eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
6هزار ویدیو
7 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊〰🕊💕 🕊💕〰 ♥️ تلاوت زیبای استاد عبدالباسط🌹🌱》 مااز  ((شاه))  رگ گردن به او نزدیکتریم..♥️🌿 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ پیشگویی مرحوم آیت الله سید علی قاضی درباره سرانجام انقلاب اسلامی و اتصال به قیام حضرت مهدی(عج) بعد از نائب امام خمینی (ره). آیت الله ناصری درتاریخ ۹۷/۰۳/۱۳) @ranggarang
🔅 ✍️ کار برای زندگی، نه زندگی برای کار! 🔹سال‌ها پیش حاکمی به یکی از فرماندهانش گفت: مقدار سرزمین‌هایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید. 🔸همان طور که انتظار می‌رفت، اسب‌سوار به‌سرعت برای طی‌کردن هرچه بیشتر سرزمین‌ها سوار بر اسب شد. 🔹او با سرعت شروع کرد به تاختن و با شلاق‌زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن می‌تاخت و می‌تاخت. 🔸حتی وقتی گرسنه و خسته بود، متوقف نمی‌شد، چون می‌خواست تا جایی که امکان داشت سرزمین‌های بیشتری را طی کند. 🔹وقتی مناطق قابل‌توجهی را طی کرده بود و به نقطه‌ای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی و فشارهای ناشی از سفر طولانی‌مدت داشت می‌مرد، از خودش پرسید: چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدار زمین را بپیمایم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفن‌کردنم نیاز دارم. 💢این داستان شبیه سفر زندگی خودمان است. برای به دست آوردن ثروت سخت تلاش می‌کنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف شود، غفلت می‌کنیم تا با زیبایی‌ها و سرگرمی‌های اطرافمان که دوست داریم، مشغول باشیم. 💢وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که هیچ‌گاه به این مقدار احتیاج نداشتیم، اما نمی‌توان آب رفته را به جوی بازگرداند. 💢زندگی فقط پول درآوردن نیست. زندگی فقط کار نیست بلکه کار برای امرارمعاش است تا بتوان از زیبایی‌ها و لذت‌های زندگی بهره‌مند شد و استفاده کرد. @ranggarang
عليه السلام: انديشيدن درباره نعمت هاى خدا، چه نيكو عبادتى است التَّفَكُّرُ في آلاءِ اللّهِ نِعمَ العِبادَةُ 📘غررالحكم، ح۱۱۴۷ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍂ســرگذشـــت ارواح ســــــرگردان بــــ😱ـــــرزخ🍃🍂 〖سیم〗 🔰ورود به سرزمین رحمت 🔴پس از آن باغ‌های سوخته، باغ‌های سبز و خرّم پیدا شد که پر از میوه و گل و ریاحین و آب‌های جاری و بلبلان خوش نوا بود. با خود گفتم: حتماً آن باغ‌های سوخته هم مثل اینها بوده و اگر صاحبش به این قصّه آگاه بود، از غصّه و حیرت می‌مرد. هادی گفت: اینجا اوّل سرزمین وادی السلام است که امنیت و سلامتی سراسر آن را فراگرفته. عصا و سپر را به اسب عِلاقه کن (بیاویز) و اسب را در چمن‌ها رها کن تا وقت حرکت از این منزل، چرا کند. پس از این کارها، رفتیم و به در قصری رسیدیم. در خارج دروازه قصر، حوضی از بلور و پر از آب دیدم که از صفای آب و لطافت حوض کأنّه آبی بود بی ظرف و حوضی بود بی آب. (هم ظرف بلورین شفّاف بود و هم شراب، لذا شبیه همدیگر شدند، به گونه‌ای که تشخیص آنها از دیگری دشوار بود، چنان‌که گویی تنها شراب در میانه است و ظرفی در بین نیست، و یا ظرف است و شرابی در میان نیست). 🔺در اطراف حوض، میز و صندلی‌های مرغوب و لُنگ و حوله‌های حریر ابریشمی نهاده بودند. لخت شدیم و در آن حوض غوطه خوردیم و ظاهر و باطن خود را از کدورات و غلّ و غشّ صفا دادیم، یعنی موهای ظاهر بشره (پوست بدن)، حتّی ریش و سبیل و سایر عیب و نقص های دیگر رفع شد. فقط موی سر و مژگان و چشم و ابروهای مشکین که مزیدِ بر حُسْن است (بر زیبایی می‌افزاید) باقی مانده و محاسن بشره یک پرده افزوده شده (زیبایی پوست زیباتر شد) و کدورات و رذایل باطن نیز پاک گردید. ✨ «وَنَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ»؛ ⇦ هرگونه کینه [و شائبه های نفسانی]که در سینه‌های آنان است، بر کَنیم، برادرانه بر تخت هایی رو به روی یکدیگر نشسته‌اند. ▣▷ پرسیدم: اسم این چشمه چیست؟ هادی گفت: «ص * وَالقُرْآنِ الحَکِیمِ». پس از صفای بدن، لباس‌های فاخری را که در آنجا بود، پوشیدیم. لباس‌های من از حریر سبز و لباس‌های هادی سفید بود. به آینه نظر کردم، به قدری خود را با بها و جلال و کمال دیدم که به خود عاشق شدم و من با این همه خوبی، به هادی که نظر کردم در حسن و بهای او فرو ماندم و غبطه می‌خوردم. ▷ برخاستیم، هادی حلقه در را گرفت و دقّ الباب نمود (در را کوبید). جوان خوشرویی در را گشود و گفت: تذکره عبور خود را بدهید. تذکره را دادم، امضای آن را بوسید و با تبسّم گفت: ✨ «أُدْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ»؛ ⇦ [به اهل تقوا گفته می‌شود با سلامت و ایمنی در آنجا (باغ‌ها و چشمه‌سار ها) داخل شوید. ✨ «أَنْ تِلْکُمُ الجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ ⇦ این بهشت را در برابر اعمالی که انجام می‌دادید، به ارث بردید. داخل شدیم و در آن هنگام به زبان جاری نمودیم: ✨ «اَلحَمْدُ للَّهِ‌ِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللَّهُ، لَقَدْ جآءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ [الَّذِی نَراهُ عَیاناً] »؛ ⇦ ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این [همه نعمت]رهنمون شد و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود راه نمی‌یافتیم. مسلّماً فرستادگان پروردگار ما حقّ را آورده‌اند. [همان حقی که ما آن را آشکار مشاهده می‌کنیم]. 🔹هادی از جلو و من از عقب، داخل غرفه‌ای شدیم که یکپارچه بلور بود. تخت‌های طلا در آن گذارده و تشک‌های مخمل قرمز بر روی آنها انداخته و پشتی‌ها و متکاهای ظریف و نظیف روی آن چیده بودند. عکس ما در سقف و دیوار غرفه افتاد، با آن حسن و جمال که داشتیم از دیدن خودمان لذّت می‌بردیم. در وسط غرفه، میز غذاخوری نهاده بودند و در روی آن، اغذیه و اشربه (غذاها و نوشیدنی ها) چیده شده بود، و دختران و پسرانی برای خدمت به صف ایستاده بودند، ما بر روی آن تخت‌ها نشستیم. ◁◁ ادامه دارد... @ranggarang
🌙امشب ✨برایتان دعا میکنم ⭐️خدای بزرگ نصیبتان کند ✨هر آنچه ازخوبی ها 🌙آرزو دارید🙏🏻 🌙لحظه هاتون آروم ✨خونه هاتون گرم از محبت ⭐️آسمون دلتون ستاره بارون ✨خواب تون شیرین 🌙⭐️ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسم‌ِاللّٰه‌الرَحمـٰن‌الرَحیـم  🌸صبح لبخند خداست که درخشان تر از پرتوهای طلایی خورشید می‌تابد وقلب تورا آرام و مصفا میکند برخیز وحضور صبح را حس کن که لبخند خدا به نوازش‌های خواب خوش صبح می‌ارزد... @ranggarang
🌸سلام‌_ارباب‌_خوبم✋ خورشیدتابناڪ بہ رویٺ سلام ڪرد خاڪ زمین بہ زخم_گلویٺ سلام ڪرد آقاجواب نوڪرخودرانمیدهے؟ وقتے ڪه ایستادوبہ سویٺ سلام ڪرد السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ✋ السلام علی الحسین🌷 و علی علی بن الحسین🌹 وعلی اولاد الحسین🌷 و علی اصحاب الحسین🌹 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌱خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست... ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست... 🌱قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت... که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست... 🤲 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 بخاطر ميخی، نعلی افتاد. 🐎 بخاطر نعلی، اسبی افتاد. 🏇 بخاطر اسبی، سواری افتاد. ⚔ بخاطر سواری، جنگی شكست خورد. 🏟 بخاطر شكستی، مملكتی نابود شد. 🅾 و همه ی اينها بخاطر كسی بود كه ميخ را خوب نكوبيده بود...! 👌یادمان باشد هر كار ما، حتی كوچک، ممکن است اثري بزرگ داشته باشد كه شايد در همان لحظه ما نبينيم... @ranggarang
همه ما تو آینده دیگری موثریم مراقب رفتارامون باشیم همیشه اونی ک راه اشتباه رفته ( خلافکار _معتاد_) همیشه خودش نخواسته گاهی رفتار های اشتباه ما باعث شده اون از هر چی دین و کار خوب و انسان بودن بدش بیاد دیگ هیچ وقت اون آدم سابق نشه پس خواهشا مراقب رفتارامون باشیم اگ اسم کاربری مذهبی میزاریم حرف مذهبی میزنیم رفتارامونم مثل همون مذهبیامون باشه ما اگ رفتار مذهبی میکنیم الگوهامون اهل بیت هستن اگ ما اشتباه کنیم پا اونا مینویسن اون آدمی ک از ی آدم مذهبی ضربه میخوره آسیباش از آدمی ک از یه آدم غیر مذهبی میخوره بیشتره ممکنه به خاطر رفتارا اشتباه ما دیگ هیچ وقت اون آدم دیگ ب ی آدم مذهبی اعتماد نکنه که هیچ بلکه فراری هم باشه و همیشه ازشون بد بگه مثلا بگه همه این دختر چادری ها فلانن بلانن یا غیره خانم چادری آقای مذهبی مراقب باش مراقب رفتارت. @ranggarang
🔆 باید یاد بگیری همان طور که هر روز لباس هایت را انتخاب می کنی، افکارت را انتخاب کنی. 🔆 این قدرتی است که می توانی آن را پرورش دهی. 🔆 اگر بخواهیم کنترل زندگی مان را در دست بگیریم باید بر ذهنمان کار کنیم. این تنها چیزی است که باید کنترل کنیم. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴سیم خاردار.... یک نفر باید داوطلب می‌شد که روی سیم خاردار دراز بکشید تا بقیه از روی آن رد شوند. یک جوان فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه رد شدند جز یک پیرمرد ... گفتند: «بیا!» گفت:« نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره!» چسبیدن به سیم خاردار کجا و چسبیدن به میز ریاست کجا....                                                           @ranggarang
💫 حاج اسماعیل دولابی : از هر چیز تعریف کردند ، بگو : کار خداست ، مال خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا غیر خودت نسبت دهی ، که ظلمی بزرگ تر از این نیست ! 🍃✨درمسیر بهشت✨🍃 التماس دعا @ranggarang
🌹چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار: حکایت اول: از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟  گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟🌹🍃 حکایت دوم: پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود... پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!! پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید: انشاءالله خدا او را هدایت میکند...! دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...🌹🍃 حکایت سوم: از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟... گفت: آری... مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم.. صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...! گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم... گفتند: پس تو بخشنده تری...! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!! اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!🌹🍃 حکایت چهارم: عارفی راگفتند: خداوند را چگونه میبینی؟! گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد...🌹🍃 @ranggarang