📄 خدا میخواهد با بلا ادبمان کند، با او دعوا داریم که چرا با ما این کار را میکنی؟
🧮 ۲۱۰ کلمه
📆 ۱۶ فروردین
بسم الله
🔰ما به چه کسانی میخواهیم رو بیاوریم؟
با چه کسانی میخواهیم تاب بخوریم؟
با چیزهایی انس گرفتهایم که بعد از عمری که آنان را به دوش کشیدیم، چیزی جز گزیدن برایمان نداشتهاند و از آنان فرار هم میکنیم.
و آیا فرار فایدهای دارد؟
که ما خود، این وحوش را بزرگ کرده و آنها را پروریدهایم و حالا باید انس زدایی کنیم و از آنها جدا شویم.
🔰پنجاه سال منتظر کمک این و آن بودیم و روی کمکشان حساب کرده بودیم. بعد هم که خداوند با بلا ادبمان میکند، با او دعوا داریم که چرا با ما این کار را میکنی! به جای اینکه درس بگیریم، اعتراضمان را زیاد کردهایم؛ چون از بچگی بتهایمان را بزرگ کردهایم و حالا وقتی میخواهیم انس زدایی کنیم، برایمان خیلی سخت است.
🔰انسانی که پنجاه سال بتهای علم و قدرت و استغناء و نفس و ... خود را بزرگ کرده، اکنون که میخواهند آنها را بشکنند، ناراحت و ناراضی میشود و فریادش بلند میگردد.
قارون نیز میگفت: «انَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی»؛ این ثروت را به وسیله دانشی که نزد من است، بهدست آوردهام.
🔰در هر صورت باید این اعتمادبهنفس را بشکنیم؛ این اعتماد به غیر را بشکنیم؛ از آنچه در دستان مردم است، مأیوس شویم تا انس به غیر حق منتفی شود.
و این سنگین است! (علی صفایی حائری، اِخبات، ص۸۶-۸۵)
#انتظار
#سنت_ابتلا
#کرونا
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
سلام علیکم.
خوش آمدید.🌹
امیدوارم مطالب کانال برای شما سودمند باشد.
لطفاً برای استفاده از هر مطلب، یک صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر (سلام الله علیه) بفرستید.
سپاسگزارم.
🌺
🚦 راهنمای مطالب موجود:
📄 چهل سال خدمت کردید، خدا قبول کند؛ اجازه بدهید جوانها هم توفیق خدمت پیدا کنند!
(نگاهی به برکات تسلط مطلق مدیران پیر پاتال بر مدیریت کشور/ به بهانهٔ روز جوان)
🧮 ۴۷۰ کلمه
📆 ۱۷ فروردین ۱۳۹۹
بسم الله
🔰خیلی نمیخواهم وقتتان را بگیرم؛ پس لُب کلام را خلاصه مینویسم و تمام.
به «جوانگرایی» از دو زاویه میتوان نگاه کرد: یک شعار انتخاباتی برای جذب آرای جوانها، یا یک رویکرد جدی در مدیریت کشور.
بسیاری از مدیران ما سالهاست که این شعار را سرلوحهٔ تبلیغات انتخاباتی خود قرار داده و میدهند؛ ولی تاریخمصرف این شعار دیگر گذشته و مدتهاست وقت آن رسیده که قانون بازی مدیران عوض شود.
🔰مهمترین قانون در عرصهٔ مدیریتی کشور، قانون پایستگی مدیران است. بر اساس این قانون، یک مدیر هیچگاه ترک خدمت نمیکند، تنها از خدمتی به خدمت دیگر منتقل میشود؛ تا زمانی که اجل فرابرسد. البته آن وقت هم مدیر محترم ترک خدمت نمیکند؛ فقط این بار خدمت جناب عزرائیل مشرف میشود.
