eitaa logo
انتشارات راه یار
1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
632 ویدیو
25 فایل
انتشارات راه‌یار؛ نشر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تهران،میدان انقلاب،خ ۱۶آذر، حسینیه هنر 02142795454 rahyarpub.ir بله: ble.ir/rahyarpub اینستاگرام: instagram.com/raheyarpub.ir باشگاه مخاطبان: ble.ir/join/NWFhMjk2N2
مشاهده در ایتا
دانلود
انتشارات راه یار
🎬 مسابقه بزرگ تلویزیونی «کتابِ شیرین» با محوریت کتاب‌ «بزرگ شدن در سپیدان»برگزار می‌شود 📌هر روز ۱۰
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کتاب «بزرگ شدن در سپیدان» به روایت خانم زینب ایمان‌طلب؛ نویسنده کتاب 🔶شبکه کتاب| مسابقه کتاب شیرین با محوریت کتاب «بزرگ شدن در سپیدان» 📕نحوه شرکت در مسابقه در کانال شبکه کتاب در پیامرسان شاد👇 https://shad.ir/ketabtv ♦️سفارش کتاب با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 200هزار تومان): raheyarpub.ir @raheyar97 🔘 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅ @Raheyarpub
انتشارات راه یار
🔴 ۱۳۱۵ روز در زندان‌های ساواک به روایت «عزت‌شاهی مشهد»/ کتابی که ادعای خاندان پهلوی را زیر سؤال می‌ب
⭕️لحظاتی از درد و دلهره از شکنجه‌های بی‌امان ساواکی‌ها در «پرده دوم» ناهیدی گفت: «نه اون‌جوری نمی‌کُشمت که تو رو امامزاده‌ت کنن. حالا می‌بینی چه‌طوری می‌کُشمت.» مرا کِشاند و با مشت و لگد برد توی اداره. وقتی وارد اتاق شکنجه شدیم، دیدم هر پنج بازجو هم هستند. فکر می‌کردم طبق معمول اول کار لُختم کنند، اما قبل از آن ناهیدی از حرصش یک‌دفعه دستش را دور کمرم حلقه کرد، مرا بلند کرد و زیربغلش گرفت؛ طوری که بالاتنه‌ام بالای دست حلقه‌شده‌اش و پایین‌تنه‌ام هم پایین حلقۀ دستش بود. مرا که تکان می‌داد، دل‌و‌روده‌هایم از هم می‌پاشید و داشتم بالا می‌آوردم. اصلاً حالت خاصی به من دست داد که قادر به توصیفش نیستم، ولی هنوز این اول کار بود. شاید می‌خواست برای شکنجه‌های دیگر آماده شوم. من پیش از رفتن به ساواک نام سرهنگ‌شیخان را شنیده بودم، ولی قبل از دستگیری اصلاً اسم ناهیدی هم به گوشم نخورده بود و او و قساوتش را نمی‌شناختم. ناهیدی بازجوی ارشد ساواک مشهد و خیلی باهیبت، رشید و ورزیده بود و قدرت زیادی داشت. من ناهیدی را برای دوستانم با این مثال توصیف می‌کردم: همۀ پرنده‌ها وقتی روی زمین‌اند و در‌حال پرواز نیستند، طبیعتاً راه می‌روند؛ ولی گنجشک روی زمین می‌جهد، چون گنجشک قوی و چست‌و‌چابک است. از نظر من ناهیدی می‌جهید، راه نمی‌رفت. این‌قدر آدم ورزیده و قوی و پُر‌توانی بود. ناهیدی رهایم کرد و همکاران دیگرش بی‌آنکه سؤالی کنند، لباس‌هایم را درآوردند. حرف بازجوها یکی بود: «فقط باید تو رو بُکشیم». بعد شروع به شکنجه کردند. یکی از کارها این بود که دست‌بندی به دست‌هایم زدند و حلقه‌های دیگر دست‌بند را به میله‌های پنجرۀ اتاق که ارتفاع زیادی داشت بستند و مرا صلیبی آویزان کردند. البته گاهی