@zekrroozane ذڪـر روزانہ - تحدیرجزء22(معتزآقائی).mp3
4.06M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
💐 #جزء_22#قرآن_کریم
🌷هدیه به حضرت صاحب الزمان(عج)
⏱ «در۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
💌 به دوستان خود هدیه دهید.
💟هرروز ماه مبارک رمضان در کانال:
@ranggarang
🍃🍂دعـــــــــــــاے
ابــوحمـــزه ثـمـــ5⃣1⃣ــالــی🍂🍃
✍بیایید اهل شبزنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی»(۱۵)
💖ای پروردگارم،
حال که مسافتِ آمدن به سوی تو
کوتاه است
پس «من» با تنها توشههایم
به سوی تو میآیم
💧وَ قَدْ قَصَدْتُ إلَيْكَ بِطَلِبَتِی
«من» آهنگ آمدن به سوی تو را دارم
با هزاران نیاز و طلب
💠و این طلب و خواستن
اولین توشهٔ راه «من» است
💧وَ تَوَجَّهْتُ إلَيْكَ بِحَاجَتِی
و با همین نیازهایم، به تو توجه میکنم
✅و همین حاجت و نیاز است
که دومین توشهٔ راه «من» است
💠«من» در تمام حوائجم،
جویای تو هستم
هر چند در ظاهر، دیگری را بطلبم
یا غیر تو را بخوانم
💖پروردگارا،
بندگانت در هنگام حاجت،
و در هنگام نیاز قبل از هر کسی،
به تو توّجه میکنند
یعنی همه با تو مأنوسند💗
حتی اگر خود ندانند
💠اصلا همین حاجتمندی است
که توجه بندگانت را به سوی
تو جلب میکند
و آنان را به تو نزدیک و
نزدیکتر میکند
💠💧و البته که بندگانت
همه روز و همه ساعات
و همه لحظاتشان پر از نیاز است
👈پس همهٔ لحظههایشان
و همه ساعات و روزهایشان
با توجه به تو، سپری میشود
💧هر چند که خود، ندانند
و غافل باشند💧
💧«من» هم بندهٔ توأم
و وقتی حاجتمند میشوم
تازه میفهمم چقدر در خانهٔ تو
آمدن زیباست🌹
💠و شاید اینکه هر روز
حاجت تازهای به «من» میدهی
برای همین است،
تا «منِ» حاجتمند
هر روز تو را بخوانم
💠 تا هر روز به در خانهات بیایم
و درِ خانهٔ دیگری نروم
و فراموشت نکنم
💠و گرنه تو نیازهایم را میدانی
قبل از اینکه لب به سخن
و خواستن بگشایم
💖 خدایا حال که دانستهام راهِ آمدن
به سوی تو چقدر نزدیک است
👈نزدیک به اندازهٔ یک قصد کردن
و طلب داشتن
👈نزدیک، به اندازهٔ حاجتمند بودن از تو و فقط از تو
👈نزدیک به اندازهٔ توجه کردن به تو
هنگام نیاز
💠پس اراده کردهام
تا به سویت حرکت کنم
و از رکود و سکون خارج شوم
💖 خدایا از بندهات بپذیر
این قصد کردن و آمدن را
#ابوحمزه_ثمالی_
@ranggarang
رنگارنگ 🌸
#داستان_ 🍃 #داستان_حضرت_ایوب_علیه_السلام_🍃 قسمت اول 👇 نام حضرت ايوب چهار بار به عنوان يكى از پيامب
#داستان_
🌸ادامه #داستان حصرت ایوب علیه السلام🌸
قسمت دوم
👇
🍃ايوب در آزمايش عجيب الهى🍃
ابليس به زندگى حضرت ايوب حسد برد، به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: اگر ايوب اين همه شكر نعمت تو را به جا می آورد، از اين رو است كه زندگى مرفه و وسيعى به او داده اى، ولى اگر نعمتهاى مادى را از او بگيرى، هرگز شكر تو را به جا نمی آورد، اينك (براى امتحان) مرا بر دنياى او مسلط كن تا معلوم شود كه مطلب همين است كه گفتم.
خداوند براى اين كه اين ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شيطان اين اجازه را داد، ابليس پس از اين اجازه به سراغ ايوب آمد و اموال و فرزندان ايوب را يكى پس از ديگرى نابود كرد، ولى اين حوادث دردناك نه تنها از شكر ايوب نكاست، بلكه شكر او افزون گرديد.
ابليس از خدا خواست بر گوسفندان و زراعت ايوب مسلط شود، اين اجازه به او داده شد.
ابليس همه زراعت ايوب را آتش زد، و گوسفندان او را نابود كرد، ولى ايوب نه تنها ناشكرى نكرد، بلكه بر حمد و شكرش افزوده شد.
سرانجام شيطان از خدا خواست كه بر بدن ايوب مسلط شود، و باعث بيمارى شديد او گردد، خداوند به او اجازه داد، شيطان آن چنان ايوب را بيمار كرد كه از شدت بيمارى و جراحت، توان حركت نداشت، بى آن كه كمترين خللى به عقل و درك او برسد، خلاصه نعمتها يكى پس از ديگرى از ايوب گرفته می شد، ولى در برابر آن، مقام شكر و سپاس او بالا می رفت.
در بعضى از تواريخ، ماجراى گرفتارى ايوب به بلاها، چنين ترسيم شده است:
روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود، يكى از غلامان ايوب آمد و گفت: جماعتى از اشرار، غلامان تو را كشتند، و گاوها را كه به آنها سپرده بودى به غارت بردند. هنوز سخن او تمام نشده بود كه غلام ديگر رسيد و گفت: اى ايوب! آتش عظيم از آسمان فرود آمد و همان دم همه چوپانان و گوسفندان تو را سوزانيد، در اين گفتگو بودند كه غلام سومى آمد و گفت: گروهى از سواران كلدانى و سرداران پادشاهان بابل آمدند و ساربانان را كشتند و شترانت را به يغما بردند.
در اين هنگام مردى گريبان چاك زده، خاك بر سر می ريخت و با شتاب نزد ايوب آمد و گفت: اى ايوب فرزندانت به خوردن غذا مشغول بودند، ناگهان سقف بر سر آنها فرود آمد و همه مردند.
حضرت ايوب همه اين اخبار را شنيد، ولى با كمال مقاومت، صبر و تحمل كرد، حتى ابروانش را خم ننمود، سر به سجده نهاد و عرض كرد:
اى خدا! اى آفريننده شب و روز، برهنه به دنيا آمدم و برهنه به سوى تو می آيم، پروردگارا! تو به من دادى و تو از من بازپس گرفتى. بنابراين هر چه تو بخواهى خشنودم.
ايوب به درد پا مبتلا شد، ساق پايش زخم گرديد، به بيمارى سختى دچار گرديد كه قدرت حركت نداشت، هفت يا هفده سال با اين وضع گذراند و همواره به شكر خدا مشغول بود.
او چهار همسر داشت، سه همسرش او را واگذاشتند و رفتند، فقط يكى از آنها به نام رُحْمه وفادار باقى ماند.
رنج و بيمارى او همچنان ادامه يافت و هفت سال و هفت ماه از آن گذشت، ولى حضرت ايوب، با صبر و مقاومت و شكر، همچنان آن روزهاى پر از رنج را گذراند؛ و اصلا نه در قلب و نه در زبان و نه در نهان و نه آشكارا، اظهار نارضايتى نكرد. زبان حالش به خدا اين بود:
تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهى در رحمت به رويم بند و درهاى بلا بگشا...
ادامه دارد.....
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام هادی (ع)
دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.
#حی_علی_خیرالعمل
#نماز_اول_وقت_
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔*صلي الله علیک یا اباعبدالله الحسين (علیه السلام)،آقاجان _ادرکني*
@ranggarang