🔰نه اینکه بندگان خدا دلبستهٔ این دنیا و مافیها باشند و حرص آلاف و الوف مدیریت را بزنند، نه؛ همهٔ آنها دلسوز اسلام و نظام و انقلاباند و نگراناند که مبادا انقلاب به دست جوانانی بیفتد که قدرش را نمیدانند. حق هم دارند؛ آخر آنها بودهاند که از قبل انقلاب رنج مبارزه و زندان را کشیدهاند و پس از انقلاب در جنگ تحمیلی و دیگر میدانهای دشوار پیش روی نظام، خون دل خوردهاند.
🔰از نظر آنها جوان چه میداند انقلاب چیست و ما چرا انقلاب کردیم، جوان چه میداند امام به دنبال چه آرمانی بوده و شعارهای جمهوری اسلامی چه بودهاند، جوان چه میداند تحریم چیست و ادارهٔ کشور در شرایط تحریم یعنی چه، جوان چه میداند سالها ایستادگی کردن در برابر استکبار و آمریکا چقدر سخت است.
🔰آری، از نظر آنها جوان که تجربهٔ چهلساله را ندارد که بداند دیگر بس است این همه لجبازی و شعار استقلال سر دادن. جوانها اگر سر کار بیایند، باز هم میخواهند صنایع موشکی ما را تقویت کنند، غافل از آنکه دیگر زمانهٔ گفتوگوست؛ هنوز هم میخواهند انرژی هستهای را حق مسلم ما بدانند، درحالیکه ما به تجربه فهمیدهایم حتی اگر چیزی حق ما باشد، نباید آن را بخواهیم وقتی کدخدای جهان دوست ندارد.
🔰آنها پیش خودشان میگویند ما هستیم که در طول این سالها با خون دل توانستهایم زبان دیپلماسی و مذاکره با دنیا را یاد بگیریم و حالا دیگر خوب بلدیم چطور باید با ابرقدرتها زد و بند کنیم. فقط تجربهٔ لابی گری ماست که به ما کمک میکند تا بتوانیم یک توافق فوقالعاده مهم بینالمللی را در بیست دقیقه تصویب کنیم. اگر جوانها سر سفرهٔ مدیریت کشور بنشینند، حیفومیل میکنند.
🔰ببخشید که سخن به درازا کشید، قصدم این اندازه زباندرازی نبود. ولی حالا که قلم به اینجا کشیده شد، بگذارید صریح و بیپرده بنویسم: جوانان قدیم گام اول انقلاب، که حالا دیگر پیر و فرتوت شدهاید و خیلیهایتان هم از انقلاب و انقلابی گری خسته؛ بس است دیگر! در گام اول پرچم بر دوش شما بود و آن را تا اینجا آوردید؛ خدا قبول کند، شکر الله مساعیکم. پرچم را به جوانان بسپارید تا گام دوم انقلاب را آنها بردارند.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#روز_جوان
#جوان_گرایی
#گام_دوم_انقلاب
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی یک آیتالله اسب نوههایش میشود!
⌛ ۵۰ ثانیه
📆 ۱۷ فروردین ۱۳۹۹
🔰روح انسان هر اندازه بزرگتر شود، لطیفتر هم میشود؛
آن وقت حتی اگر آیت الله باشد،
حتی اگر مفسر قرآن باشد،
حتی اگر امام جمعه و رئیس یک امت باشد،
خیلی راحت به دو کودک خردسال سواری میدهد.
روحت شاد ای مربی بزرگ!
🔰راستی، یاد کلامی از یک مربی بزرگ دیگر افتادم:
"پدر باید شخصیت خود را حفظ کند و مادر باید شخصیت پدر را نگه دارد...
البته این به این معنا نیست که پدر مانند برج زهرمار باشد...
پدر باشخصیت میتواند حتی هنگام شوخی و بازی و بگو و بخند، عظمت خود را داشته باشد؛
حتی هنگامی که فرزندش بر سر و رویش میپرد، این عظمت را حس کند.
پدر باشخصیت مانند کوه است؛
حتی هنگامی که بر سر او پا میگذاریم، در دل از او وحشت داریم و از بلندیاش میهراسیم".
(علی صفایی حائری، تربیت کودک، ص۵۵)
#تربیت
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📄کاش در خوشیهایمان هم به یادت بودیم!
