eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
8 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومی بچه‌شو آورده مسجد. بچه گریه‌اش گرفته مجلسِ حاج‌آقا را کمی ریخته به هم و ذهن پا منبری ها رو... 👏 حاج‌آقا هم خطاب به خانومه کرده 😳 ببینید چی میگه بهش 😇 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تصاویری از شبستان جدید حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها که به دست هنرمندان ایرانی ساخته شده است @ranggarang
حاجی حاجی مکه؟ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ خودرو و ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺯﺍئرﺍﻥ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﻭ ﻗﺎﻃﺮ ﻭ ﺷﺘﺮ ﻭ ﮐَﺠﺎﻭه ﺍﺯ ﺻﺤﺮﺍﻫﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺑﯽﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ. این ﺳﻔر طولانی و خطرناک برای آنان حداقل ۴ ﺗﺎ ۶ ﻣﺎه ﺑﻪﺩﺭﺍﺯﺍ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ. تازه ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺑﺎﺩﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺭﺍﻫﺰﻧﺎﻥ ﻭ از آن قبیل ﺟﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑه دﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺷﺎﯾﺪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﯾﮏﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﻧﺎﯾﻞ ﺷﻮﻧﺪ. ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﭘﺲ‌ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﺑﺩﻟﯿﻞ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩﯾﻢ، ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﭼﺸﻢﭘﻮﺷﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ. عموما آنان ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﺑﺎ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺳﻔﺮ ﻗﺒﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ. ازاین‌رو بسیاری از ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ که ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ و ﮐﻨﺎﺭ سرزمین‌های پهناور فارسی‌زبان ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ یکدیگر ﺩﺭ دیار خود را ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ. حاجیان ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺣﺞ ﻭ هنگامی که ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺯﺍﺩﮔﺎه ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ، ﮔﺎه ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﻭ ﮔﺎه ﺑﻪ ﺟﺪّ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ:‏ «ﺣﺎﺟﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻣﮑﻪ‏». ﯾﻌﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ، ﻣﮕﺮ ﺁﻥﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﺎﺯﻡ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ‏(ﮐﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩ). کاربرد «حاجی حاجی مکه»: ازاین‌رو ‏ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﺑﻪ‌ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ و احتمال دیدار مجدد کم باشد. ﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﭘﻮﻝ ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ و دیگر چشم‌اندازی برای وصول آن وجود نداشته و یا اینکه در چشم‌انداز، وصول آن نزدیک و محتمل نباشد. تصویر: کاروان حجاج بیت‌الله الحرام @ranggarang
