eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
7 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸سلام‌_ارباب‌_خوبم✋ خورشیدتابناڪ بہ رویٺ سلام ڪرد خاڪ زمین بہ زخم_گلویٺ سلام ڪرد آقاجواب نوڪرخودرانمیدهے؟ وقتے ڪه ایستادوبہ سویٺ سلام ڪرد السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ✋ السلام علی الحسین🌷 و علی علی بن الحسین🌹 وعلی اولاد الحسین🌷 و علی اصحاب الحسین🌹 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ای صاحب دنیا کجایی؟ گل نرگس بگو مولا کجایی؟ جهان دلتنگ رویت گشته بنگر تو ای روشنگر شبها کجایی؟ دلیل ندبه خواندن صبح جمعه ها کجایی؟ تو ای ذکر همه لبها کجایی؟ سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عج صلوات🌷 @ranggarang
🌼علامه حسن زاده آملی: در بیداری بین الطلوعین اثرات عجیب و شگفتی است که حتی ذره ای از آن نصیب فردی که خواب است،نمی شود... 🔴فاصله زمانی از اذان صبح تا طلوع خورشید را میگویند 🔆ویژگی‌ها و اسرار زیر را می‌توان به ساعات بین‌الطلوعین نسبت داد: ✨تقسیم روزی بندگان توسط فرشتگان در این ساعت انجام می‌شود. ✨عذاب قبر مردگان در این ساعت متوقف می‌شود. ✨خوابیدن در این ساعت کراهت داشته و بسیار نهی شده است. ✨استجابت دعا در این ساعت احتمال بیشتری دارد. ✨استغفار کردن و رهایی از عذاب اخروی، در این ساعت توصیه شده است. ✨سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی نصیب کسانی است که در این ساعات بیدارند. ✨رشد اقتصادی و رهایی از خسارت‌های مالی نیز از آثار بیداری و دعا کردن در بین الطلوعین است. ✨روزی انسانها در این ساعات توسط ملائک پخش میشود ♨️خرید و فروش و معامله در این ساعت کراهت دارد. ♨️نزدیکی با همسر و جماع نیز در این ساعت مکروه است.
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 نمازی عجیب که باعث بخشش گناهان می‌شود... افرادی که دچار مشکلات روحی خاص هستند، همچنین افرادی که مشکلات ماورایی دارند، حتما این نماز را بخوانند. این نماز فوق العاده است و برای هر درد و بیماری، درمان است. 🎙استاد حسینی قمی. @ranggarang
در آخرالزمان به قرآن روی آورید! و پيامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را متروك ساختند.» (فرقان/۳۰) رسول خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که فتنه ها چون پاره های شب تار شما را فرا گرفت به قرآن رو آوريد! قرآن بهترين رهنماست كه به بهترين راه هدايت مى‌كند؛ در قرآن چراغ‌هاى هدايت و نشانه های حكمت و راهنمای معرفت هست برای کسی که ویژگی‌اش را شناخت فَإذَا الْتبَسَتْ عَلَيْكم الْفِتَن كَقِطَع اللَّيْل الْمُظْلِم فَعَلَيْكمْ بِالْقُرْآن وَ هُوَ اَلدَّلِيل يَدلُّ عَلَى خَيرِ سَبِيل فِيهِ مَصَابِيح الهُدَى وَ مَنارُ الْحِكمة وَ دَلِيلٌ عَلَى المَعرفَة لِمَن عَرفَ الصِّفة 📚الکافي، ج ۲، ص ۵۹۸ @ranggarang
امیرالمؤمنین عليه السلام: ميوه خردمندى، رهانيدن جان از زرق و برق دنيا است رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنيا ثَمَرَةُ العَقلِ 📚غررالحكم حدیث 5399 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی... گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی... گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی... گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی... گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی آخرقصه هم آغوش زلیخا بشوی... @ranggarang
🔆 علیه‌السلام: 💠 مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيها؛ ❇️ هر كه چهل حديث از احاديث ما را حفظ كند خدا او را روز قيامت عالم و فقيه مبعوث كند. 📚 الكافی: ج‏۱، ص۴۸ @ranggarang