📆 ۱۸ فروردین ۱۳۹۹
🔰 میگوید: خیلی ناراحتم از اینکه این روزها، رادیو و تلویزیون اینقدر دعای فرج و توسل به امام زمان پخش میکند!
میپرسم: چرا؟!😯😠
- از حضرت خجالت میکشم!😔
- چرا؟!😯😯😯
- خجالت میکشم که تا همین چند هفته پیش نه ما خیلی به یاد ایشان بودیم، نه صدا و سیما اینقدر دعا و توسل پخش میکرد؛
ولی حالا با بلای کرونا دست به دامن امام شدهایم.😔
🔰 من هم خجالت زده میشوم؛
میگویم:
ایشان که امام است و خلیفه خدا در زمین؛
ما در خوشیهایمان خیلی به فکر خدا هم نیستیم.
باید ناخوش شویم تا یادش کنیم و از او بخواهیم.
و البته تا حاجتمان را گرفتیم دوباره روز از نو، روزی از نو!
🔰 گریهاش میگیرد...😭
#میلاد_امام_زمان
#انتظار
#سنت_ابتلا
#کرونا
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📝اگر حکومت به دست ما بیفتد...(داستان کوتاه)
🧮۳۰۰ کلمه
📆 ۲۱ فروردین ۱۳۹۹
بسم الله الرحمن الرحیم
🔰در کنار امام صادق (علیه السلام) داشتم طواف میکردم.
در همان حال، به فکر فرو رفتم.
کمی که گذشت، از ناراحتی گره به ابروهایم افتاد و چهرهام در هم شد؛ احساس کردم از شدت غصه، گُر گرفتهام و سرخ شدهام.
🔰ناگهان با صدایی به خود آمدم؛ امام بود: «مُفَضَّل! مُفَضَّل!»
صورتم را که برگرداندم، دیدم امام دارد به چهرهٔ من نگاه میکند.
با همان مهربانی همیشگی فرمود: «چه شده؟ چرا غمگینی؟ چهرهات چرا در هم و برافروخته است؟»
آهی کشیدم و گفتم: «به بنیعباس و حکومتی که به زور از شما غصب کردهاند فکر میکردم. ببینید با چیزی که حق شماست برای خودشان چه برو بیایی دستوپا کردهاند و چه زندگی راحت و باشکوهی دارند. داشتم با خودم میگفتم اگر این حکومت و امکانات آن برای شما بود، الآن ما شیعیان به جای آنها در این ناز و نعمت بودیم».
🔰حرفم که تمام شد، امام اندکی به چهرهام نگاه کرد؛ بعد لبخندی زد و همانطور که سرش را تکان میداد، فرمود:
«مُفَضَّل جان، حتی اگر حکومت و همهٔ امکانات آن در دست ما بود، باز هم اوضاع آن طور نبود که تو خیال میکنی. در آن صورت، من و شما شبها باید برای ادارهٔ امور امت فکر میکردیم و روزها باید به این فکرها جامهٔ عمل میپوشاندیم...»
🔰امام که داشت اینها را میفرمود، در دل با خود میگفتم: عیبی ندارد، من حاضرم شبها در کنار شما بیدار بمانم و روزها همراه شما تلاش کنم، ولی به جایش خودم و خانوادهام یک زندگی خوب و راحت داشته باشیم.
هنوز این جمله درست و حسابی در ذهنم نقش نبسته بود که امام ذهن مرا خواند و سخن خود را اینطور ادامه داد:
«...و غذایمان نانی از آرد هستهٔ خرما بود و لباسمان، از خشنترین پارچهها!».
🔰دهانم از تعجب باز مانده بود.
امام که این حال مرا دید، فرمود: «درست مانند شیوهٔ حکومتداری جدم امیرالمؤمنین؛ که اگر جز این باشد، آتش جهنم در انتظار ما خواهد بود».
(برداشت داستانی از روایت مُفَضَّل بن عمر: محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص۲۸۷)
#میلاد_امام_زمان
#حقیقت_انتظار
#حکومت_مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📝جشن کرونایی نیمه شعبان در خانۀ یک طلبه (داستان کوتاه)
🧮۸۰۰ کلمه
📆 ۲۲ فروروین ۱۳۹۹
بسم الله
🔰سخنرانی تلویزیونی آقا که تمام شد، همگی صلوات فرستادیم.
فرشته آمد جلوی من نشست و گفت: «بابا، حالا که امسال نمیتونیم تو روز نیمه شعبان بریم تو جشن شرکت کنیم، بیا خودمون یه جشن برگزار کنیم. شما هم سخنرانی کن!»
محمدرضا خودش را انداخت توی بغلم و گفت: «آره بابا، منم مداحی محمود کریمی رو میخونم».
گفتم: «قبول، فقط اول محمدرضا مداحی کنه».
🔰چند دقیقه بعد فرشته گفت: «پذیرایی آماده است». بعد هم یک صندلی آورد و رویش یک پارچۀ سفید انداخت. محمدرضا رفت روی صندلی نشست و با یک بسم الله شروع کرد: «دل دل نکن ای دل، دست دست نکن ای پا...»
🔰همانطور که داشتیم دست میزدیم، به این فکر میکردم که چه حرفی بزنم تا هم بچهها متوجه بشوند و هم به درد خودم و مادر بچهها بخورد.
مداحی محمدرضا که تمام شد، صلوات فرستادیم. فرشته به عنوان مدیر برنامۀ جشن گفت: «حالا نوبت شماست».
🔰روی صندلی نشستم و شروع کردم:
«بسم الله الرحمن الرحیم. این روزا همهٔ ما منتظر یه مهمون هستیم، یه مهمون عزیز که قراره بعد از سالها دوری به جمع ما برگرده. کیه که ندونه مهمونی برای خودش آدابی داره؟ کسی که منتظر یه مهمون عزیزه، از مدتها قبل خودشو برای اومدن اون آماده می کنه تا وقتی که اومد، همه چیز اون طوری باشه که او دوست داره...»
ـ «مثل اون وقتی که ما منتظر دوقلوها بودیم و داشتیم خودمون رو آماده میکردیم!»
ـ «آره دخترم، یا مثل اون دفعه که مادرجون داشت از کربلا میاومد و داشتیم برای استقبال از خودش و پذیرایی از مهمونا آماده میشدیم.
حالا ما چکار باید بکنیم تا برای اومدن امام زمان آماده باشیم؟
امام باقر علیه السلام تو یکی از احادیثشون، یکی از این کارها رو به ما یاد دادن. ایشون فرمودن در زمان ظهور امام زمان، شیعیان اینقدر با هم مهربون میشن، که اگه یکیشون به پول نیاز داشته باشه، راحت دست میکنه تو جیب دوستش و پولی رو که لازم داره برمیداره؛ دوستشم از این کار ناراحت نمیشه...»
🔰این بار محمدرضا پرید توی حرفم و گفت: «ولی بابا، این کار که دزدیه! یعنی ما شیعیان باید از هم دزدی کنیم تا امام زمان بیاد؟!»
فرشته که داشت با سینی آب پرتقال از آشپزخانه بیرون میآمد، لبش را گزید و با دندان قروچه گفت: «هیسس، مثلاً سخنرانیه ها! آخه کی وسط سخنرانی سؤال میکنه؟»
ـ «عیبی نداره بابا جون، ما کلاً سخنرانی مون فرق میکنه. ببین، منم فقط یک عبا انداختم رو دوشم و به جای منبر رو صندلی نشستم».
فرشته همانطور که خم شده بود تا مادرش آب پرتقال بردارد، رو کرد به من و سری تکان داد و چشمکی زد که یعنی: «فهمیدم، چون محمدرضا بچه است، نمیخواهی ناراحتش کنی!»
فقط دو سال از محمدرضا بزرگتر است، ولی دختر است دیگر.
🔰میخواستم جواب محمدرضا را بدهم که فرشته آرام ـ طوری که مثلاً ما نشنویم ـ به مادرش گفت: «برای شما دو تا آب پرتقال آوردم؛ آخه سهم دوقلوها رو هم شما باید بخوری».
