفرانس بین‌المللی «تغییرات آب و هوا و حقوق مادر زمین» در بولیوی. این مجموعه شامل خاطراتی از هیئت اعزامی به انضمام مقالات فکری است که به کمک آن‌ها فضای آمریکای لاتین و نقش آنها را در مناسبات بین‌المللی نشان دهد و اشتراک ایران و کشورهای آمریکای لاتین را مطرح کند. 🔹انتشارات «راه یار»؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅ @Raheyarpub
🔴از شخصیت سردار سلیمانی روایتی جامع ارائه کنیم 💠حجت‌الاسلام علیرضا اشرفی‌نسب؛ نویسنده کتاب «یک بغض و هزاران مشت» در گفتگو با خبرگزاری کتاب(ایبنا): 🔻باید پرسید چرا نباید سراغ چنین سوژه‌هایی رفت. در تشییع حاج قاسم بازتاب عجیبی در داخل و خارج کشور شاهد بودیم و تشییع باشکوهی برای ایشان برگزار شد. 🔺نرفتن به سمت این سوژه از جهت ثبت و زندگی مردم –درگیر در مراسم تشییع- محل اشکال است. به‌ویژه برای کسانی که دل‌شان با آرمان‌های انقلاب و نظام است. 🔻این کتاب از جهت سینمایی و داستانی قابل تبدیل کردن است چرا که در آن ثبت و ضبط قصه رقم خورده است؛ حاج قاسم شخصیت بزرگی در تاریخ انقلاب است و از کتاب‌های مرتبط با آن در آینده خروجی‌های گوناگونی همچون فیلم و سریال خواهیم دید که ان شاالله در حد شخصیت ایشان باشد. 🔺در مورد حاج قاسم بالغ بر 200 الی 300 کتاب بیرون آمده، اما یک مساله این است که کنش‌های مردمی پرداخته نشده بودند و خیلی از نویسندگان از حیث کنشگران مردمی –درگیر در مراسم تشییع سردار سلیمانی- کاری نکرده‌اند. 🔻درباره شهدا زیاد داریم که بعضی از آنها تقریظ رهبری هم دارند، اما کتابی که به بازتاب‌هایی مراسم پرداخته باشد، نداریم و کتاب «یک بغض هزاران مشت» فتح باب خوبی در این حوزه است. 🔹بیشتر: ibna.ir/fa/shortint/327747 ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴فرق «شهدا» با ما ✍️حسن‌ مجیدیان؛ ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جام جم: 🔻اسم کتاب «آقا صادق» را می‌گذارم کتاب بی‌ادعایی، کتاب کار، کتاب از پا ننشستن، کتاب رفتن و نماندن. مؤمن را هم در روایات با کم‌حرفی و کم‌ادعایی و پرکاری ستوده‌اند. شهید این کتاب، همان مؤمن روایات است. خود کتاب هم در فرم و روایت، خالی از ادعا و بازی‌های ادبی است. به دنبال این حرف‌ها که باید طوری روایت کنیم تا خواننده جذب شود و پای یک کتاب بنشیند و کتاب را زمین نگذارد و... نرفته است. 🔺در آیینه نگاه همراهان شهید، با آدمی ساده و صمیمی اما شگفت مواجهیم. ساده از این جهت که شهید این کتاب در زمان حیاتش سرآمد و شناسا و یا سردار و از مسؤولان رده بالا نیست، بلکه نیرویی بسان نیروهای دیگر جهادگر در جبهه است اما شگفت از این نظر که همین صادق دشتی ساده و صمیمی با روحی بلند و همتی عالی، موتور محرکه جنبنده خستگی‌ناپذیر جبهه‌هاست. این حجم از کار و دوندگی و جربزه و جسارت، کار آدم‌های معمولی مثل من و ما نیست، بلکه حاکی از روح عظیم مؤمنانه‌ای است که بشدت به کار و اهدافش ایمان دارد، از پا نمی‌نشیند، مشکلات را مانع نمی‌بیند، به دل خطر می‌رود، بی‌تعلق است، صافی ضمیر است، حواسش جمع است، خیلی هم جمع است که کل پول ۷ ماه کار در جبهه‌‌اش را به ستاد آبادان بابت موتور امانتی‌ای که دستش بوده و مفقود شده است، برمی‌گرداند و با دست و جیب خالی مرخصی می‌رود در حالی که حتی پول کرایه ماشین تا فیروزآباد را هم ندارد! 🔷بیشتر: jamejamdaily.ir/Newspaper/item/158832081/0 ♦️سفارش آنلاین: raheyarpub.ir instagram.com/raheyarpub.ir ✅ @Raheyarpub
🔴سطرهای نانوشته افغانستان به روایت مردی که ستاره شد 💠گزارش خبرگزاری تسنیم درباره کتاب «محمدسرور»: ♦️زنده‌یاد رجایی از جمله فعالان فرهنگی افغانستانی بود که در هفتم مردادماه سال 1400 بر اثر کرونا درگذشت. رجایی را می‌توان از جمله چهره‌های فرهنگی و از حلقه مهاجرانی دانست که با تأکید بر پیوند میان افغانستانی‌ها و ایرانی‌ها، به دنبال تحقق بخشیدن به آرمانی به نام «وطن فارسی» هستند... 🔻رجایی در زندگی‌نامه خود که حالا به کوشش انتشارات راه یار با نام «محمدسرور» منتشر شده، از دوران کودکی خود در افغانستان می‌گوید. هرچند نوشته‌ها به صورت گذرا از وقایع می‌گذرند و اشاره‌وار به موضوعات مختلف می‌پردازند، اما از همین متن کوتاه می‌توان همسایه شرقی را بیشتر شناخت. درباره افغانستان آنچه بیشتر منتشر شده، روایت‌های تاریخی خشک است، اینکه فلان حاکم آمد و فلان حکومت رفت... کمتر اثری است که در قالب تاریخ شفاهی و از زبان مردم، وقایع افغانستان را به تصویر بکشد. از این منظر کتاب «محمد سرور» تلاشی ستودنی است. تلاشی که در آن دغدغه‌ها، دردها، آرزوها، محدودیت‌ها، فشارهای سیاسی و اجتماعی و ... را می‌توان از نگاه کسی خواند که خود همواره دغدغه فرهنگی داشت و در آسمان فرهنگ و هنر امروز افغانستان ستاره شد... 🔷بیشتر: tn.ai/2792904 ♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان: raheyarpub.ir@Raheyarpub
انا لله و انا الیه راجعون زائران امروز با خون خود به حضرت شاهچراغ سلام کردند ✅ @Raheyarpub
با یه تیم از بچه‌ها خودمون رو رسوندیم بیمارستان نمازی یکی از بیمارستان هایی که بهمون گفته بودن مجروحین رو بردن اونجا داغ تازه بود و سنگین. تا برسیم بخش اتفاقات، کلی با خودمان مرور کردیم چه بگوییم چه نگوییم که همان ورودی اتفاقات خوردیم به یک جمع شلوغ، به نظر یک خانواده می رسیدن، چون مدام ریش سفیدشان داشت جو را آرام می کرد و بهشان دلداری می‌داد. مستأصل شدیم. شک داشتیم اینها اصلا خانواده شهدا یا مجروحین باشند یا نه. به قدری صدای زجه و فریادهاشان بلند بود و به اندازه ای حال همگی خراب که صحیح ندانستیم وارد حریمشان بشویم برای سوال و جواب کردن. همانجا بغل بوفه ایستادیم تا حساسیتی ایجاد نکرده باشیم. تنها کاری که کردم رکوردم را روشن کردم. فقط زجه و مویه و گریه های بلند بود که داشت ظبط میشد. چندی بعد راننده تاکسی که روی نیمکت اتفاقات نشسته بود مطمئنمان کرد که این جمع از خانواده حادثه دیده شاهچراغ هستن. همزمان جلوی در اتفاقات چند تا ماشین پارک شد دو خانم چادری،دو خانم مانتویی، زیر بغل خانم مسنی را گرفته و در حالی که به پهنای صورت اشک می ریختند وارد اتفاقات شدند. خانم مسن عزاداری می کرد و با غم جانکاهی مدام می‌گفت: «آرتین» «آرتین» تازه داشت چیزهایی دستگیرمان می شد که بچه های حفاظت فیزیکی بیمارستان به ما نزدیک شدند و ما را بستند به تفتیش کردن که: «خودتان را معرفی کنین. از کجا هستین؟ کارت شناسی بدین؟ هر چه جواب می دادیم سوال دیگری می پرسیدن و آخر سر هم گفتن: «افراد دیگری هم اومدن برای مستندسازی ما بهشون اجازه ندادیم» با ما هم همکاری نکردند. با حراست علوم پزشکی، حوزه هنری، صدا سیما و همکاران تاریخ شفاهی و هر که می‌شناختیم لینک زدیم تا بتوانیم روایتی بگیریم. نشد. فقط یکی از بچه های حراست که متوجه شد ما که هستیم و نیتمان چیست بهمان گفت: «این ها همگی خانواده آرتین پسر هفت هشت ساله‌ای هستن که الان تو اتفاقات بستریه» گفتم: «چرا انقدر گریه و زاری می کنن پس، مگه حال آرتین وخیمه» گفت: «نه آرتین رو به راهه ولی پدر و مادر و برادرش هر سه تا شهید شدن...» بامداد ۵ آبان ۱۴۰۱ روایت میدانی سید محمد هاشمی؛ محقق تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی(شیراز) بیمارستان نمازی @Raheyarpub
⬜️ضمن تسلیت به مناسبت حادثهٔ دل‌خراش شیراز که باعث به خون غلتیدن زنان و مردان سرزمینمان شد، برای سلامتی حاج خانم عصمت احمدیان، مادر شهیدان فرجوانی و راوی کتاب «مادر ایران» که چند روزی است به علت سکته مغزی در بیمارستان بستری هستند حمد شفا بخوانید. ▫️کتاب «مادر ایران»؛روایتی داستانی از زندگی پرفراز و نشیب عصمت احمدیان،مادر شهیدان ابراهیم و اسماعیل فرجوانی است. ▫️خانم احمدیان که از جمله بانوان فعال در ستاد پشتیبانی دفاع مقدس،پس از جنگ،وارد فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی می‌شود،به طوری که او امروز از بانوان کارآفرین،تأثیرگذار و الگو در اهواز است... ✅ @Raheyarpub
*روایت میدانی از مصاحبه با مجروحان حمله تروریستی به حرم شاهچراغ* مکان: بیمارستان شهید رجایی بخش دوم:آقای شریفی بعد از اتمام مصاحبه اول، سراغ مسول بخش رفتیم. بدون اینکه چیزی بگوییم ما را به اتاق دیگری راهنمایی کرد. مرد مسنی روی تخت دراز کشیده و یک پایش آویزان بود. سن و سالی ازش گذشته و انگار نای حرف زدن نداشت. خانم مسول بخش مرد جوانی را نشانم داد و گفت: «این آقاهم همراهش است.» وارد اتاق شدم. برگ معاینه را نگاه کردم و اسمش را خواندم «عیسی شریفی». چند پرستار در اتاق مشغول بودند. یکی از پرستارها پای بانداژ شده مرد را به وسیله وزنه ای که از تخت آویزان بود، بالا می برد. مرد بیچاره از درد چهره اش در هم رفت و فریاد کشید. مرد جوان پسرش بود. کم حرف و ساکت. نزدیکش شدم. ایستاده بود و مدام دور و اطراف راه نگاه می کرد. هنوز در شوک حادثه بود. چند سوال پرسیدم؛ کوتاه جواب داد. ناچار سراغ خودش رفتم. شرایط را برایش توضیح میدهم و شروع میکند: «بوشهری ام. برای درمان مریضیم آمدیم شیراز. حدود یک ماهی هست. هر روز عصرها برای نماز و زیارت می رفتیم حرم. دیروز عصر هم رفتیم. کنار آقا (حضرت شاهچراغ) ایستاده بودیم برای نماز که صدای تیراندازی آمد. جمعیت می دوید. همه دستپاچه شده بودند و از ترس فرار می‌کردند. من هم دویدم که ناگهان دیدم پخش زمین شده ام. یک گلوله در پایم خورد و گلوله ای هم در پهلویم. خیلی نزدیک مان بود، از دو سه متری به ما شلیک میکرد. چندین نفر دیگر را هم دیدم که روی زمین افتاده بودند و خون زیادی ازشان میرفت‌. دو نفری که کنارم بودند شهید شدند.» مکثی کرد. چشمانش را بست و زبانش را در دهانش ‌چرخاند. انگار داشت بغضش را قورت میداد‌. « پسری ۱۰_۱۲ ساله هم بود. دیدمش. افتاده بود. او هم شهید شده بود.» اشک در چشمانش جمع می شود. با خودم فکر میکنم آن پسربچه شهید کیست؟ نکند آرشام است! برادر آرتین... پویان حسن‌نیا بعد از ظهر ۵ آبان ۱۴۰۱ ⬜️روایت‌های میدانی حمله تروریستی به حرم حضرت شاهچراغ: @hafezeh_shz@Raheyarpub