🔴 دعای پیامبران الهی برای الحاق به امام مهدی عجل الله فرجه چنانچه در قرآن میبینیم، همواره دعای انبیاء، الحاق به صالحان بوده: 🌕 از زبان حضرت ابراهیم علیه السلام در سوره شعرا آیه ۸۳: «پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق ‌كن!» 🌕 از زبان حضرت یوسف علیه السلام در سوره یوسف آیه ۱۰۱: «اى آفريننده‌ی آسمان‌ها و زمين! تو ولىّ و سرپرست من در دنيا و آخرت هستى؛ مرا مسلمان بميران؛ و به صالحان ملحق فرما!» 🌕 از زبان حضرت سلیمان علیه السلام در سوره نمل آیه ۱۹: «...و مرا به رحمت خود در زمره‌ی بندگان صالحت وارد ‌کن!» 🌕 از زبان حواریون در سوره مائده آیه ۸۴ : «چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسيده ‌است، ايمان نياوريم، در‌حالى‌كه آرزو داريم پروردگارمان ما را در زمره‌ی صالحان قرار ‌دهد»؟! ✅ و صالحان همان کسانی هستند که خداوند در آیه ۱۰۵ سوره انبیاء، آنان را وارثان زمین قرار داده است: در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‌ام وارث حكومت زمين خواهند شد». @ranggarang
💠 👈کشته هوس می گوید: ✍️«همراه قافله ای به سفر حج می رفتیم . در راه به قبیله ای از اعراب چادرنشین رسیدیم. ضمن بحث و گفت و گو درباره ی آن قبیله، شخصی گفت: «در این قبیله، زنی است که در زیبایی و جمال ، نظیر ندارد و در معالجه و درمان مارگزیدگی ، مهارتی عجیب دارد.» 🔸ما به فکر افتادیم که آن زن را از نزدیک ببینیم و برای دیدن آن زن زیبا، بهانه ای جز معالجه ی مارگزیدگی، وجود نداشت. جوانی از همراهان ما که از شنیدن اوصاف آن زن، فریفته ی جمال وی شده بود، تکّه چوبی از روی زمین برداشت و پای خود را با چوب به اندازه ای خراشید که خون آلود شد. 🔹سپس به عنوان درمان زخم مار، به خانه ی آن زن رفتیم و او را از زیبایی، مانند خورشید؛ درخشان دیدیم . آن جوان، خراش پای خود را نشان داد و گفت: «این اثر نیش ماری است که ساعتی پیش مرا گزیده است و اکنون می خواهم که آن را مداوا کنی.» 🔸زن زیباروی، نگاهی به خراش پای جوان انداخت و پس از معاینه گفت: «این زخم مار نیست ؛ ولی از چیزی که به ادرار مار آلوده بوده ، خراش برداشته و این آلودگی ، بدن را مسموم کرده و علاج پذیر نیست و من این طور تشخیص می دهم که تا چند ساعت دیگر خواهی مُرد.» 🔹جوان هوسران که از دیدن طبیب ماه روی ، خود را باخته و همه چیز را فراموش کرده بود، ناگهان به خود آمد و تازه متوجه شد که در راه یک فکر شیطانی، چگونه جان خویش را در معرض خطر مرگ قرار داده است؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود. 🔸سرانجام وقتی خورشید به میان آسمان رسید، جوان بوالهوس بر اثر مسمومیّتی که از ناحیه ی آن چوب آلوده ، پیدا کرده بود، دیده از جهان فروبست و قربانی نقشه هوس آلود خود شد. @ranggarang
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️افرادی که برای امام زمان (عج) کار میکنند این کلیپ را حتما ببینند👌 اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 راه ترک غضب 🍃 غضب از آتش است؛ اگر خونه تون آتش بگیره، چیکار می‌کنید؟ 💠 بیانی زیبا از استاد رفیعی🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅ذکر ویژه و مهم برای عبور از پل صراط 🔰 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 ثواب آموزش قرآن پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله: 🌺 «ألا مَن تَعَلَّمَ القرآنَ و عَلَّمَهُ و عَمِلَ بما فيهِ فأنا لَهُ سائقٌ إلَى الجَنّةِ و دَليلٌ إلَى الجنّةِ». 🌸 آگاه باشید كه هر كس قرآن را بياموزد و به ديگران آموزش دهد و به آنچه در آن است عمل كند، من او را به سوى بهشت سوق می‌دهم و راهنماى او به سمت بهشت هستم. 📚 كنزالعمّال، ج۱، ص۵۳۱. 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ranggarang