اعترافات یک زن از جهاد نکاح در حین تحلیل و بررسی با فرزانه بودیم که آقای جلالی در اتاق رو زد آمد داخل گفت: خانما امروز جلسه ی مهمی دارم زودتر تعطیل می کنیم... فرزانه چنان برقی تو چشمهاش زد که یعنی جلالی قشنگ متوجه این شادی نامحسوس شد... وسایل مون رو جمع و جور کردیم آماده رفتن شدیم داشتیم از دفتر می رفتیم بیرون چند قدمی بیشتر نرفته بودیم که فرزانه با یه حالت خاصی محکم زد به شونه ی من... گفت: نگاه کن! نگاه کن! این دوتا پسره همونایی نبودن تو خونه ی خانم مائده برا جابجایی یخچال اومده بودن! گفتم: آره خودشون اینجا چکار می کنن؟؟ اومدن پیش جلالی!!! فرزانه گفت: ما تو دهن شیر بودیم و خودمون خبر نداشتیم... بگو چرا ما رو تعطیل کرد وگرنه دلش برا ما نسوخته.... حتما می خواست متوجه نشیم فرستادمون دنبال نخود سیاه.... عه! عه! ما چقدر ساده ایم دختر ...! گفتم فرزانه مجالی بده یه بند نرو تو تراژدی! شاید اصلا قضیه این نباشه شاید اومدن اینها مکمل مصاحبه ی ما باشه چمیدونم! شدیم مثل پلیس های جنایی! ولش کن به ما چه کی با کی میاد و می‌ره! ما کار خودمون رو انجام بدیم والا.... فرزانه با اخم گفت: خیر سرت خبر نگاری یعنی انگیزت متلاشیم کرد! ملت از هیچی کلی سوژه درست می کنن! اونوقت ما سوژه ها جلومون رژه میرن خانم میگه ولش کن مشغول کار خودت باش ! گفتم: خانم امجد الان به نظر شما دقیقا چکار کنیم سوژه ها رو از دست ندیم؟ خوب منم دوست دارم بدونم چه خبره! ولی دیدی که جلالی گفت کار تعطیل! فرزانه گفت: خوب به بهونه ی جا گذاشتن یه چیزی بر میگردیم داخل دفتر... اونوقت می فهمیم چه خبره و این دوتا آقاه قضیشون با جلالی چیه و اونجا چکار می کنن ! حس کنجکاویم باعث شد به حرف فرزانه گوش کنم و برگشتیم سمت دفتر... در اتاق آقای جلالی مثل همیشه باز بود روی میز که همیشه پر از کاغذ و کلی وسیله بود ایندفعه تمیز و مرتب برق میزد.... یکی از آقاها به صندلی تکیه داده بود و یکی دیگشون که اسلحه کلت به کمرش بسته بود با دقت داشت از پنجره به بیرون نگاه میکرد... با دیدنه اسلحه آروم آب دهنمون رو قورت دادیم! داشتیم مثلا می رفتیم سمت اتاق خودمون که آقای جلالی با یه سینی که سه تا لیوان چایی داخلش بود از آبدارخونه اومد بیرون با دیدن ما چنان شوکه شد که می خواست سینی از دستش بیفته! گفت: خانما شما اینجا چکار می کنید؟! مگه نگفتم امروز زودتر تعطیلین... نمی بینید مهمون دارم ... فرزانه مِن مِن کنان گفت: ببخشید یه وسیله جا گذاشتیم بر میداریم زود میریم... گفت: وسیله باشه برا بعد بفرمایید بیرون... بفرمایید... ادامه دارد.. @ranggarang
53 ❇️ گفته شد که ایمان انسان باید حاصل از "قوت روحیش" باشه نه از سر 💢 خیلی وقتا هست که میگن فلان پسر یا دختر رو ببین چقدر مذهبی و خوب هست. چقدر مومن و سر به زیر هست. چقدر آدم خوبیه. آزارش به مورچه هم نمیرسه!😌💕 ⭕️ بعد که نگاه میکنی میبینی طرف کلا آدم خیلی هست! بنده خدا مثلا ... ادامه دارد @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شب 🌸داستان زندگی ماست 💫گاهی پرنور، 🌸گاهی کم نور میشود 💫اما بخاطر بسپار هر آفتابی 🌸غروبی دارد و هر غروبی طلوعی 💫قرنهاست که هیچ شبی 🌸بی صبح شدن نمانده است 💫به امیــد 🌸طلـوع آرزوهایتان... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله)