قند توی دلم آب شد، ولی به روی خودم نیاوردم و رو کردم به محمدرضا: «ببین پسرم، منظور امام باقر علیه السلام این نیست که شیعیان باید از هم دزدی کنن تا امام زمان تشریف بیارن. منظورشون اینه که مثلاً من و همسایهها اینقدر باید به هم نزدیک بشیم و همدیگه رو دوست داشته باشیم که اگه یکی از همسایهها به پول نیاز داشت، من حتی نباید اجازه بدم خودش بهم بگه، باید خودم بهش کمک کنم».
🔰محمدرضا آرام شده بود و داشت فکر میکرد. رو کردم به طرف فرشته و ادامه دادم:
«مثلاً دیدید وقتی دستهجمعی می ریم بیرون، موقع خرید که میشه و ما مردا میخواهیم پولش رو حساب کنیم، بیشتر وقتا عمو جواد حساب میکنه؟ همیشه هم میگه جیب من و شما نداره که!»
حاجخانم که تا اینجای سخنرانی را فقط گوش کرده بود، گلویی صاف کرد تا تواضعش را به رخ من بکشد که لطف کرده و با آن همه فضل، پای منبر من نشسته است: «مثلاً تو همین سخنرانی امروز، آقا دستور دادن حالا که ماه مبارک رمضان نزدیکه، هر کس که میتونه به فقرا و کسایی که به خاطر تعطیلی این روزا مشکل مالی پیدا کردن کمک کنه».
🔰محمدرضا با ناراحتی رو به مادرش کرد و گفت: «منم دوست دارم به دستور آقا سید علی عمل کنم».
ـ «خب عمل کن مامان جان، قلکت رو بیار بده بابا، ببره قرارگاه جهادی».
ـ «قلکم که خالیه. مگه یادت نیست؟ قبل عید دادیم قرارگاه برای خرید ماسک. تو این چند وقتم که شما خیلی به من پول نداید تا بندازم توش».
اشتیاق محمدرضا را که برای ایثار دیدم، گفتم: «عیبی نداره بابا جون، شما قلکت رو بیار، هرچقدر توش پول بود، دوبرابرش رو هم من میذارم روش از طرف شما می دم به قرارگاه».
چشمان محمدرضا برق زد. از جا کنده شد و دوید سمت اتاق...
#انتظار_حقیقی
#عصر_ظهور
#رزمایش_همدلی
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با انتظار به جایی نمیرسیم!
⌛ ۱۴۰ ثانیه
📆 ۲۳ فروردین ۱۳۹۹
بسم الله
🔰هر وقت این دو دقیقه را تماشا میکنم، این معنا در ذهنم تداعی میشود که با انتظار راه به جایی نمیبریم؛ باید به اضطرار برسیم.
باید کارمان به جایی برسد که اماممان را نه فقط با زبان، که با همه وجود بخواهیم و فریاد بزنیم.
باید باورمان شود که اگر به امام نرسیم هلاک میشویم.
🔰فقط کافی است لحظهای دست از بازی و غفلت برداریم و سرمان را بالا بگیریم تا ببینیم که دشمن چگونه به سوی ما میتازد تا کارمان را یکسره کند؛ آن وقت کاری را که یک عمر و در سرخوشیهایمان نتوانستهایم بکنیم، یک شبه به سامان میرسانیم؛
که در روایات وعده داده شده است که اگر زمینه فرج فراهم شود، طومار غیبت یک شبه در هم میپیچد.
💡پی نوشت:
چه سریال خوبی بود این "روزی روزگاری"؛ چقدر آموزههای تربیتی در آن بود.
چقدر جای چنین سریالهایی خالی است.
#حقیقت_انتظار
#اضطرار_به_حجت
#عصر_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📚دورۀ آموزش درست نویسی
1️⃣چرا پرسش از «چراییِ» نویسندگی مهم است؟
🧮 ۳۰۰ کلمه
📆 ۲۵ فروردین ۱۳۹۹
بسم الله الرحمن الرحیم
✅دربارهٔ نویسندگی هم مثل خیلی چیزهای دیگر، میتوان و بلکه باید از سه منظر سخن گفت: چرایی، چیستی و چگونگی. بیشتر کسانی که به نویسندگی فکر میکنند و دربارهٔ آن حرف میزنند، چگونگی نویسنده شدن برایشان مهم است؛ غافل از آنکه پیش از این، باید بدانند که نویسندگی چیست و چرا میخواهند نویسنده شوند؟
✅نقطهٔ آغاز یک حرکت خودآگاه برای یادگیری چگونگی نویسنده شدن، درک ضرورت و چرایی آن است. تا هدف یا اهداف نویسنده شدن برای کسی روشن نشود و تا این اهداف از نظر او مهم و ضروری نباشد، انگیزۀ چندانی برای قدم گذاشتن در این راه نخواهد داشت. هرچه اهداف و کارکردهای نویسندگی برای یک نفر ارزشمندتر باشد، انگیزهٔ او برای نویسنده شدن قویتر و به دنبال آن، حرکت او در مسیر یادگیری جدیتر و تلاشش بیشتر خواهد بود.
✅اما درک چرایی نویسنده شدن اگرچه برای جستوجوی چگونگی آن لازم است، کافی نیست. باید تصویر روشنی از نویسندگی در ذهن فرد شکل بگیرد تا دقیقاً بداند که چگونگی رسیدن به چه چیزی را میخواهد. این، یعنی تلاش برای آگاهی از چیستی نویسندگی و دستیابی به تعریف آن. البته تعریف موردنظر در اینجا، یک تعریف دقیقتر است که به کار هدفگذاری برای فرایند آموزش میآید. وگرنه، همهٔ ما تصوری اجمالی از نویسندگی داریم که با همان، میتوانیم دربارهٔ ضرورت آن بیندیشیم و تحقیق کنیم.
✅به این ترتیب، پیش از هر تلاشی برای یادگیری نویسندگی، باید بدانیم که اهداف نویسندگان از نوشتن چیست؟ یا اگر بخواهیم با رویکرد کارکردگرایانه به این موضوع نگاه کنیم، باید برایمان مشخص شود که کارکردهای مختلف نویسندگی چیست؟ اگر پس از یافتن پاسخ این پرسشها، به این نتیجه رسیدیم که ما به دنبال هیچیک از کارکردهای نویسندگی نیستیم و هیچکدام از اهداف گفتهشده برای نوشتن، ارزش چندانی برای ما ندارد، دیگر لازم نیست قدم در این راه بگذاریم و میتوانیم به راه دیگری برویم.
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📝المَجازُ قَنطَرَةُ الحقیقة
(تأملی در باب تبلیغ دینی در ایام کرونا)
🧮 ۴۰۰ کلمه
📆 ۲۵ فروردین ۱۳۹۹
بسم الله
🔰خاطراتم از روزهای اعزام مبلغ، محدود به ده پانزده سال اخیر و دورۀ طلبگیام نیست؛ از سی سال پیش هم خاطراتی از این روزها در دفتر تبلیغات اسلامی و سازمان اوقاف دارم. آن سالها، فصل تبلیغ که فرامیرسید، صبح زود با پدرم به دفتر تبلیغات میرفتیم تا حکم تبلیغیاش را بگیرد. چند سالی که گذشت، بعضی چیزها تغییر کرد؛ مثلاً کتابها و بستههایی برای مبلغان آماده میکردند که در نمازخانهٔ دفتر تبلیغات توزیع میشد. ولی یک چیز هیچوقت عوض نشد: حس و حالی که طلاب مبلغ در این ایام داشتند.
🔰زمان جنگ تحمیلی را درک نکرده بودم، ولی فیلمها و مستندهای مربوط به جنگ و اعزام نیرو به جبهه را زیاد دیده بودم. برای همین، هر وقت در جمع مبلغانی قرار میگرفتم که از این اتاق به آن اتاق میرفتند تا حکم و بستههای تبلیغیشان را تحویل بگیرند، احساس میکردم دارند برای اعزام به منطقه آماده میشوند. قدم کوتاه بود، ولی سرم را که بلند میکردم، رزمندههایی را میدیدم که به جای لباس خاکی، عبا و قبا به تن کردهاند و به جای کلاه آهنی، عمامه بر سر گذاشتهاند.
🔰وقتی طلبه شدم و زمان فعالیت تبلیغی خودم فرارسید، کمکم درخواست حکم تبلیغی و صدور حکمها اینترنتی شد و دیگر مثل پدرم مجبور نبودم برای مراحل اعزام و یا تحویل گزارش فعالیتهای تبلیغی به دفتر تبلیغات بروم. تغییرها بیشتر شده بود، ولی باز هم یک چیز تغییر نکرده بود؛ تلاش و اشتیاق رزمندگان جبههٔ دفاع از دین و انقلاب برای اعزام به خط مقدم.
🔰آری، هر سال در این روزها، شمار فراوانی از طلاب مبلغ آماده میشدند تا برای تبلیغ آموزههای مذهبی و آرمانهای انقلاب اسلامی در فرصت تبلیغی ماه مبارک رمضان، راهی شهر و دیار خود شوند. ولی امسال، با این بلای همهگیر، خیلیها کُپ کرده بودند، تا اینکه فرمانده کل قوا در نطق خود در روز نیمهٔ شعبان، معبر را نشان داد.
🔰درست است که خود فرمانده بارها گفته بود که اصل تبلیغ، تبلیغ چهره به چهره و فعالیت در فضای حقیقی است و درست است که از نظر او، فضای مجازی قتلگاه جوانان است؛ ولی حالا که این ویروس منحوس، عملیات تبلیغی ماه مبارک رمضان را تهدید کرده، چه باید کرد؟! آیا در برابر این تهدید تسلیم شویم یا اینکه از آن برای انقلاب اسلامی یک فرصت بسازیم.
🔰مجاز هیچگاه حقیقت نمیشود، ولی باید از فضای مجازی پلی بسازیم برای انتقال مخاطبان خود به عالم حقیقت و معارف اهلبیت.
آری، حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند.
#ماه_مبارک_رمضان
#تبلیغ_مجازی
#کرونا
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📝آیا فعالیت تبلیغی در فضای مجازی با شأن طلبه سازگار است؟
🧮 ۳۱۰ کلمه
📆 ۲۶ فروردین ۱۳۹۹
بسم الله
🔰سالها پیش در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان که در مسجد اعظم قم پای منبر حاج علیرضا پناهیان نشسته بودم، خاطرهای از او شنیدم که هنوز یادم است. میگفت در سالهای آخر جنگ، یکبار که از جبهه به قم آمده بودم، در ویترین یک کتابفروشی، یک کتاب شرح کفایه دیدم که نویسندهاش یکی از دوستان و هم بحثیهای خودم بود. یکلحظه ندایی در درونم شنیدم که «اگر تو هم به جای جبهه رفتن در قم مانده بودی، الآن صاحب تألیف بودی و وجههٔ علمیات نزد شخصیتهای حوزوی حفظ شده بود. اما حالا چه؟!» بلافاصله به خودم آمدم و دیدم حسادت به سراغم آمده است و پیش استاد اخلاقم رفتم و الی آخر.
🔰حاج علیرضا این خاطره را به مناسبت موضوع حسادت و چگونگی مقابله با آن تعریف کرد، ولی من این روزها به دلیل دیگری این خاطره را به یاد آوردم. بگذریم از آنها که اصل فعالیت تبلیغی را چندان جدی نمیگیرند، ولی شاید طلاب مبلغی باشند که این روزها و در شرایطی که به دلیل ویروس منحوس کرونا توفیق تبلیغ حضوری از آنها سلب شده است، تکلیف را از گردن خود ساقط میبینند. شاید استدلال بعضیهایمان این باشد که حضور در فضای مجازی و فعالیت تبلیغی به این صورت، دونِ شأن یک طلبه و مبلغ دینی است. ولی مگر شأن ما چیست؟!