«اگر شیعیانم را زیر و رو کنم جز ادعا چیز دیگری ندارند و اگر امتحانشان کنم آن‌ها را جز مرتد و از دین‌برگشته نبینم و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص و بی‌غش نباشد و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکان نمانند. فراوانند افرادی که بر بالش و پشتی‌ها تکیه می‌زنند و می‌گویند: ما شیعه علی صلوات الله علیه هستیم اما شیعه علی علیه السلام کسی است که گفتارش گواه رفتارش باشد.» • امام کاظم علیه السلام الکافی، جلد ۸، صفحه ۲۲۸ • @ranggarang
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: ماشین از پیچ خاکی جاده پیچید و درِ باغ از دور نمایان شد، روح الله حس عجیبی داشت، انگار اتفاقی شوم در راه بود، ناخوداگاه نفس عمیقی کشید و دستش را روی قلبش گذاشت، خدا را شکر می کرد که فاطمه را همراه نیاورده، چون با این حال روح الله، حتما او هم نگران میشد. ماشین جلوی در باغ ایستاد، روح الله پیاده شد و دست در جیبش کرد تا کلید در باغ را بیرون بیاورد. کلید را در دست گرفت می خواست در را باز کند که متوجه شد در باغ باز است، روح الله داخل شد و همانطور که به اطراف نگاهی می انداخت زیر لب گفت: حتما سعید کسی را آورده تا بفهمه این ماهی های بی زبون چطوری مردن و با زدن این حرف به سمت راهی رفت که به پشت ساختمان و حوضچه های ماهی ختم میشد. روح الله همزمان با رفتن به جلو اطراف را می پایید، انگار کسی در باغ نبود جز قار قار کلاغها چیزی به گوشش نمی خورد، روح الله لرزی در بدنش افتاد نمی دانست این لرز به خاطر هوای سرد زمستان است یا ترس از حسی که بر وجودش سایه افکنده، بود، روح الله دستهایش را دو طرف دهانش گرفت و با صدای بلند صدا زد:سعیددد و صدایش در هو هوی باد گم شد. روح الله بر سرعت قدم هایش افزود و به طوریکه وقتی به خود آمد که در حال دویدن بود، بالاخره به حوضچه ها رسید، نگاهش به ماهی هایی خورد که بی جان به روی آب آمده بودند و صدای شرشری که کمی آنطرف تر می امد، نشان دهندهٔ عمیق تر شدن شکاف حوضچه دیگر داشت، روح الله همه جا را نگاه انداخت اثری از سعید نبود،به فکرش رسید که نکند داخل ساختمان باشد ، همانطور که به سمت ساختمان میرفت گوشی اش را بیرون آورد و شماره پدرش را گرفت، با اولین بوق صدای آقا محمود در گوشی پیچید: الو سلام پسرم خوبی؟ روح الله که استرس وجودش را گرفته بود گفت: سلام بابا، خبری از سعید نداری کجا هست؟! محمود گفت: تا جایی خبر دارم داخل باغ بود، چند روز پیش اومد اینجا شراره آورد و بعدم برگشت روستا توی باغ چطور مگه؟ روح الله دست روی در آهنی ساختمان گذاشت، تا در را با فشار باز کند و گفت: من الان باغ هستم، ماهی ها مردن، در باغ باز بود و خبری هم از سعید نیست.. محمود با لحنی ناراحت گفت: ماهی ها مردن؟! چرا به من نگفت؟ فقط دیشب زنگ زده بود هی دری وری میگفت که منو ببخش و... من فکر می کردم دوباره یه خیطی بالا آورده اما نمی دونستم تا این حد... اقامحمود مشغول صحبت بود که روح الله چشمش به برگه ای افتاد که لای درز در بود. خم شد برگه برداشت، انگار نوشته ای از سعید بود اما با خطی کج و معوج که مشخص بود وقت نوشتن وضعیت روحی خوبی نداشته: صداهایی همیشه با من است، فکر می کردم خیالاتم هست و این صداها دروغ میگویند اما الان فهمیدم راست می گویند، من زندگی همه را به گند کشیدم و بهترین کاری که می توانم بکنم، این است دنیا را از شر خودم راحت... روح الله ناخواسته گوشی را قطع کرد و مانند انسان سرگردانی داخل باغ می دوید و سعید را صدا میزد.. همانطور که می دوید انتهای باغ چیزی توجهش را به خود جلب کرد...یک جسم انسان با لباسی سیاهرنگ که گویی بر دیوار باغ آویزان شده بود و او کسی جز سعید نبود. روح الله همانطور که فریاد میزد و اشک می ریخت خود را به انتهای باغ رساند، روی حلبی کنار دیوار ایستاد و دست سرد سعید را در دست گرفت و پیکر بی جانش را پایین کشید ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت @ranggarang
