از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فرازِ مسند خورشید تکیه گاه من است⚘️
{ حافظ }
من ایستاده بودم
روبه روی تویی که نبودی
روبه روی آینه ای که درونش نبودم
پاییز از هر طرف بیاید
روی شانه هایم خواهد گریست...🍂
{ معصومه صابر }
به چه امید کنم خواهش وصلش بیدل؟
من که آغوشِ وداعِ خودم از قامتِ خَم⚘️
{ بیدل دهلوی }
این راه ها
بیراه ها
بن بست ها
دیوارها...
آموختم هر درد هم
راهی به آغوشِ تو بود⚘️
{ معصومه صابر }
وقتی چشم امیدتان به خدا باشد:
هیچ چیز
آنقدر عجیب نیست که راست نباشد!
هیچ چیز
آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید!
هیچ چیز
آنقدر عجیب نیست که دیر نپاید! 🌱{ فلورانساسکاولشین}
نشستهایم و به یادت کشیم خط به زمین
زنیم شانه به گیسوی انتظارکشی⚘️
{ اشرف مازندرانی }
بعد از تو که در چشم من آید که به چشمم
گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری ⚘️
{ سعدی }
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد
داند که روز گردد روزی شب شبانان⚘️
{ سعدی }
از تو
تنها دلتنگی ات مانده.
از من
اگر بماند ...
چه دارم جز دلتنگی ات؟؟⚘️
{ معصومه صابر }
من بودم و دلی و هزاران شکستگی
آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت⚘️
{ محتشم کاشانی }
زل زد به چشم هام و مرا از خودم رُبود
یک گوشه از خیالِ مرا تا ابد گرفت...⚘️
{ معصومه صابر }
بعدها،
یکروز یاد ِمن می اُفتی
برمیگردی
به سمتِ صدایی که نیست
به سمتِ گلدانِ کوچکی
که برگ برگش
لای کتاب حافظ،
خشک شد...
{ معصومه صابر }
Years after this,
Once you remember me;
Toward a voice, turn
Which's not anymore;
And,
Toward a vase, tiny;
Leaf by leaf of which
Dried,
Amid Hafiz book sheets..
{ masoomesaber }⚘️
تو فراموشیِ دل
از همه غمهایِ جهانی
تو بمانی
همه غم هایِ جهان
خواب و خیالند...⚘️
{ معصومه صابر }
تویی در دیده ام
چون نور و محرومم
ز دیدارت
نمی دانم
ز نزدیکی کنم فریاد
یا دوری...⚘️
{ صائب تبریزی }