🔰راستش را بخواهید، این روزها با خودم فکر میکنم اگر در زمان جنگ تحمیلی هم هیچیک از طلاب، چشم بر آن شأن کذایی نمیبستند، شرایط چگونه پیش میرفت؟ کسانی بودند که نهتنها دفاع از مرزهای سرزمین اسلامی را بر طلبه واجب نمیدانستند، که پرداخت شهریه را به چنین طلابی حرام میدانستند و آن را قطع میکردند. ولی آنها که چشم بر دهان امام جامعه داشتند، رفتند و بعدها امام در وصفشان چنان گفت که میدانید.
🔰امروز هم هنگامهٔ حضور است و امام جامعه در سخنرانی سوم فروردین امسال از ما قوت تبلیغی را خواسته است. بسم الله...
#ماه_مبارک_رمضان
#کرونا
#تبلیغ_مجازی
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📝ضرورت تولید محتوای دینی و انقلابی برای دستیابی به مدیریت فضای مجازی
🧮 ۳۴۰ کلمه
⌛ زمان مطالعه: ۲ دقیقه
📆 ۲۷ فروردین ۱۳۹۹
بسم الله
🔰رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود در سوم فروردین ۱۳۹۹ «قوت تبلیغی» را یکی از ابعاد قوی شدن کشور معرفی کرد و فرمود: «امروز، قوت در فضای مجازی، حیاتی است». آیتالله میرباقری، از فقهای مجلس خبرگان رهبری، این جملهٔ راهبردی مقام معظم رهبری را اینگونه تبیین کرده است: «ما باید در فضای مجازی قدرتمند شویم. کاربر بودن در فضای مجازی نمیتواند موازنه را به نفع انقلاب تغییر دهد. ما باید به مدیریت فضای مجازی دست پیدا کنیم».
🔰اکنون پرسش پیش روی طلاب و مبلغان دینی این است که مدیریت فضای مجازی چند سطح دارد و طلاب و مبلغان در کدامیک از این سطوح میتوانند اثرگذار باشند؟ بهبیاندیگر، آیا پیوندی میان «قوت تبلیغی» موردنظر مقام معظم رهبری در بحث «قوت در فضای مجازی» با کار ویژهٔ طلاب درزمینهٔ تبلیغ دینی وجود دارد یا خیر؟
🔰احتمالاً بخش اصلی قوی شدن در فضای مجازی به مباحث زیرساختی و فناورانه مربوط میشود که عهدهدار آن دولت و جوانان نخبهٔ فعال در شرکتهای دانش بنیان هستند، ولی یک سؤال: آیا ایجاد قویترین زیرساختها بدون داشتن محتوای مناسب کافی، به سود انقلاب اسلامی است یا به ضرر آن؟ مثلاً در همین روزها که برای بسترسازی به منظور تحقق شعار «در خانه بمانیم»، دولت به هر کاربر اینترنت خانگی ۱۰۰ گیگابایت اینترنت رایگان داد، کاربران این هدیه را برای دیدن و دانلود چه محتواهایی مصرف کردند؟ آمارها نشان میدهد که درصد اندکی از این ۱۰۰ گیگابایت صرف محتواهای تولید داخل شده است.
🔰حتی اگر بهترین و قویترین زیرساختها برای فضای مجازی ایجاد شود و حتی اگر شبکهٔ اینترنت ملی راهاندازی شود، تا زمانی که محتواهای دینی و انقلابی مناسب به تعداد کافی و با تنوع و جذابیت قابلقبول وجود نداشته باشد، این بسترها میشود زمین بازی دشمن. به این ترتیب، به نظر میرسد یکی از مصادیق دستیابی به مدیریت فضای مجازی، رسیدن به مدیریت محتوایی این فضاست؛ باری که بخش مهمی از آن به دوش حوزههای علمیه و نهادهای فرهنگی ـ تبلیغی است. طلاب مبلغ که توان حضور و فعالیت را در فضای مجازی دارند، میتوانند یکی از کنشگران اصلی این میدان به شمار آیند.
#قوت_در_فضای_مجازی
#قوت_تبلیغی
#تبلیغ_مجازی
#ماه_مبارک_رمضان
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592