با یک دست هم آویزانم می‌کردند. این حالت تعلیق و فشار ناشی از آن، به‌قدری درد داشت که انسان از بیان و توصیف میزان درد آن عاجز است. بازجوها به این میزان دردکشیدن من قانع نبودند. برای اینکه دردم بیشتر شود، مرا از پا می‌گرفتند و بالاتر می‌بردند، بعد یک‌دفعه مرا رها می‌کردند. در این حالت، فشار ناشی از وزنم با ضربه روی مچ دست‌هایم فرود‌می‌آمد که دردِ خیلی بیشتری داشت. من شش ماه تمام دست‌هایم مثل چنبرۀ حلقه‌شده بود و دیگر اصلاً باز‌و‌بسته نمی‌شد. حتی وقتی می‌خواستم چیزی بنویسم، خودکار را با کف دو دستم می‌گرفتم و به‌سختی می‌نوشتم. آن شب وقتی‌که بالاخره این شکنجه تمام شد و مرا پایین آوردند، نگاهی به دست‌هایم کردم و دیدم که هر دو دستم سیاهِ سیاه شده و اصلاً مشخص نیست دست انسان است. انگار دستکش سیاه دستم کرده بودند، چون به‌اصطلاح خون توی دست‌هایم مُرده بود... 🔸گزارش خبرگزاری ایبنا درباره کتاب «پرده دوم»؛ خاطرات شفاهی محمدرضا شرکت توتونچی، از مبارزان انقلاب: ibna.ir/news/501825 ♦️سفارش کتاب با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 200هزار تومان): raheyarpub.ir @raheyar97 🔘 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅ @Raheyarpub
انتشارات راه یار
🎥گزارش خبرگزاری صداوسیما از رونمایی کتاب «جولان جوانمرد» 🔸آیین رونمایی کتاب «جولان جوانمرد؛ تاریخ
⭕️فقط رئیس‌جمهور! آقای خالدی در سازمان حمایت هم به مسائل ایران‌خودرو وارد شد؛ این بار با نگاه به حقوق مصرف‌کننده. می‌گفت: «شمای ایران‌خودرو قیمت تموم‌شده‌ت معلومه. هزینه مواد اولیه‌ت هم معلومه، هزینه کارگرت هم معلومه. کارگر اضافی هم داری؟ عیب نداره، اون رو هم حساب می‌کنیم. پول آب‌وبرق و هزینه‌های سربار رو هم جمع بزن. طبق مقررات، بین پونزده تا بیست درصد هم سود تولید بردار. اگه توی بازار، محصولت را با سود پنجاه درصد می‌فروشی، بقیه‌ش رانته. این رانت به‌خاطر اینه که دولت به تو ارز دولتی می‌ده. این مابه‌التفاوت قیمت رو باید به دولت برگردونی.» آن زمان، مدیرعامل ایران‌خودرو با شاه بستنی نمی‌خورد. مدلشان این‌طوری بود که جواب هرکسی را نمی‌دادند؛ فقط رئیس‌جمهور. وزیر هم چندبار می‌بایست زنگ می‌زد تا می‌گفت بفرمایید. قدرت داشتند و سبیل‌ها را چرب می‌کردند. در دوره‌ای به همه نماینده‌های مجلس یک ماشین دادند. بچه‌های سازمان حمایت بررسی کردند و دیدند سیصد تا ماشین مجانی به وزارتخانه‌های مختلف هبه کرده‌اند. جالب بود که هزینه این‌ها را هم می‌زدند پای مردم و می‌کشیدند روی قیمت تمام‌شده ماشین. اینجا بود که هزینه شرکت زیاد می‌شد. آقای خالدی تمام این مسائل را پرونده کرد و داد به تعزیرات. تعزیرات هم ایران‌خودرو را به مبلغ زیادی جریمه کرد. مدیرعامل ایران‌خودرو به دکتر نوشت: «برادر یا شلاق نخوردی یا شمارش نمی‌دونی. اصلا می‌دونی این عددی که ما رو جریمه کردن، چقدره؟!» دکتر می‌خندید و می‌گفت: «بیخود کرده تخلف کرده...» ♦️سفارش: raheyarpub.ir@Raheyarpub