به پاهای خودت موقع راه رفتن نگاه کن....
داٸما یکی جلو هست و یکی عقب...
نه جلویی بخاطر جلو بودن مغرور میشه...
نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت...
چون میدونن شرایطشون داٸم عوض میشه...
روز های زندگی ما هم دقیقا همین حالته...
دنیا دو روزه...
روزی باتو ، روزی علیه تو...
روزی که با توهست،مغرور نشو...
روزی که علیه تو هست،ناامید نشو...
هر دو میگذره
🌈 @range_khodaa
🔻دشتی پر از گل سرخ
یک حکیم سالخوردهی چینی از دشتی پر از برف رد میشد که به زنی برخورد که گریه میکرد. حکیم پرسید:
- شما چرا گریه میکنید؟
- چون به زندگیام فکر میکنم، به جوانیام، به آن چهرهی زیبایی که در آینه میدیدم و مردی که دوستش داشتم. این از رحمت خدا به دور است که به من توانایی به خاطر آوردن گذشته را داده است. او میدانست که من بهار زندگیام را به خاطر میآورم و گریه میکنم.
حکیم در آن دشت پر برف ایستاد و به نقطهای خیره شد و به فکر فرو رفت. عاقبت، گریهی زن بند آمد. او پرسید:
- شما در آنجا چه میبینید؟
حکیم پاسخ داد:
- دشتی پر از گل سرخ. خداوند وقتی به من توانایی به یاد آوردن را داد، نسبت به من لطف داشت. میدانست که من در زمستان همیشه میتوانم بهار را به خاطر بیاورم و لبخند بزنم.
🌈 @range_khodaa
#تلنگر
در سال قحطی عارفی غلامی دیدکه شادمان بود🌸🍃
گفت:چطور درچنین وضعی شادی میکنی؟🌸🍃
گفت:من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد🌸🍃
و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا میدهد🌸🍃
عارف گفت: "ازخودم شرم دارم که یک غلام به اربابی با چندگوسفند توکل کرده وغم به دل راه نمیدهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خودهستم🌸🍃
🌈 @range_khodaa