بنما رخ که جهانی به تو دل بسپارد روی دامان پر از مهر تو سر بگذارد می‌رود سوی گلستان خدا مرغ دلم چه کنم باز هوای گل نرگس دارد ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) @ranggarang
💢💢↶ ذکر حوقله ↷💢 حوقله یا همان ذکر «لٰاحَـوْلَ وَ لٰاقُـوَّةَ اِلّٰا بِـٱللّٰـهِ ٱلْـعَـلـیِّٖ ٱلْـعَـظـیٖـمِ.» از گنج‌های بهشت است و شفای نود و نه بیماری و درد است که کمترین آن‌ها همّ و گرفتاری است. 🟩 امام‌صادق‌علیه‌السّلام فرمودند: ◽️اگـر غم‌ها پیوسته به تو روی آورد پس بگو «لٰاحَـوْلَ وَ لٰاقُـوَّةَ اِلّٰا بِـٱللّٰـهِ» و نیز روایت شده است فرزند یکی از اصحاب رسول خـدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به اسارت دشمن در آمد وی نزد 🕋 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و از این غم شکایت نمود. 🕋رسول خدا صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله به او امر کردند که زیاد و در همه حال ذکر «لٰاحَـوْلَ وَ لٰاقُـوَّةَ اِلّٰا بِـٱللّٰـهِ» بگوید او نیز اطاعت کرد و پس از مدتی پسرش به همراه 🧮 صد شتر در هنگامی که مشرکان از وی غافل شده بودند بازگشت. ↲📚سفینة البحار، جلد۳ ، صفحه۲۰۷ @ranggarang
💠🔹حاج میرزا اسماعیل دولابی: اجابت قبل از دعاست یک وقت نگوئید هر چه دعا می‌کنیم مستجاب نمی‌شود اگر خدا نمی‌خواست ‌شما نمی‌توانستید دعا کنید وقتی با حال دعا با خدا حرف می‌زنیم این را خدا خواسته که نصیب ما شده بی جهت دست‌ها را بالا نگرفته‌ ایم خودش اول اجابت کرده بعد ما دعا کردیم ↲طوبای محبت، جلد۲، صفحه۹۶ @ranggarang
🌹تقوا چیست؟! یعنی این که اگر از کار هایت به مدت یک هفته فیلم برداری کردند و آن را در تلویزیون پخش کردند ناراحت و نشوی... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️چرا بهائیان به دنبال حذف عاشورا از تشیع‌اند؟‌ ✍ برای شناخت فرقه ضاله بهائیت احکام میرزا حسینعلی بهاء را نگاه کنید تا به حقیقت دشمنی بهائیان با اسلام و امام حسین علیه السلام پی ببرید. @ranggarang
امام على عليه السلام: انديشيدن درباره نعمت هاى خدا، چه نيكو عبادتى است التَّفَكُّرُ في آلاءِ اللّهِ نِعمَ العِبادَةُ 📚غررالحكم حدیث1147 @ranggarang
🔹امیرالمؤمنین عليه السلام: خوشبخت، كسى است كه به آنچه از دست رفته بى اعتنا باشد السَّعيدُ مَنِ استَهانَ بِالمَفقودِ 📗میزان الحکمه، جلد۵،صفحه۲۹۸ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه روستای خیلی جالب در دل کوهستان  چطوری تو این ارتفاع زندگی می کنن😳 مثلا تو باد و بارون و برف و ... چکار می کنن 🤔 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوپرت استان مازندران اینجا مرز مازندران و سمنان 📍برای دسترسی به منطقه اوپرت دو راه وجود دارد؛ شهمیرزاد یا جاده فیروزکوه. اگر می خواهید از مسیر شهمیرزاد بروید؛ شهمیرزاد در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی سمنان قرار دارد، باید از سمت شهر سمنان به سمت شهمیرزاد بروید و از آنجا می توانید به سمت فولاد محله حرکت کنید؛ پس از حدودا ۳۰ کیلومتر در سمت چپ جاده تابلویی خواهید دید که مسیر منطقه‌ حفاظت‌ شده پرور را نشان می دهد، مسیرتان را به این منطقه بکر و طبیعتی دست نخورده ادامه ‌دهید، در این مسیر یک دو راهی وجود دارد که در سمت چپ بعد از گذر از روستاهای ورگو، پرور، کلیم، کاورد، فیسک، تلاجیم، ملاده به سرخدره می رسید؛ در این حین، خروجی سمت راست از این روستا شما را به سمت روستای اوپرت می رساند. این راه دسترسی جزو راحت ترین مسیرها برای دسترسی به اوپرت است.✅ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا