انتشارات راه یار
🔴کتاب «خانهای برای همه »را امروز تمام کردم و کل وجودم مبهوت خانم مقدسیان شد. زنی که با هفت فرزند چن
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥درخت گیلاس اذیت میکرد... بریدمش
🔰خوانش بخشی از کتاب «خانهای برای همه» توسط مرضیه ذاکری، محقق و نویسنده کتاب
📚کتاب «خانهای برای همه» روایتی است از زندگی خانم «منصوره مقدسیان»، از زنان فعال اجتماعی و تربیتی در مشهد
➕سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @raheyarpub
🔺 از خودش پرسیدم: «راستی فرمانده، از امام رضا (ع) چی خواستید؟»
خیلی آرام و متین، با تبسم همیشگیاش گفت: «سه چیز؛ سلامتی امام، پیروزی اسلام، یکی هم برای مهدی باکری، شهادت. اما.... »
-آقامهدی شهادت که اما و اگر ندارد.
-درست است اما از خدا خواستم اگر شهید شدم، حتی یک وجب خاک هم به نام من اشغال نشود.
بخشی از کتاب دختر تبریز
https://B2n.ir/s09220
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @raheyarpub
🔴روایت آدمهای معمولی در «چراغدار»
🎤پویان حسننیا مسئول پروژه واقعهنگاری حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(ع) در گفتگو با خبرگزاری کتاب ایران:
🔸روز ۴ابان ۱۴۰۱ حسینیه هنر شیراز یک تلنگر جدی خورد که دقت کنیم نقش ما چیست؟ ما چریک فرهنگی هستیم نه یک کارمند عادی.
🔹روایت اول که سربزنگاه تولید شود جلوی موج سواری رسانه بیگانه را میشود گرفت.
مستند آرشام و غیبت غیرموجه، سرود عهد میبندم و مجموعه کلیپهای سایه بالاسر نمونه محصولاتی است که بر پایه فعالیتهای اعضای حسینیه هنر تولید شد و بازخوردهای خوبی داشت.
🔹کتاب «چراغ دار» روایت زندگی شهدای حادثه حرم مطهر شاهچراغ هست.
این کتاب را که بخوانید میبینید دین در جامعه چه جایگاهی دارد و آدمهای عادی چه دلبستگی به مولفه های دینی دارند.
➕بیشتر:
ibna.ir/news/518820
@hafezeh_shz
➕سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @raheyarpub
🔴گاهی مسیر عبودیت را چنان ترسیم میکنند که گویا دست نایافتنی و مختص خواص از انسانهاست و طی این مسیر برای عموم میسر نیست چنانکه شهدا را تنها در رویاها باید جستجو کرد.
♦️شروع و شرح و پایان کتاب، چنان روان؛ شیرین و در عین حال عمیق بیان شده که گوینده خود را حاضر و ناظر در تمامی لحظات میبیند و مطالعه کتاب توهم سختی رسیدن به کمالات و قرب الهی را از اذهان میزداید.
♦️انس با شهید و ارادت به ساحت مقدس ایشان ارمغان شیرین مطالعه کتاب بود. دعا و سایه شهید مجید سلمانیان هر لحظه بر سر نویسنده محترم کتاب. عاقبتتان بخیر.
#نظر_شما
➕تهیه نسخه الکترونیکی کتابهای ما:
faraketab.ir/p/20343
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
⭕️ماجرای عجیب سرود معروف «17شهریور»
حوادث روز 17شهریور و احوال مردم و شهدای آن روز، خیلی متأثرم کرد. گفتم این حادثه نباید فراموش شود. فکر میکردم که باید این رویداد را در ذهن و زبان مردم جاریوساری نگه داشت. رژیم نباید بتواند این اتفاق را ماستمالی کند و بعد از مدتی آبها از آسیاب بیفتد و تمام بشود و برود. نگاهم به ماهها و سالهای آینده بود.
تصوّرم این بود که باید از حادثۀ 17شهریور برای محکمکردن حرکت انقلاب، حسابی بهرهبرداری کرد. البته آن موقع نمیتوانستم محاسبه کنم چند ماه بعد بساط رژیم برچیده خواهد شد. آن زمان من فقط به کاری فکر میکردم که باید انجام میدادم.
نه عکسی از حادثه گرفته بودم، نه فیلمی داشتم. تنها راهی که پیشِرویم بود، گفتن و نوشتن بود. من قبلاً هم قصه نوشته بودم. دستبهقلمم بد نبود. با خودم گفتم اگر بتوانم از زبان شعر استفاده کنم، عالی میشود. یواشیواش شروع کردم به چیدن کلمات در کنار هم. با وزن خاصی هم شروع کردم. کمی که پیش رفتم، دیدم دارد قشنگتر میشود. اینطوری شروع کردم:
درود، درود، به روان پاک شهید راه خدا
درود، درود، به جوان که کشته شد به میدان شهدا
درود، درود به تمام شهیدان کربوبلا
خود مردم، عصر روز 17شهریور اسم میدان ژاله را به میدان شهدا تغییر دادند. من با همان حالوهوا شعر را تا انتها نوشتم. اصلاً هم هیچ طرحی برای تبدیل شعر به سرود در ذهنم نداشتم. شعر که تمام شد، با ضرباهنگِ بخصوصی شروع کردم به خواندن و صدای خودم را ضبط کردم...
به سرودی فکر میکردم که زمزمهپذیر باشد و مردم بتوانند بهراحتی با آن همنوایی کنند... تولید سرود در آن شرایط، به این سادگیها نبود. باید یک گروه کُر جور میکردم که هم بتواند خوب بخواند، هم اینکه اعضایش امین و مطمئن باشند که بتوانم این متن را با آنها تمرین کنم. تازه باید میگشتم دنبال جای مناسب برای تمرین و ضبط. هیچکدام از این شرایط مهیّا نبود؛ نه مکان مناسبی داشتم، نه گروه کُر آماده و مطمئنی.
بهترین محلی که سراغ داشتم، زیرزمین خانۀ خواهرم در سهراه زندان بود. زیرزمین، یک اتاق کامل بود، خالیِ خالی. در نقطهای هم قرار گرفته بود که امکان نداشت صدا از آن به بیرون برود. چون سقفش هم نسبتاً بلند بود، صدا در فضا میپیچید و اکوی طبیعی میگرفت. خلاصه ابزار کارم را برداشتم و رفتم زیرزمین. تنها یک راه داشتم که بتوانم سرود را با جلوۀ باشکوه و بهاصطلاح کُرال بسازم. به فکرم رسید که خودم یکبار سرود را بخوانم و ضبط کنم. بعد نوار را پخش کنم و دوباره خودم همراه نوار بخوانم تا با صدای خودم دو نفر بشویم.
همین کار را کردم. دوتا ضبطصوت تهیه کردم. یکی برای پخش نوار و دیگری برای ضبط صدا... خلاصه با این روشِ مندرآوردی سرود را ضبط کردم. وقتی گوش میکنی فکر میکنی یک گروه کُر کامل آن را خوانده است؛ درحالیکه همۀ گروه کُر عبارت بود از خودم. این اولین تولید گروه سرود تکنفرۀ من بود...
📚برشی از کتاب «برخیزید»؛ خاطرات شفاهی سیدحمید شاهنگیان، آهنگساز قطعات و سرودهای معروف انقلاب اسلامی
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
هدایت شده از جشنواره مردمی فیلم عمار
📣 #خبر | فراخوان پانزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار منتشر شد
📌 دبیرخانه جشنواره مردمی فیلم عمار فراخوان «پانزدهمین» دوره این رویداد سینمایی را در چهار بخش «رقابت اصلی جشنواره»، «فیلمما»، «اکران مردمی» و «جوایز مردمی» اعلام کرد.
🔻 مطالعه متن کامل فراخوان:
🔗 ammarfilm.ir/?p=34862
📽 جشنواره مردمی فیلم عمار
🌐 @AmmarFest
🔴میخواهم شهید بشوم و برنگردم
...قرار بود فردایش یکسره از بیمارستان برای مرخصی برویم دمشق و از آنجا بهاتفاق رزمندههای گروه ۴۶ برگردیم ایران.
جمعی از بچههای داخل مقر خواستند آن شب را همان جا بمانم و فردا صبح با آمبولانس برگردم بیمارستان. میگفتند: «بدون خداحافظی نرو. بگذار دوستان دیگر هم بیایند و همگی خداحافظی کنیم... شاید دیگر قسمت نشد همدیگر را ببینیم.»
آن شب را کنارشان ماندم و قسمت شد تعدادی از دوستان خوبم را پیش از پایان دوره ببینم. علی زوار هم میانشان بود. آمد و گفت: «نشد که تو هم شهید بشوی.» گفتم: «دهنت سرویس علی! مگر قرار است شهید بشوم؟» گفت: «فکر میکردم تو هم شهید میشوی. حیف شد! گفتم حالا که سالم هستی، قبل از اینکه برگردی ایران بیایم دیدنت. دوربین دیدبانی را سپردم و آمدم.»
وقت رفتن، در گوشم حرفی زد که دو ماه پیش هم وقتی توی پادگان، مچش را در حال خواندن نماز شب گرفته بودم، زده بود: «میخواهم شهید بشوم و برنگردم.» فقط یک روز به پایان دوره مانده بود. زیر گوشم گفت: «دعا کن این دیدار آخرمان باشد.»
📚«شهادت در وقت اضافه»؛ زندگیوزمانه شهید مدافع حرم علی اکبر زوار
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
🔴هر آچاری که از عملیات احیا میخواندم پیچ شلی در وجودم سفت میشد، از ایمان به خدا گرفته تا امید و انگیزه و عِرق ملی. از استادم محمد حکمآبادی ممنونم که آنقدر زیبا گلچین کردند این روایت پیشرفت را که هم خوشخوان باشد هم حق مطلب را ادا کند.
دوست داشتم عنوان راوی بالای هر صفحه نمایش داده شود. بعضی فصلها خیلی قشنگ قلاب میشد به فصل بعد و اصلا خواننده را در ابهام طولانی نگه نمیداشت. من دو روزه کتاب را خواندم و پیشنهاد میکنم به هر کسی که در ته ذهنش نسبت به جنس ایرانی اکراه وجود دارد این کتاب را بخواند تا گردگیری اساسی درونش ایجاد شود و به آن باوری برسد که حرکت را منجر میشود.
#نظر_شما
➕تهیه نسخه الکترونیکی کتابهای ما:
faraketab.ir/p/20343
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
یا لیتنی کنا معکم
🔰تصویر سلاح شهید «ماهر الجازی» اولین شهید اردنی در عملیات طوفان الاقصی
#شهید_القدس
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
🔸 Rahyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
انتشارات راه یار
⭕️«پلاکِ پ» منتشر شد 🔺تاریخنگاری انقلاب اسلامی عمیقاً به «روایت زنان» این انقلاب و طبعاً به خود ان
عجیب اما واقعی
پنج ماه از شروع سال ۱۴۰۳ گذشته و فکرش را نمیکردم در این مدت حتی یک کتاب ایرانی هم نخوانده باشم. چند بار خواندههایم را بالا و پایین کردم و مطمئن بودم آن وسطها حتما یکی دو تا خواندهام. اما نخوانده بودم!
بنابراین به خودم گفتم تا اطلاع ثانوی در این خانه به روی اجنبی بسته است!
برای من که تاریخ از اوایل دهه ۲۰ شروع و سال ۵۷ تمام میشود، جنگ مسئله غریبی است. هرچه فکر میکنم میبینم من در یکی از روزهای زمستان ۵۷ تمام شدم!
بنابراین عجیب نبود که هیچ وقت سراغ جنگ و خاطراتش نرفتم. با این وجود خواندن آثاری که نقطه ثقلشان سالهای جنگ است، نشانم میدهند چقدر تجربه زیسته ما با آنچه همین چند دهه قبل عیار زندگی بود، متفاوت است. هر بار از خودم پرسیدهام: «زیستن من زندگی است یا آنچه آنها تجربه کردند؟»
آدمهایی که از بعضیشان چند عکس و خاطره مانده و از بعضیشان همینها هم نمانده است.
تاریخ نگاری انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، عمیقأ به روایت زنانش بدهکار است. همانها که بیسر و صدا آمدند پای کار و بیسر و صدا هم رفتند!
در تاریخ نگاریِ واقعه محور، کلیشهای و اغلب مردانه ما، بسیاری از این زنان اصلا دیده نشدند تا ردی از آنها در سطور تاریخ و کتابها بماند و اینطور شد که حافظه تاریخیمان از روایت حماسههای پر تکرار زنان خالی ماند!
اسماء میرشکاریفرد و دفتر تاریخ شفاهی شیراز، به دنبال پر کردن این جاهای خالی رفتند و از زنانی گفتند و نوشتند که هر کدام بر حسب تواناییشان گوشهای از این حماسه را آفریدند و باری بر دوش کشیدند.
شیراز در سالهای جنگ شهر مهمی است زیرا نزدیکترین کلانشهر به جبهههای جنوب است. شهری که حال و هوایش در دهه ۶۰، رنگ و بوی جنگ و جبهه دارد.
«پلاک پ» داستان ستاد پشتیبانی جنگ است اما به روایت زنان. حمایتهایی که پشت جبههها انجام میشد و تنوع و وسعتش هنوز هم بعد از این همه سال در ذهن نمیگنجد.
چطور میشود روزانه ۳۰۰ زن در یک ساختمان نیمه کاره و بی در و پیکر از هشت صبح تا غروب آفتاب خیاطی کنند، نان بپزند و یا مربا و عرقیجات درست کنند؟ چطور میشود زنی تا روز آخر بارداریاش یا گندمها را خوشه کند و یا از درختها سیب بچیند؟ آن هم نه باغ و زمین خودش، بلکه باغ خانوادهای که مردهایشان همه رفتهاند جبهه و بار امسالشان دارد خراب میشود!
چطور میشود به زنی خبر داد که تنها پسرش شهید شده و او سرش را بلند کند، بگوید: «الهی شکر، امانت خدا را سالم تحویل دادم.» بعد سرش را پایین بیاندازد و دوباره از خمیر چانه بگیرد و بچسبد به کارش تا خود اذان مغرب؟!
عجیب اما واقعی است...
تاریخ شفاهی شیوهای از پژوهش در تاریخ است که مبتنی بر دیدهها، شنیدهها و گفتههای شاهدان و فعالان رویداد تاریخی خاصی است. پس یکی از بنمایههای کتابهای تاریخ شفاهی مصاحبه است. اطلاعات خامی که نویسنده باید دستی به سر و رویشان بکشد تا قابل انتشار شوند. اسماء میرشکاریفرد هم همین کار را کرده اما تلاش او در روایت داستانی حوادث ستودنی است.
خاطراتی که در کتاب آورده شده از پاییز ۱۳۵۹ تا بهار ۱۳۶۷ است. نویسنده، خاطرات زنانی را که طی این دوره نقش مهمی در ستاد پشتیبانی داشتند، گردآوری کرده و بنا بر زمان خودشان در کتاب آورده است. اما این به آن معنا نیست که با مُشتی خاطره جدا از هم و مستقل مواجهیم بلکه ساختار روایی کتاب طوری است که انگار همه این خاطرات بهم مرتبطند و یک ماجرای واحد را بازگو میکنند. راوی هر خاطره، موضوعی را تعریف میکند و راوی دیگری آن را ادامه میدهد.
پلاک پ، لابلای اتفاقهای دوست داشتنیاش، ماجراهای غمانگیزی هم دارد. اما وقتی پای زنان در میان باشد، حتی اگر راویان جنگ هم باشند باز هم معجزه زنانگی نگاهشان، باعث میشود تا حوادث تلخ هم لطیف شوند. زنانی که زنانه حرف میزنند و احساس میکنند اما مردانه کار میکنند و میجنگند!
✍️روایت زهرا سادات طباطبایی
🔹حافظهـ؛ حسینیه هنر(دفتر تاریخ شفاهی) شیراز
@hafezeh_shz
♦️سفارش کتاب با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
.
🔻در آخرین روزهای سفرم، ناگهان اعلام کردند، آخرین گروه از مردم تحت محاصره فوعه و کفریا، قرار است طی مبادله با مسلحین و خانوادههای آنها آزاد شوند. به هیچ وجه معطل نکردم و نیم ساعت بعد، در جاده دمشق- حلب بودم تا خودم را به جبرین حلب برسانم. به این ترتیب در واقع، اولین و تنها بانوی نویسنده، پژوهشگر و مستندساز ایرانی بودم که شاهد آزادی مردم فوعه و کفریا بوده که در روایت این آزادی باشکوه در کتاب، خود شاهد راوی بودم.
🔴 کتاب «اینجا سوریه است»؛ صدای زنان سوری است به قلم نویسنده زن ایرانی.
📚 اینجا سوریه است؛ صدای زنان راوی جنگ| زهره یزدانپناه
♦️سفارش کتاب با تخفیف 25 درصد و ارسال رایگان(بالای 400 هزار تومان):
https://B2n.ir/r36258
💠 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
🌐 Raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
تقدیم به مردی که درددل مردم را میشنید و برایش راهحل میاندیشید؛
تقدیم به مردی که آخرین ویراستاری این کتاب مصادف شد با شهادتش؛
تقدیم به شهید رئیسی عزیز خستگیناپذیر؛
شاید این کمترین، برگۀ کوچکی باشد از کتاب بزرگ ننوشتهای برای معرفی خدمات دولتش؛
برای سه سال دویدنش در قامت رئیسجمهور.
خوشحالیم گوشۀ کوچکی از ریل خدمتی که گذاشت را روایت کردیم و ذرهای از غربتش کم...
🔰 #بزودی ...
#کفش_آهنی_ات_را_دربیاور
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
▫️ Rahyarpub.ir
✅ @Raheyarpub