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: مراسم تدفین سعید برگزار شد و فتانه که سعید برایش تمام دنیا بود، اینک تبدیل به کسی شده بود که بابت مرگ پسرش، طلبکار عالم و آدم بود. روز هفتم بود و مجلس ترحیم به پا بود و ردیف صندلی های بغل حسینیه صاحب عزاها نشسته بودند که فاطمه متوجه بگو مگویی بین شراره و فتانه شد. فتانه همانطور که چنگال هایش را به شراره نشان میداد گفت: دخترهٔ بی آبرو، تو سعید را کشتی، تو قاتل سعید هستی، لعنت به من و طالع نحسم که تو را برای سعید بیچاره و ناکام لقمه گرفتم و بعد خیره به شراره که با چشم های ریمل کشیده به او نگاه می کرد ادامه داد: پاشو از این مجلس برو بیرون، پاشو دیگه چشمم به چشمت نیافته، شراره سرش را پایین انداخت و شروع به گریه کرد، فاطمه که در مقابل این مظلومیت شراره احساس تکلیف می کرد دست شراره را که بین او و فتانه نشسته بود در دست گرفت و‌گفت: این حرفا را به دل نگیر، فتانه الان داغ دیده است می خواد به هر طریقی خودش را آروم کنه. شراره که موقعیت را برای عرض اندام مناسب دیده بود گفت: فتانه داغداره و من داغدار نیستم؟! فتانه که انگار گوشهایش پیش فاطمه و شراره بود رو به شراره گفت: تو داغداری؟! تو الان توی دلت عروسی داری، سعید بدبخت مگه برای تو شوهر بود؟ اون یه نوکر بی جیره مواجب بود که میباست کار کنه و بریزه تو حلق تو و اون پدر خدانشناست، باعث ورشکستگی نمایشگاه ماشین سعید، بابات بود،پول هایی را که سعید می خواست خونه بخره بابای حروم خور تو از چنگش در آورد و خورد و یه آب هم روش، من که میدونم باعث و بانی آتش سوزی مغازه، مردن ماهی ها و هر چه بدبیاری سعید داشت توبودی توووو... شراره که هر لحظه عصبانی تر میشد و اگر اینطور پیش میرفت مجلس ترحیم به درگیری شدیدی ختم میشد،فاطمه برای جلوگیری از درگیری از جا بلند شد، کنار فتانه رفت و گفت: فتانه جان این حرفا چی هست میزنی؟ مجلس ترحیم هست خوبیت نداره! فتانه که انتظار نداشت فاطمه از شراره طرفداری کند، دندان هایش را بهم سایید و گفت: تو دخالت نکن دخترهٔ نفهم، خبر نداری این مار خوش خط و خال چه نقشه هایی برات کشیده، اینو از من داشته باش، این شراره آخرش زن روح الله میشه و اونوقت وضع تو دیدنی هست.. فاطمه که انگار کاسه آب سردی روی سرش ریخته باشن، برگشت سر جایش و زیر لب گفت: چقدر بی ملاحظه، چرا پای روح الله را وسط میکشی؟! شراره را چه به روح الله... فاطمه در عالم خودش غرق بود و متوجه نشد که زیور دست شراره را گرفت و از مجلس بیرون بردش.. بعد از مجلس هفتم سعید، شراره توی هیچ کدام از مراسم های سعید شرکت نکرد و به نوعی از این خانواده فاصله گرفت ، اما هر وقت فاطمه پیش خانواده شوهرش می رفت، فتانه به او هشدار میداد که مراقب شراره باش و گاهی علنا جلوی همه میگفت که روح الله شراره را عقد می کند ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی بر اساس واقعیت @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است افتاده است بی کس و تنها، غریب وار مردی که با تمامی خلقت برابر است مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است زندان نگو، که گرم مناجات با خداست غار حرای حضرت موسی بن جعفر است از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است ای من فدای شال عزای شما شوم آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است 🏴 سالروز شهادت مظلومانه باب الحوائج، امام موسی کاظم علیه السلام را به خدمت ولی نعمتمان، حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)، آقا امام زمان(عج) و همه شیعیان، تسلیت عرض می کنیم. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا