سال نو_۲۰۲۳_۰۳_۲۰_۱۰_۲۶_۲۳_۲۱۸.mp3
7.01M
#حسینخلجۍ
یامقلبالقلوب...
@ranggarang
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
رفیقش مۍگفت''
درخوابمحسنرادیدمکهمۍگفت:
هرآیهقرآنۍکهشمابراۍشهدامۍخوانید
دراینجاثوابیكختمقرآنرابهاومۍدهند📖''
ونورۍهمبرایخوانندهآیاتقرآن
فرستادهمۍشود..
شهیدمحسن-حججی🌱
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه سال تحویل کربلا باشیم
🌹 #لحظه_طلایی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #درس_اخـــلاق
🔻استاد رفیعی
🔻حرمت پنج چیز را نشکنید!
@ranggarang
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵🍃🌺🍃✵✿✼═┅┄
✍موضوع:
🔶مأمون و مرد دزد
محمد بن سنان حکایت می کند که در خراسان نزد مولایم حضرت رضا علیه السلام بودم. مأمون در آن زمان حضرت را معمولاً در سمت راست خود می نشاند.
به مأمون خبر دادند که مردی دزدی کرده است. مأمون دستور داد او را احضار کنند. چون حاضر شد، مأمون او را در قیافه مرد پارسایی مشاهده کرد که اثر سجده در پیشانی داشت. به او گفت:
- وای بر این ظاهر زیبا و بر این کار زشت! آیا با چنین آثار زهد و پارسایی که از تو می بینم تو را به دزدی نسبت می دهند؟
مرد صوفی گفت:
- من این کار را از روی ناچاری کرده ام، زیرا تو حق مرا از خمس و غنایم، نه پرداختی.
مأمون گفت:
- تو در خمس و غنایم چه حقی داری؟
- خدای عزوجل خمس را به شش قسمت تقسیم کرد و فرمود:
هر غنیمت که به دست آورید خمس آن برای خدا و پیغمبر او و ذوی القربی و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است.(73)
و همچنین غنیمت را به شش قسمت تقسیم کرد و فرمود:
غغنیمتی که خدا از اهل قریه ها به پیغمبر خود ببخشد، برای خدا و پیغمبر او و ذوی القربی و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است؛ برای آنکه غنیمت، تنها در دست و حوزه توانگران شما به گردش نباشد.(74)
طبق این بیان، اکنون که در سفر مانده ام و بینوا و تهیدستم، تو مرا از حقم محروم ساخته ای.
مأمون گفت:
آیا من حکمی از احکام خدا و حدی از حدود الهی را ترک کنم، با این حرف های که تو می زنی؟
مرد صوفی گفت:
- اول به کار خود پرداز و خویش را پاک کن و آن گاه به تطهیر دیگران همت گمار! نخست حد خدا را بر نفس خود جاری کن و آن گاه دیگران را حد بزن!
مأمون دیگر نتوانست سخن بگوید، رو به حضرت رضا علیه السلام نمود و گفت:
- در این باره چه نظری دارید؟
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
- این مرد می گوید تو هم دزدی کرده ای منهم دزدی کرده ام! مأمون از این سخن سخت بر آشفت و آن گاه به مرد دزد گفت:
- به خدا قسم دست تو را خواهم برید.
مرد گفت:
- آیا تو دست مرا قطع می کنی در صورتی که خود، بنده منی؟!
مأمون گفت:
- وای بر تو! من چگونه بنده تو هستم؟!
مرد گفت:
- به جهت اینکه مادر تو از مال مسلمان خریداری شده و تو بنده کلیه مسلمانان مشرق و مغربی، تا آن گاه که تو را آزاد کنند، و من تو را آزاد نکرده ام.
دیگر آنکه تو خمس را بلعیده ای! بنابراین، نه حق آل رسول را ادا کرده ای و نه حق مثل من و امثال مرا داده ای.
همچنین شخص ناپاک نمی تواند ناپاک مثل خود را پاک سازد، بلکه سخصی پاک باید آلوده ای را پاک نماید و کسی که خود حد بکردن دارد بر دیگری حد نمی تواند بزند، مگر آنکه اول از خود شروع کند! مگر نشنیده ای که خدای عزیز می فرماید:
آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خویش را فراموش می کنید و حال انکه کتاب خدا را تلاوت می کنید؟ آیا در این کار فکر نمی کنید.(75)
در این هنگام، مأمون رو به حضرت رضا علیه السلام کرد و گفت:
- صلاح شما درباره این مرد چیست؟
حضرت رضا علیه السلام اظهار داشتند:
- خدای جل جلاله به محمد صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
فلله الحجه البالغه خدای را دلیل رسایی هست که نادان بانادانی می فهمد و دانا بعلم خود درک می کند، دنیا و آخرت بر پایه استوار است و اکنون این مرد بر تو دلیل آورده است.
چون سخن به اینجا رسید، مأمون فرمان داد تا مرد صوفی را آزاد کنند.
پس از آن، مدتی در میان مردم ظاهر نشد و در مورد حضرت رضا علیه السلام فکر می کرد تا آنکه آن بزرگوار را مسموم ساخت و شهید کرد
📚✍بحارالانوار جلد ۱
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِڪَ الفــَرَج
@ranggarang
❣ #تدبر_در_قرآن
📢 بندگانی که در امتحانات خدا استقامت میکنند، دلیلش این است که اعتقاد محکم دارند به اینکه مال و جان و هرچه دارند، همه در ملکیت و فرماندهی خداست! وطبیعتا مالک اختیار مِلکش را دارد و به هر شکلی صلاح دانست، تربیتش میکند
🌴 سوره بقره 🌴
🕋 الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ «156»
⚡️ترجمه:
آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.
@ranggarang
بهار_۲۰۲۳_۰۳_۲۰_۲۰_۳۱_۴۴_۹۳۵.mp3
5.85M
#ناصرعبدالھۍ
بَھـــار...
@ranggarang
🔴 مولا و غلام قاتل
غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟
غلام : آرى .
امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟
غلام : با من عمل خلاف نمود.
على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟
گفتند: آرى .
فرمود: چه وقت ؟
گفتند: همین الان .
حضرت امیر به عمر رو کرده و فرمود: غلام را بازداشت کن و او را عقوبت نده و به اولیاى مقتول بگو پس از سه روز دیگر بیایند.
چون پس از سه روزه آمدند، على علیه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولیاى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسیدند، آن حضرت به اولیاى مقتول فرمود: این قبر کشته شماست ؟ گفتند: آرى .
فرمود: آن را حفر کنید! آن را حفر کردند تا به لحد رسیدند آنگاه به آنان فرمود: میت خود را بیرون بیاورید، آنها هر چه نگاه کردند جز کفن میت چیزى ندیدند. جریان را به آن حضرت عرضه داشتند.
امیرالمومنین علیه السلام دوبار تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسى که به من خبر داده است ، شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امتم که کردار قوم لوط را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بیشتر در قبر نمى ماند و زمین او را به قوم لوط که به عذاب الهى هلاک شدند مى رساند، و در روز قیامت با آنان محشور مى گردد...
@ranggarang